واضح آرشیو وب فارسی:آفرينش: رنه اشپيتز
وينيكات علاوه بر رابطه طفل و مادر مباحثي را در خصوص بيماريهاي رواني و همچنين درمان روانكاوانه آن طرح كرده است.
وينيكات در ابتدا بسيار تحت تاثير فرويد قرار گرفت اما پس از مدتي تئوري فرويد مبني بر اينكه پرخاشگري كاركردي از غريزه مرگ مي باشد را رد نمود . او همچنين در ابتداي كارش به دليل قوانين پيچيده اي كه فيزيولوژي بر وي تحميل كرده بود و مجبور بود برخي متغيرها نظير هيجان را حذف كند, با شكست مواجه شد.
2- روابط مادر - كودك و رشد كودك :
وينيكات در كتاب خود تحت عنوان كودكان و مادرانشان خطاب به والدين عنوان مي كند كه براي انجام وظايف والديني خود در حد عالي , لازم نيست كه فارغ التحصيل دانشگاه باشيد بلكه بايد والديني در حد كفايت مطلوب ( متعادل ) باشيد. او معتقد است كه پيوند مادر با كودك از دوران بارداري مادر آغاز مي شود و زن حامله معمولا يك حالت ويژه از پيش والديني را تجربه مي كند. اين وضعيت باعث مي شود كه نيازهاي كودك با دقت بيشتري درك شده و وي قادر شود تا به حيات بيولوژيكي خود ادامه داده وازطريق يك آگاهي روان شناختي از آسيب پذيري و ضعفش آگاه گردد.
وينيكات معتقد بود كه قابليت منحصر به فرد مادر براي هويت بخشيدن به كودكش به وي ( كودك ) كمك مي كند كه در طي دوران وابستگي قطعي نوزادي به عنوان يك خود حمايت شده عمل نمايد. بر طبق نظر وينيكات , مادر و كودك در يك فضاي رواني - تني در هم پيچيده شده اند . كه درآنجا هيچ چيزي شبيه به يك كودك وجود ندارد . اهميتي كه وينيكات براي مراقبت مادرانه قائل است , افراطي نيست مادر محيط تسهيل گري است كه كودك به آن وابسته ميشود . مادر دردوران بارداري و خصوصا در نخستين ماه زندگي طفل , خودش را وقف نياز هاي كودك مي كند.
اين مرحله اوليه توجه محيطي , تو هم همه فن حريف بودن را درطفل ايجاد مي كند يعني طفل مي پندارد كه پستان براي غذا دادن به وي هميشه حاضر خواهد بود.
پس از اين مرحله , مادري كه احساس كفايت مطلوب دارد, بتدريج دررفع نيازهاي كودكش كوتاهي نموده كه اين امر به كودك كمك مي نمايد تا مادر رابه عنوان يك فرد مجزا تشخيص داده و در اينجا حس استقلال در او موثر باشد . به اين ترتيب , طفل با اشياي اطرافش رابطه برقرار كرده و از اين كه خالق تمامي جنبه هاي دنياي اطرافش هست و بر تمام جنبه هاي اين دنيا تسلط دارد, خارج شده ومتوجه حضور ديگران مي شود.
البته در اين فرايند نبايد تعجل كرد بلكه بايستي حركت كردن از وابستگي به استقلال بصورت تدريجي صورت گيرد چرا كه در غير اينصورت , كودك دچار احساس اضطراب و بي اهميتي از جانب والدين مي شود.
وينيكات معتقد است كه اين حركات از طريق موضوعات ( شي) انتقالي صورت مي گيرد كه معمولا يك حيوان پشمي يا يك پتو و اشيايي نظير آن مي باشد . اين شي انتقالي نه بطور كامل تحت كنترل خيالي طفل بر محيط است , نه مثل مادر واقعي بطور كامل خارج از كنترل اوست. بدين ترتيب كودك با دلبستگي به شي انتقالي , خودش را فردي مستقل در ميان آدم هاي ديگر مي بيند . فرايند انتقال كودك از وابستگي به استقلال در دو صورت نادرست خواهد بود:
اول: مادر يا پدراني كه به اندازه ناكافي نياز هاي كودكشان را برآورده ساخته و او را بسيارناگهاني و سريع ترك مي كنند . اين فرايند موجب شود كه كودك تصور كند كه جهان مكاني ناخوشايند , نفرت آنگيز و نامطمئن است. بسياري از كودكاني كه به عنوان محروم اطلاق مي شوند , چنين وضعيتي دارند.
دوم: والديني هستند كه حمايت افراطي از كودكانشان داشته و به تعويق انداختن نياز ها و احتياجاتش را درموقعيت مقتضي انجام نمي دهند . اين امر باعث مي شود كه آگاهي كودك از اينكه والدينش افرادي مجزا از او هستند به تعويق بيفتد. چنين كودكاني اگر چه در مهارتهايي نظير تكلم و علاقه از رشد خوبي برخوردارند, با اين وجود در خصوص رفع نيازهايشان حالت بچگانه داشته و به ديگران محتاجند . اين كودكان , بويژه در هنگام تولد يك فرزند جديد و در مواقعي كه والدين از لوس بودن آنها خسته مي شوندوتصميم به كاهش آن مي گيرند. در معرض خطر قرار مي گيرند . براين اساس لازم است كه مادر در حد كفايت مطلوب ( متعادل ) باشد نه كامل , اگر مادر خيلي خود خواه و سردباشد و فرزندش را درآغوش نكشد ومادر بودن مطلوبي انجام ندهد , خود حقيقتي در فرزندش تشكيل نخواهد شد و خود كاذب در آنها پرورش خواهد يافت , خود كاذب درواقع محصول مراقبت ها و توجه ناكافي مادران به اطفال است.
وينيكات معتقد بود كه دركار با والدين , تمركز بر محيط شخصي ( تصرفي ) آنها اهميت دارد . بگونه اي كه وجود يك محيط والديني مثبت در تمام طول تحول و رشد كودك , ضروري است . يك محيط والديني مثبت , سه مولفه به شرح ذيل دارد:
1- محيط ايمن: در اين محيط به مراقبت و گرمي با كودك اهميت داده مي شود و به تعبير وينيكات اينچنين محيط شكلي از عشق است .
2- محيط توام با همدلي : در اين محيط , احساسات كودك پذيرفته مي شود , والدين , كودك را به عنوان فردي
مجزا و مستقل از خود مي بينند , از رشد و تحول كودك خوشحال مي شوند و به لحاظ هيجاني و عاطفي در دسترس كودك هستند( دسترسي پذيري هيجاني ) .
3-محيط تسهيل كننده : در اين محيط والدين منابعي را جهت حمايت و استمرار رشد كودك شناسايي نموده و متعهد مي شوند تا فرصت هايي را جهت رشد وي فراهم نمايند. در اينچنين محيطي , مهارتهاي كودك و سبك هاي مقابله اي وي با مشكلات تقويت مي شود. ادامه دارد
شنبه 22 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آفرينش]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 299]