واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: جامعه - تحليل آماري از ويژگيهاي ازدواج و طلاق در ايران
جامعه - تحليل آماري از ويژگيهاي ازدواج و طلاق در ايران
علي يوسفي:يكي از مهمترين حوزههاي جامعهشناسي، مطالعه خانواده و ازدواج است. ازدواج نهادي است كه از طريق آن مرد و زن با هم پيمان زناشويي ميبندند. اما اين پيوند ممكن است به دلايلي منجر به شكست شود يا با فوت يكي از زوجين از هم گسيخته گردد. جدايي زن و مرد از يكديگر، مشكلات زيادي را بر سر راه فرد طلاق گرفته يا همسر از دست داده قرار ميدهد. طبق تعريف، زنان يا مرداني كه از همسر خود بر اثر طلاق جدا شده و تا آمارگيري بعد مجددا ازدواجنكردهاند، بيهمسر بر اثر طلاق تلقي ميشوند. بيهمسري بر اثر طلاق در فرهنگ ايراني- اسلامي پديده مذموم است. اين اعتقاد با وابستگي بيشتر زنان به مردان به لحاظ اقتصادي تشديد شده است. اين جستار در صدد آن است تا با يك نگاه تحليلي- آماري به اين دو مقوله (ازدواج و طلاق) از زواياي مختلف سني و شهري، روستايي در يك پروسه 45 ساله بپردازد.
تحليل آماري:
طبق اطلاعات سازمان ثبت و احوال در سال 1380، حدود 641 هزار واقعه ازدواج و حدود 61 هزار واقعه طلاق در كل كشور ثبت شده است. به اين ترتيب ميزان خام ازدواج در آن سال 94/9 و ميزان طلاق 94/0 در هزار بوده است به بيان ديگر در آن سال در برابر هر 10 واقعه ازدواج ثبت شده، يك طلاق ثبت شده است كه در مقايسه با سال قبلتر (1379) وضعيت بدتري را نشان ميدهد.
اين ميزان در جامعه شهري و روستايي كشورمان يكسان نيست. در سال 1380 ميزان ازدواج و طلاق در جامعه شهري به ترتيب81/11 و 3/1 در هزار و در جامعه روستايي به ترتيب 41/6 و 26/0 در هزار را نشان ميدهد. كمتر بودن اين ميزانها در جامعه روستايي به دليل كمتر بودن ازدواج در جامعه روستايي نيست. بر اساس اطلاعات موجود در همين سال بر اساس طرح آمارگيري ميزان تجرد در جامعه روستايي كشور براي مردان و زنان به ترتيب 7/0 و 1/1 بوده است كه در مقايسه با جامعه شهري (به ترتيب 1/1 و 8/2) نشان ميدهد كه ميزان ازدواج در جامعه روستايي بيشتر است. اين تفاوت نامتعارف عمدتا ناشي از كمثبتي اين وقايع در جامعه روستايي است كه در جاي خود قابل تامل است. در واقع سازمان ثبت احوال هيچگونه مركزي در روستاها ندارد. از طرف ديگر خانوارهاي روستايي براي ثبت اين وقايع در شهرها گرايش بيشتري دارند. در مجموع ميزان ازدواج در يك دوره 30 ساله رو به افزايش بوده است كه البته بخشي به دليل بالا بودن نرخ باروري و در نهايت جوان بودن جمعيت طبيعي است. ميزان ازدواج در سال 1355؛ پنج در هزار بوده است. اين رقم در سال 1380 به 10 در هزار رسيده است؛ كه يك افزايش صددرصدي را نشان ميدهد. با توجه به آمار و ارقام تغييرات ميزان طلاق 77 درصد را نشان ميدهد كه نسبت به ازدواج نوسان كمتري را نشان ميدهد. ميزان طلاق نسبت به گذشته آهنگ افزايشي را نشان ميدهد؛ اما در مقايسه با ازدواج از سرعت كمتري برخوردار است. در سال 1380 حدود 56 درصد از جمعيت 10 ساله و بيشتر كشور حداقل يكبار ازدواج كرده بودند. اين نسبت به 35 سال قبل يعني در سرشماري 1345 حدود 66 درصد بوده