تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 20 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس وصيت ميت را در كار حج بر عهده بگيرد، نبايد در آن كوتاهى كند، زيرا عقوبت آ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1814672429




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي امروز


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي امروز روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد. جام جم:90 و پشت پرده فوتبال «90 و پشت پرده فوتبال» عنوان سرمقاله‌ روزنامه‌ جام جم به قلم حجت‌الله اكبرآبادي است كه در آن مي‌خوانيد؛ اگرچه هميشه اين بحث مطرح بوده كه برنامه 90 تا چه ميزان توانسته است به رشد و توسعه فوتبال ملي كمك كند، اما به طور طبيعي فكر مي‌كنيم اگر مسوولان ورزش و فدراسيون فوتبال به ظرافت‌هاي خاص اين برنامه توجه لازم را مبذول مي‌داشتند، كلي از مشكلات امروز فوتبال ما محلي براي بروز و ظهور نداشت. البته امروز برنامه پرمخاطب 90 به يمن اقبال مردمي، جايگاه ماندگارش در فوتبال ايران را به تصوير كشيده و نيازي به اين نيست كه پيرامون اهميت آن و تاثيرگذاري‌هاي مثبتش دست به قلم برد، اما نكته اينجاست كه با وجود اقبال گسترده مردم در جاي جاي ايران اسلامي، مسوولان ورزش و فوتبال نخواسته‌اند با دريافت مناسب پيام‌هاي مثبت اين برنامه، طرحي نو در جهت توسعه و پويايي فوتبال درانداخته و به مقابله با ناهنجاري‌هايش بپردازند. با اين رويكرد بايد اشاره كنيم كه برنامه 90، پنجشنبه شب گذشته با توانمندي و زيركي عادل فردوسي‌پور يكي از داغ‌ترين برنامه‌هاي خود را جلوي آنتن برد تا پرونده‌اي كه طي يك سال اخير روي آن حرف و حديث‌هاي زيادي مطرح بوده است با حضور علي دايي در برنامه، بدون واسطه و شفاف در معرض قضاوت مردمي قرار گيرد. عادل فردوسي‌پور كه كارش را خوب بلد بوده و از تكرار گريزان است در اين برنامه نيز شرايطي را فراهم آورد تا علي دايي در باره مطالباتش از فدراسيون فوتبال توضيحات لازم را ارائه داده و به همراه رئيس كميته استيناف فدراسيون نكته‌اي را ناگفته نگذارند. هر چند كه در اين برنامه به نوعي ديگر پشت پرده فوتبال عيان و در معرض قضاوت همگان قرار گرفت، اما يقينا اين‌كه فدراسيون به دايي بدهكار هست يا خير يا حق با دايي است يا فدراسيون، اهدافي نبودند كه برنامه 90 و عادل فردوسي‌پور به دنبال آن باشند، چه اصولا خود مردم بهترين قاضي هستند و مسائل مختلف را خوب از هم تميز مي‌دهند. به سخني ديگر در اين برنامه يك بار ديگر واقعيت امروز فوتبال ايران و پشت صحنه آن به نمايش گذاشته شد، فوتبالي كه سالانه 400، 500 ميليارد تومان پول در آن هزينه مي‌شود و در چنين چشم‌اندازي رقم‌هاي كلاني بي‌ضابطه در آن جابه‌جا مي‌شود، بدون آن كه اصولا بهره‌وري مناسبي از اين هزينه‌كردها عايد و واصل فوتبال ملي ايران شود. از سوي ديگر برنامه 90 شرايطي را فراهم آورده كه مردم به درستي با قهرمانان ملي‌شان آشنا شوند، اين‌كه عده‌اي از آنان بر سر چه اعداد و ارقامي در فوتبال دعوا مي‌كنند. جالب اين‌كه عمده اين دعواها و جنجال‌سازي‌ها نيز بر سر پول