تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1836481464
فراگیری سلوك از آیة الله میرزا جواد آقا تهرانی(1)
واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: فراگیری سلوك از آیة الله میرزا جواد آقا تهرانی(1)رعایت حال خانواده زیبایی و نظم در خانه و زندگیمكلف بودن به انجام امور شخصیاحترام به خواسته خانوادهتواضع و فروتنیكلام تأثیر گذارعلم عارضی !احترام به بزرگان علمرفاقت با مرد سلمانیگذشت و برخورد با دیگراناهمیت وقت مردمیك روز گرم تابستانراه مبارزه با شیطاناحتیاط شدید در بیت المالپرهیز از شهرتاحترام به نامهای نیكمرحوم آیة الله میرزا جواد آقا تهرانی از عارفان و پاكانی بود كه با رفتار و منش خود بسیاری را شیفته و مرید خود كرده بود. ایشان به كوچكترین اعمال خود نیز توجه داشته و كسب رضایت خداوند برایش اهمیت داشت. در این جا برای شناخت این عالم بزرگوار به مواردی از گونههای رفتاری ایشان میپردازیم باشد كه راهی به سعادت برایمان گشوده شود.رسول خدا صلی الله علیه و آله میفرماید: كسی كه مؤمنی را اذیت كند خدا او را اذیت نماید، و كسی كه مؤمنی را اندوهگین كند خدا او را اندوهگین نماید.رعایت حال خانواده میرزا جواد آقا تهرانی شبی، دیروقت به منزل میآیند؛ بهدر منزل كه میرسند، متوجه میشوند كلید منزل همراهشان نیست، به خاطر رعایت حال خانواده شان كه در خواببودند، از در زدن خودداری كرده و با توجه به این كه هوا هم قدری سرد بوده است، در كوچه میمانند و تا اذان صبح همانجا قدم میزنند.هنگام اذان كه اهل خانه میباید برای نماز صبح بیدار شوند، آقا در میزنند و وارد خانه میشوند، یكی از فرزندان ایشان كه از این قضیه خبردار میشود، سؤال میكند چرا زنگ نزدید؟ایشان میگویند: شما خواب بودید، زنگ من موجب اذیت و آزار شما میشد!نقل دیگری را هم فرزند ایشان شنیده است كه گویا همسر ایشان در رؤیا میبینند كه مرحوم آقا پشت در منزل نشسته اند، لذا بیدار شده و هنگامی كه در را باز میكنند میبینند كه آقا آنجا منتظرند.رسول خدا صلی الله علیه و آله میفرماید:كسی كه مؤمنی را اذیت كند خدا او را اذیت نماید، و كسی كه مؤمنی را اندوهگین كند خدا او را اندوهگین نماید.ایشان می فرمودند: راه مبارزه با شیطان آن است كه به او اعتناء نكنی زیرا شیطان متكبر است، هر چه به او بیشتر اعتناء كنی او سركش تر می شود زیبایی و نظم در خانه و زندگیخانه ایشان بسیار جالب و دیدنی بود، وسائل و لوازم منزل به طور منظم چیده شده بود، مثلا رنگ پردههادر عین این كه خیلی ساده بودند ولی متناسب با رنگ منزل بود. بقیه وسائل موجود در خانه نیز چنین بود.علت اینها را از مرحوم آقا پرسیدند.ایشان فرمودند:موقعی كه من ازدواج كردم همسرم از خانواده آبرومند و نسبتا متمكنی بود، و من گفتم كه طلبه هستم و چیز زیادی ندارم و آنها بدین صورت قبولكردند، ولی بعدها میدیدم هر وقت اقوام و خویشان همسرم به منزل ما میآمدند، خانه سر و سامان خوبی نداشت و باعث خجالت و شرمندگی همسرم میشد. لذا به خاطر احترام به همسرم و رضایت او منزل را به این صورت در آوردم كه مشاهده میكنید و این موجب رضایت و خشنودی او شد.زینت منزل فقط به خاطر رضایت او بوده نه برای تمایل خودم به تجملات و زرق و برق دنیوی.( البته خانه و فرش مربوط به یكی از اقوام آقا بود و بعضی از وسائل خانه هم توسط همسرشان كه تمكنی داشتهاند تهیه شده بود.)