پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان
پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
تعداد کل بازدیدها :
1848593550
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز
واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند كه در آن ميخوانيد: روزنامه كيهان: «نمي پرسيد كجا بوديم؟!» «نمي پرسيد كجا بوديم؟!» عنوان يادداشت روز كيهان به قلم محمد ايماني است كه در آن مي خوانيد: غرق شدن در خود نهايت ندارد. كساني هستند كه هميشه حواسشان جمع است و مدام محيط پيرامون و جايي را كه ايستاده اند رصد مي كنند. از اين دايم الذكرهاي هميشه هوشيار كه بگذريم، بسياري از مردم- كم يا بيش- گاه گداري در خود غرق مي شوند آن قدر كه از اطراف و موقعيتي كه قرار گرفته اند- مثلا وسط خيابان و بي خيال همه چيز- يا بيراهه هايي كه به جاي راه رفته اند غافل مي مانند. بعضي ها در اين حيص و بيص به خود مي آيند و از خود مي پرسند من اينجا چه مي كنم؟ من كه نبايد اينجا مي بودم. من كجا و اينجا كجا؟ يكي ممكن است زودتر به خود بيايد و محيط و موقعيت را يادآور شود و ديگري ديرتر. اما طايفه چهارمي هم هستند كه حافظه شان كمابيش پاك مي شود به نحوي كه اگر بپرسند «اينجا كجاست»، پيش يا پس از آن مي پرسند «من كي هستم؟ تو كي هستي؟» (چيزي شبيه ديالوگ طنز آقاي پورمخبر)! كساني هم هستند كه نوزاد- بخوانيد خود- را پرت مي كنند آسمان و... يادشان مي رود كه دوباره بگيرندش! اگر روزگاري در خود غرق شوند، چنان غوطه مي خورند و غواصي مي كنند كه... فاتحه! ناگهان بانگ برآمد كه خواجه مرد! سخن از «ياد» است و «مروّت». سخن از آنهاست كه خود را جزو رجال مي شمارند. فراموشي، نامردي مي آورد. گاه انسان روحيه نامردي ندارد اما فراموشي، او را بي چشم و رو مي كند. درمان درد چنين كسي يادآوري است. و گاه يادآوري براي كساني، مانند «بارشك» ابري است كه وسط گرما در ميانه تابستان بگيرد و بگريزد، نباريده. به سرابي مي ماند كه براي لحظه اي چشم را بنوازد و ديگر هيچ! هيجاني است كه بيايد و بگذرد و باز جاي خود را به عادات جاگير شده در روح و جان انسان بدهد. مال دوستي، جاه طلبي، نخوت و تعصب كور، لجاجت يا شهوت بارگي از همه انواع آن؛ اينها آتش هاي افروخته اي در جان آدمي نيست كه مجال جولان به ياد حق و انصاف و مروت بدهد. رسم جوانمردان اهل فتوت است كه مدام از خود بپرسند كجا ايستاده ام؟ اينجا كه ايستاده ام سزاوار است؟ كلام شريف صادق آل محمد (عليهم السلام) است آن هنگام كه از حضرتش پرسيدند مروت چيست؟ «لايراك الله حيث نهاك ولا يفقدك من حيث امرك. مروت اين است كه خداوند تو را آنجا كه نهي فرموده نبيند و از آنجا كه امر فرموده مفقود نيابد». گاه انسان مي داند و خلاف مروت، آنجا كه نبايد هست يا آنجا كه بايد نيست. و گاه نمي داند و به يادي تغيير موضع مي دهد. و سومي هم هست كه به يادش مي آورند، هيجاني در او پديد مي آيد اما باز در همان موضع و موقف «ناحق» و «ناسزا» و «اتهام» مي ايستد! اميرمؤمنان(ع) به دو سركرده -بازي خورده- معركه جمل فرمود «فارجعا ايها الشيخان عن رأيكما. برگرديد- شما دو پيرمرد!