دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
طراحی سایت فروشگاهی فروشگاه آنلاین راهاندازی کسبوکار آنلاین طراحی فروشگاه اینترنتی وبسایت
بهترین دکتر پروتز سینه در تهران
جاهای دیدنی قشم در شب که نباید از دست بدهید
سیگنال سهام چیست؟ مزایا و معایب استفاده از سیگنال خرید و فروش سهم
کاغذ دیواری از کجا بخرم؟ راهنمای جامع خرید کاغذ دیواری با کیفیت و قیمت مناسب
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
آفریقای جنوبی چگونه کشوری است؟
بهترین فروشگاه اینترنتی خرید کتاب زبان آلمانی: پیک زبان
با این روش ساده، فروش خود را چند برابر کنید (تستشده و 100٪ عملی)
سفر به بالی؛ جزیرهای که هرگز فراموش نخواهید کرد!
از بلیط تا تماشا؛ همه چیز درباره جشنواره فجر 1403
خصوصیات نگین و سنگ های قیمتی از نگاه اسلام
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
تعداد کل بازدیدها :
1862955085


سياست - هزينههاي مهار ايران
واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: سياست - هزينههاي مهار ايران

سياست - هزينههاي مهار ايران
ولي نصر*/ ري تكيه**/ ترجمه: محسن عبدالهي- وحيد عابديني :دولت بوش قصد دارد تا با پشتيباني كشورهاي سني عرب، ايران را مهار كند و اكنون مهار ايران بهعنوان قلب سياست خاورميانهاي آمريكا محسوب ميشود: راهي براي ثبات بخشي عراق، خلع سلاح حزب الله، و از سرگيري مجدد روند صلح اعراب- اسرائيل. اما اين استراتژي، غيرمنطقي و غيرعملي است و ممكن است منجر به بيثباتي بيشتر منطقه بسيار حساس خاورميانه شود.
طي سال گذشته، واشنگتن، مهار ايران را جزء اولين و بالاترين هدف سياست خاورميانهاي خود به حساب آورده است. واشنگتن، ايران را همچنان در ايجاد خشونت در عراق و افغانستان، آشوب در لبنان و ناسازگاري حماس مقصر دانسته و اينگونه احساس ميكند كه موازنه قدرت در منطقه به نفع ايران و متحدانش در حال تغيير است. بنابراين كنترل نفوذ فزاينده ايران براي امنيت منطقه ضروري به نظر ميرسد.
ديك چني، معاون رئيسجمهور، اين سياست جديد را در ماه ميگذشته روي عرشه ناو يو.اس.اس جان استنيس اعلام كرد. وي گفت: «ما در كنار دوستان و متحدان خود براي مقابله با افراطگرايي و تهديدات سوقالجيشي خواهيم ايستاد و در كنار كساني خواهيم بود كه براي ممانعت ايران از دستيابي به سلاحهاي هستهاي و تفوق بر منطقه تلاش ميكنند.» وزير امور خارجه، كاندوليزا رايس نيز اظهارات مشابهي بيان كرده است: «ايران بزرگترين چالش استراتژيك براي آمريكا و خاورميانه مد نظر آمريكا محسوب ميشود.»
واشنگتن اميدوار است تا بتواند همان نسخهاي را براي كنترل و كاهش نفوذ تهران به كار گيرد كه در اواخر جنگ سرد در مقابله با شوروي به كار گرفت؛ به كارگيري قدرت خود در كنار فشار روي دشمنان و گردآوري متحداني عليه آن. واشنگتن سعي كرد حضور نيروي دريايي خود در خليج فارس را پررنگتر كند كه سبب شده تا شبح جنگ بر منطقه مستولي شود. در همين حين، واشنگتن جهت حمايت از تغيير نرم نظام سياسي ايران، 75 ميليون دلار به برنامه ترويج دموكراسي كمك مالي كرده است. در ماههاي اخير واشنگتن حامياني براي قطعنامهها عليه برنامه هستهاي ايران گرد آورد و موفق شد ايران را از بازارهاي مالي بينالمللي خارج كند. همچنين سپاه پاسداران ايران و نيرويهاي ويژه قدس را بهعنوان اشاعهدهنده سلاحهاي كشتار جمعي و حامي تروريسم دستهبندي كرد و اجازه مسدود نمودن داراييهاي اين گروهها را داد و در عراق آنها را تحت تعقيب قرار داد.