بوده است، آن هم در فوتبالي كه 95 درصد آن دولتي است و پولش از جيب بيت‌المال پرداخت مي‌شود. شايد اگر بحث اين مبالغ 800، 900 و يك ميلياردي نبود، بسياري از دعواها و مجادلات فوتبالي مجالي براي عرض اندام نداشتند، اما چون جنگ و نزاع بر سر چند ميليون ناقابل نيست، بازيگران عرصه فوتبال براي رسيدن به درصد بيشتري از پول آن، دست به پرده‌دري و عبور از مرزهاي اخلاقي مي‌زنند تا اين وسط سر فوتبال ايران بي‌كلاه مانده باشد و بس! البته صدا و سيما جدا از برنامه‌هاي ورزشي، در كارهاي طنز و نمايشي خود نيز بارها موضوع ناهنجاري‌هاي ورزشي و بويژه فوتبال را به تصوير كشيده است. در مرد هزار چهره و در سريال مسير زاينده‌رود به خوبي چهره ورزشكاران مدعي، كم‌ظرفيت و بي‌اخلاق به تصوير كشيده شده است تا همان‌طور كه درابتدا اشاره رفت، توجه مسوولان بدان جلب شده و در جهت برخورد درست با اين كژي‌ها در ورزش اقدام كنند. بي‌شك فوتبال به عنوان ورزشي جذاب و فراگير، صرف بازي در زمين چمن و جلوي تماشاگران نيست، فوتبال ورزشي است با يك دنيا زيبايي و حركت‌هاي انساني و جوانمردانه كه در عين حال اگر از آن خوب مراقبت نشود، مافياي فوتبال و زدوبندهاي مالي و رسانه‌اي و... در آن فرصت نفس كشيدن راهم از ديگران سلب مي‌كنند. اميدواريم مسوولان سازمان تربيت بدني و فدراسيون فوتبال در زمينه مقابله با اين ناهنجاري‌ها، راهكارهاي لازم را مورد توجه قرار داده و از اتلاف ثروت ملي فوتبال جلوگيري كنند. كيهان:سررسيد قسط هجدهم «سررسيد قسط هجدهم» عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم محمد ايماني است كه در آن مي‌خوانيد؛ مي گفت عجب خوش شانسم من. همه پول پيدا مي كنند ولي من دفترچه قسط پيدا كرده ام و يك سال و نيم است كه قسط هاي آن را از جيب خود پرداخت مي كنم. آيا باراك اوباما مي تواند بگويد همان آدم بدشانس قصه ماست كه در بدترين وضعيت آمريكا پس از جنگ جهاني دوم، رئيس جمهور شده و تاوان اشتباهات ديگران را مي دهد؟ شايد تا يك سال پيش مي توانست همين را بگويد و از خود سلب مسئوليت كند اما اكنون او كارنامه اي يك سال و نيمه را بر دوش مي كشد كه كم اشتباه تر از كارنامه جرج بوش و بيل كلينتون نيست. درست است كه او در روزگار فرتوتي آمريكا به قدرت رسيده و مصداق كسي است كه به جاي پول، دفترچه قسط پيدا كرده باشد اما خود وي نيز در پيش آوردن اوضاع وخيم براي آمريكا بي تقصير نبوده است. وضعيت باليني دولت اوباما را مي توان به استناد چند گزارش روشن كرد. اول، چالش ايران كه چالش هسته اي تنها نوك كوه يخ آن است. دوم، اوضاع افغانستان و عراق. سوم، چالش فلسطين و لبنان و رژيم صهيونيستي و چهارم، برآيند اين چالش ها در تلقي عمومي مردم خاورميانه از «دولت تغيير آمريكا». اين چالش ها اگرچه مستقل اما به هم زنجير شده و دور پاي دولت آمريكا بسته شده اند. اوباما در قبال چالش هاي ايران، افغانستان و فلسطين- با اندكي تفاوت هاي تاكتيكي- در همان مواضعي ايستاد كه سلف او، بوش ايستاده بود. برآيند رويكرد 18 ماهه وي، تلقي مردم خاورميانه است كه قرار بود نگاهشان نسبت به آمريكا متحول شود تا بتوان گره چالش ها را نيز يكي پس از ديگري