- از تصميم تان»، و كلام پيامبر(ص) را به زبير يادآور شد كه «علي را دوست داري؟! اما تو روزي با او مي جنگي درحالي كه شورشي و ستمگري». و اين كلام آن قدر بحق و تكان دهنده و يادآورنده بود كه جناب زبير فرياد زد «انالله و انااليه راجعون». يعني كه من مصيبت زده ام! اما تذكر حيات بخش علي بن ابيطالب(ع)، گويا پتك بر آهن سرد بود. اگر آن هشدارها شنيده و به جان خريده مي شد امام مجبور نبود بر سر جنازه برخي شورشيان جمل گريه كند و درباره ماهيت ماجرا بگويد «ناشنوا باد گوشي كه نصيحت رسا را نشنود! و چگونه از صداي آهسته متأثر شود كسي كه فرياد بلند، گوش او را كر ساخته است؟! بر جاي و استوار باد دلي كه هرگز از ترس و ياد خدا جدا نشد. هيچ زماني سپري نشد جز اينكه ]همواره[ منتظر عواقب خيانت شما بودم و آثار فريب خوردگي را در سيماي شما بافراست دريافته بودم. لباس دين شما را بر من مي پوشاند و صدق نيت و باطنم، مرا بر حقيقت شما بصير و بينا مي كرد» (خطبه 4 نهج البلاغه). فتنه هايي كه در سال هاي 60-58، 65-64، 74-73، 79-78 و سرانجام 88 امكان حلول و بازتوليد يافتند، اگر به دقت نگريسته شود خللي بود كه در «بصيرت» يا «مروت» برخي دوستان انقلاب افتاده بود، دوست نمايان كه بماند. اگر مروت باشد، اشتباه كرده ها و راه به خطا برده ها، پس از آن كه متذكر شدند، باز مي گردند و جبران مي كنند. اما اگر مروت غارت شده بود، يادآوري ها هم راه به جايي نمي برد و مي شود قصه جمل و «ما زلت انتظر بكم عواقب الغدر»؛ زخم خيانت است كه بالاخره سر باز مي كند و «خوب نما»ها و ظاهرالصلاح ها هيزم فتنه مي شوند تا تشخيص جبهه حق و باطل دشوار گردد. يعني عبرت هاي سيدكاظم شريعتمداري و بني صدر و منتظري كافي نبود براي ترس از «غرق شدن در خويش» كه جماعتي پس از رحلت حضرت امام و به ويژه در دهه هفتاد پاي در راه غفلت و غرقه گذاشتند؟ چرا بايد فتنه 78 دوباره در سال 88 بازسازي مي شد؟ اگر رهبر فرزانه انقلاب از سال 69 بحث رخنه جويي و شبيخون فرهنگي دشمن را پيش كشيدند و سال هاي 79-78 هشدار دادند كه دشمن پايگاه مطبوعاتي در كشور زده و دنبال اجراي مدل فروپاشي شوروي است، يكي با مختصات آقاي خاتمي سال 83 بود كه علنا هشدار داد «صداي دشمن از اردوگاه اصلاحات به گوش مي رسد». نه، سخت نمي گيريم. قرار نبوده و نيست كه همه بينش نافذ ولايت و رهبري را داشته باشند. اما آيا نبايد از خاتمي سال 88 و 89 پرسيد كه چگونه پشت پا به باور با صداي بلند گفته خود زدي و وسط همان اردوگاه ماندي بي آن كه ذره اي اصلاح و پالايش در اين اردوگاه شده باشد؟ آن روز كه كساني ضمن شعار «عبور از خاتمي» گفتند بايد از قانون اساسي هم عبور كرد، همين آقاي خاتمي بود كه گفت عبور از قانون اساسي خيانت است. يعني اگر كساني از خاتمي عبور كردند، عبور آنان از قانون اساسي خيانت مي شود اما اگر جماعتي با بلوا و آشوب، از امام و اسلام و ولايت فقيه و استقلال و جمهوريت- تمام مباني قانون اساسي- عبور كردند، همان خيانت تبديل به خدمت و خيرخواهي و اصلاح طلبي مي شود؟! مگر نه اينكه تيرماه سال 78 در بحبوحه آشوب هاي خياباني، نخست وزير رژيم اشغالگر صهيونيست