واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: آرامش زنان
![](http://www.hamshahrionline.ir/images/upload/news/posc/8704/zanan-0422-tl.jpg)
ايران- فاطمه ناصري آلاشتي:
سوار اتوبوس بودم. از خوششانسي جاي خالي هم بود، كنار خانمي نشستم كه بيشتر شبيه خانمهاي اداري بود، با يكيدو تا كتاب روي كلاسورش، و آنها هم روي پايش.
سر صحبت را از اينكه چه عجب جايي براي نشستن هست، شروع كردم. با استقبال همه زنان دور و برم روبهرو شدم: «خوبي تفكيك اتوبوسها همين است كه گاهي جايي براي نشستن خانمها هم پيدا ميشود.»
آن طرفتر چند مرد كه دست به ميله ايستاده بودند به تكوتوك صندلي خالي زنان با حسرت نگاه ميكردند. صحبت ما گل انداخت. از خوبي تفكيك فضاهايي براي خانمها صحبت شد. ياد پارك مخصوص زنان افتادم كه ماه گذشته راهاندازي شد: پارك نشاط سابق كه امروز فقط براي استفاده زنان است. صحبت آن روز باعث شد به سراغ خانم «ليلا عبيدي» پژوهشگر مسائل اجتماعي بروم. با او درباره فايدهها و ضررهاي چنين طرحي صحبت كردم. نتيجه بحث به اينجا رسيد كه اگر طرحها ي اين چنيني بهطور اصولي اجرا شوند، چه بسا باعث نشاط تمام قشرهاي جامعه هم خواهد شد. اين گفتوگو را بخوانيد.
* اگر موافقيد نقبي به تاريخ بزنيم و ببينيم آيا زنان در جوامع بشري تمايل به اين داشتند كه جداي از مردها زندگي كنند.
اگر بخواهيم بهطور مبسوط و با استناد به متنهاي متقن و فرضيههاي علمي اين روابط را بررسي كنيم، سخن به درازا ميكشد. بشر در زندگي ابتدايي خود، با توجه به زندگي برخي از قبايل بدوي موجود و مطالعههايي كه هماكنون درباره آنها انجام ميشود، يك نوع زندگي جمعي را تجربه كرده است.
شايد چيزي كه آنها را گاهي از هم جدا ميكرد، قدرت مردانه و يا تعهدي كه مردها ناخودآگاه، نه فقط به خاطر اينكه مرد هستند، بلكه از روي غريزه، سعي ميكردند، رشته امور را در دست بگيرند. اما اساساً همه به نوعي درگير زندگي مشترك بودند؛ چه آن زماني كه مقولهاي به نام «همسر» به شكل امروزي وجود نداشت و چه زماني كه مرد و زن احساس كردند ميتوانند با تشكيل يك خانواده، زندگي مطلوبي داشته باشند، كه در اين دوره هم اين جدايي ملموس و فراگير نبود. اساساً در زندگي بدوي، زنها جدايي ملموسي ندارند، حتي در برخي جوامع بدوي زنها قويتر عمل ميكنند و منويات قبيله را در دست دارند. گاهي نوعي «مادررئيس» قبيله يا «زنرئيس» قبيله وجود دارد كه عملاً قبيله را هدايت ميكنند، اين موضوع ما را به ياد دوران مادرسالاري مياندازد؛ كه عملاً زنان در مصدر امور هستند و جدايي به مفهومي كه امروز از آن استنباط ميشود وجود نداشت.
خوشبختانه حضور قبيلههاي بدوي موجود در جهان ما را به اين پاسخ ميرساند كه نه مردها مايل به تفكيك هستند و نه زنها. شايد بعضيها بگويند چون در جوامع بدوي مردها سلطه دارند، حتي حس تفكيك براي زنها نميتوان متصور شد، اما بهنظر ميرسد كه نبايد اين نگاه را داشت. بايد واقعيت موجود در جامعه را ديد و پذيرفت تا آنكه بخواهيم دل به فرضيههاي سلبي خوش كنيم. تفكر تفكيك زماني رخ ميدهد كه شما در جايي احساس آرامش نكني، بخواهي خود را رها كني، آزاد باشي و در اختيار خودت باشي، نه ديگران. و در عين حال بتواني در فضاي تفكيك شده خودخواسته بهراحتي زندگي كني و به كسي نيازي نداشته باشي.
در جوامع بدوي آدمها نميتوانند بدون هم زندگي كنند، بدون هم تصميم بگيرند و يا بدون هم مبارزه كنند. حتي در جوامعي كه همه افراد راحت هستند، باز اين تفكيك رخ نميدهد و نيازي هم نيست.