گشود. نظرسنجي اخير دانشگاه مريلند و مؤسسه زاگبي (به سفارش مؤسسه بروكينگز در واشنگتن) كه سر و صداي زيادي نيز در آمريكا برپا كرد، ارزيابي ما را آسانتر مي كند. براساس اين نظرسنجي كه در 6 كشور مصر، عربستان، اردن، مراكش، امارات و لبنان انجام شده، 63 درصد مردم منطقه مي گويند از سياست هاي اوباما در ارتباط با خاورميانه مأيوس هستند و ادعاي نزديكي به جهان اسلام را باور نمي كنند و فقط 15درصد به اين سياست ها اميد دارند. اين در حالي است كه در نظرسنجي ژانويه سال 2009، 51درصد مردم خاورميانه به اوباما به ديده مثبت نگاه مي كرده اند و تنها 16درصد نگرش منفي داشته اند. همچنين 77درصد آنها از حق ايران حتي در حد داشتن سلاح هسته اي دفاع كرده اند كه 24درصد رشد نشان مي دهد. از طرف ديگر اعتقاد به اينكه «تجهيز ايران به سلاح اتمي تحولي مثبت در خاورميانه است» از 29درصد به 57درصد افزايش يافته است. براساس همين نظرسنجي و با وجود حجم بي سابقه تبليغات ايران هراسان، تنها 10درصد مردم خاورميانه ايران را تهديدي براي منطقه مي دانند حال آن كه 88درصد آنها رژيم صهيونيستي و 77 درصد نيز آمريكا را تهديد اصلي براي خاورميانه مي دانند. اين نظرسنجي شاهكار عملكرد 18ماهه آقاي اوباما در قبال ايران، فلسطين و اسرائيل، افغانستان و عراق است. اما شايد اين نظرسنجي همه واقعيت و معادله قدرت ميان آمريكا و جهان اسلام- كه ايران نمايندگي آن را مي كند- نشان ندهد. 57 سال پيش، آمريكاي تازه كار با كودتايي پيش پا افتاده توانست نهضت ملي را در ايران ساقط كند. 32 سال پيش كارتر مي توانست به راحتي سران مصر و رژيم صهيونيستي را در كمپ ديويد جمع كند تا درباره سرنوشت فلسطين با موفقيت تصميم بگيرند. حدود 20 سال پيش آمريكا توانست به آساني رژيم عراق را فلج كند و 7 سال قبل سربازان پنتاگون به سادگي آب خوردن توانستند وسط پايتخت عراق عكس يادگاري بگيرند. اما حالا وضعيت فرق كرده است. وزير خارجه اوباما بايد ماه ها بدود و وقت بگذارد تا مثلا نتانياهو و محمود عباس را دوم سپتامبر آينده كنار يك ميز بنشاند و تازه آنجا طرفين از هم بپرسند وقتي نه نماينده دولت مردمي حماس پاي ميز مذاكره است و نه ايران كه از ملت فلسطين پشتيباني مي كند، ما اينجا جمع شده ايم كه چه بكنيم؟ اكنون سربازان آمريكا بدون عكس يادگاري و نشان دادن علامت V ، با 4400 نفر تلفات، يك هزار ميليارد دلار هزينه مادي- كه مي شد خرج شكوفايي اقتصادي شود- و چند برابر آن خسارت حيثيتي، عراق را ترك مي كنند در حالي كه متحدان و دوستان ديرينه ايران روي كار آمده اند و خبرنگار راديو فردا مجبور است از «تل آويو» گزارش دهد «اينجا نگراني ها از خروج آمريكا شدت يافته و هراس از اين است كه اگر دولت اردن نيز فرو بريزد، اسرائيل تنها همسايه و ديوار دفاعي خود را نيز از دست مي دهد». اوضاع افغانستان اما وخيم تر است. اوباما در كشوري كه روزي تبديل به تله مرگ براي اتحاد جماهير شوروي و روز ديگر، تريبوني براي اعلام آقايي آمريكا بر جهان در آغاز هزاره سوم (سال 2001 ميلادي) شد، گويا روي ارّه نشسته است. نه مي تواند بماند و نه مي تواند خارج شود. نظاميان آمريكايي در همين چند ماه