تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1837676249
در گفتوگوي ايسنا با دكتر انور خامهاي تشريح شد: مــروري بــر پــيــروزي اراده مـلــت در قــيـام 30 تــيــر
واضح آرشیو وب فارسی:ايسنا: در گفتوگوي ايسنا با دكتر انور خامهاي تشريح شد: مــروري بــر پــيــروزي اراده مـلــت در قــيـام 30 تــيــر
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: تاريخ
در تاريخ مردم ميهن ما روزهايي فراموشناپذير به ثبت رسيدهاند كه مقاطع سرنوشتساز محسوب ميشوند؛ روزهايي كه همه مردم در غمها و شاديهاي آن سهيم بودهاند. 30 تير 1331 از جمله يكي از همين روزهاست. روزي كه مردم ايران يكپارچه عليه استبداد و خودكامگي شاه بپاخاستند و در برابر ديكتاتوري سلطنتي يكصدا بازگشت نخست وزيرشان را خواستار شدند.
30 تير روزي بود كه مردم سراسر ايران با مشت و فرياد خود، با چوب و سنگ به پيكار با تانك و مسلسل و سرنيزه رفتند و پيروز شدند. نقطه عطفي در مبارزات نهضت ملي شدن صنعت نفت و از جنبشهاي اصيل سياسي ـ اجتماعي تاريخ معاصر ايران كه ملت اوج ظهور اراده مستقيم خود را در تأسيس دولتي مبتني بر خواستشان نشان دادند. تجربهاي كه تجلي همبستگي ملي و پيروزي انديشه مردمسالاري بر استبداد و استعمار بود.
در همين زمينه، دكتر انور خامهاي، نويسنده، روزنامهنگار و پژوهشگر مسايل تاريخي در گفتوگويي تفصيلي با خبرنگار ايسنا به بيان خاطرات و تحليلهاي خود از وقايع روزهاي تاريخي منتهي به قيام 30 تير1331 پرداخت. او كه سال 1295 در تهران متولد شده، در ابتداي جواني به عضويت گروه مشهور «53 نفر» درآمده بود و مبارزه خود با رضاشاه را به علت زيرپا گذاشتن اصول قانون اساسي مشروطه توسط حكومت وقت آغاز كرده بود و در روزهاي منتهي به مبارزات ملي شدن نفت در روزنامههاي آن دوره فعاليت ميكرد.
انور خامهاي به تشريح عوامل به وجود آمدن قيام مردمي 30 تير پرداخت و با اشاره به شرايط داخلي و بينالمللي ايران پس از مبارزات ملي شدن صنعت نفت گفت: «با ملي شدن صنعت نفت در ايران، خلع يد عملي شد و انگليسيها از ايران بيرون رانده شده بودند و مساله ايران در سطح بينالمللي مطرح شده بود. ايران بر تمام منابع نفتي و پالايشگاه آبادان مسلط بود. در آن مقطع حالت جنبش و علاقهمندي به سياست در تودههاي مردم مشخص بود. از سال 1330 به بعد كه ملي شدن صنعت نفت، اعلام و در كميسيون نفت پذيرفته شد، آرمي به شكل دكل نفت به عنوان نماد ملي شدن صنعت نفت تهيه شد و كساني كه موافق ملي شدن صنعت نفت بودند آن آرم را به سينهشان نصب ميكردند.»
خامهاي درگفتوگو با خبرنگار گروه تاريخ و انديشه ايسنا، با بيان اينكه اكثريت مردم از اين آرم استفاده ميكردند افزود: «كساني كه اين آرم را نداشتند، مخالف ملي شدن نفت شناخته ميشدند و مورد نگاههاي تحقيرآميز اكثريت مردم قرار ميگرفتند. گاهي هم اگر از طرف آنها صحبتي ميشد مردم با آنها درگير ميشدند يا حداقل بحث تندي ميان آنها درميگرفت. مخالفان عمدتا تودهايها بودند و به دلايل سياسي بهانههاي مختلفي در مخالفت با آن ميگرفتند.»
