واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: تئاتر - زيباشناسي سياسي يا سياست زيبا شناسانه
تئاتر - زيباشناسي سياسي يا سياست زيبا شناسانه
پل ابرلين/ترجمه: علي قليپور:آنچه ميخوانيد گفتوگوي «سوسياليست وركر» با «آگوستو بوآل» و فرزند او، «جوليان بوآل» در حاشيه سميناري درباره تئاتر است كه ماه مي سال جاري در دوبلين برگزار شد. آنچه در اين گفتوگو اهميت دارد، صحه گذاشتن بوآل بر اهداف پيشين خود نيست، هر اهل تئاتري در سراسر دنيا كم و بيش با بوآل و تئاتر او آشنا است. اما در اينجا «آگوستو بوآل» بنيانگذار «تئاتر ستمديدگان»(1)، كه هميشه «بر» قدرت بوده و هرگز «با» هيچ قدرت و دولتي نبوده، باز بر حمايت از «لولا»، رئيس جمهور برزيل و وزير فرهنگ آن تاكيد ميكند. او و بسياري از هنرمندان و نويسندگان برزيل پيش از اين در حمايت از« لولا» فعاليت بسيار كردند و تا امروز هم به همان حمايتها ادامه ميدهند، اما شايد كسي در آن سالهاي دور كه بوآل را در برزيل حبس و شكنجه ميكردند هرگز تصور نميكرد كه روزي يك دولت در برزيل توانايي جلب نظر اين كارگردان عاصي و معترض را تا اين حد داشته باشد كه حالا در مقام همكار وزير فرهنگ در پروژههاي مختلف ظاهر شود. حالا پسر بوآل در فرانسه است و خودش در كنار «گيلبرتو گيل» وزير فرهنگ دولت برزيل. آگوستو بوآل سرزميني را كه روزگاري از آن تبعيد شده بود، دموكرات مينامد و همچنان در برخي موارد حتي از دولت مورد علاقه خود هم انتقاد ميكند.
سوسياليست ووركر: تو مانند برتولت برشت و شون اوكيسي هميشه از طرف منتقدان سياسي كردن زيباشناسي متهم هستي، حال ميتواني بگويي كه در ساختهشدن «زيباشناسي سياسي» سهمي داري؟
آگوستو بوآل: وقتي كه يك بار براي جايزه نوبل صلح كانديدا شدم، درباره اين موضوع، در نامهاي به رئيسجمهورمان «لولا» نوشتم: «من زيباشناسي را سياسي نكردم، بلكه سياست را زيباشناسانه كردم.» در آن لحظه من يك سياستمدار هم بودم. كساني كه معتقدند من زيباشناسي را سياستزده ميكنم، هيچ شناختي از زيباشناسي نداشته و هيچ شناختي هم از سياست ندارند. تو بايد بداني كه همه انواع تئاتر در همه جا، افق سياسي جامعه است، افقي كه پيش از سياست، ديدگاه و عقيده خود را دارد. تئاتر جلوهاي از زندگي است و اين يعني تفكر سياسي.
سوسياليست ووركر: براي كساني كه ميگويند تئاتر سياسي مرده، چه پاسخي داري؟
آگوستو بوآل: جوليان، كتاب بسيار زيبايي به نام «تخيل در تئاتر مردمي» نوشته كه تحليل پديد آمدن جنبش تئاتر مردمي در برزيل است. اين جنبش بخش عمدهاي از مردم را سياسي كرد و از اين حيث بسيار شگفتآور بود. اما در همان زمان اين جنبش از راس به زيردست بود. به عبارت ديگر، جنبش ميگفت كه مردم بايد بنويسند و نقاشي كنند و بدين ترتيب با دستورات خود در ميان مردم رخ داده بود و جاي خود را باز كرده بود. در اين نوع تئاتر سياسي – تئاتر ستمديدگان- كه در آن پيامي را به معرض نمايش ميگذاري، بايد به هنرمند بودن خود هم معتقد باشي. تو آن تماشاگري نيستي كه از راهي در حال عبور است تا به يك نمايش ميرسد و آن را ميبيند. امروز ديگر كار را با تماشاگر نميكنيم. به همين دليل «تئاتر ستمديدگان» را نسبت به چيزي كه در گذشته بود كمي تغيير دادم تا بيش از پيش سياسي شود، چون مردم را به فكر كردن و عمل كردن تحريك ميكند، اين مانند استحاله شدني ماشيني براي دريافت پيام نيست، بلكه روشي براي به كار بستن آن پيام است. معتقدم كه فرهنگ تئاترسياسي نسبت به گذشته زندهتر شده است. اين نوع تئاتر پيشتر براي مشاركت پرولتاريا و روستاييان هم مقبول بوده و آن را بيان كردهاند. حالا تلاش ما تحريك مردم به انجام كاري است كه قادر به انجام آن بوده و خواستار انجام آن نيز هستند.