مكلف بودن به انجام امور شخصیهمسر ایشان از سادات علویه بود علاوه بر احترام زیادی كه آقا برای ایشان قائل بودند، هر وقت كه در خانه فرصت یاری مینمود، یار و كمك كار ایشان بودند؛ اساسا ایشان به كسی زحمت نمیداد مخصوصا امور شخصی خویش راتا آنجایی كه میتوانستند و قدرت و توان داشتند خودشان انجام میدادند، تا آنجا كه از همسر خود نمیخواستند كه مثلا لباسهایشان را بشویند، بلكه این همسرشان بودند كه با توجه به اخلاق مرحوم آقا از ایشان میخواستند كه لباسهایشان را برای شستن در اختیار ایشان بگذارند. و باز هم به سادگی حاضر نمی شدند گاه نیز دیده می شد كه جارو به دست گرفته و حیاط منزل را جارو می زنند و این در حالی بود كهحتی راه رفتن با عصا برایشان مشكل بود!احترام به خواسته خانواده ایشان سفرهای تفریحی نداشتند. در هوای گرم تابستان راضی نمیشدند كه چند روزی، یا اقلا یك روز به عنوان هواخوری به خارج از شهر بروند و اصرار همه را در این جهت رد می نمودند.زمانیپس از یكعمل جراحی، ضعف مفرطی داشتند و هوا بسیار گرم بود، به فرزندشان عرض شد به هرطریقی كه میشود آقا را چند روزیبهخارج از شهر ببرید.ایشان با اصرار فرزند راضی شده بودند و منزل كوچكی در یكی از ییلاقات گرفتند و به آنجا منتقل شدند.حاج اصغر آقا ( فرزندشان) می گفت: همان روز اول كه به آن روستا رفتیم آقا فرمود: اگر من مُردم باید مرا در قبرستان همین روستا دفن كنی و راضی نیستم به شهر برگردانی و مردم را به زحمت اندازی! هنگامی كه ایشان جبهه رفته بودند، یك روز برای تهیه فیلم و خبر آمده و شروع كرده بودند به فیلمبرداری از جاهای مختلف تا رسیده بودند به مرحوم میرزا جواد آقا تهرانی. شناخته بودند كه ایشان چه شخصیتی است و میخواستند بهتر و بیشتر فیلمبرداری كنند، ولی تا دوربین فیلمبرداری به ایشان میرسد، ایشان عمامه را از سر برمیدارند تا شناخته نشوند، كه موجب شهرت و آوازه ایشان شود.تواضع و فروتنی-شخصی از دوستان میگفت:روزی خدمت مرحوم میرزا رسیدم، از محضرشان یك سؤال نمودم؛ با توجه به این كه ایشان چند روزی بیش نبود كه از بیمارستان مرخص شده بودند و پس از عمل جراحی، دوران نقاهت را در منزل می گذراندند، ولی پس از این كه سؤال كردم، ایشان خودشان را كشان كشان روی زمین كشیدند تا رسیدند به نزدیكاشكافی كه كتابهایشان را آنجا می گذاشتند. سپس كتابی برداشتند و جواب مسئله مرا دادند. این عمل ایشاندر شرایطی بود كه بنده كنار اشكاف نشسته بودم، ولی معذلك به بنده نفرمودند كه فلانی، فلان كتاب را برای من بیاور یا بهمن بده! و جالب این كه هر سئوالی از احكام كه از ایشان میشد، مقید بودند از روی توضیح المسائل پاسخ دهند. ( و هرگز نظر خود را نمیگفتند كه یعنی من هم هستم!)-جمعی از آقایان طلاب خدمت ایشان بودند؛ آقا نشسته بودند و صحبت می كردند، ناگهان حالشان بههم خورد و صحبت را قطع كردند؛ روی فرش اطاق خوابیدند و خود را روی زمین به طرف گوشه اطاق كه كلمن آبی بود، كشیدند. ما نمی دانستیم منظورشان چیست؟! تا به كلمن آب نزدیك شدند، شیر آن را باز كردند، مقداری آب خوردند پس از دقایقی به حال آمدند، بعد عذرخواهی كردند كه پیش ما مجبور شدند دراز بكشند و خود را به كلمن آب برسانند. ما ازعملآن بزرگوار در تعجب بودیم كه چگونه در آن حال حاضر نشدند موجبات زحمت كسی را فراهم سازند.-یكی از دوستان نقل می كند :میرزا جواد آقا تهرانی در بیمارستان عمل پروستات انجام داده بودند و به منزل آمده و پزشكان ملاقات ایشان را ممنوع اعلام كرده بودند، ولی ارادتمندان و دوستداران ایشان مرتب در خانه را می زدند و احوالپرسی می كردند، من و یك نفر دیگر از شاگردان ایشان قرار گذاشتیم به نوبت برویمو در ابتدای كوچه ورودی منزلشان بایستیم و هر كس آمد از همانجا او را آگاه كنیمكهدرِ منزل ایشان نرود. مدتی كه ایستادیم، میرزا جواد آقا یكی از فرزندانشان را دنبال ما فرستادند و فرمودند: من راضی نیستم شما آقایان چنین زحمتی را تحمل كنید، حتما برگردید!