گفت «من جزء به جزء بحران در ايران را توسط موساد دنبال مي كنم، اين قضيه معادلات صلح خاورميانه را به نفع ما تغيير مي دهد» و مگر در حوادث سال گذشته شيمون پرز تصريح نكرد «اپوزيسيون سبز به نيابت از ما با رژيم اسلامي مي جنگند» يا به قول نتانياهو «جنبش سبز بزرگ ترين سرمايه اسرائيل است»؟! دو حال بيشتر ندارد؛ يا مدعيان خط امام در اردوگاه اصلاحات اعم از مجمع روحانيون و مشاركت و مجاهدين و كارگزاران و اعتماد ملي و...، از اين مواضع علني فراوان باخبرند- بعضاً باخبر و هماهنگند- كه قطعاً خائنند و يا آن قدر در خود غرق و مشغولند كه از شنيدن حقايق و ديدن جايي كه ايستاده اند، غافلند. خب! نهايت اين غرق شدن كجاست و اين راه را نهايت صورت كجا توان بست؟ زماني- اواخر اسفند 1379- آقاي مجيد انصاري به خبرنگاران گفته بود «رئيس جمهور (خاتمي) هم از خواندن خاطرات آيت الله منتظري خشمگين شد. اين بي انصافي ها و تهمت هاي ادعا شده نشانه شجاعت نيست». 9 سال بعد آيا مي شد خاتمي را جايي جز حول و حوش رويكرد منتظري و باند مهدي هاشمي جست؟ راستي امروز آقاي انصاري كجاست كه فرزند آقاي منتظري با گستاخي، مرحوم حاج سيد احمد خميني(ره) را به جعل نامه به جاي امام خميني(ره) متهم مي كند اما بسياري از همين مدعيان خط امام- از موسوي و كروبي تا مجمعي ها و مجاهديني ها- لام تا كام زبان باز نمي كنند؟ و چه بگويند حال آن كه اغلب آنها خود در جبهه معارضه با مباني خط امام ايستاده اند؟ چاقو چگونه دسته خود را ببرد؟ اگر روزگاري گري سيك مي گفت «عملكرد رهبري ايران نشان داده كه بسيار زيرك و رقيب خطرناكي براي آمريكاست كه نبايد دست كم گرفته شود»، باز همو بود كه چند سال بعد (4 تير 1379) در مصاحبه با خبرنگاران آمريكايي اعلام كرد «من در ايران روشنفكراني را ديدم كه اشارات ما را دنبال مي كنند. آنها شش لولي بالا برده اند تا هر كس و هرچه را با ما ناسازگار است هدف قرار دهند، مثلا ولايت فقيه را كه تكنولوژي برتر ما را در اراده خود دفن كرد». اگر كنت تيمرمن در طرح 19 صفحه اي خود كه سال 80 منتشر شد تصريح كرده بود «اصل جمهوري اسلامي، منافع آمريكا را تهديد مي كند. پس بايد در تغيير ماهيت و جوهره آن كوشيد كه نتيجه اين تغيير ماهيت با سرنگوني يكي است»، روايت ديگري از گزارش يك سال پيشتر شوراي روابط خارجي آمريكا بود كه تصريح كرده بود «بايد روي جريان سكولار متظاهر به دين در ايران براي فروپاشي اقتدار جمهوري اسلامي و نظام ولايت فقيه سرمايه گذاري كنيم». و اگر در سي ام دي 78 نامه نوري زاده- جاسوس بدنام لانه جاسوسي و مرتبط با حزب خلق مسلمان و سيدكاظم شريعتمداري- به احمد منتظري منتشر مي شد كه «لطف كنيد مطالب و بيانيه هاي حضرت آيت الله را خودتان يا اخوي (سعيد) سريعاً به دستم برسانيد تا در رسانه هاي خارجي انعكاس پيدا كند»، حالا در سال 88 همان چهره بدنام، هواخواه دو آتشه شجاعاني! چون موسوي و كروبي و خاتمي مي شد. يعني او توبه كرده بود يا دوستان سابق انقلاب يكجا با باور و اعتقاداتشان دزديده شده بودند؟ براستي يكي مثل موسوي احساس تحقير نمي كند وقتي مي شنود كسي با مختصات اكبر گنجي كه به واسطه حلقه معتمدان فتنه سبز در لندن، ابوذر سبزها و يكي از 5 عضو اتاق فكر جنبش سبز در خارج معرفي مي شود - در كنار انكار امام زمان عج- با گستاخي مي گويد «موسوي فتيله دفاع از آيت الله خميني را پايين كشيده چون مي داند كه دفاع از خميني باعث فرار جمع زيادي از دلبستگان جنبش مي شود»؟! يعني مي شود جماعتي همزمان، ابوذر و وليد يا مالك اشتر و عمروعاص باشند؟ مي شود همزمان خط امامي ضد خط امامي يا انقلابي ضد انقلاب (تز و آنتي تز انقلاب) بود؟ مي شود مدعي اجراي بدون تنازل قانون اساسي بود و همزمان به روي جمهوريت و اسلاميت و ولايت و تماميت قانون شمشير كشيد؟ تا كجا مي توان به اين مسلك شترمرغي ادامه داد؟ آيا در ميان اين جماعت، خردمند و آزاده اي نيست كه بگويد رفقا ما كجا بوديم و حالا كجا و با چه كساني همسايه و همسفر شده ايم؟! يكي نيست سوره مائده را بگشايد و يادآور شود كه «اي كساني كه ايمان آورده ايد، يهود و نصارا را به دوستي نگيريد... هر كس با آنها دوستي كند از آنهاست. خدا گروه ستمكار را هدايت نمي كند. پس بيني گروهي را كه قلب هايشان بيمار است و به سوي دشمنان مي شتابند، مي گويند مي ترسيم كه مصيبتي به ما برسد. چه بسا باشد كه خداوند براي مسلمين فتح يا امر ديگري را پيش آورد و اين گروه منافق از آنچه- از نفاق- پنهان كرده اند ، پشيمان شوند... اي كساني كه ايمان آورده ايد هركس از شما از دين خويش برگردد، بزودي خداوند قومي را مي آورد كه آنان را دوست دارد و آنها هم او را دوست دارند، بر مؤمنان فروتن و در قبال كافران سخت گير و نفوذ ناپذيرند، در راه خدا مجاهدت مي كنند و از سرزنش ملامت كنندگان نمي هراسند...» (آيات 51 تا 54). بار امانت و مجاهدت بر زمين نمي ماند. من و تو و سومي نشديم، گروهي ديگر. در اتوبان حق بسياري راه پيمودند و به فلاح و رستگاري رسيدند. مهم اين است كه در اين اتوبان پر ازدحام بلكه جبهه بزرگ حق و باطل، ما در اين ميانه «ميدان» را بلكه «خود» را گم نكرده باشيم، يا اگر به ما حقيقت را شنواندند و نماياندند، كور و كر نمانيم، كه آنجا بايد گفت «فذالك ميت الاحياء. اين مرده اي است ميان زندگان». هر آن كسي كه در اين حلقه نيست زنده به عشق بر او نمرده به فتواي من نماز كنيد رسالت: «ديپلماسي در خدمت بحران» «ديپلماسي در خدمت بحران» سرمقاله روزنامه رسالت به قلم دكتر حشمتالله فلاحت پيشه است كه در آن مي خوانيد: در حالي كه هنوز موضوع درخواست مذاكره خانم اشتون مسئول سياست خارجي اتحاديه اروپايي با ايران در محافل سياسي مطرح است، كشورهاي عضو اتحاديه در اقدامي متفاوت، تحريمهاي اضافه بر قطعنامه 1929 عليه ايران را تصويب كردند و جالب اينكه جلسه سهشنبه اتحاديه در حضور خانم «اشتون» برگزار شد. تداوم موضعگيريها در رفتارهاي متناقض نزد مخالفين جمهوري اسلامي ايران در غرب، منجر به تطويل دوران تعليق در مذاكره شده است. بويژه اينكه در هر دوره تعليق، آن كشورها تلاش ميكنند تا با اقدامات تقابلي خود، موضع ايران را در مذاكرات احتمالي آينده تضعيف نمايند. صدور قطعنامههاي تحريم ، تصويب تحريمهاي فراتر از قطعنامهها، فضاي جنگ رواني، به تباني كشاندن قدرتهاي