واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاري قرآني ايران: مركز اطلاعرساني شهيد آويني ويژهنامه «جواد الائمه» را منتشر كرد
گروه وبلاگ وIT: مركز اطلاعرساني شهيد آويني ويژهنامه ولادت امام محمد تقي(ع) را به مناسبت ولادت آن حضرت ارائه كرد.
به گزارش خبرگزاري قرآني ايران(يكنا)، اين ويژهنامه داراي بخشهاي شناخت مختصر و مفيد، كودكي و اثبات امامت، چهل داستان و حديث، سيره و فضايل اخلاقي، معرفي شخصيت جواد الائمه، مناظرات علمي و معرفتي، ودايح ولادت ابن الرضا و يادگاري از ما است.
در بخش شناخت مختصر و مفيد، ميخوانيم: «زماني كه امام رضا عليه السلام به خراسان برده شد، هيچيك از اعضاي خانواده خود را به همراه نبرد و در آنجا تنها زندگي ميكرد و از اخبار مربوط به شهادت امام رضا عليه السلام چنين بر ميآيد كه امام جواد عليه السلام آن هنگام در مدينه اقامت داشت و تنها براي غسل پدر و اقامه نماز به آن حضرت در طوس حضور يافت».
«هنگامي كه مأمون بعد از شهادت امام رضا عليه السلام در سال 204 به بغداد بازگشت، از ناحيه حضرتش اطمينان خاطر پيدا كرده بود، ولي اين را ميدانست كه شيعيان پس از امام رضا عليه السلام فرزند او را به امامت خواهند پذيرفت و در اين صورت خطر همچنان بر جاي خود خواهد ماند.»
در ادامه آمدهاست: «او سياست كنترل امام كاظم عليه السلام توسط پدرش را- كه او را به بغداد آورده و زنداني كرده بود- به ياد داشت و با الهام از اين سياست، همين رفتار را با امام رضا عليه السلام در پيش گرفت، ولي با ظاهري آراسته و فريبكارانه، به گونهاي كه ميكوشيد نه تنها در ظاهر امر مسأله زندان و مانند آن در كار نباشد، بلكه با برخورد دوستانه، چنين تبليغ شود كه او علاقه و محبت ويژه نيز به ايشان دارد».
«اينك نوبت امام جواد عليه السلام فرا رسيده بود تا به نحوي كنترل شود. مأمون براي انجام اين هدف، دختر خود را به عقد وي درآورد و او را داماد خود كرد. از همين رهگذر بود كه مأمون به راحتي ميتوانست از طرفي امام را در كنترل خود داشتهباشد و از طرف ديگر آمد و شد شيعيان و تماسهاي آنان را با آن حضرت زير نظر بگيرد».
همچنين در بخش سيره و فضايل اخلاقي آمدهاست: «مردى از بنىحنيفه گويد: در اولين سال خلافت معتصم عباسى كه امام جواد(ع) به حج رفته بود، با وى رفيق راه بودم روزى در سر سفره طعام كه عدهاى از رجال خليفه نيز بودند، گفتم: فدايت شوم، والى ما مردى است كه شما اهل بيت را دوست دارد و من به دفتر او ماليات بدهكارم، اگر صلاح بدانيد نامهاى بنويسيد كه به من ارفاق كند.
امام فرمود: من او را نمىشناسم، گفتم: فدايت شوم، او همانطور است كه گفتم از دوستان شماست، نامه شما به حال من مفيد است، امام (ع) كاغذ به دست گرفت و نوشت: بسم الله الرحمن الرحيم آورنده نامه من از تو مذهب خوبى نقل كرد، از حكومت فقط كار نيك براى تو مىماند، به برادرانت نيكى كن، بدان خداى تعالى از اندازه ذره و خردل از تو سؤال خواهد كرد.
آن مرد گويد: چون وارد سجستان شدم، به حسين بن خالد كه والى آن جا بود خبر داده بودند كه از جانب امام صلوات الله عليه نامهاى براى او مى آورم، والى در دو فرسخى شهر خودش را به من رسانيد نامه را به او دادم، گرفت و بوسيد و آن را بر دو چشم خويش گذاشت.
گفت: حاجتت چيست؟ گفتم: در دفتر تو ماليات بدهكارم، آن را از ديوان محو كرد و گفت تا بر سر كار هستم ديگر ماليات مده، بعد گفت: خانوادهات چند نفر است؟ گفتم: فلان قدر، فرمود به من و آنها احسان كردند، تا او زنده بود ديگر ماليات ندادم، و تا زنده بود مرتب به من احسان مىكرد».
ويژهنامه اينترنتي «جواد الائمه» را اينجا بخوانيد!
يکشنبه 23 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاري قرآني ايران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 324]