واضح آرشیو وب فارسی:آفتاب: مدير كل دفتر امور آسيب ديدگان اجتماعي سازمان بهزيستي: در تصميم هاي اقتصادي به پيامدهاي اجتماعي توجه نميشود
آفتاب- سرويس اجتماعي: آسيبهاي اجتماعي به اعمال فردي يا جمعي كه مغاير با اصول اخلاقي و قواعد عام پذيرفته شده رسميو غير رسميباشد، گفته ميشود كه با افزايش روز افزون آسيبهاي اجتماعي در جامعه، نياز مند راه حل و رفع آنها هستيم. از اصول مهم در پيشگيري و كنترل اين موارد، اتخاذ روشهايي است كه هم متناسب با فرهنگ بوميجامعه باشد و هم ياراي حل موارد آسيبي را داشته باشد.
سازمان بهزيستي از ارگانهايي است كه متولي انجام اين قبيل امور در كشور است و وظيفه صيانت از افزاد آسيب ديده و جلوگيري از آسيب ديدگي رابر عهده دارد. سيد حسن موسوي چلك، مدير كل دفتر امور آسيب ديدگان اجتماعي سازمان بهزيستي كشوربه سؤالات خبرنگار اجتماعي آفتاب درباره وضعيت آسيبها و نحوه برخورد با اين آسيبهاي اجتماعي از سوي سازمان بهزيستي پاسخ دادهاست.
از نگاه شما دامنه دارترين و گسترده ترين آسيب اجتماعي كشور در حال حاضر چيست؟
طبيعتاً اولويت اول با اعتياد است. اما بايد توجه داشت موضوعاتي كه در سازمان بهزيستي به عنوان آسيب مورد بررسي قرار ميدهيم به معني اپيدميبودن آنها نيست و اگر يك نفر هم دچار به آن آسيب شود، آسيب تلقي ميشود.
در سازمان بهزيستي به غير از اعتياد كه دفتر خاص خود را دارد، دفتر طلاق، فرار از خانه، همسر آزاري، كودك آزاري و. . . به بررسي وپيگيري اين موارد ميپردازد و مطالعه در اين زمينهها به اين دليل نيست كه به طور مثال همه كساني كه كودك خياباني هستند، آسيب ديده اجتماعي هستند و اين اعتقاد در سازمان بهزيستي وجود ندارد. در بحثهاي آسيب شناسي دو گروه وجود دارد؛ افراد در معرض آسيب و افراد آسيب ديده. از طرفي بعضي امور در صورت عدم برنامه ريزي ميتواندد به آسيب تبديل شوند مانند طلاق.
طلاق فعلي حلال است و فعل حلال نميتواند آسيب باشد اما چه بسا پيامدهاي منفي طلاق زمينه بروز آسيب را فراهم سازد و دليل پرداختن سازمان به اين امور هم اين است كه اين پديدهها يا خود آسيب اجتماعياند و يا مواردي هستند كه در صورت عدم مداخله زمينه ايجاد آسيب را فراهم ميآورند.
گرايش به رفتارهاي پرخطر و آسيب زا را بيشتر ناشي از ناتوانيهاي فردي ميدانيد يا فشار ساختارهاي اجتماعي؟
در تحليل سبب شناسي آسيبهاي اجتماعي و دليل رخداد آنها، ميتوان از دو زاويه به موضوع نگاه كرد، در سطح كلان و در سطح خرد.
در سطح كلان، ما با كليت جامعه مواجهيم با پنج نهاد اصلي آن يعني خانواده، اقتصاد، آموزش، دين است مذهب و حكومت يا سياست؛ كه در صورت حركت درست آنها و انجام درست كاركردهايشان، جامعه به درستي و متعادل در مسير حركت پيش خواهد رفت.
البته درستي، امري نسبي است و در هر جامعهاي تعريف خاص خود را دارد. در صورتي كه اين چرخه تعادل برهم بخورد و نهادها ناتوان از انجام كاركردهايشان شوند، توسعه همه جانبه و پايدار در تمام ابعاد اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي، سياسي رخ نخواهد داد و توجه بر هر بعدي در برنامه شاهد تبعات مختل شدن ساير نهادها خواهد بود.
