واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: گزارشي از اتفاقي كه نميافتد
شاعران- سيد احمد نادمي:
نام ديگر اين نوشته ميتواند «در غرب خبري نيست» باشد و با اين نام، به تصويري كلي كه اين نوشته از موقعيت شعر در فضاي ادبي – هنري غرب ترسيم خواهد كرد ميتوانيم برسيم.
واقعيت شعر در اروپا و آمريكا، واقعيتي نااميدكننده است. واقعيتي كه نشان از سپرانداختن شعر در مواجهه با اقتدار هنر سينما دارد.
تسلط بيچون و چراي فناوري بر فرهنگ، نتيجهاي جز فربه شدن هنرهايي كه از فناوري تغذيه ميشوند و انزواي هنرهايي كه توان خود را از آن نميگيرند، نداشته است.
جهان رسانهاي امروز، سينما را شايسته «خبر» بودن ميداند و چنين است كه هنرهاي ديگر را در نسبت با آن ارزش مينهد: رمان، خوب است زيرا قابليت سينمايي شدن را دارد... و شعر كه از وصف و شرح تكساحتي سينما ميگريزد محكوم به خروج از رسانههاست...
تصوير مأيوسانهاي كه از موقعيت شعر در جهان غربي ارائه شد، از نگاهي متوقع بر ميخيزد؛ نگاهي كه بر موقعيت پر شُكوه شعر - تا اوايل قرن بيستم ميلادي - متكي است.
اين نگاه، خلاف آنچه مينمايد، نگاهي واقع گرا نيست زيرا به آساني از جايگاه رسانگي شعر چشم پوشيده است. يكي از خبرهاي اصلي هنري رسانهها، خبر شعر است.
ارزش خبري شعر را از فضايي كه هر روز در رسانههاي گوناگون بهخود اختصاص ميدهد ميتوان دريافت.
تقريباً رسانه مكتوب مهمي را در غرب نميتوان يافت كه دست كم صفحهاي را به شعر ( خبر، نقد و انتشار اثر) نسپرده باشد. در رسانههاي ديداري و شنيداري نيز وضع به همين منوال است و شعر جايگاه تثبيت شدهاي دارد.
علت اين وضعيت را در پديدارشناسي شعر بايد جست: شعر از ابزاري سود ميجويد كه زبان گفتاري با آن شكل ميگيرد، يعني كلمه. آدمي با كلمه ميانديشد، با كلمه منظور خود را بيان ميكند، با كلمه در جامعه انساني ارتباط برقرار ميكند و با كلمه است كه به افسون شعر دل سپرده است. ميتوان پيشتر رفت و با اطمينان، مدعي شد كه شعر را از آدمي جدا نميتوان كرد.
با وجوداين، نگاه مأيوسانه ابتداي اين نوشته، چندان بيراه نيست. نزديك به يك سده است كه اتفاق تعيين كنندهاي در شعر نيفتاده است. شايد آخرين اتفاق مهم شعري، ظهور سوررئاليسم باشد كه تغييري اساسي در رفتار ادبي شاعران بعد از خود گذاشت و دامنه تأثيرش به چهارگوشه عالم رسيد.
پس از سوررئاليسم، عملاً به هيچ اتفاق شعري كه چنين تأثيري داشته باشد (تا به امروز) برنمي خوريم. حتي جنبش «بيت»ها (Beat Movement ) كه همسو با هيپيسم در آمريكا ظهور كرد و بر ادبيات آمريكا تأثيري قابل ملاحظه گذاشت (از لحاظ دامنه تأثير)، در مقايسه با سوررئاليسم به يك واقعه محلي تبديل ميشود.
در ادبيات اروپايي (غير انگليسي زبان) حتي به يك پيشنهاد جدي – در اندازههاي پيشنهاد «بيت»ها – نيز برخورد نميكنيم. ( در حالي كه – مثلاً – رمانتيسم را آلمانها و سمبوليسم را فرانسويها پايه ريختند.)