تفكيك زماني رخ ميدهد كه بشر، به آن نياز داشته باشد، البته شايد در همان دوران چنين نيازي بوده و تفكيكي اتفاق افتاده –كه بعيد است- ولي ما نشان و نشانهاي از آن، چه علمي و چه فرضيهاي نداريم. اساساً برخي از مفاهيم در دوره و عصر خاصي شكل ميگيرند، آنهم براساس نيازي است كه به آن دارند. مثلاً در بحث تشكيل خانواده و نظامبخشيدن به زندگي بشري، نياز به قانون و نظم، با توجه به روح نظمخواهي بشر، سبب شده است كه بشر از هرج و مرج و آنارشي موجود رهايي يابد و ناخودآگاه به سوي نظم برود. تشكيل نهاد خانواده براساس يك نشست و برنامهريزي از پيش تعيين شده نبود، بلكه آرام آرام، اما ناخودآگاه شكل گرفت، تا مدنيت جايگزين زندگي و نظام قبلي شد و بشر در نظام تعريف شده مدني زندگي را شروع كرد و بهدنبال آن مفاهيم جديد در دانش بشري خلق شد كه امروزه گستره فراواني پيدا كرده است. بحث تفكيك هم در اين دايره ميگنجد.
* خوب در تفكيك فضاها و مكانها گاهي تفكر و يا آيينها نقش دارند و براساس آن مردها و زنها از هم جدا ميشوند.
وقتي بحث خلق مفاهيم به ميان ميآيد، يكي از آنها دين، آيين و سنتهاي موجود هر جامعه است كه مفاهيم خاص خود را پياده ميكند. من هم موافقم كه آيينها نقش دارند، اما همين آيينها، گاهي در دو اقليم متفاوت به دو شكل و با دو برداشت رفتارهاي دلخواه خود را پياده ميكنند. مثلاً در دين مبين اسلام، براي زن حرمتي قائل ميشوند و سعي ميكنند كه كسي به حريم زن مسلمان وارد نشود و حتي زنها با حجاب خود، از خودشان محافظت ميكنند. اين اساس دين ماست. اما اين برداشت ما از دين در يك كشور اسلامي به شكل ديگر است. در بسياري از كشورهاي اسلامي حتي خانوادههاي مسلمان بدون روسري هستند. آنها تعبير خاص فرهنگي خود را از اين دستور دارند كه براساس نص صريح، نادرست است.
جالب است كه باز در همين جوامع و حتي جوامع مسيحي اروپايي و آمريكايي زنها وسايل نقليه متفاوت دارند و به نوعي در برخي زمينهها از هم جدا هستند. چون آنها فكر ميكنند كه به اين صورت راحتترند. آنها ميخواهند راحت باشند. گاهي ميخواهند تواناييها و قدرت خود را به رخ جامعه بكشانند و به زبان واقعيتر، ميخواهند خود وجودي و سركوب شده تاريخي خود را به منصه ظهور برسانند.
* شايد گاهي برخوردهاي سلبي برخي از نحلههاي نوين زنانه اين تفكر را القا ميكند كه آنها مردگريزي را سرلوحه قوانين خود ساختهاند.
من در هيچ جايي، به قول شما نحله زنانه يا نهادهاي مردم محور كه زنها خودشان تشكيل ميدهند، چه در ايران و چه در اروپا، چنين تفكري را نديدم. گرچه برخي از زنهاي متعصب در كشورهاي اروپايي زنسالاري را آنقدر تعميم ميدهند كه ميخواهند به دوران مادرشاهي تاريخي برسند، اما آنها اندك هستند و همه تفكر زنانه جامعه امروز بهشمار نميآيند؛ نميتوان اين تفكر را به تمام جامعه زنان جهان تعميم داد. مگر ميشود شما مرد را از جامعه حذف كنيد؛ همانگونه كه نميشود زن را از جامعه حذف كرد. نهادهاي مردم محور زنانه سعي ميكنند بيشتر تصميمگيريهاي آنها زنانه باشد و تا آنجايي كه ميتوانند خودشان كارهايشان را انجام بدهند و كمتر به نيروي يدي و فكري آنها (مردها) وابسته باشند. فمينيسم نوعي رهايي از وابستگي فكري و قدرتي از مردهاست، نه جدايي صرف و هميشگي.