در برنامههاي ما بيشتر تمركز بر توسعه اقتصادي بود و تبعات آن به خصو ص در بعد اجتماعي با مشكلاتي همراه شد.
اما در بعد خرد، چندين موضوع مطرح است كه چه تحولاتي رخ ميدهد تا فرد دچار آسيب شود. البته دلايل زيادي وجود دارد اما به اعتقاد من هم فرد و هم خانواده و هم جامعه در تحليل سبب شناسي بايد مورد تحليل قرار گيرند و نميتوان بر يكي از اينها تأكيد كرد. با اين همه در سطح خرد ميتوان به نكاتي اشاره كرد:
اول اين كه در آموزش مهارت زندگي نتوانستهايم مهارتها را به خوبي فراگير سازيم. فرض كنيد قصد گذر از منطقه كوهستاني صعب العبوري داريد و مجبور به گذر از اين مسير هستيد، براي افزايش امنيت، خود را با ابزار و تجهيزات لازم آماده ميسازيد تا در صورت برخورد با مانع با اطمينان و امنيت بيشتري برخورد كنيد؛ اتفاقي كه در جامعه نيازمند رخ دادن آن هستيم اين است كه بتوان اين آموزشهاي مورد نياز مردم را در زمان ورود به جامعه فراگير كرد كه البته آغاز شده
” قطعاً با افزايش پيوند فرد با خانواده و خويشاوندان ،آسيب ها كمتر خواهد شدو هر چه سرمايه اجتماعي بيشتر شود ، آسيب ها به نوبه خود كاهش خواهد يافت.... “
اما يه زمان نياز داردتا بتوان به تناسب شرايط سني افراد، اطلاعات مورد نياز انها را به موقع در اختيار آنها قرار داد.
نكته دوم اين است كه فرهنگ گفتگو در خانوادههاي ايراني كم شده است و بايد قابليت خوب حرف زدن، خوب گوش كردن و خوب پاسخ دادن را در افراد تقويت كرد چرا كه اين مهارت در حال حاضر كرنگ شده است.
قطعاً با افزايش پيوند فرد با خانواده و خويشاوندان،آسيبها كمتر خواهد شدو هر چه سرمايه اجتماعي ( مشاركت بيشتر، مسئوليت بيشتر و اعتماد بيشتر افراد) بيشتر شود، آسيبها به نوبه خود كاهش خواهد يافت.
نكته ديگر مربوط به نظارت خانوادهها بر دوستان فرزندان خانواده است اما منظور كنترل شديد نيست بلكه شناخت درست از كساني كه فرزندان با انها ارتباط دارند، مورد نظر ميباشد.
در اين جا نقش آموزش و پرورش نمايان ميشود ولي اغلب تأكيد بر بعد آموزش بوده و در حوزه پرورش نيز تقويت فراگيري صورت نگرفته است.
بخشي از اين راهم بايد به شرايط محيطي، ارتباط با دوستان ناباب و گاهي قرار گرفتن فرزندان در محيطهاي آسيب زا دانست كه حضور در اين شرايط ميتواند علل گرايش فرد به سمت آسيبهاي اجتماعي دانست.
نكته بعدي در بحث آسيب اجتماعي، اهميت حوزه اقتصادي است. اغلب در تصميم گيريهاي اقتصادي كشور به پيامدهاي اجتماعي ناشي از آن كمتر توجه ميشود. به طور مثال عسلويه و موضوعات اقتصادي آن، موجب سرازير شدن مسائل اجتماعي در استان بوشهر شد.
با توجه به همه اين موارد، اگر فردي دچارآسيب شد، سازمان بهزيستي چه تمهيداتي را براي بازگشت اين افراد به جامعه و جلوگيري از يأس و سرخوردگي انان انديشيده است تا فرد احساس طرد شدگي نكند؟
در حال حاضر براي اين موارد اورژانس اجتماعي را داريم و اعتقاد ما بر اين است كه اگر قرار است مداخلهاي صورت گيرد، بايد داراي سه ويژگي باشد:
- به موقع باشد
- تخصصي باشد
- در دسترس باشد
به عبارتي مداخله در اين امور نبايد از موقع مناسب خود بگذرد و حكايت " نوش دارد بعد از مرگ سهراب نباشد" از سال 1387 مركز مداخله سازمان بهزيستي فعاليت خود را آغاز كرد و به مرور زمان تكميل شد و امسال نيز خودروهاي ويژه را داشتيم.