از سوي ديگر، پس از كتاب «سرزمين هرز» اليوت، كتاب شعري كه مانند اين كتاب بر شعر جهاني اثر و نفوذ داشته باشد به ذهن خطور نميكند و نمونههايي چون «آناباز» سن ژون پرس، «كانتوهاي ازرا پاوند، «زوزه» الن گينزبرگ و «سنگ آفتاب» اوكتاويو پاز دامنه نفوذشان بسيار كمتر از كتاب اليوت بوده است. (شعرهاي پراكنده گارسيا لوركا و ولاديمير ماياكفسكي از قلم نيفتاده است بلكه از حيثيت يك كتاب خاص خارجند.)
از زاويه ديگري نيز ميتوان اتفاقهاي شعري را ارزيابي كرد: از زاويه رويدادهاي اجتماعي كه معطوف به شعر هستند. جوايز ادبي كه به شعر اختصاص مييابد (با توجه به اهميت آن جايزه) يك اتفاق شعري خواهد بود.
در بين جوايز ادبي، جوايز نوبل و پوليتزر مهمترند كه حوزه نفوذ دومي در آمريكا و اروپاست اما نوبل ادبي بازتابي جهاني دارد. نوبل ادبي در اولين سال تأسيسش، يعني 1901 ميلادي، به يك شاعر (سولي پرودوم) اهدا شد.
اما آنچه حائز اهميت است هماهنگ نبودن حوزه تأثير اين جايزه با عملكرد داوران آن است. بيش از يك قرن از اهداي اولين جايزه ادبي نوبل ميگذرد اما در اين مدت اهداكنندگان اين جايزه نتوانستهاند اتفاقي ادبي را رقم بزنند و عموماً يا نويسندهاي ناشناس را معرفي كردهاند كه نام او بيش از يكي دو سال در حافظه فعال جامعه ادبي نمانده است و يا به نويسندهاي نامدار اقبال نشان دادهاند كه به توجه نيازي نداشته است!
(البته استثنا هميشه وجود دارد – مثلاً در سال 1982 كه جايزه به گابريل گارسيا ماركز رسيد).از شائبه قرين به يقين سياسي بودن ( و اهداي جايزه به وينستون چرچيل در سال 1953 ) هم ميگذريم.
به هر روي، آن چه در باره ادبيات صادق باشد در مورد شعر – قطعاً – صدق ميكند. اين قضيه منطقي را با اين واقعيت تشديد كنيم كه 10 سال است (پس از اهداي جايزه به خانم ويسواوا شيمبورسكا در 1996 ) نوبل ادبي به شعر تعلق نگرفته است.
شايدفقط همايشهاي شعرياي كه موضعگيري شاعران را نسبت به حوادث و مسائل سياسي – اجتماعي به گوش جامعه جهاني ميرساند بتوان اتفاقي در حوزه شعر دانست.
اين همايشها بارها برگزار شده است و شاعران نقش روشنفكرانهشان را ايفا كردهاند. اعتراض به سياستهاي غيرانساني دولت آمريكا و مشي جنگطلبانه اين دولت عامل اصلي تشكيل اين همايشها بوده است.
جنگ ويتنام و اخيراً جنگ عراق ۲ واقعه مهم در موضع گيري شاعران محسوب ميشوند. سايت Poets against the War كه سم هميل – شاعر معترض آمريكايي– باني آن است محلي براي چنين اعتراضهايي است. هميل شاعري است با باورهاي شرقي كه از مخالفان جدي سياستهاي آمريكاست.
اما اعتراضهايي از اين دست ماندگار نيست و به راحتي شامل مرور زمان ميشود و متأسفانه بايد اقرار كرد اعتراضي مشابه كه توسط يك بازيگر سينما انجام بگيرد نفوذ بيشتري دارد.
با اين وصف، كشتي شعر به راهش ادامه ميدهد...
تاريخ درج: 23 تير 1387 ساعت 16:54 تاريخ تاييد: 23 تير 1387 ساعت 17:57 تاريخ به روز رساني: 23 تير 1387 ساعت 17:54
يکشنبه 23 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 207]