واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: سياست خارجي پاكستان در افغانستان: اهداف و راهبردها(1)
خبرگزاري جمهوري اسلامي (ايرنا): اسلام آباد - از: احمد فراهاني - تنش هاي اخير بين افغانستان و پاكستان با حمله انتحاري مقابل سفارت هند در كابل به اوج رسيد.
وقوع اين حمله به افزايش جنگ لفظي بين كابل و اسلام آباد منجد شدبطوريكه افغانستان به صراحت اعلام كرد كه مداركي دال بر مداخله پاكستان در حملات اخير در اختيار دارد.
حامد كرزي نيز قبل از حمله انتحاري مقابل سفارت هند در كابل گفته بود كه دستگاههاي اطلاعاتي و ارتش پاكستان از ناآرامي در افغانستان حمايت مي كنند.
اظهارات كرزي بتدريج با اقداماتي عملي همراه شد كه نگراني فزاينده اي در جامعه بين المللي ايجاد كرد.
لغو نشست هاي كميته هاي مشترك دو كشور از سوي كابل و همچنين دستور كرزي براي تحقيق درباره صحت دفن زباله هاي هسته اي پاكستان درجنوب افغانستان از جمله مواردي بود كه تنش بين دو كشور را افزايش داد.
همايون حميد زاده سخنگوي دولت افغانستان ،طي سه هفته اخير بارهاپاكستان را مسوول تمام ناامني ها در داخل خاك افغانستان معرفي كرده است.
رنگين دادفر سپنتا وزير امور خارجه افغانستان نيز چهارشنبه گذشته در شوراي امنيت سازمان ملل متحد تاكيد كرده بود وخامت اوضاع امنيتي در اين كشور ،نوع تعامل دولت پاكستان با شبه نظاميان ( طالبان محلي ) در مناطق قبايلي است.
*** نگاهي به سياست خارجي پاكستان
پاكستان در بين كشورهاي درگير در منازعه افغانستان داراي وضعيت و جايگاه خاصي است.
حضور فيزيكي برخي از حلقات مذهبي پاكستان در افغانستان، تدوين راهكارها و راهبردهاي نظامي ، نظاميان پاكستان و تلاش پيگير و همه جانبه سران اسلام آباد در تثبيت و اشاعه قدرت نظامي طالبان و بالاخره رفت وآمدهاي مداوم و فعاليت هاي ديپلماتيك اسلام آباد در به رسميت شناساندن طالبان پس از سقوط مزار، نمونه هاي آشكاري از سياست فعال و ديپلماسي عريان پاكستان در قبال تحولات افغانستان محسوب مي گردد.
سياست خارجي اسلام آباد از زمينه هاي جدي داخلي براي نفوذ و دستيابي به اهداف ملي خود بهره مند بوده است.
1 - اهداف سياست خارجي پاكستان
اهداف سياست خارجي پاكستان تحت تاثير عنصر تاريخي (منازعه با افغانستان بر سر مساله پشتونستان) و منافع اقتصادي و نفوذ اين كشور در آسياي ميانه شكل مي گيرد.
به لحاظ تاريخي، منطقه پشتونستان به عنوان جغرافياي مورد منازعه دو كشور، همواره در روابط پاكستان و افغانستان نقش جدي داشته است.
پشتونستان كه بر اساس معاهده ديورند تحت فشار انگليسي ها به دولت پاكستان واگذار گرديد، همواره مورد دعاوي ارضي دولت هاي افغانستان قرار داشته است.
روابط خارجي دو دولت همواره تحت تاثير اين عامل با فراز و فرودهاي جدي و گاه معارضات و تنشهاي سياسي همراه بوده است.
دولت داوودخان (1354) با داعيه ناسيوناليسم - پشتونيزم با شدتي بيشتر از گذشته قضيه دعاوي مرزي افغانستان در مورد پشتونستان را طرح و دنبال نمود، امري كه همواره خصومت و منازعه بين افغانستان و پاكستان را به همراه داشته است.