بنابراين مرحله اول اين است كه از زمان بروز مشكل تا زمان مداخله، فاصله كم شودو در مرحله بعد خدمات بايد تخصصي باشد و در دسترس عموم قرار گيرد و محدويت زماني و مكاني براي دريافت خدمات وجود نداشته باشد كه اورژانس در حال نهادينه كردن اين امور است.
من به عنوان طراح اورژانس اعتقاد دارم كه اورژانس
” در سازمان بهزيستي اعتقادي به جذب فله اي افراد آسيب ديده نداريم و معتقديم كه جذب بايد با تمايل خود افراد به دريافت خدمات صورت گيرد .... “
5 سال ديگر زمان ميبرد تا كاملاً جا بيافتد. اورژانس قانون نياز دارد زيرا همكاري سازمانهاي ديگر در اين بخش نياز ضروري است و براي مداخله بايد قانون داشت.
در سازمان بهزيستي اعتقادي به جذب فلهاي افراد آسيب ديده نداريم و معتقديم كه جذب بايد با تمايل خود افراد به دريافت خدمات صورت گيرد. بعد از جذب و شناسايي اين افراد، ارزيابي رواني، اجتماعي و زيستي صورت ميگيرد واز تخصص روانشناسان، مددكاران اجتماعي، پزشكان و در صورت نياز از حقوقدانان نيز استفاده ميشود.
مرحله بعد از ارزيابي به تشخيص و بعد از ان مداخله اختصاص دارد و سرانجام ترخيص فرد و پيگيري پس از ترخيص است و در سازمان اين پروسه در مورد فرد آسيب ديده انجام ميگيرد.
پكيج خوبي را درايران تعريف كردهايم كه هم علمياست و هم اجرايي اما از لحاظ كمي و كيفي بايد روي آن كار كردتا ارتقا پيدا كند.
در اينجا همكاري سازمانهاي ديگر ضروري است، البته قوه قضاييه، مخابرات، وزارت كشور و استانداري همكاريهاي خوبي داشتهاند و جهت گيريها به سمتي است كه بيشتر از اين كه دغدغه سازمان و وظايف خاص خود را داشته باشيم، دغدغه موضوعي به نام آسيب اجتماعي را داشته باشيم و اين اتفاق خوشايندي است.
آيا افزايش نرخ آسيبهاي اجتماعي در سالهاي اخير به دليل كاهش نسبي مشكلات اقتصادي و توجه به بعد اجتماعي و فرهنگي زندگي رخ نداه است؟
افزايش يا كاهش در آسيبها را با توجه به آمارها نميتوان بيان كرد چرا كه سيستم دقيق شناسايي امار آسيبهاي اجتماعي را نداريم و اغلب به صورت نسبي و برآوردي عمل ميكينم. ممكن است آسيبهايي وجود داشته باشد كه ما هنوز شناسايي نكرديم اما آسيب باشند و نبايد به آماربه عنوان يكي موضوع جدي تكيه كرد.
اما ما امروز به اين امر رسيدهايم كه آسيب اجتماعي يك واقعيت است اما نه به اين معني كه فراواني آسيبها بالا رفته بلكه به اين خاطر كه انسان و دقيق تر انسان سالم محور توسعه قرار گرفت.
انساني كه درگير آسيبها كه هنجار شكن هم هست و ديگران را به هنجار شكني تشويق ميكند، نميتواند در فرايند توسعه نقش مؤثري داشته باشد و آسيب يعني ناديده گرفتن ارزشها و هنجارهاي اجتماعي پذيرفته شده جامعه.
در مسير گذار به صنعتي شدن با افزايش آسيبهاي اجتماعي مواجه خواهيم بود و در اين مرحله فزوني مسائل اجتماعي به چشم ميخورد اما در كشور ما اين موارد با حضور پررنگ رسانهها و پرداختن بيشتر به اين موضوعات همراه شد و شايد هم سياسيت آنگونه بود كه خيلي به اين موارد پرداخته شود در حالي كه امروز فضاي كشور براي تبيين و تحليل اين مسايل خيلي باز شده است.
سه شنبه 25 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آفتاب]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 140]