وي اظهار كرد: «در نيمه دوم سال 1330، در چنين جوي بخشي از انتخابات مجلس هفدهم برگزار شده بود و تنها 12 نماينده تهران و نمايندگان يكي دو شهر ديگر از افراد جبهه ملي و طرفداران مصدق بودند. در بقيه شهرها كه انتخابات در آنها به تدريج انجام ميگرفت با دخالت دربار و ارتش كساني انتخاب ميشدند كه سابقه خوبي نداشتند و متهم به طرفداري از انگليسيها بودند و در مجلس شانزدهم با ملي كردن نفت مخالفت كرده بودند.»
وي يادآور شد: «در اين شرايط دكتر مصدق به اين نتيجه رسيد كه اگر اجازه دهد انتخابات ادامه پيدا كند مجلسي با اكثريت مخالفان ملي شدن نفت يا حداقل مخالف دولت او تشكيل ميشود. مصدق با اين استدلال كه نميشود در شهرستانها انتخابات آزاد برگزار كرد، انتخابات را نيمهكاره متوقف كرد. از آنجا كه نميشد بدون مجلس حكومت كرد و ميگفتند مصدق ديكتاتوري ميكند و او رعايت اين مسايل را ميكرد، تصميم گرفت با همان منتخبين كه تقريبا نيمي از نمايندهها بودند مجلس افتتاح شود. مصدق به استناد يك ماده در قانون اساسي مبني بر اينكه در شرايط خاص، نمايندگان منتخب تهران ميتوانند كار مجلس شوراي ملي را انجام دهند، افتتاح مجلس را اعلام كرد و مجلس طبق ماده قانون اساسي رسميت داشت.»
مصدق فكرميكرد دخالت ارتش درانتخابات باعث ميشود نمايندگان واقعي مردم انتخاب نشوند
خامهاي افزود: «دكتر مصدق فكر ميكرد دخالت ارتش در انتخابات شهرستانها باعث ميشود نمايندههاي واقعي مردم انتخاب نشوند؛ چون وقتي شعار ملي كردن صنعت نفت داده شد در همهي شهرستانها مردم به خيابان ريختند و شعارها به نفع مصدق و ملي كردن نفت بود. دكتر مصدق ميدانست كه اين نمايندهها منتخب مردم نيستند.»
اين پژوهشگر و نويسنده گفت: «طبق قانون اساسي بايد دولت وزراي خود را به مجلس معرفي كند و براي تاييد دولتش از مجلس راي تمايل بگيرد. شاه تعيين وزراي جنگ و كشور را بر طبق خواست خود ميدانست و مرسوم بود نخستوزير كسي را پيش شاه بفرستد تا شاه وزراي پيشنهادي خود را به او معرفي كند. مصدق به جاي اينكه اين كار را بكند شخصا پيش شاه رفت و گفت اگر قرار است من كابينه را تشكيل دهم و وظيفه سنگين ملي كردن نفت را بر عهده دولت بگذاريد، بايد وزير جنگ را من تعيين كنم و از آنجا كه فرد ديگري ممكن است مورد موافقت اعليحضرت نباشد، شخص خودم به عنوان نخستوزير، مسووليت وزارت جنگ را هم برعهده ميگيرم. شاه عصباني شده و گفته بود شما حق نداريد وزارت جنگ را هم به عهده بگيريد. ظاهرا در صحبت هم مقداري نسبت به هم تند شده بودند و مصدق گفته بود اگر اينگونه باشد من از نخستوزيري استعفا ميدهم.»
وي ادامه داد: «مصدق گفته بود در گذشته ديدهايم كه دربار و شاه در وزارتخانهها اعمال نفوذ ميكنند و در نتيجه اين نمايندهها به مجلس راه پيدا ميكنند. آنها با نهضت ملي شدن نفت و موفقيت و پيروزي كامل آن موافق نيستند، در انتخابات دخالت ميكنند و آشوبهاي ساختگي برپا ميكنند؛ بنابراين اگر انجام ملي كردن تا پيروزي به عهده اوست بايد اختيار همه وزارتخانهها با او باشد.»