شرق سابق و بويژه تلاش براي شكستن وحدت موضع داخلي در قبال مسائل حساس سياست خارجي همچون موضوع هستهاي، از جمله اقدامات تقابلي مربوطه است. نكته اساسي اين است كه در دنياي امروز هيچ كشوري به اندازه جمهوري اسلامي ايران، در اثر تقابل با تحريمها، تجربه ندارد. تبديل الگوهاي انفعالي به روش فعال «مقاومت» از جمله دستاوردهاي بزرگي است كه حاصل 31 سال تحمل و مداراي ملت ايران و مديريت عقلاني بحرانها توسط مسئولان كشور به شمار ميآيد. بنابراين بخش عمده پيشرفتهاي اقتصادي و فناوري و خاصه دستاوردهاي راهبردي سياسي جمهوري اسلامي ايران در شرايط سخت تحريم به دست آمده است. به همين دليل در دوران تعليق مذاكرات 1+5 با ايران، سياست «فشار و انتظار» آمريكا و همپيمانان آن به نتيجه دلخواه منجر نشد. واقعيت اين است كه موضوع فراتر از برنامهريزي ديپلماتيك براي حل موضوع توسط طرفهاي غربي است. ما معتقديم كه آنها هنوز به اين نتيجه نرسيدهاند كه پرونده ادعاهاي هستهاي عليه ايران را ببندند. به عبارتي در سطح بالاتر، هنوز «راهبرد مبتني بر بحران» بر سياست به اصطلاح آتلانتيكي غربيها حاكم است. تجربه پايان دادن به ابهامات ششگانه دو سال پيش در قالب ديپلماسي مداليتي «وين» مقدمه «ليسبون» به خوبي ادعاي فوق را اثبات كرد. دو سال پيش قرار بود در صورت رفع ابهامات ششگانه مربوط به برنامه هستهاي ايران از سوي كشورمان، در روند مذاكره و بازرسي به محوريت «وين» و آژانس هستهاي، مذاكرات سياسي با هدف طراحي راهكارهاي تعاملي و پايان دادن به تقابل در «ليسبون» پرتغال برگزار شود ولي اين گونه نشد چون كه طرفهاي غربي بعد از رفع ابهامات فوقالذكر در رابطه توام با حسن نيت ايران با آژانس، بلافاصله با طرح ادعاهاي ديگر، مانع رفع اختلاف شدند. آنها به دنبال حفظ شرايط ابهام و بحران در منطقه خاورميانه هستند و موضوع هستهاي ايران تنها يكي از پرونده هاي مفتوح مانده آن بازيگران است لذا اين شرايط «پات» شطرنجي ادامه دارد، مگر اينكه «استراتژي مبتني بر ثبات» جايگزين «استراتژي مبتني بر بحران» شود. متاسفانه واقعيات موجود، اين امر را به يك آرزوي آرمانگرايانه تبديل كرده است. چون تازه با دريافت 400 ميليون دلار غرامت جنگي آمريكا از عراق، انعقاد قرارداد عظيم نفتي شركت اكسون موبيل جهت استخراج روزانه 2.5 ميليون بشكه نفت عراق (بيش از كل صادرات روزانه امروز آن كشور) و بويژه تداوم انعقاد قراردادهاي فروش اسلحه به كشورهاي مرعوب منطقه، فاز اقتصادي لشكركشي غرب به خاورميانه شروع شده است. به اين رقابت بايد رخنه فرهنگي و ساختار سازي سياسي و بويژه پرورش و چينش سياستمداران وابسته را نيز اضافه كرد و به دلايل فوق، غرب كماكان نيازمند دشمني است و اگر دشمني وجود ندارد، بايد آن را ساخت. البته آنچه تاكنون بر تحولات منطقه حاكم بوده است، تقابل راهبرد «ثبات محور» جمهوري اسلامي ايران با راهبرد بحران محور فوق بوده است. ما معتقديم كه هم جنگ و هم ديپلماسي غرب تاكنون در خدمت بحران بوده است. جنگ عراق و افغانستان و سياستهاي دو طرف در قبال شوراي همكاري خليج فارس به خوبي مبين اين واقعيت است كه ايران فضا را به حدي بحراني