در واقع آمريكا در حال ترسيم خطي از لبنان تا عمان است كه ايران را از همسايگان عربش جدا ميكند. دولت بوش در اين رابطه حامياني در بين كشورهاي عربي گرد آورده است. از اين رو واشنگتن در تلاش است تا تواناييهاي نظامي كشورهاي حوزه خليج فارس را تقويت كند كه به گفته نيكلاس برنز معاون وزير امور خارجه آمريكا منجر به ايجاد نيروي بازدارندهاي در مقابل توسعهطلبي و تجاوزات احتمالي ايران خواهد شد.
اگرچه مهار ايران ايده جديدي نيست، اما اين بار واشنگتن در ازاي مهار ايران، به دنبال منافع جديدي براي خود است. براي دولت بوش، مهار ايران كليد حل مشكلات گوناگون خاورميانه است. در نقشه واشنگتن، دولتهاي سني عرب براي بازسازي يك دولت كارآمد در بغداد گرد هم خواهند آمد، چراكه اين دولتها از سقوط دولت بغداد سخت بيمناك هستند. توهم تفوق و برتري شيعه در منطقه، باعث خواهد شد تا عربستان سعودي و مصر فعالانه در خلع سلاح حزب ا... مساعدت كنند و حالا كه به طور غير منتظرهاي اسرائيل و كشورهاي عرب داراي اشتراك منافع در كاهش قدرت تهران و متحدش حماس هستند، در مورد يك پيمان اسرائيلي- فلسطيني به توافق خواهند رسيد. اين در عوض- به طور صحيح - تمركز خاورميانه را از مسئله فلسطين به تهديد فزاينده ايران تغيير خواهد داد.
اما يك مشكل وجود دارد: استراتژي مهار ايران از سوي واشنگتن نميتواند به صورت موثري پياده شود. به واقع، عوامل مورد نياز براي يك مهار موفقيتآميز وجود ندارد. تحت چنين شرايطي، پافشاري واشنگتن براي اتحاد كشورهاي عربي عليه ايران، ميتواند به بيثباتي بيشتر منطقه بسيار حساس خاورميانه منتهي شود.
استراتژي غيرعملي
ايران حقيقتا مشكل بزرگي براي ايالات متحده محسوب ميشود. تلاشهايش براي دستيابي به توانايي هستهاي، مداخلاتش در عراق و مخالفت سرسختانهاش با روند صلح فلسطيني- اسرائيلي، فهرستي از كارهاي ايران را به نظرآمريكا تشكيل ميدهد. اما مسئله بزرگتر، باور بنيادين دولت بوش است، يعني اينكه ايران نميتواند يك بازيگر مثبت در يك خاورميانه با ثبات باشد و رفتار ناخوشايندش نميتواند از طريق يك ديپلماسي سازنده تغيير كند. در واقع، ايران نه به دنبال بيثباتي براي رسيدن به مقاصد خود است و نه قدرتي زيادهخواه با اشتهاي سيريناپذير، بلكه ايران همچون روسيه و چين، يك قدرت رو به رشدي بوده كه به دنبال يافتن جايگاه محوري در منطقه خودش است.
يكي ديگر از اشتباهات واشنگتن تصور اين است كه ميتواند با ايران همچون شوروي رفتار كند و اينكه مدل جنگ سرد، قابل اجرا در خاورميانه است. هم اسرائيل و هم دولتهاي عربي، واشنگتن را براي مقابله با موضوع هستهاي ايران تحت فشار قرار دادهاند، اما همان دولتهاي عربي كه از نفوذ ايران شاكي بودند، همينطور مخالف پاگيري دولت شيعي در عراق (هم طرفدار ايران و هم طرفدار آمريكا) هستند و از مخالفان سني دولت شيعه عراق حمايت ميكنند. اين وضعيت معضلي را پيش روي دولت آمريكا قرار ميدهد، چراكه چگونه بايد با دولت عراق همكاري كند و در عين حال يك اتحاد منطقهاي با دولتهاي سني عرب تشكيل دهد. از اينرو، ديوار حائل آمريكا بايد دقيقا از عراق بگذرد كه ناچار عراق را بيثبات كرده، چراكه به خط مقدم برخورد ايران و آمريكا تبديل ميشود.