* موضوع بحث مان تفكيك اماكن تفريحي يا رفاهي زنها از مردها بود، اما خودبهخود به سمتي كشيده شد كه از فمينيسم صحبت كرديم. حالا ميخواهم دوباره برگرديم به اين موضوع كه چرا اين فكر را به جاي آنكه خانمها مبدع و مبتكر آن باشند، آقايان از آن دفاع ميكنند ؟
زنان ايران بخشي از زنهاي جهان هستند با فرهنگ و باورهاي متفاوت. زن در فرهنگ ما يك تعريف دارد و در فرهنگ اروپاييها و آمريكاييها تعريف ديگر. براي همين در كشور ما قوانين و مقررات خاصي براي حفظ حرمت زنها در نظر گرفتند و آن براساس باور و ديني است كه مردم به آن اعتقاد دارند. اينكه ميگوييد چرا برخي مردها از آن دفاع ميكنند، در حقيقت باز ريشه در همان باور دارد. امروزه جامعه از ناامني بيشتري رنج ميبرد و مردها براي آسايش نواميس خود سعي ميكنند كه امكانات رفاهي بيشتري را در نظر بگيرند.
دختر، زن و مادرشان در پاركهاي مخصوص، اتوبوسهاي مخصوص و باشگاههاي مخصوص، بيشتر احساس راحتي ميكنند. اگر غير از اين باشد مقبول نيست. البته خيلي از خانمها هم از آن حمايت ميكنند؛ بهنظر من اين امر زماني بايد شكل بگيرد كه پارك به مقدار كافي در شهر وجود داشته باشد؛ اماكن ورزشي به اندازهاي باشد كه اگر باشگاه و باشگاههايي هميشه به زنان خدمات ميدهند، ضرر نكنند و يا مردان آن محلهها هم به همان نسبت از امكانات رفاهي برخوردار باشند.
اگر بخواهيم از اين مسئله استفاده ابزاري بكنيم در حقيقت زنها را ابزار منويات خود قرار دادهايم كه اميدوارم اينگونه نباشد. اما اينكه برخي نهادهاي مردم محور زنانه با آن مخالفند، اتفاقاً آنها با همان بخش استفاده ابزاري كردن از اين موضوع مخالفند. آنها كه نميآيند بگويند زنها بايد در عسرت و بدبختي باشند، آنها در حفظ حقوق زنها پيشرو هستند، چيزي كه آنها از آن ناراضياند اين است كه نبايد با چنين موضوعي استفاده ابزاري كرد.
* اين موضوع از لحاظ روحي-رواني چه تأثير ي روي روحيه زنان دارد؟
مگر قرار است به اجبار آنها را به يك پارك منتقل كنند، اگر زور باشد، چرا؛ ولي اجباري در كار نيست، معمولاً ميگويند كه اين پارك مخصوص خانمهاست، حالا خانمي كه ميخواهد در پارك مختلط برود، آزاد است، اما اگر بگويند همه خانمها در پارك خانمها و همه مردان در پارك مردها و كلاً اين پاركها را، كه عموميتر است، از هم جدا كنند، تأثير منفي نه تنها روي مردها كه روي زنها ميگذارد و بحران اجتماعي ايجاد ميكند. ما در جامعه تاكسي و يا اتوبوس مخصوص خانمها داريم، اگر كسي دوست داشت ميتواند سوار اتوبوسي بشود كه مردها هم در آن هستند؛ اما جايشان مشخص است. در حقيقت در آنجا صندليها از هم جداست. اما مسئله باشگاهها و اماكن ورزشي فرق ميكند و اتفاقاً خانمهاي ايراني در چنين جايي راحتترند، ضمن آنكه در ايران اصلاً باشگاههاي مختلط نداريم و طبيعتاً خانمها بايد به سالنهاي مخصوص خودشان بروند.
* با اين توصيف شما با تفكيك اماكن و فضاهاي تفريحي و رفاهي موافق هستيد؟
طبيعي است كه موافق باشم. ما كه نميتوانيم براساس اعتقاداتمان بگوييم زنها و مردها با هم در دريا شنا كنند؛ اينجا اصلاً ممكن نيست، اين هم به فرهنگ و آداب ما ارتباط دارد. گاهي واقعاً انسان در چنين فضاهايي احساس امنيت ميكند. به هر حال هر چيزي آفت خود را دارد، در زندگي شهري آفتهاي اجتماعي هم وجود دارند و بايد از آنها دوري كرد، دزدها، جيببرها و خلافكارها آفتهاي جامعه هستند و آنها اغلب زنها را نشانه ميگيرند، پس بهتر است كه از آنها دور بود. هر چند در بسياري از موارد در ارتكاب به جرم، زنان هم به نوعي دخالت دارند.اما در كل اگر از هر چيزي خوب و اصولي استفاده شود، هيچ عقل سليمي مخالف آن نخواهد بود.
تاريخ درج: 22 تير 1387 ساعت 13:30 تاريخ تاييد: 22 تير 1387 ساعت 13:53 تاريخ به روز رساني: 22 تير 1387 ساعت 13:51
شنبه 22 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 201]