خامهاي گفت: «خبر استعفاي مصدق، روز پنجشنبه 26 تير در روزنامه اعلام شد. مصدق در اوج محبوبيت خود بود و طرفداران آيتالله كاشاني و گروههاي ديگرهم با او موافق بودند و در چنين شرايطي حتي طرفداران انگليس هم نميتوانستند با او مخالفت كنند و حزب توده هم به دليل موضع مخالفش منزوي شده بودند. اعلام استعفاي مصدق خشم مردم را برانگيخته بود. صبح روز جمعه راديو اعلام كرد شاه، قوامالسلطنه را به جاي مصدق به نخستوزيري منصوب كرده است. قوامالسلطنه سوابق خوبي نداشت و بين افكارعمومي بدنام و بدسابقه بود. او سابقهي دوبار دستگيري و بازداشت آيتالله كاشاني را هم داشت.»
وي در بيان خاطرات خود از آن روزها گفت: «صبح روز جمعه 27 تير كه از منزل بيرون آمدم، تنها روزنامهاي كه منتشر شده بود روزنامه "شاهد" بود كه دكتر بقايي آن را منتشر ميكرد. دكتر بقايي جزو اولين نمايندگان تهران بود. "شاهد" ضمن اعلام اين خبر سرمقاله تندي نيز نوشته بود. همه مردم روزنامه "شاهد" را ميخريدند و در خيابانها جو ملتهبي ايجاد شده بود. از صبح روز جمعه جو مخالفت بالا گرفت. مردم و جوانان از همان روز شعار "مرگ بر قوامالسلطنه" و "زنده باد مصدق" را ميدادند. پاسبانها هنوز دستور سركوبي نداشتند اما شرايط ملتهبي ايجاد شده بود.»
اعلاميه قوامالسلطنه، آتش خشم مردم را كه شعلهور شده بود به صورت حريق درآورد
خامهاي افزود: «صبح روز جمعه حركت خودجوش مردم و جوانان و دانشجويان آغاز شد. مردم در خيابانهاي لالهزار و استانبول شعار ميدادند كه تا داخل خيابان شاهآباد (جمهوري اسلامي فعلي) كشيده شده بود. اين جريان تا عصر ادامه داشت. تقريبا در اخبار ساعت 7 عصر جمعه خبر اعلاميهاي كه قوامالسلطنه به عنوان نخستوزير صادر كرده بود در راديو خوانده شد. روزنامهها هم اين اعلاميه را چاپ كردند و روزهاي بعد آن را به ديوارها چسباندند. اعلاميه قوامالسلطنه، آتش خشم مردم را كه شعلهور شده بود به صورت حريق كلي درآورد و كساني كه هيچ نظري هم نسبت به ملي شدن نفت نداشتند از اين اعلامه خشمگين شدند. انگار آن اعلاميه را صدراعظم زمان ناصرالدين شاه منتشر كرده بود و لحن بدي داشت. آورده بود كه صدها نفر را به حكم قانون ميكشم و دادگاه انقلابي تشكيل ميدهم و... اين اعلاميه نيز در پيدايش قيام 30 تير خيلي موثر بود.»
وي گفت: «از صبح روز شنبه در تمام شهرهاي بزرگ تهران حركت عليه قوامالسلطنه و به نفع مصدق شروع شد و بازار تهران بسته شده بود. در شهرهاي بزرگ هم بازارها بسته شده بود و خود مردم هم در خيابان شعار ميدادند. هنوز آيتالله كاشاني اعلاميه خود را نداده بود. نزديك عصر از طرف جنوب شهر و بازار حركتي خودانگيخته شروع شد. روز شنبه نيز روزنامه "شاهد" سرمقاله تندي عليه قوامالسلطنه نوشته بود و اعلاميه تند و شديداللحن او را نيز منتشر كرده بود.»
آيتالله كاشاني صريحا در اعلاميهاش حكومت قوام را جبار و ظالم و ستمگر خوانده بود
خامهاي در ادامه به بيان جزييات رويدادهاي آن روزها پرداخت و اظهار كرد: «عصر شنبه اولين شماره روزنامه "باختر امروز" با سرمقالهاي كه ميگفتند حسين مكي نوشته منتشر شد. روزنامهاي كه بيشتر از "شاهد" خود را سخنگوي مصدق ميدانست. اعلاميه تند و صريح آيتالله كاشاني نيز عصر روز شنبه منتشر شد. او هم صريحا در اعلاميهاش حكومت قوام را جبار و ظالم و ستمگر خوانده و عنوان كرده بود كه نهضت ملي نفت راهي كه تا امروز رفته را بايد ادامه دهد و اگر لازم باشد من كفن ميپوشم و جهاد را اعلام ميكنم.»