استراتژي دولت بوش، همچنين از درك ديدگاههاي مختلف دولتهاي عرب ناتوان است. رژيمهاي عرب، به راستي از جانب ايران نگران هستند اما نگراني همه آنها به يك شكل و اندازه نيست. اتحاد و همبستگي وسيع عربي ـ مطرح شده در استراتژي بازدارنده ايالات متحده ـ از نظر تئوري غيرمنطقي و از نظر اجرايي غيرعملي است. براي قريب به نيم قرن، جهان عرب، ارتش عراق را بهعنوان سدي در خليج فارس ميديد، اما بعد از متلاشي شدن اين ارتش در سال 2003، ايالات متحده تنها قدرت حاضر در منطقه است. ولي با وجود احساسات ضد آمريكايي در سرتاسر منطقه خليج فارس، هيچكدام از كشورها (غير از كويت) نميتوانند حامي و پذيراي نقل و انتقال شمار زيادي از نيروهاي آمريكايي در داخل سرزمينشان باشند.
تكيه واشنگتن بر احياي مجدد صلح خاورميانه بهعنوان محور استراتژي خود براي مهار ايران، نيز مشكلآفرين است. مقامات دولت بوش ميپندارند كه از سرگيري ديپلماسي بين اسرائيل و همسايگانش، جهان عرب را آرام كرده و دولتهاي عربي را پشت سر آمريكا بسيج ميكند، اما آنان اين واقعيت را ناديده ميگيرند كه در شرايط فعلي، سياستمداران فلسطيني و اسرائيلي از مصالحهاي كه ضرورتا منجر به يك پيشرفت قابل قبول شود، حمايت نميكنند. انتظارات و توقعات رهبران عرب بسيار فراتر از انتظارات همتايان آمريكايي و اسرائيلي خود است: با اينكه رهبران عرب خواستار مذاكرات در سطح مقامات عاليرتبه بين طرفين هستند، وزير امورخارجه آمريكا رايس، تنها صحبت از ايجاد جنبش براي صلح ميكند.
حتي اگر بتوان روند صلح را مجددا احيا كرد، تصور اينكه اعراب مسئله ايران را بزرگتر از مناقشه چندين دههاي اعراب و اسرائيل بدانند تصوري بس اشتباه است. بعد از سالها دشمني، مردم عرب و نظريهپردازان عرب، همچنان اسرائيل را بهعنوان تهديد اول خود ميدانند. رئيسجمهور ايران محمود احمدينژاد، اين مسئله را به خوبي ميداند: وي مسئله فلسطين را به شدت پيگيري ميكند دقيقا به اين خاطر كه ميخواهد جاي پايي ميان مردم عرب بيابد و همچنين درك ميكند كه آنان هيچ اشتراكي در احساسات ضد ايراني دولتمردانشان ندارند. در واقع، تهران از قدرت نرم قابل ملاحظهاي در خاورميانه امروز برخوردار است. يك بازخواني دقيق حال و اوضاع منطقه، آشكار ميكند كه ايران در وضعيت به مراتب بهتري نسبت به ايالات متحده قرار دارد.
بهراستي، اين مسئله فلسطين نيست كه در مورد موازنه قدرت در خاورميانه تصميم ميگيرد بلكه سرنوشت دولتهاي ناتواني چون افغانستان، عراق و لبنان يعني درست جايي كه نفوذ ايران فضاي مناسبي براي گسترش يافته، سبب موازنه و رقابت براي قدرت ميشود. مسئله فلسطين همچنان براي امنيت اسرائيل، ثبات در مديترانه شرقي و حيثيت و اعتبار ايالات متحده، مهم باقي ميماند. همچنين كاتاليزوري براي رقابتهاي منطقه است. اما قضيه فلسطين، نه دليل اصلي اين جدالهاي منطقهاي و نه نتيجه آن است. واشنگتن با تمام نگرانيهايش درباره قدرت فزاينده ايران، از درك اينكه مركز ثقل تحولات خاورميانه از خاور نزديك به خليج فارس منتقل شده، ناتوان است. حالا احتمال اينكه صلح و ثبات در خليج فارس مسبب صلح و ثبات در خاور نزديك (مديترانه شرقي) شود بيشتر از احتمال وقوع درگيري است.
