واضح آرشیو وب فارسی:ايسنا: ناصر پازوكي: شناسايي آثار از كارهاي اساسي است كه يكبار براي هميشه بايد انجام شود سپردن يكسالهي ديرگچين براي مرمت به بخش خصوصي يك فاجعهي ملي است
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: ميراث و گردشگري
يك باستانشناس معتقد است: ميراث فرهنگي به دلايل مختلف دچار يك عقبماندگي بسيار شديد است و براي جبران آن نيازمند اين هستيم كه با تمام تلاش و جديت از ثانيهها استفاده كنيم.
ناصر پازوكي در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، در اينباره توضيح داد: مقولهي ميراث فرهنگي امري كاملا پژوهشي، تحقيقاتي، مطالعاتي و فرهنگي است كه نيازمند زمان، دانش، تخصص، تأمل و تدبر است و ما بايد شرايط را بهگونهاي فراهم كنيم كه از ثانيهها استفاده كنيم. درحاليكه متأسفانه با شرايطي روبهرو هستيم كه نهتنها به ثانيهها، بلكه به دقيقهها، ساعتها، روزها و ماهها نيز توجهي نداريم. در واقع، مجموعهي شرايط بهگونهاي است كه شايد بيش از 90 درصد توجه، وقت، انرژي و امكانات سازمان ميراث فرهنگي، صرف مقولهي گردشگري ميشود، بهويژه اينكه ميدانيم گردشگري به اين سادگيها در كشور پا نخواهد گرفت.
وي به تشريح موضوع و وضعيت ميراث فرهنگي از گذشتههاي دور پرداخت و گفت: مقولهي ميراث فرهنگي براي هر ملتي، قومي و سرزميني، سند هويت، شخصيت و نقش اجتماعي، سياسي و فرهنگي در طول تاريخ است و مسلم است كه ميراث فرهنگي در هر كشوري مقولهاي غيرقابل تجديد و غيرقابل بازگشت و تكرار است. بهعنوان مثال، در بازار تهران تكه ديوارهايي از دورهي آل بويه وجود دارند كه طول آنها حدود سه متر و ارتفاعشان حدود 90 سانتيمتر است. روي اين ديوارها هيچ گچبري يا كار هنري انجام نشده است، اما هر متخصصي كه آنها را ببيند، ميگويد كه اين ديوار حدود 1100 سال پيش ساخته شده و براساس اين سند ميتوان گفت كه آل بويه در اينجا حضور داشته است. اگر روزي اين ديوار تخريب شود، همهي دنيا هم جمع شوند و آنرا بسازند، قطعا ديوار جديد، يك ديوار تاريخي نخواهد شد.
او بيان كرد: به همين دليل، ضرورت ايجاب ميكند كه اگر در جايي اثري از دورههاي متعدد تاريخي داريم، براي حفظ سابقهي معماري، تمدن و فرهنگ آن دوره، آنرا حفظ كنيم. اين آثار، اسنادي هستند كه با استفاده از آنها و طرق مختلف علمي ميتوانيم بگوييم كه چندهزار ساله هستيم.
رييس اسبق سازمان ميراث فرهنگي استان تهران در اينباره به بنايي ديگر اشاره كرد و توضيح داد: مجموعه بناهاي اطراف حرم شاهعبدالعظيم را ميتوان درنظر گرفت كه از قرن سوم هجري قمري سنگ بناي آنها گذاشته و دورهبهدوره و لايهبهلايه به آنها اضافه شده است؛ اما بهتازگي چنان اين اسناد محو و پاكسازي شده و در برخي مناطق با پوستر پوشانده شدهاند كه هر متخصصي آنها را ببيند، ميگويد كه اين معماري به دورهي معاصر تعلق دارد.
وي در ادامهي سخنان خود به جديد بودن علم باستانشناسي و مرمت در ايران اشاره و اظهار كرد: مرمت از اواخر دورهي قاجار آغاز شد و معماران سنتي بهصورت غيرعلمي و صرفا تجربي برخي بناها را مانند برج طغرل، در شهرهاي مختلف مرمت كردند. اگر عمر مرمت را از آن زمان حساب كنيم، تاكنون چيزي حدود 80 تا 90 سال ميگذرد كه با اين وجود، عمر باستانشناسي از اين زمان هم كمتر است. همچنين تا پيش از سال 30 ـ 1920 كشورهاي خارجي با توجه به امتيازهايي كه گرفته بودند، يكسري كاوشهاي باستانشناسي را در ايران انجام ميدادند كه يافتههاي علمي و اشياي يافتشده نيز براي آنها بود و ايرانيها اصلا در كنار آن افراد حضور نداشتند.