اطلاعيه آيتالله كاشاني تكليف قوام را روشن كرد
كاشاني در قيام 30 تير خيلي موثر بود
اين نويسنده و پژوهشگر وقايع تاريخي گفت: «اطلاعيه آيتالله كاشاني قطعا خيلي موثر بود و تكليف قوام را تقريبا روشن كرد. چون خيلي از بازاريها مطابق نظر كاشاني عمل ميكردند؛ البته بخشي از بازار هم مستقل و علاقهمند به ملي شدن صنعت نفت بودند و گروهي ديگر نيز طرفدار مصدق بودند. آيتالله كاشاني قطعا در قيام ملي 30 تير تاثير داشت و اين حركت را وسعت بخشيد و آن را تقريبا در كشورعمومي كرد؛ اما او و نظرياتش محرك آغاز اين قيام نبود. بخشي از مردم تكليف خود را ميدانستند و شروع به مبارزه كرده بودند اما پيام آيتالله كاشاني آن را تقويت كرد و عموميت بخشيد. تا عصرروز شنبه اگر در جاهايي مغازهها باز بودند، در 28 تير با انتشار اعلاميه آيتالله كاشاني همه آنها بسته شدند و اقتصاد كشور تقريبا تعطيل شده بود.»
علت اصلي قيام، علاقه مردم به نهضت ملي شدن نفت بود
خامهاي در ادامه با توصيف فضاي عمومي كشور در روزهاي منتهي به 30 تير خاطر نشان كرد: «قيام و جنبشي عمومي آغاز شده بود و علت اصلي آن علاقه مردم به نهضت ملي شدن نفت و انجام آن به دست شخص مصدق بود. اين موضوع عامل شروع جنبشي شد. اعلاميههايي كه از طرف آيتالله كاشاني و احزاب طرفدار مصدق صادر ميشد و فعاليتهاي فراكسيون نهضت ملي كه متشكل از نمايندگان تهران و چند نماينده ديگربودند در ايجاد فضاي اعتراضآميز بسيار نقش داشت. آنها صريحا اظهارنظرهايي ميكردند. اين قيام در حقيقت دو مركز داشت؛ "خانهي آيتالله كاشاني" و "بهارستان" كه فراكسيون نهضت ملي آنجا را پايگاه خود كرده بود.»
وي افزود: «صبح شنبه به خيابانهاي لالهزار و استانبول كه ميرفتم حداقل چند صد نفر از جوانان آنجا بودند و شعار ميدادند. آيتالله كاشاني در اعلاميه خود از برگزاري مصاحبه مطبوعاتي در عصر روز شنبه با خبرنگاران روزنامهها دربارهي اين حوادث خبر داده بود. همه خبرنگاران روزنامهها از جمله خود من هم از طرف روزنامه "حجار" به منزلي در حوالي دروازه دولت رفتم. مصاحبه مطبوعاتي در خانه شخصي يكي از هواداران آيتالله كاشاني بود. خانهي آقاي كاشاني در پامنار بود و ايشان نخواسته بود مصاحبه آنجا برگزار شود؛ ميخواست برنامه جايي باشد كه دسترسي آن براي مردم آزاد باشد. بيش از150 تا 200 نفر در صحن خانه جمع شده بودند. تريبوني روي سكو گذاشته بودند و آيتالله كاشاني روي آن صندلي نشسته بود؛ شمس قناتآبادي هم پاي آن نشسته بود. شمس قناتآبادي سوالات را ميگرفت و به آيتالله كاشاني ميداد.»