آخرينباري كه آمريكا جهان عرب را عليه ايران بسيج كرد يعني در دهه 1980، منجر به ظهور گروههاي سني راديكال شد كه القاعده يكي از آنها بود. اينبار نيز ممكن است نتايج، همچون گذشته دلخواه نباشد: سياست بازدارندگي فقط كمك خواهد كرد تا افراطگرايي سني بهعنوان سدي ايدئولوژيك در مقابل ايران شيعي قدعلم كند، درست مثل رقابت عربستان سعودي با ايران در دهه 80 و همچنين تحرك و جنب و جوش سلفيهاي راديكال بعد از جنگ اسرائيل- لبنان در سال 2006 (جنگ 33روزه) به منظور حفظ تعادل با محبوبيت فزاينده حزباللـه.
در حاليكه جنگ سرد، مواجهه با كمونيسم براي گسترش سرمايهداري و دموكراسي تعبير ميشد، امروز مهار ايران، يعني گسترش افراطگرايي سني كه در حقيقت يك گزينه تناقضآميز براي واشنگتن محسوب ميشود.
واقعيات خاورميانه سرانجام تصورات جنگ سرد واشنگتن را مغلوب خواهد كرد. اين بدين معنا نيست كه ايران چالشي براي منافع ايالات متحده، اعراب و اسرائيل نيست.
يك نظم جديد
خاورميانه، منطقهاي است كه دائما ضد خودش تقسيم شده است. در سالهاي دهه 60 ميلادي، رژيمهاي عرب راديكال، مشروعيت و قدرت حكومتهاي پادشاهي موروثي را سخت به چالش ميكشيدند. در دهه 70، بنيادگرايان اسلامي، نظم سكولار جاري را نپذيرفتند و به دنبال راهي بودند تا منطقه را در مسير خدا قرار دهند. در دهه 80، بيشتر جهان عرب از صدامي حمايت كرد كه به دنبال سرنگوني نظام ديني ايران بود. امروز خاورميانه يكبار ديگر در حال تقسيم شدن است، اينبار غوغايي از جانب سنيها براي مهار و كنترل برتري و استيلاي شيعه به پا شده است.
هر باري كه واشنگتن در باتلاق رقابتهاي خاورميانه گير كرده است، هدف اصلي خود يعني ثبات منطقه را به دست فراموشي سپرده است. ايالات متحده به جاي اينكه به فكر اعاده موازنه قدرت به شكل سابق خود باشد، بهتر است تا توجهش را براي يك ائتلاف منطقهاي كه در آن همه قدرتهاي منطقه سهمي داشته باشند، متمركز كند. دولت بوش حق دارد احساس كند كه ايران انقلابي، چالشي جدي براي منافع آمريكاست اما مهار ايران بهوسيله پياده كردن قواي نظامي بيشتر و اتحادها و پيمانهاي مخاطرهآميز، استراتژي معقولي به نظر نميرسد. ايران برخلاف تصورات عوامانه، قدرتي نيست كه به اسم جنگجويي اسلامي بخواهد نظم منطقه را واژگون كند؛ بلكه كشوري است به دنبال فرصت براي به اثبات رساندن برتري خود در همسايگياش. گفتوگو، مصالحه و تجارت – هر چقدر هم سخت باشد – ابزارهاي مفيدي هستند. يك اقرار از سوي دولت آمريكا مبني بر اينكه تهران حقيقتا داراي منافعي در عراق بوده، ميتواند دو دولت را به اين نتيجه برساند كه اهداف مشابهي در آنجا دارند؛ ايران از امنيت مطلوب و روابط تجاري با ايالات متحده برخوردار شود و در منطقه احساس آرامش كند.