جوليان! آيا در فرانسه، به جنگ عراق هم واكنشي تئاتري يافت ميشد؟
جوليان بوآل: در فرانسه هيچ واكنشي به جنگ نبود. هر از گاهي چند نمايش درباره فلسطين و يا درباره موضوعاتي از اين دست اجرا ميشود. اما من نميخواهم هيچ چيز بدي درباره تئاتر سياسي بگويم چون بد گفتن از تئاتر سياسي نابود كردن اعتقادات خودمان است، اما واقعيت اين است كه بعضيها براي مرگ تئاتر سياسي جشن ميگيرند، دليل آنها فقط اين است كه فكر ميكنند تئاتر سياسي به اندازه كافي مناسب حال آنها نبوده، و يا حتي بسيار دگماتيستي است. اين نگاه به تئاتر سياسي فقدان درك تاريخ سياست است. نمايشنامهنويساني چون برشت، ميرهولد، ماياكفسكي، و يا نمايشنامه نويسان كمتر شناخته شدهاي در آلمان و فرانسه هستند؛ كه هم هنرمند تئاتر و هم فعال سياسي بودند. از اين رو خط فارق روشني ميان تئاتر سياسي – كه كسالتآور است و فرم بديعي ندارد و نميخواهد كه لزوما جوياي پرسشهاي حقيقي باشد- و جريان اصلي و غالب تئاتر نيست و به سادگي هم نميتوان چنين مرزي ميان تئاتر سياسي و جريان اصلي و غالب تئاتر بهوجود آورد، البته اين عقيده به اين معنا نيست كه مرزهايي ميان اين دو جريان وجود ندارد. پرسشي كه ما بايد از خودمان بپرسيم، چيزي است كه ژان لوك گدار مطرح ميكند، او ميگويد: «اگر ما كنشگر سياسي هستيم، براي چه كسي با چه كسي و براي چه چيزي با چه چيزي مخالفيم.» اگر پاسخ اين پرسش را كامل و درست ندانيد، آنگاه جهتگيري شما براي اينكه يك هنرمند سياسي باشيد، به راستي مبهم خواهد شد.
نمايشنامهنويساني چون «ديويد هير» ايده درام مستند را در جايي گسترش دادند كه تئاتر مجبور بود جايگزين ضعف ژورناليسم شود، مانند عراق.
آگوستو بوآل: من با اين نوع تئاتر آشنا نيستم، اما ميتوانم به تو بگويم كه منشاء تئاتر ستمديدگان جلسه بحث و تبادل نظري به نام «تئاتر/روزنامه» است در زماني كه ما در برزيل سركوب، حبس و شكنجه ميشديم. ما فهميده بوديم كه حالا ميتوانيم كاري انجام دهيم و ميخواستيم كه اين عمل را به تماشاگران خود هم نشان دهيم. در آن زمان شروع كرديم به استفاده از تكنيكهايي براي تبديل اخبار روزنامه به صحنههاي تئاتري. ما نشان داديم كه چگونه روزنامهها فرمي داستاني دارند. روزنامهها اغلب اوقات حقيقت را ميگفتند، ولي نه هميشه؛ گاهي هم بخشهايي از يك حقيقت را بيان ميكردند. به اين ترتيب شما نميفهميديد كه آيا واقعا رويدادي وجود دارد. من هميشه ميگويم كه معناگرايي مانند ميدان جنگ است. تو كلمهاي داري، سپس ميگويي كه اين كلمه چنين معنايي دارد. اما اين معني برداشت نميشود. مثل وقتي كه ميگوييد آمريكا كشوري «دموكراتيك» است، اين جمله پوچي است. چگونه ميتوانيد به كشوري دموكراتيك بگوييد در حالي كه براي داشتن يك ستون در روزنامه و يا يك زمان اندك در تلويزيون به پول بسيار نياز داريد؟ در صورتي كه در حال حاضر نياز اساسي ما از پرده ابهام در آوردن روزنامهها و تلويزيون است.