خامهاي ادامه داد: «سوالات عمدتا حول حوش اين سوالات بود كه مثلا آيا با استعفاي آقاي مصدق موافق هستيد كه ايشان هم صريحا رد ميكرد. يا نظرتان نسبت به حكومت قوامالسلطنه چيست و ايشان به شدت به قوام حمله ميكرد و ميگفت بايد ساقط شود؛ والا من كفن ميپوشم و اگر لازم باشد تا پاي جان حاضر هستم. ضمن اين سوالها من از طرف روزنامه "حجار" پرسيدم شنيديم كشتيهاي جنگي انگليسي در سواحل آبادان پهلو گرفتهاند و احتمالا دولت انگلستان ميخواهد در كار ملي شدن صنعت نفت دخالت كند. اگر روزي دولت انگليس بخواهد نيرو در ايران پياده كند و براي جلوگيري از ملي كردن نفت تلاش كند، شما فتوا ميدهيد كه تاسيسات نفي آبادان و تاسياست نفي ديگر به آتش كشيده شود و منهدم شود.»
وي گفت: «وقتي شمس قناتآبادي اين را خواند آيتالله كاشاني گفت كه اگر دولت انگيس بخواهد مداخله و در ايران نيرو پياده كند، من شخصا به مردم و كارگران آبادان ميگويم كه تاسيسات را منهدم كنند. همه خبرنگاران پس از پاسخ آيتالله كاشاني، او را تشويق كردند. آن جلسه هم در روزنامهها منعكس شد. شب در "باختر امروز" و صبح در همه روزنامهها و عصر روز يكشنبه در روزنامههاي اطلاعات و كيهان منتشر شد. روز يكشنبه 29 تير تمام خيابانها ناآرام بود. از صبح روز شنبه غير از پاسبانها كه با باتوم تظاهركنندگان را ميزدند در تمام تهران سربازهاي مسلح ايستاده بودند. شايد يكي دو مورد هم تيراندازي كرده بودند اما نشنيدم كسي مجروح شده باشد.»
اعلام شده بود كه روز 30 تير روز مبارزه با حكومت قوام و مطالبه سرنگوني اوست
اين نويسنده و محقق ادامه داد: «روز يكشنبه تعطيلي سراسري در تمام ايران وجود داشت. بازارها تعطيل بود و در شهرهاي بزرگ و حتي شهرهاي كوچك عليه قوام و به نفع مصدق تظاهركنندگاني بودند اما صورت يك حركت يكپارچه نداشت و پراكنده بودند. آيتالله كاشاني اسما جز نمايندههاي فراكسيون نهضت ملي بود و در مقطعي رياست مجلس را هم قبول كرد اما چندان اهل مجلس آمدن نبود و وارد نميشد. از طرف فراكسيون نهضت ملي و آيتالله كاشاني اعلام شده بود كه روز 30 تير روز مبارزه با حكومت قوام و مطالبه سرنگوني اوست. معلوم بود كه روز 30 تير بايد منتظر حوادثي بود.»
از صبح روز30 تير حركت از بازارها شروع شد
خامهاي به خبرنگار ايسنا گفت: «روز يكشنبه تقريبا تمام خيابان صحنه زد و خورد پراكنده بين جوانانهايي كه شعار ميدادند و پاسبانها بود. ما تمام روز شاهد اين صحنهها بوديم. محل روزنامه "حجار" ابتداي خيابان لالهزار و جمعيت هم روبهروي در سفارت انگليس بود. من در تمام اين روزها ناظر اين صحنهها بودم. از صبح روز30 تير حركت از بازارها شروع شد. عدهاي از جوانان به بازار آمده بودند، عدهاي در سرچشمه جمع شده بودند و دستهاي ديگر در سبزه ميدان. وقتي جمعيت نسبتا زياد شد به سمت ميدان بهارستان و مقابل مجلس حركت كردند.»
وي اظهار كرد: «در خيابان استانبول جمعيت بهگونهاي بود كه قسمتي از خيابان را پركرده بود؛ من تا ميدان مخبرالدوله رفتم؛ در آنجا جمعيت طوري بود كه وقتي خواستم وارد خيابان شاهآباد شوم، راه ورود به آنجا نبود، تقريبا از ساعت 11 صبح كه صداي شليك گلولهها شنيده شد.»