او با بيان اينكه عمدتا از اوايل دورهي پهلوي بستن قرارداد كاوشهاي باستانشناسي در ايران تعطيل شد، يادآوري كرد: پس از آن، علم باستانشناسي كمكم در ايران شكل گرفت و هنوز به رشد كافي نرسيده بود كه بهدليل روبهرويي با شرايطي، تعطيل شد. در واقع، يكي از دلايل عقبماندگي ميراث فرهنگي، نو بودن علم باستانشناسي، علم حفاظت و احياي بناهاي تاريخي و موضوع ميراث فرهنگي بهطور كلي است. همچنين عامل ديگر، سوءاستفادهاي بود كه متأسفانه در زمان رژيم گذشته از اين علم و بناهاي تاريخي و ميراث فرهنگي ميشد. به اين ترتيب كه رژيم گذشته تلاش ميكرد، تمام بناهاي تاريخي را بهعنوان مذاهب و تمدن شاهها قلمداد كند. لذا موضوع ميراث فرهنگي به يك امر تكمحوري براي تحكيم رژيم پهلوي تبديل شده بود و كارهايي كه بهلحاظ ذات و هويت براي ميراث فرهنگي لازم بودند، انجام شوند، صورت نگرفتند.
اين عضو هيأت علمي سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري اظهار داشت: پس از انقلاب، ديدگاه عمومي مثبتي نسبت به آثار تاريخي وجود نداشت و شواهد فراواني وجود دارند كه عدهاي راه افتادند تا مثلا بخشي از تخت جمشيد (پارسه) را تخريب كنند. البته اين اتفاق به دو دليل بود؛ نخست بهدليل شور و هيجان مردم پس از انقلاب كه سبب ميشد، آنها بيشتر احساسي برخورد كنند تا متعهدانه و مسؤولانه، ديگر اينكه از آنجا كه موضوع ميراث فرهنگي و باستانشناسي پيش از انقلاب در خدمت حكومت بود و مسؤولان آنها نيز از كارگزاران حكومت گذشته محسوب ميشدند، پس از انقلاب با برخورد مناسبي مواجه نشدند. در نتيجه، تلاش باستانشناسان صرف اين ميشد كه گرداگرد مقولهي ميراث فرهنگي را حصاري بكشند تا آنرا با چنگ و دندان حفظ كنند كه با تلاش كارشناسان، از كاخ ـ موزهي سعدآباد، موزههاي ملي، آبگينه و ... بهجز مواردي نادر، اشيايي گم نشدند.
پازوكي ادامه داد: حدود 30 سال پيش، ميراث فرهنگي مورد بيمهري قرار گرفت و پس از آنكه جنگ تحميلي پيش آمد، طبيعتا توجه، نيرو و امكانات صرف دفاع از كشور شد كه البته ضرورت هم داشت. سپس در دوران سازندگي براي كمبود كاستيهاي اين سرزمين پهناور، برنامهريزيهايي صورت گرفتند تا با سرعت و شدت براي كشور جاده، راه، كارخانههاي عظيم و شهركهاي صنعتي ساخته شوند. شدت، عجله و اضطراب براي اين كار چنان زياد بود كه اصلا فرصتي براي اين نبود كه جلوي بلدوزري گرفته شود تا ببينند آيا اثري تاريخي مقابل آن وجود دارد يا خير.
وي بيان كرد: در اين دوره، بخش زيادي از آثار تخريب شدند و حمام خسروآقا در اصفهان كه يك گوهر بينظير بود، شاهد اين مدعاست. شاهد مستندتر و گوياتر هم اين است كه در برنامهي اول و دوم پنج سالهي توسعهي كشور كه بهعنوان اساسنامهي برنامهي اجرايي و عمراني كشور است، حتا يك كلمه از ميراث فرهنگي ديده نميشود.
او افزود: پس از سپري شدن اين مقاطع، در دوران رياست جمهوري خاتمي بهلحاظ توجهي كه به مقولهي فرهنگ در جامعه ميشد و توسعهي فرهنگي بيشتر مد نظر بود، توجهي نسبي به ميراث فرهنگي نيز صورت گرفت. هرچند احساس ميشد، به ميراث فرهنگي توجه و اعتباراتي به آن اختصاص داده ميشود، اما ضعف عمدهاي كه وجود داشت، جايگاه سازماني بود. به همين دليل، مسؤولان تصميم گرفتند، جايگاه سازمان ميراث فرهنگي را بهلحاظ تشكيلاتي، اداري و سازماني ارتقا دهند. همچنين تصميمهاي خوب ديگري نيز گرفته شدند، مانند تصميم هيأت دولت و ابلاغ به همهي دستگاههاي دولتي دربارهي گرفتن استعلام از سازمان ميراث فرهنگي پيش از اجراي پروژههاي عمراني يا مصوبهي هيأت دولت مبني بر اينكه مجموعه بناهاي ميدان مشق بهعنوان مجموعه ساختمانهاي موزهي ملي درنظر گرفته شوند. گرچه هيچكدام از اين موارد بهطور صددرصد به مرحلهي اجرا درنيامدهاند و حاصل اين تلاشها بهجاي ارتقاي جايگاه سازمان ميراث فرهنگي اين شد كه دو مقولهي جدا از هم كه مانند آب و روغن هستند، با يكديگر ادغام شوند.