وقتی كه نزد آقا میرزا رفتم آنقدر عذرخواهی كردند و فرمودند: من وسیله زحمت شما شدهام و مرتب عذرخواهی می كردند.مكرر می شنیدیم هیچگاه حاضر نشدند زحمتی را به خانواده خود و فرزندانشان بدهند، تا چه رسد به دیگران.كلام تأثیر گذاردر رابطه با تأثیر پر معنویت ایشان نقل شدهاست:روزی آقای طاهانی به منزل آمدند و گفتند: امروز در خدمت آقا شاهد ماجرای عجیبی بودم. دو نفر برای طرح شكایتی نزد ایشان آمده بودند؛ آن كه شاكی بود وقتی خواست مسئله خود را عنوان كند. آقا فرمودند: اجازه بدهید من چند كلمه ای صحبت كنم بعد شما بفرمائید. و خود اینگونه آغاز فرمودند:بسم الله الرحمن الرحیم ـ ولا تستوی الحسنه ولا السیئه ادفع بالتی هی احسن فاذا الذی بینك و بینه عداوة كانه ولی حمیم ـ یعنی بدی و نیكی مساوی نیستند، بدی را به نیكی دفع كن پس در این هنگام آن كه دشمن توست، دوست صمیمی تو خواهد شد.تا این آیه به وسیله ایشان خوانده و ترجمه شد، یك مرتبه اشك از دیدگان آن دو نفر فرو ریخت؛ برخاستند و یكدیگر را در آغوش كشیده و گفتند: ما دیگر با هم دشمن نیستیم، دوست و برادریم و شكایتی نداریم. و رفتند.علم عارضی !ایشان میفرمودند:روزی به یكی از دوستان قدیمی و با سابقهام رسیدم. هر چه سعی كردم نتوانستم نامش را بر زبان بیاورم و كاملا فراموش كردم. این را دانستم كه خداوند میخواهد بفهماند كه هر چه داری از من است و تو هیچ نیستی و چیزی از خودت نداری، علمت عارضی است نه ذاتی!نبی اكرمصلی الله علیه و آله میفرمایند:خردمندترین مردم، شدیدترین مردم است، در مدارا و ملاطفت با مردم؛ و هوشیار و دوراندیشترین مردم، كسی است كه بیشتر از همه خشم خود را فرو خورد.احترام به بزرگان علمدر مقام علمی هر گاه میخواستند نظریه كسی را رد كنند هیچگاه با نگاه تحقیر یا توهین مطلبی را نمیگفتند و مواظب بودند كه هتك حرمت بزرگان نشود. در همین ارتباط یك روز هنگام درس، اشكالی به گفتههای صاحب جواهر داشتند، نام ایشان را كه بردند، آنقدر از ایشان تعریف و تمجید نمودند مثلا صاحب جواهر كسی است كه اسلام را زنده كرده و چه خدمات ارزندهای برای جامعه اسلامی نموده و كتب گرانقدری را تألیف نموده و خیلی تعریفهای دیگر، سپس فرمودند حالا من هم یك نفهمی به گفتههای ایشان دارم و بعد اشكالشان را بیان كردند.حتی ایشان درباره عظمت و جاه و مقام علمای شیعه می فرمودند:كسی كتاب شریف «وسیلة النجاة» مرحوم سیدابوالحسن اصفهانی را به عنوان تمسخر و بیاحترامی و هتك حرمت، پرت كرد، یكباره لال شد.در جلساتی كه بزرگان و علماء بودند اگر سئوالی پیش می آمد، ایشان سكوت اختیار مینمودند تا دیگر بزرگان جواب بدهند و این به خاطر ادب و احترامی بود كه برای آنها قائل بودند.و اگر اظهار نظری میكردند و كسی میگفت شما اشتباه كردید یا خودشان میفهمیدند كه اشتباه نمودند، علنا میفرمودند: «من اشتباه كردم»واین جمله را بدون خجالت میفرمودند.رفاقت با مرد سلمانیمدتها بود كه با شخص سلمانی ریش تراشی دوست بودند. بعضیها از دوستی ایشان تعجب میكردند و نمیتوانستند بفهمند كه چرا آقا با او رفاقت می كنند، تا این كه یك روز هنگامی كه آقا از كنار مغازه سلمانی رد میشوند و میبینند كه او یك مشتری را روی صندلی نشانده و به صورت او صابون یا خمیر ریش مالیده و تیغ در دست آماده تراشیدن ریش مشتری است. در همان موقع آقا با یك حالت خاص و ابهت الهی میفرمایند:"فلانی" و رد می شوند.