طبق خبرهاي رسمي در روز 30 تير حدود 25 نفر كشته شدند
خامهاي افزود: «در روز 30 تير بر اساس خبرهاي رسمي حدود 25 نفر كشته شدند و در ابن بابويه در محوطهاي دفن شدند. مصدق گفته بود من آرزو دارم روزي در ابن بابويه در جمع حاضر شوم و از آنها تشكر كنم. زخميها هم خيلي زياد بودند، حدود صد نفر در آن روز زخمي شدند. بعضي از روزنامهها و مجلات نوشتند شاپور عليرضا برادر كوچكشان از صبح آن روز با ماشين در خيابانها ميگشت و در چند مورد به مردم شليك كرده بود.»
وي افزود: «ساعت پنج بعدازظهر فردي از طرف فراكسيون نهضت ملي با بلندگوي فرياد زد مردم قيام شما پيروز شد و قوامالسطنه استعفا داد و شاه فرمان نخست وزيري به نام مصدق صادر كرده است. مردم به هم تبريك ميگفتند و خوشحال بودند.»
خامهاي گفت: «ارسنجاني مينويسد قوام السطنه نخستوزير بود اما مريض بود به طوري در اثر بيماري نميتوانست از روي صندلي بلند شود. مردم قوام السلطنه را ظاهرا مسوول آن بيانيه ميدانستند؛ پليس تا حدي زير نظر قوام السلطنه بود اما ارتش جز از شاه از كس ديگر فرمان نميبرد و با اينكه فرمان وزارت جنگ به اسم دكتر مصدق صادر شد اما باز آن دوره هم تمام ارتش در اختيار شاه بود و از او دستور ميگرفت و همين وضع در 28 مرداد باعث آن قضايا شد.»
اين نويسنده و محقق ادامه داد: «با اينكه رييس ستاد طرفدار مصدق بود، وزير جنگ نيز خودش بود اما آنها كوچكترين كاري در روز 28 مرداد نكردند. حتي از خانهي خود مصدق نيز نتوانستند دفاع كنند. عملا خود افسري كه رييس ستاد فرستاده بود و رييس شهرباني كه مصدق در روز 28 مرداد به رياست شهرباني منصوب كرد، عليه مصدق در كودتا شركت كردند. معروف است وقتي رضاشاه مستعفي شد و خواست ايران را ترك كند به پسرش كه ميدانست كه بعد از او شاه خواهد شد گفت هر چه را خواستند از دستت بگيرند اشكالي ندارد اما ارتش را از دست نده؛ اين ارتش را من درست كردم تو هم بايد هميشه آن را در اختيار داشته باشي؛ محمدرضا شاه هم همين كار را كرد.»
وي افزود: «قوامالسلطنه ظاهرا سرطان داشت و در آن مقطع حاد شده بود؛ در آن موقع دوستان خود قوام تعجب كردند كه قوام عليرغم بيماري كه دارد چگونه اين مسووليت را پذيرفته است. قوام به خاطر حس جاهطلبي و مقامپرستي حتي زندگي خود را به خطر انداخت. اگر مصدق از قوام حمايت نكرده بود و او را نجات نداده بود، دكتر بقايي ميخواست از همان روز 30 تير، قوام را بكشد؛ آدم آن را هم معين كرده بود.»
وي بيان كرد: «يكي از نزديكان بقايي به من گفت كه بقايي فردي را براي كشتن قوام تعيين كرده بود؛ يكي از علل عصبانيت دكتر بقايي از مصدق اين بود كه ميگفت چرا نميگذاريد من قوام را بكشم؟! مصدق وقتي موضوع را فهميده بود، ماشيني را با تعدادي از افراد فرستاده بود قوام السطنه را از مخفيگاهش به محل ديگري برد كه تحت حفاظت دولت بود و تا پايان حكومت مصدق هم از آن محل حفاظت ميشد، به طوري كه بقايي نتوانست به او دسترسي پيدا كند.»
خامهاي در توضيح علل حمايت مصدق از قوام به خبرنگار ايسنا گفت: «مصدق و قوام هر دو از رجال سياسي بودند. در زمان مظفرالدين شاه، قوام همراه مصدق با هم از او لقب گرفته بودند بنابراين نوعي حس دفاع از او در مصدق بود؛ البته مصدق با حكومت قوام موافق نبود، اما چون قوام يكي از تدوينكنندگان قانوناساسي بود، براي او احترام قائل بود. علاوه بر اين مصدق تصورميكرد نخست وزير كردن قوامالسلطنه توطئه عليه اوست زيرا شاه فكر ميكرد به احتمال زياد قوام نميتواند آن را قبول كند و مفتضح ميشود و ممكن است محاكمه شود.»
مصدق تصور ميكرد آوردن قوام در آن شرايط براي ريختن آبروي اوست
اين نويسنده و محقق بيان كرد: «مصدق تصور ميكرد آوردن قوام در آن شرايط براي ريختن آبروي قوام است و شاه از اين جريان سود ميبرد. بعد هم تصور ميكرد كه آشنايي و رابطهي بقايي با شاه هم چيزي نبود كه پنهان باشد. همهي كساني كه در آن دوره بودند بالاخره حتي نزديكترين اطرافيان مصدق با شاه مستقيما رابطه داشتند؛ مكي، بقايي و فاطمي. مصدق فكر ميكرد توطئه كشتن قوام السطنه هم در حقيقت كار شاه است و از اين جهت از قوام دفاع ميكرد تا شاه نتواند قوام را بكشد.»
خامهاي با بيان اينكه وقتي قوام از كار بركنار شد، شاه نفس راحتي كشيد افزود: «قوام در گذشته هر وقت نخستوزير شده بود، با پشتيباني دولتهاي غربي بود و انگليس و آمريكا با روي كار آمدن او موافق بودند، شاه از اين جهت تصور ميكرد كه آنها ميخواهند قدرتي مستقل از شاه ايجاد كنند و ديگر اينكه خود قوام هم عملا هر وقت نخستوزير شده بود به شاه محل نميگذاشت و سعي ميكرد دست شاه را از مقامات ديگر و بهويژه ارتش كوتاه كند. قوام در دوران نخستوزيرياش شخصا براي خود سازمان جاسوسي مستقل ترتيب داد تا جايي كه افراد آن در دربارشاه هم رخنه كرده بودند. شاه در دوره نخستوزيري قوام براي خود تامين نميديد و كشمكش بين قوام و شاه در دوره نخستوزيري وي شديد بود.»
وي ادامه داد: «قبل از اينكه شاه بخواهد او را به عنوان نخستوزير انتخاب كند، قوام خارج از ايران بود و اشرف با او صحبت كرده بود كه ما دوباره به شما نياز داريم و كس ديگري نميتواند جلوي مصدق را بگيرد. قوام در حال بيماري از سوئيس به تهران آمد؛ او اصلا از وضع مملكت اطلاع نداشت چون چند سال در سوئيس بود. به همين علت هم فريب خورد و آبروي خود را بر باد داد و ميخواستند او را بكشند كه مصدق به داد او رسيد اما ديگر خيلي آبرو رفته و بدنام شد.»
مصدق صريحا از قوام حمايت نميكرد
قوام از طرف آيتالله كاشاني مهدورالدم شناخته شد
خامهاي گفت: «مصدق صريحا از قوام حمايت نميكرد و در روزنامهها هم در اين مورد در آن زمان چيزي منعكس نميشد؛ قوام از طرف آيتالله كاشاني مهدورالدم شناخته شد، فراكسيون نهضت ملي در مجلس حكم محكوميت سياسي قوام را صادر كردند و در مجلس او را عنصر خائن و ضدملي معرفي كردند.»
وي در پايان افزود: «من نشنيدم كه دكتر فاطمي مامور حمايت از قوام شده باشد. مصدق ميگفت اگر قوام كشته شود اگر از نظر داخلي هم براي كشور بد نباشد، از نظر وجهه بينالمللي در دنيا خوب نيست.»
گفتوگو از خبرنگار ايسنا: حميده صفامنش
انتهاي پيام
شنبه 29 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايسنا]
[مشاهده در: www.isna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 84]
-
گوناگون
پربازدیدترینها