است كه تغييرات كاهشي 15 درصد را نشان ميدهد به عبارت ديگر تمايل جامعه به سمت ازدواج در سنين بالا را بيان ميكند. افزايش سن در اولين ازدواج در جامعه ايراني به ويژه در بين دختران متاثر از عوامل مختلف اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي به ويژه آموزشي ميباشد. به جهت اينكه بر اساس اطلاعات موجود درصد اشتغال دختران 19-10 ساله ايراني از 7/24 درصد در سال 1345 به حدود 70 درصد در سال 1380 رسيده است، مطمئنا افزايش اشتغال دختران در اين سنين در بخش آموزش بوده كه اين افزايش اشتغال در بخش آموزش قطعا در زمينههاي مختلف فكري دختران اين سنين از جمله در كيفيت و كميت ازدواج موثر ميباشد. كاهش نسبت ازدواج كردهها و نسبت هرگز ازدواجنكردهها بين سالهاي 80-1345 افزايش يافته است. به عبارت ديگر تمايل جامعه به سمت ازدواج نكردن بيشتر شده است. چنانكه ملاحظه ميشود ميزان تغييرات نسبت ازدواج كردهها 15- و در مورد ازدواجنكردهها 30+ درصد است. مقايسه اين تغييرات حاكي از آن است كه سرعت ازدواج نكردن بيشتر از سرعت ازدواج كردن بوده است. ميانگين سن ازدواج كاملا مشهود است. بر اساس جدول شماره 3 ميانگين ازدواج مردان در طي سالهاي 80-1345 حدود 3/1 و در زنان حدود 3/5 سال افزايش داشته است كه تغييراتي برابر با 5 و 29 درصد را نشان ميدهد. اين تفاوت نشان ميدهد كه سرعت افزايش ميانگين سن در اولين ازدواج در بين دختران حدود 6 برابر پسران است، كه به لحاظ جامعهشناختي قابل تامل است.
بر اساس اطلاعات موجود در مركز آمار ايران سن ازدواج در مناطق روستايي در حال افزايش است كه نشاندهنده تحول در نگرش خانوار در ازدواج آنهاست. اين امر حكايت از تضعيف زودرسي ازدواج در جامعه روستايي است. به عبارت ديگر جامعه روستايي تمايل به ازدواج در سنين بالا را دارد. اين مسئله قطعا متاثر از عوامل مختلف اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي است. طي سالهاي 75-1335 پيشرسي ازدواج (گروه سني 19-15) از 3/6 درصد به 5/2 درصد كاهش يافته است. در حاليكه طي اين مدت اين نسبت در بين زنان از 41 درصد به حدود 18 درصد رسيده است، كه نشان از تحول چشمگير در جامعه روستايي از سنتي به مدرن شدن را ميدهد؛ وضعيتي كه نقشي فراتر از خانهداري را براي زنان قائل است و زمينه مشاركت بيشتر زنان را در جامعه نويد ميدهد.
با گذشت زمان الگوي ازدواج در جامعه ايراني در حال تغيير بوده است. در سال 1345 حدود 91 درصد مردان ايراني تا سن 25 سالگي مجرد بودند در حاليكه اين رقم در سال 1375 به حدود 1/92 درصد افزايش داشته است. به عبارت بهتر درصد بيشتري از مردان تا سن 25 سالگي تجرد اختيار كردهاند. نسبت هرگز ازدواجنكردهها در بين دختران چشمگيرتر است در حاليكه در سال 1345 حدود 75 درصد دختران تا سن 20 سالگي هرگز ازدواجنكردهاند، اين نسبت در سال 1375 به حدود 92 درصد رسيده است. تغييرات هرگز ازدواجنكردهها در بين مردان ايراني تا سن 30 سالگي افزايش يافته است. در مقابل، نسبت زنان ازدواجنكرده در همه سنين افزايش يافته است يا به عبارتي شانس ازدواج آنها افزايش يافته است.
شنبه 22 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 553]