ايجاد روابط با ايران بدين معني نيست كه آمريكا بايد در روابطش با همسايگان عرب ايران تجديد نظر كند، بلكه به جاي ميليتاريزه كردن خليج فارس و تقويت اتحادهاي سست پيرامون ايران، بايد به فكر سيستم امنيتي جديدي در منطقه باشد. اين سيستم بايد تمامي بازيگران منطقه را در برگيرد و شامل مواردي چون؛ پيماني مبني بر غيرقابل خدشه بودن مرزها، معاهده كنترل تسليحات، ايجاد بازار مشترك با مناطق تجاري آزاد و يك مكانيسم براي حل و فصل اختلافات باشد. مزيت اين سيستم جديد براي كشورهاي حوزه خليج فارس جلب نظر كشورهاي شيعي عراق و ايران در يك همكاري سازنده است كه در نهايت ريسك برخوردهاي فرقهاي را كاهش ميدهد. يك پيمان امنيتي اين فرصت را به ايران اعطا ميكند تا به قدرت خود مشروعيت ببخشد و به جاي مقابله، با همكاري و مشاركت درصدد دستيافتن به اهدافش باشد، و به دولت عراق – كه اغلب توسط همسايگان سنياش تحقير شده - اين اجازه را ميدهد تا خود مستقلا در رخدادهاي منطقهاي وارد شود و عملا نشان دهد كه حرفشنوي كوركورانه از ايران ندارد. ايران و عربستان سعودي – بهعنوان دو كشور پيشتاز در منطقه – ميتوانند از شدت رقابتهاي برد- باخت خود در منطقه بكاهند و متحدانشان در عراق را وادار كنند تا پيمان ملي جديدي بين خود منعقد كنند كه منافع تمامي گروهها بالاخص اقليتهاي سني و كرد را به رسميت بشناسند.
به هر صورت، هيچيك از اهداف ذكر شده، بدون مشاركت فعال و دلگرميهاي مشوقانه آمريكا تحقق نخواهد يافت. كشورهاي حوزه خليج فارس، براي اينكه امور دفاعي و امنيتيشان را به يك نظم جديد در منطقه واگذارند نياز به يك سري تضمينهايي دارند. ايران - كه بزرگترين رقيبش در منطقه ايالات متحده است- تنها با شركت ايالات متحده در اين پيمان جمعي است كه حضورش معني پيدا ميكند. ايالات متحده نيز به نوبه خود، بايد نشان دهد كه به دنبال برقراري يك موازنه قدرت جديد در منطقه نبوده و در عوض از ترتيبات منطقهاي كه مورد تاييد تمامي رژيمهاست، حمايت خواهد كرد. در نهايت اگرچه كمي تناقضآميز است اما نتيجه سودمند چنين امري ايجاد شرايط جديدي است كه تمامي كشورهاي حوزه خليج فارس نهتنها مشتاقانه با يكديگر همكاري ميكنند بلكه از ادامه حضور آمريكا در منطقه نيز حمايت خواهند كرد. اين استراتژي منافع متحدان اروپايي آمريكا و همچنين روسيه و چين كه خواستار ثبات در خاورميانه هستند را به خوبي تامين خواهد كرد. همكاري با ايران در كنار به قاعده در آوردن قدرت فزاينده آن در يك توافق امنيتي، بهترين راه براي ثباتسازي عراق، آرام كردن متحدان عرب آمريكا، كمك به روند صلح خاورميانه و حتي رويكردي جديد به مذاكرات، حول برنامه هستهاي ايران است. بدين خاطر كه اين رويكرد، شامل تمامي بازيگران و فعالان در منطقه ميشود، پس باداومترين و كمهزينهترين استراتژي آمريكا در خاورميانه خواهد بود.
* وليرضا نصر، استاد سياست بينالملل در دانشكده حقوق و ديپلماسي فلچر و محقق ارشد مطالعات خاورميانه در شوراي روابط خارجي، نويسنده كتاب «احياء شيعه: چگونه تضادها در درون اسلام آينده را شكل خواهد داد.»
** ري تكيه محقق ارشد در شوراي روابط خارجي و نويسنده كتاب «ايران پنهان: تضاد و قدرت در جمهوري اسلامي.»
منبع: فارن افريز، ژانويه/ فوريه 2008
شنبه 22 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
-