جوليان بوآل: من هيچ وقت تئاتر مستند «ديويد هير» را نديدم. پرسشي كه اينجا براي من مطرح ميشود اين است كه جهتگيري سياسي در درام چه معنايي دارد؟ آيا جهتگيري سياسي فقط خبرها را بازتوليد ميكند يا آنها را به مبارزه ميطلبد؟! اين به مبارزه طلبيدن قضيه ديگري است. من مخالف درام مستند نيستم يا مخالف هر نوع ديگري به جاي آن، من بايد جايي را كه او به لحاظ سياسي در آن مشاركت كرده ببينم. اين چيزي است كه حالا بايد به وضوح ببينيم. وقتي كه ما به جنگ ويتنام باز ميگرديم، هر كسي تصوير گريختن يك دختر كوچك از آتش بمب ناپالم را در ذهن خود دارد. حالا ما شكنجههاي ابوغريب را تصور ميكنيم. اما متاسفانه كسي تصويري از آن در ذهن ندارد. قدرت تصاوير و اخبار بررسي نشده، تاثير چنداني ندارند. به همين دليل بايد آن را از جهت متفاوتي ببينيم. تصاوير در خبرها نمود مييابند، اگر از كيفيت هراسناك آنها صرفنظر كنيم، چندان تاثيري بر ما نداشته و ما را با خود درگير نميكند. ما بايد آنها را به روشهاي مختلفي ببينيم تا نتيجه آن درگير شدن مردم با همان تصاوير شود.
برخي هنرمندان و نويسندگان نگرانند كه حضور دولت و سرمايهگذاري آن، توانايي هنرمندان به بيان حقايق را به مصالحه با دولت تبديل ميكند. تو در حال حاضر مشغول كار با «گيلبرتو گيل»، وزير فرهنگ برزيل در تعدادي پروژه هستي، آيا حضور او خطري در كارهاي تو داشت؟ آيا در كنار صداي ستمديدگان، صداي دولت هم در انجمن تو يافت ميشود؟
نه! به هيچ وجه. از دولت «لولا»ا حمايت ميكنم و اين اولينبار در زندگي حرفهاي من طي اين 60 سال عمر است كه از دولتي حمايت كردهام. بعضي از دولتهاي گذشته چندان بد نبودند. اما سست و بيهدف بودند. اين نخستينبار در برزيل است كه دولتي برنامه شفاف فرهنگي دارد. «گيلبرتو گيل» گفت كه از كارهاي ما در مخالفت با دولت گذشته الهام گرفته است. ما از دستورات دولت پيروي نميكنيم، لولا پيش ما آمد و درباره فرهنگ برخواسته از مردم - نه فرهنگ تحميل شده به مردم - با ما صحبت كرد. ما بحثهايي كرديم براي بيش از 30 سال آينده كه مسائل كلي هويت فرهنگي هستند. البته چيزهايي هم دردولت « لولا» هست كه با آنها موافق نيستم، فكر ميكنم او بايد اصلاحات گسترده ارضي و كارهايي شبيه با اين انجام دهد، اما در مسائل فرهنگي كاملا با او موافقم. تئاتر ستمديدگان به هيچ وجه نميتواند در خدمت يك دولت و يا يك كارفرما باشد، چون اين نوع تئاتر به بهترين معناي واقعي كلمه دموكراتيك است. ما مشكلات و مسائل را مطرح ميكنيم، حال بگو اين مسئله توست و تلاش ميكني تا راهحلي براي آن پيدا كني يا دست كم دريابي كه اينها راهحل مسائل تو نيستند. اما نيامدهايم تا بگوييم كه شما اين كار و يا آن كار را بكنيد. ما هرگز چنين حرفي نميزنيم. حالا براي پاسخ سوال تو؛ لطفا اين حرف مرا كامل بنويس: من گيلبرتو گيل را بسيار دوست دارم. او را به عنوان يك آهنگساز و خواننده دوست دارم. او اولين كسي بود كه به من آموخت چگونه صحنه را اداره كنم. ما بايد از او و برنامه فرهنگي ماندگار او حمايت كنيم، چون برنامههايي دموكراتيك هستند. اما برخي از اينها هم براي موضوعات سياسي دولت برنامهريزي فرهنگي ميكنند. من در كار آنها ترديد دارم و خواستار چيزي بيش از اين هستم. خواستار اصلاحات ارضي هستم. مخالف پرداخت بدهي بينالمللي بودم، اما آنها پرداخت شدهاند! با اين حرفها ميخواهم بگويم كه برزيل هيچ زماني به اندازه اكنون، تا اين اندازه دموكرات نبوده. اين بهترين دولتي است كه تا به حال آمده. اما هميشه هم با اين آرزوهايي كه ما داريم، بهترين نخواهد بود.
1- Oppressed Theatre
شنبه 22 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 94]