شخص سلمانی با دیدن ایشان دست از تراشیدن صورت مشتری برمی دارد و به دنبال آقا میدود و اظهار ندامت و پشیمانی میكند. و همین امر سبب میشود كه دیگر از این شغل دست برمی دارد و به شغل دیگری مشغول میشود.گذشت و برخورد با دیگرانایشان از منزل بیرون آمده بودند و از حاشیه خیابان در حال گذر بودند كه ناگهان دوچرخه سواری با شدت به ایشان برخورد كرد، به نحوی كه عبا و عمامه و عصا و نعلینها هر كدام به طرفی پرت شد، و ایشان زخمی گردید. پس از لحظهای، قبل از این كه به سوی عبا و عمامه بروند، به سراغ دوچرخه سوار رفتند، در حالی كه خودشان بیشتر آسیب دیده بودند با این حال او را از زمین بلند كرده، و گرد و غبار از صورتش پاك نموده و پشت سر هم تكرار میكردند كه: پسر جان! حالت چطور است؟ آیا جایی از بدنت درد میكند؟ آیا آسیبی دیدی؟...و از این قبیل حرفها!نبی اكرمصلی الله علیه و آله میفرمایند:خردمندترین مردم، شدیدترین مردم است، در مدارا و ملاطفت با مردم؛ و هوشیار و دوراندیشترین مردم، كسی است كه بیشتر از همه خشم خود را فرو خورد.اهمیت وقت مردم-ایشان به وقت مردم خیلی اهمیت میدادند. از وصایای ایشان این بود كه برای تشیع جنازه من اگرچهار نفر بودند دیگر منتظر نشوید كه مردم جمع شوند؛ مرا تشیع كنید و مزاحم وقت مردم نشوید.یك روز گرم تابستان یكی از شاگردان نقل میكند: در یك روز گرم تابستان ساعت یك بعد از ظهر در اتاقم در مدرسه میرزا جعفر استراحت می كردم. ناگهان شنیدم مرا صدا می زنند، از ایوان اتاق به داخل مدرسه نظر انداختم استادم آقا میرزا را دیدم كه مرا می طلبند.فورا به پایین دویدم، عرض كردم چه می فرمایید آقا؟ اشاره كردند به یك نفر نوجوانی كه به تازگی از روستا برای تحصیل به این مدرسه وارد شده بود و فرمودند: این آقا را می شناسی؟ پرسیدم برای چه؟ فرمودند: اظهار میدارد از محلهمان پولی برایم پست كردهاند. چون برای دریافت مراجعه كردم مأمور پست گفت: چون شناسنامه همراهت نیست باید یك نفر معرف بیاوری. حال ایشان دنبال من آمده است. چون او را نمی شناسم خواستم به وسیله شما او را شناسایی كنم تا در اداره پست گواهی نمایم كه ایشان فلانی است و پول حواله شده متعلق به ایشان است.عرض كردم ایشان را با همین نام می شناسم و به تازگی به این مدرسه آمده است ولی اجازه بفرمایید تا بنده همراه ایشان بروم و شما خود را با این ضعف حال و هوای گرم زحمت ندهید. این كار از من ساخته است . فرمودند: مرا معرفی كرده، خودم باید همراه ایشان بروم. هر چه اصرار ورزیدم فایده ای نبخشید و مرحوم میرزا همراه با آن نوجوان تازه از روستا آمده به طرف اداره پست راه افتادند.راه مبارزه با شیطانایشان می فرمودند: راه مبارزه با شیطان آن است كه به او اعتناء نكنی؛ زیرا شیطان متكبر است، هر چه به او بیشتر اعتناء كنی او سركش تر می شود.احتیاط شدید در بیت المالهنگامی كه ایشان به عنوان نماینده مجلس خبرگان قانون اساسی انتخاب شدند، در تهران كه بودند سعی می نمودند از بیت المال استفاده نكنند و احتیاط زیاد می نمودند؛ حتی از غذای آنجا نمی خوردند.