نميداند كه نيازمند لشكركشي و پايگاه سازيهاي بعد از آن باشد و در مقابل آمريكا و همپيمانان آن، حتي تحولات و اتفاقات مشكوك در داخل آن كشور را بهانهاي براي لشكركشي و تداوم حضور در خاورميانه ميدانند و بعد از چند سال ارگانهاي اطلاعاتي و امنيتي وابسته به همان قدرت از چند برابر شدن نيروها و تجهيزات القاعده، طالبان، تروريسم مواد مخدر و... خبر ميدهند و جالب اينكه در يك آمد وشد سياسي - انتخاباتي، موضوع شكست هشت ساله سياست خارجي آمريكا را با زبان نرم اوباما به عنوان جايگزين بوش، تحت الشعاع قرار ميدهند. در حالي كه رئيس جمهور جديد نيز همان سياستهاي گذشته را ادامه ميدهد. جمهوريخواهان خاكريزهاي نظامي را برانداختند و دموكراتها براي انعقاد قراردادها و توافقات عمده سياسي، نظامي، اقتصادي و رخنه فرهنگي به يكسان به منافع ملي ايالات متحده خدمت ميكنند. نتيجه اينكه گناه ايرانيان اين است كه به اين تباني بزرگ پي برده و در مقابل آن ايستادهاند و اين دعوا تا زمان انكار واقعيت از طرف ايران و يا تعديل و تغيير رفتارهاي آمريكا در منطقه ادامه دارد. هر روز موانعي تازه بر اين ديوار بي اعتمادي طبيعي افزوده ميشود و آنچه در اين ميان واجد اهميت ميباشد، اين است كه زمان به سود ايران سپري ميشود. فني سازي هستهاي ادامه دارد و پيشرفت كمي با سياست كيفي سازي و توسعه و پراكنده سازيهاي علمي، فناوري و تاسيساتي دستاوردهاي بزرگ هستهاي، ادامه مييابد. توليد داخلي به تدريج نياز به سوخت 20 درصد را نيز رفع مي كند و بالاخره اينكه با تكميل نيروگاه بوشهر، سوخت هستهاي به عنوان حاصل «تعصب ايراني - اسلامي» ملت ما به رگهاي انرژي ايرانيان طراوت ميبخشد بنابراين لزومي ندارد به درخواستهاي صوري، بدون حسن نيت و فاقد محتواي موضوعي براي مذاكره پاسخ دهيم. جمهوري اسلامي: «تحليل سياسي هفته» تحليل سياسي هفته عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي درباره سفر مقام معظم رهبري به شهر خون و قيام ، قم ، سوختگذاري در قلب راكتور اتمي نيروگاه بوشهر ، انتخابات عراق ، ماجراي ويكي ليكس و... است كه در آن مي خوانيد: بسمالله الرحمن الرحيم هفته جاري شهر قم از حال و هواي ويژهاي برخوردار بود. سفر رهبر معظم انقلاب به شهر خون و قيام، مهد علم و مهد نشر معارف اسلامي جان تازهاي بخشيد و مجاوران حرم كريمه اهل بيت عصمت و طهارت شور و نشاط خاصي يافتند. مركز انقلاب و خاستگاه جمهوري اسلامي در اين هفته ميزبان گرمي براي رهبري بود و انصافا حق مطلب را ادا كردند. حضرت آيتالله خامنهاي در جريان اين سفر پركار، ضمن تشرف به مضجع شريف حضرت معصومه سلامالله عليها، برنامههاي متعددي را با اقشار مختلف مردم انقلابي قم داشتند، ديدارهاي پرباري با مراجع، علما، اعضاي جامعه مدرسين حوزه علميه قم، فضلا، محققين و مسئولان اداري شهر انجام داده و در جمع پرشور طلاب خارجي، دانشجويان، جوانان، بسيجيان و خانوادههاي معظم شهدا و جانبازان حضور يافته و رهنمودهاي مهمي ارائه كردند. محورهايي كه در اين ديدارها از خلال بيانات رهبري برجسته مينمود، لزوم تحول در حوزهها با برنامهريزي، هدايت و مديريت مراجع و بزرگان