دولت پاكستان براي خنثي نمودن سياست هاي دولت داوود در مورد پشتونستان از مخالفان آن دولت كه در قالب جنبش اسلام گرا به مبارزه برخاسته بودند، استقبال نمود به طوريكه پاكستان به مركز فعاليت احزاب و جنبش هاي اسلامگراي ضد رژيم داوود تبديل گرديد.
با سقوط جمهوري داوودخان و روي كارآمدن حكومت كودتايي "تركي" و شكل گيري رسمي و وسيع جنبش آزاديخواهي و اسلامگرايي در افغانستان (1357 شمسي) پاكستان به عنوان دولت ميزبان به پذيرش حمايت و اكمال نيروها و احزاب جهادي مبادرت ورزيد.
هر چند مساله پشتونستان به عنوان نقطه حساس در سياست خارجي پاكستان همواره به مثابه عنصري تاثيرگذار بر روي حساسيت و اهتمام سياستگذاران اسلام آباد در مورد افغانستان مطرح بوده است اما اشغال افغانستان توسط ارتش سرخ كه زنگ خطر جدي كمونيسم در مرزهاي شمالي پاكستان را به صدا درآورد، دولت پاكستان را به حساسيت بيشتر در قبال تحولات افغانستان وادار نمود.
حساسيت رهبران اسلام آباد در قبال قضيه افغانستان بويژه پس از اشغال نظامي آن توسط ارتش سرخ ، موجب شد تا شبكه هاي مختلف دولت پاكستان با بحران افغانستان درگير شوند.
افسران نظامي به دليل ايفاي نقش رابط ميان منابع تسليحاتي مجاهدين افغانستان و احزاب دريافت كننده اين امكانات در اين صحنه گام نهادند، سياستمداران پاكستاني با عنايت به منافع ملي كشورشان و به مقتضاي حرفه اصلي شان درگير و دار افغانستان دخيل بودند و بالاخره احزاب و جريان هاي ديني و مذهبي نيز به دليل احساس مسووليت ديني در حمايت از برادران مسلمان و مجاهدشان به جهاد افغانستان كشانده شدند.
اما در اين بين به دليل ماهيت حكومت نظامي دولت پاكستان و به مقتضاي دوره جنگي و جهاد احزاب عليه اشغالگران اين افسران و نظاميان پاكستاني بودند كه عملا و با تمام امكانات در صحنه افغانستان درگير بودند.
دولت پاكستان علاوه بر اينكه احزاب جهادي اهل سنت را به دليل رويارويي با كمونيسم و سدسازي در برابر ارتش مهاجم شوروي تجهيز مي كرد، از سوي ديگر درصدد بود تا با روي كار آمدن يك دولت اسلامگراي سني و مذهبي در افغانستان قضيه پشتونستان را براي هميشه از اذهان دور سازد.
براساس اين نظريه، دولت پاكستان از روي كار آمدن يك دولت ملي به شدت نگران بود و تنها روي كار آمدن دولت اسلامگراي مذهبي را كه قضيه پشتونستان را براي هميشه كنار بگذارد در سر مي پرورانيد و بر اين اساس، از حكمتيار به عنوان يك رهبر اسلامگراي راديكال حمايت مي كرد.
با سقوط دولت نجيب الله در بهار 1371 شمسي و روي كار آمدن دولت مجاهدين كه بر اثر برخي تدابير، آقاي حكمتيار نتوانست حكومت انحصاري مورد نظرش را تاسيس نمايد، دولت پاكستان سياست تضعيف گام به گام دولت نوپاي اسلامي و به ويژه دولت برهان الدين رباني را در پيش گرفت.
از سوي ديگر آمريكا با همياري پاكستان و عربستان پس از ناكامي اپوزيسيون حكمتيار - دوستم عليه دولت آقاي رباني، هر كدام با اهداف ويژه اي در راه اندازي، تجهيز و حمايت طالبان در ابعاد سياسي، نظامي و ديني مبادرت ورزيدند.
ادامه دارد ...
آساق**235
شنبه 29 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 131]