وي به خبرنگار ايسنا گفت: متأسفانه اين ادغام در شرايطي صورت گرفت كه حتا بناهاي درجهي يك كشور كه در فهرست ميراث جهاني به ثبت رسيدهاند، هنوز از كمترين امكانات رفاهي محروم هستند. بهطور مثال، اگر يك تور 50 نفره به چغازنبيل (دوراونتاش)، تخت جمشيد (پارسه)، پاسارگاد يا بيستون برود، بايد مدت زيادي منتظر بمانند تا از سرويسهاي بهداشتي استفاده كنند. ازسوي ديگر، آقايان عجله دارند تا كارها مطابق آنچه برنامهريزي كرده و وعده دادهاند، پيش رود و مقولهي گردشگري را رونق دهند. در اين راستا، تلاش ميكنند تا از آثار كه مانند گاوهاي شيرده، با ارزش و توانا، ولي با شرايط لاغر و نحيف هستند، استفاده ببرند.
اين باستانشناس با اشاره به اينكه شرايط را بايد طوري فراهم كرد كه از ثانيهها بتوانيم استفاده كنيم، تأكيد كرد: بايد يك تجديد نظر اساسي در بهكارگيري نيرو، حتا در سطح معاونان و رؤساي سازمانهاي ميراث فرهنگي استانها صورت گيرد. همچنين ما نيازمند اين هستيم كه براي مدتي كه بستگي به ميزان انرژي، برنامهريزي و امكانات ما دارد، يكبار براي هميشه يكسري كارهاي زيربنايي و اساسي را در مقولهي ميراث فرهنگي انجام دهيم. از جملهي اين كارها شناسايي و مستندسازي آثار تاريخي و فرهنگي كشور است و نيز براي يك يا دو سال تأمل كنيم و گردشگري را بهنوعي آرامتر و آهستهتر پيش ببريم و آثاري را كه داريم، مرمت، احيا، تجهيز و ساماندهي كنيم. اين كارها جزو اولويتهايي ميتوانند باشند كه با انجام آنها به ميراث فرهنگي بها داده ميشود تا سالهاي سال از آن بتوانيم بهرهبرداري كنيم.
پازوكي معتقد است: ضرورت واگذاري كارها به بخش خصوصي منوط به اين است كه نظارت خوبي صورت گيرد و دولت وظيفهي خود را با استفاده از كارشناسان دلسوز و مجرب و با نظارت صددرصد و كامل انجام دهد. در غير اين صورت، خساراتي وارد ميشوند كه قطعا غيرقابل جبران خواهند بود. همچنين مسؤولان و برنامهريزان بايد بدانند كه در بناهاي تاريخي، مسألهي زمانبندي پروژهها با ديگر پروژههاي اجرايي تفاوت دارد.
او در پايان اضافه كرد: بهطور مثال، گفته شد كه كاروانسراي «ديرگچين» را براي مدت يك سال به بخش خصوصي براي پژوهش و مرمت واگذار كردهاند. اگر ما بفهميم كه تغيير هويت يعني چه، ميدانيم كه اين كار يك فاجعهي بزرگ و ملي است، زيرا به اعتقاد كارشناسان، اين كاروانسرا «مادر كاروانسراهاي ايران» است كه پژوهشهاي مربوط به فقط يك ايوان آن، بيش از هشتماه زمان برده و هنوز هم تمام نشده است. لذا اگر براي ميراث فرهنگي اين مهم است كه هويت تاريخي و تكنيكهاي بهكار بردهشده در اين بنا بهعنوان اسناد مهندسي و معماري ايران مطالعه شوند، بايد بپذيريم كه اينجا نيازمند 10 سال زمان است، اما اگر اصل بر سود و منفعت است، بايد بر هويت تاريخي، هنر، پيشينهي معماري و فرهنگمان خط بطلان بكشيم.
انتهاي پيام
دوشنبه 24 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايسنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 117]