حوزه، حفظ و تقويت ارتباط جامعه مدرسين با مراجع، حفظ هويت و خط شاخص جامعه مدرسين براي فضاي عمومي كشور ، رفع نقايص حوزه در جهت دهي صحيح فرهنگي و منطبق با ارزشها واعتقادات ديني، تحرك حوزهها در بيرون از حوزهها، مقابله با ترويج تفكر اسلام منهاي روحانيت، ايستادگي در مقابله با مستكبران، جدي گرفتن وحدت ملي توسط خواص و عوام، دوري از افراط و تفريط در حركت هاي بسيج، هوشمندي در تحليل وقايع پس از انتخابات، عدم همراهي با خط دهي دشمن، پايبندي به خط امام و پيشه كردن صبر و پايداري، ادامه مسير انقلاب توسط جوانان و توجه به منافع ملي بود كه منشورات رهبري مورد تاكيد قرار گرفت. طبعا اين سفر و عملي كردن منويات رهبري از وظايف خطير حوزويان، آحاد مختلف مردم و مسئولان است كه بايد به دقت براي اجرايي كردن آن برنامه ريزيهاي لازم انجام شود. در اين هفته خبر انجام عمليات سوختگذاري در قلب راكتور اتمي نيروگاه بوشهر از ديگر رويدادهاي مهم كشور بود كه مقدمهاي است براي آغاز كار اين نيروگاه كه گفته ميشود انرژي حاصل از آن از بهمن ماه سالجاري وارد شبكه سراسري برق كشور ميشود. از تحولات ديگر در بخش هستهاي، مصوبه مجلس پيرامون الزام سازمان انرژي اتمي به بومي كردن ساخت نيروگاه هستهاي در كشور است كه مقدمهاي براي وابستگيهاي خارجي در اين زمينه خواهد بود تا از وارد شدن ضربههاي سياسي، بينالمللي و مالي به طرف هاي خارجي از قبيل روسيه كه لطمات زيادي به كشور در زمينه طولاني شدن زمان اجراي اين طرح و تحميل هزينههاي اقتصادي وارد كرد، جلوگيري مينمايد. در موضوعات خارجي، ادامه بلاتكليفي در صحنه سياسي عراق، تداوم و گسترش اعتصابات در فرانسه و افشاي موارد جديدي از اختلاسهاي كلان توسط شركتهاي آمريكايي در افغانستان از رخدادها و خبرهاي مهم هفته بودند. در عراق، پس از گذشت نزديك به 8 ماه از انتخابات ، تلاشها براي تشكيل دولت جديد بي ثمر مانده و هيچ نشانهاي هم دال بر اينكه در آينده نزديك، گشايشي در گره موجود حاصل شود، مشاهده نميگردد. تازهترين تحول حاكي از آن است كه دادگاه فدرال عراق سهشنبه آينده را ضرب الاجل براي تشكيل جلسه مجلس جديد عراق به منظور تعيين دولت اعلام كرده است. فواد معصوم رئيس موقت مجلس نيز در اين باره تاكيد كرد كه سهشنبه آتي بايد جلسه مجلس تشكيل و قضيه تعيين نخستوزير و تشكيل دولت جديد فيصله داده شود. در همين حال، رقابت و تلاش فشرده ميان نوري مالكي از يكسو و عادل عبدالمهدي، از سوي ديگر براي جلب حمايتهاي بيشتر داخلي و خارجي افزايش يافته است. پس از ديدار نوري مالكي با سران جناحهاي مختلف، به ويژه مقتدي صدر و سفر وي به چند كشور منطقه، عبدالمهدي نيز با سران كردستان به رايزني پرداخت و اخيراً نيز با جيمز جفري سفير آمريكا در بغداد ديدار و گفتگو كرد. با اين حال، شرايط جاري و شواهد موجود حكايت از ادامه اختلافات دارد و بعيد به نظر ميرسد كه سه شنبه آينده جلسه مجلس برگزار شود و درصورت برگزاري نيز احتمال حصول به يك توافق جامع، ضعيف است. از ديگر تحولات هفته جاري عراق، صدور حكم اعدام براي طارق عزيز معا� سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
-