بعدها برای فرزندشان نقل نموده بودند كه: من وقتی در مجلس خبرگان اول برای تدوین و تنظیم قانون اساسی شركت داشتم، شبها در منزل فرزندم در تهران مقیم بودم و روزها ایشان مرا با وسیله شخصی خود به مجلس می برد و ظهر برای نهار برمی گرداند و مجددا عصر می برد و چون مسافت راه از مجلس تا خانه طولانی بود من به ایشان گفتم لزومی ندارد كه برای نهار به منزل بیایم؛ در همانجا نهاری می خورم. بنا شد كه من ظهرها در مجلس بمانم اما چون نمیخواستم از غذای بیت المال استفاده كنم، صبح كه از منزل بیرون می رفتم چند عدد میوه ( سیب یا پرتقال یا غیره) با خود می بردم . ظهر برای ادای فریضه نماز پائین میآمدیم پس از پایان نماز، مراقب بودم كه رفقا برای صرف نهار بروند و كسی متوجه من نباشد. آن وقت میرفتم و میوههایی را كه با خود آورده بودم را از جیب درمی آوردم و می خوردم، این ناهار من بود، بدون این كه كسی متوجه شود؛ حتی برادرت هم نمیدانست.پرهیز از شهرتهنگامی كه ایشان جبهه رفته بودند، یك روز برای تهیه فیلم و خبر آمده و شروع كرده بودند به فیلمبرداری از جاهای مختلف تا رسیده بودند به مرحوم میرزا جواد آقا تهرانی.شناخته بودند كه ایشان چه شخصیتی است و میخواستند بهتر و بیشتر فیلمبرداری كنند، ولی تا دوربین فیلمبرداری به ایشان میرسد، ایشان عمامه را از سر برمیدارند تا شناخته نشوند، كه موجب شهرت و آوازه ایشان شود.- بعد از فوت ایشان، نامهای در یادداشتهای شخصی شان پیدا شد كه از ایشان خواسته بودند تا در برنامهای به معرفی خود تحت عنوان یكی از شخصیتهای اسلامی این مرز و بوم بپردازند.ایشان در زیر جملاتی كه از ایشان به عنوان شخصیت اسلامی در نامه یاد شده بود، با خودكار قرمز خطی كشیده بودند و در حاشیه آن دو جمله نوشته بودند یكی:"رب شهرة لا اصل لها؛ ای بسا شهرتی كه هیچ اصل و اساسی نداشته باشد."و حدیث شریفی بدین مضمون آمده بود:"رحم الله امره عرف قدره و لم یتعد طوره؛ خداوند رحمت كند شخصی را كه قدر و اندازه خود را بشناسد و پایش را از گلیمش دراز نكند.احترام به نامهای نیككسی خدمت ایشان آمده و سئوال نموده بود كه آقا یك فرش زیلو دارم كه روی آن نام ابراهیم نوشته، آیا پای گذاشتن روی آن اشكال دارد یا خیر، و آن اسم به نیت حضرت ابراهیم(ع) نوشته نشده، بلكه به طور مطلق میباشد. ایشان فرموده بودند: ولو این كه اسم مطلق می باشد ولی من این كار را نمی كنم.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 535]
صفحات پیشنهادی
آشنایی با ابعاد شخصیتی امام خمینی (رحمت الله علیه)
از این رو هم زمان با فراگیری فقه و اصول نزد فقها و مجتهدین وقت به فراگیری .... امام، عرفان و تعقل: بیش تر عرفا، سیر سلوک را امری نفی کننده تعقل، یا جدای از آن می دانند و ... امام و درس اخلاق: پس از رحلت آیت الله حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، استاد ... نمی توان ارزشهای انسانی و اسلامی را حفظ کرد» (1) سرتاسر زندگی حضرت امام آمیخته ...
از این رو هم زمان با فراگیری فقه و اصول نزد فقها و مجتهدین وقت به فراگیری .... امام، عرفان و تعقل: بیش تر عرفا، سیر سلوک را امری نفی کننده تعقل، یا جدای از آن می دانند و ... امام و درس اخلاق: پس از رحلت آیت الله حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، استاد ... نمی توان ارزشهای انسانی و اسلامی را حفظ کرد» (1) سرتاسر زندگی حضرت امام آمیخته ...
آیت الله العظمی میرزای شیرازی (رحمت الله عليه)
آیت الله العظمی میرزای شیرازی (رحمت الله عليه) ... میرزای شیرازی ، میرزا حبیب الله رشتی ، آقا حسن نجم آبادی تهرانی . 6. پندهایی از رفتار علماء اسلام ، ص 63 و 64 . 7. ...
آیت الله العظمی میرزای شیرازی (رحمت الله عليه) ... میرزای شیرازی ، میرزا حبیب الله رشتی ، آقا حسن نجم آبادی تهرانی . 6. پندهایی از رفتار علماء اسلام ، ص 63 و 64 . 7. ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها