واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: با حسين فرخي،كارگردان نمايش «سمفوني بيداري» بديهيات را به روي صحنه بردهام
جام جم آنلاين: حسين فرخي، بازيگر، كارگردان و طراح صحنه تئاتر، متولد 1338 اراك، فارغالتحصيل كارشناسي ارشد بازيگري و كارگرداني دانشگاه تربيت مدرس است و فعاليتهاي تئاترياش را از سال 1359 با كارگرداني نمايش «رسالتش» آغاز كرده است.
فرخي علاوه بر كارگرداني تئاتر چندين فيلم داستاني، مجموعه تلويزيوني و نمايش تلويزيوني را كارگرداني كرده و تجربه كارگرداني فيلم سينمايي «يحيي» را هم در پرونده آثارش دارد.
كارگرداني بيش از 25 نمايش و نگارش بيش از 10 نمايشنامه، حكايت از پركاري اين هنرمند تئاتر دارد.
وي همچنين علاوه بر تجربيات اجرايي و دريافت جوايز متعدد از جشنوارههاي مختلف، مسووليتهايي چون عضويت هيات علمي دانشكده سينما تئاتر، دبيري دو دوره جشنواره تئاتر فجر، مسووليت كانون تجربي دانشكده هنرهاي زيبا، سرپرستي انتشارات نمايش، عضويت در كميته تئاتر فرهنگستان هنر جمهوري اسلامي ايران، عضويت در شوراي نظارت و ارزشيابي مركز هنرهاي نمايشي را به عهده داشته است.
اجراي نمايش «سمفوني بيداري» در تالار وحدت بهانهاي شد تا با حسين فرخي گفتگو كنيم.
چطور شد كه تصميم گرفتيد سمفوني بيداري را براي اجرا در تالار وحدت تمرين كنيد، ظاهرا قرار بود نمايش ديگري را روي صحنه ببريد!
بله، من تصميم داشتم نمايشنامه «فتحنامه كلات» را براي جشنواره بيست و ششم فجر كارگرداني كنم. پيشنهاد اجراي اين نمايش را سال گذشته به مركز هنرهاي نمايشي ارائه كردم و نظرها هم درخصوص اجراي آن مثبت بود، اما قرار شد متن براي تصويب اجرا به شوراي نظارت و ارزشيابي ارائه شود كه روند تاييد آن در اين شورا حدود 2 ماه طول كشيد.
هر بار هم كه براي دريافت نتيجه به اين شورا مراجعه كردم، پاسخ درستي به آن داده نشد. در نهايت آقاي حسين پارسايي پيشنهاد كردند كار «فتح نامه كلات» به زمان ديگري موكول شود و در عوض كاري را مطرح كردند كه فرهاد مهندسپور در رابطه با موضوع انقلاب و دفاع مقدس نوشته بود. من طرح را خواندم اما بهجاي كار روي آن تصميم گرفتم خودم طرح ديگري را به مركز ارائه كنم. بدينترتيب سمفوني بيداري را براي شركت در بخش ويژه جشنواره نوشتم و آن را روي صحنه بردم.
اجرايي كه الان در تالار وحدت داريد، همان اجراي جشنوارهاي كار است؟
نه، اين اجرا با اجراي جشنواره متفاوت است. ما در جشنواره 19 تابلوي نمايشي داشتيم كه بعد از تمرينهاي بعدي 7 تابلوي آن حذف شد و الان 12 تابلوي نمايشي اجرا ميشوند.
با توجه به صحبتهايي كه درخصوص سمفوني بيداري عنوان كرديد، آيا ميتوان نمايش را يك كار سفارش شده و توصيهاي از طرف مركز هنرهاي نمايشي دانست؟
در اين زمينه بيشتر بحث انتخاب مطرح است. من قبلا هم تجربههاي مشابه اينكار را انجام دادهام؛ مثلا داستان حضرت آدم را سال 1369 در تالار وحدت كار كردم كه نمايشي يك ساعته و بدون ديالوگ بود. سال 1372 هم نمايش خرمشهر را براي اولين بار همراه با اجراي 35 دقيقه اركستر سمفونيك در تالار وحدت روي صحنه بردم. در واقع خود من هم به اين سبك كار علاقه دارم. بنابراين وقتي قرار شد «فتح نامه كلات» به زمان ديگري موكول شود، تصميم به اجراي اين نمايش گرفتم.
اين نمايش را در مقايسه با كارهاي ديگرتان چگونه ارزيابي ميكنيد؟
خب، سمفوني بيداري هم در ادامه بقيه كارهايم قرار ميگيرد. اين نمايش بدون كلام و ديالوگ از آفرينش انسان آغاز ميشود و روند تاريخي درگيري حق و باطل را از زمان هبوط انسان، نبرد هابيل و قابيل، زمانه پيامبران تا قيام كربلا و جنگ تحميلي روايت ميكند. در واقع تم مشترك اين روند روايي تاريخ همان جدال ميان حق و باطل است.
اما به نظر ميرسد رويدادها و موقعيتهاي تابلوهاي مختلف نمايش شما چه در حوزه طراحي حركت و چه به لحاظ ارائه تصاوير و داستان، تنها به ارائه بديهيات و موضوعات ساده و تكراري محدود شدهاند. مبارزه حضرت ابراهيم با بتها، هبوط انسان، عبور موسي از نيل، به صليب كشيده شدن مسيح و... .
مگر زندگي امري غير بديهي است. زندگي، مناسبات اجتماعي، تاريخ و... همه بديهي هستند. منتها كار يك هنرمند اين است كه اين بديهيات را به زبان تئاتر تبديل كند و روي صحنه ببرد. در اين حوزه سمفوني بيداري تجربه تازهاي است كه از چندين رسانه مختلف براي برقراري ارتباط با مخاطبانش استفاده كرده است بنابراين من معتقدم در نتيجه در كنار هم قرار گرفتن متفاوت و نو اين بديهيات است كه تماشاگر با يك تئاتر ارتباط برقرار ميكند.
منظور من از امور بديهي رويدادهاي تكراري و قابل پيشبيني، اين است كه در هر تابلو مخاطب با آنها مواجه ميشود. از زمان اجراي اولين تابلوهاي نمايش شما، براحتي ميتوان بقيه آنها را حدس زد و پيشبيني كرد. اين مساله كار را به يك اجراي خستهكننده و غير جذاب تبديل ميكند.
بله،نمايش روايتگر سير تاريخي حضور انبياست و اين مسير مسلما براي مخاطب ما قابل پيشبيني است. اما از نظر ما چگونگي روايت مسير مهم است.
بنابراين سعي كردهايم با سادهترين و زيباترين شكل ممكن روايتمان را اجرا كنيم. مثلا تابلوي عبور ابراهيم نبي از ميان آتش و تبديل شدن آتش به گلستان با كمك پارچههاي رنگي يا تبديل شدن زندگي آدمها به انتظار و رسيدن به زندگي مكانيكي را در راستاي اين رويكرد اجرا كردهايم. به هر حال سادگي و قابل پيشبيني بودن جزو طبيعت زندگي است و نمايش هم همين است. ما در سمفوني بيداري 12 تابلو داريم و تلاش كردهايم كه اين 12 تابلو با هم متفاوت باشند.
چرا از تصاوير ويدئويي (ويدئو پروجكشن) استفاده كردهايد؟ اين كاركرد را در راستاي هماهنگي كار چگونه ارزيابي ميكنيد؟
ويدئو پروجكشن را براي القاي بهتر مفهوم مورد استفاده قرار داديم. مثلا در تابلوي حضرت مسيح و عبور رهگذران، استفاده از اسلايد كمك زيادي به باورپذيري مخاطب ميكند. من معتقدم ديگر دوران استفاده از دكورهاي حجيم گذشته و ما ميتوانيم با تصوير و بازيگر در فضا بسياري از مفاهيم را بهتر و سادهتر القا كنيم. اين روش كارگرداني است كه از همه چيز براي روايت سادهتر و راحتتر استفاده شود.
اما استفاده از تصاوير فيلمهايي مثل «ده فرمان» و «مصايب مسيح» به صورت ويدئويي، تماشاگر را با عناصر مستقل و آشنايي مواجه ميكند كه مطمئنا به استقلال تئاتر ناب شما لطمه ميزند. چرا اين فيلمها را در نمايشتان مورد استفاده قرار دادهايد؟
پخش تصاوير هم در راستاي القاي مفاهيم قرار ميگيرد.
يعني ميخواهيد با كمك رسانه ديگري مفاهيم بديهي را به تماشاگر تحميل كنيد؟
فيلمهاي ويدئويي، در واقع حضور و عمل آدمهاي روي صحنه را تقويت ميكنند. يعني تاثير مفاهيم و رويدادها را تا بينهايت ادامه ميدهند. با كمك نور و تصاوير نيز قابليتهاي ديگري را به نمايش اضافه كردهايم. مثلا در تئاتر نميتوانيم اينسرت داشته باشيم، اما فيلم اين امكان را به ما ميدهد، پس چرا از آن استفاده نكنيم.
ضمن اين كه تاكيد ميكنم، كاركرد فيلمها براي تسهيل انتقال مفاهيم نيست، بلكه در راستاي تقويت مفهوم كاربرد پيدا ميكند. در واقع ما پلانهايي از فيلم را در راستاي تقويت رويداد صحنهمان مورد استفاده قرار دادهايم و به اين ترتيب خواستهايم حس نمايش را تقويت كنيم.
از هماهنگي رسانههاي مختلف و رسيدن به يك نظم و هارموني واحد در كليت اجرا بگوييد.
كار بسيار دشواري است. واقعا درخصوص چنين كارهايي همه مسوولان و آدمهاي پشت صحنه و روي صحنه، مسوول فني، موسيقي و صدا، نور و... بايد كاملا يك پيكر واحد باشند و كوچكترين اشتباه همه نظم كار را از بين ميبرد. دقت نظر و هماهنگي مهمترين چيزي بود كه به اجرا، وحدت و يكپارچگي ميداد.
موسيقي چگونه به كار اضافه شد، آيا شما طرح موسيقي را ميداديد؟
من همزمان با طراحي حركت و ساير عناصر با گروه موسيقي و آهنگسازان گروه كار ميكردم. همزمان با هم تمرين ميكرديم، به طراحي ميرسيديم، با هم كلنجار ميرفتيم و كارمان را اصلاح ميكرديم؛ به هماهنگي خوبي هم رسيديم.
مهدي نصيري
شنبه 29 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 561]