اخير ركورد تلفات در روزگار بوش را شكسته اند و شناسنامه هاي باطل شده خود را يكي پس از ديگري- مانند اوراق دفترچه قسط مورد بحث- براي مرد ارّه نشين كاخ سفيد مي فرستند تا يكي يكي حساب كند. بدتر از همه سخنان ژنرال مك كريستال بود كه هزينه اخراج را به جان خريد تا نمك به زخم اوباما بپاشد و بگويد «او هيچ از جنگ افغانستان سر در نمي آورد، ملاقات با اوباما مرا افسرده و مأيوس كرد». رسانه ها و تحليل گران بسياري بوده اند كه يادآور شده اند «هر جا آمريكا عقب مي نشيند، ايران سنجيده و با دقت جاي او را پر مي كند». سخنان گلن ديويس (نماينده آمريكا در آژانس) حقيقت است كه مي گويد «من نمي توانم آينده تحريم ها را پيش بيني كنم كه اگر بلد بودم، دلال سهام مي شدم نه ديپلمات... افكار عمومي نبايد از آمريكا انتظار داشته باشند كه مشكل را به تنهايي حل كند. اينكه فكر كنند آمريكا قدرتمندترين كشور جهان است و همه به او گوش مي دهند، پس مي تواند راه حل را ديكته كند، آن روزها به سر رسيده و آن دوره تمام شده است» اما او قدّ حوزه مسئوليت خود، ناتواني دولت متبوعش را مي فهمد. يعني اين سردرگمي تيم اوباما در كاخ سفيد، نسبت به گرفتاري هايي كه در افغانستان و عراق و لبنان و فلسطين دارد و كم يا بيش زير سر اقتدار و درايت ايران مي بيند، كمتر است؟ صاحب نظران بسياري با پاتريك كلاوسون معاون مؤسسه واشنگتن براي سياست خاور نزديك هم عقيده اند كه «اعتماد به نفس ايران بسيار بالاست و بدين ترتيب مي تواند تحريم ها را نقش بر آب كند». اما اين اعتماد به نفس صرفا به حوزه دفاع از برنامه هسته اي منحصر نمي شود. چالش هسته اي با همه بزرگي اش، فرع بر آن «اعتماد به نفس» است كه از ايران تو سري خور و ضعيف 57 سال پيش، ايران جوان و شاداب و قدرتمند 2010 را بركشيده است. 30 سال پيش، تحريم هاي سنگين با همه سختي ها آن روز و ضعف هاي اقتصادي و سياسي و ديپلماتيك ايران، نتوانست كارگر شود هيچ، كه حتي فرصت ابتكار و خلاقيت و جهش شد.آيا حالا اين رفتارهاي ايذايي مي تواند كاري از پيش ببرد؟ از 20-15 سال پيش دولت هاي آمريكا بارها چرتكه انداختند و برنامه ريختند تا به ايران تازه از جنگ درآمده و فاقد زيرساخت ها يورش آورند اما بارها در پايان همان محاسبات به عنوان جمع بندي نوشتند؛ دورنمايي از اينكه ايران به زانو درآيد وجود ندارد ولي هزينه ها و خسارت هاي سنگين چنين جنگي براي ما قابل برآورد نيست. اكنون ايران در نقطه اي ايستاده كه مي توان گفت هرگز مانند امروز قدرتمند نبوده و هيچ گاه مانند امروز از قدرت غافلگيري، تهاجم و زدن ضربات استراتژيك ويرانگر برخوردار نبوده است. همين واقعيت باعث مي شد تا روزنامه هافينگتون پست خبر بدهد «مقاومت ايران، باعث چنددستگي و اختلاف در دولت اوباما شده است» و آن چنان آثار گيجي و سردرگمي را در سيماي اين دولت آشكار سازد كه فارين پاليسي ناچار از گزارش شود:«پرزيدنت اوباما مي گويد تلاش هاي ما براي انزواي ايران در حال نتيجه دادن است و كليه گزينه ها روي ميز است. اين مثل كاريكاتوري است كه در آن دو نفر به تخته سياهي پر از معادلات پيچيده خيره شده اند و در نقطه اي نوشته شده «بعد معجزه اي روي مي دهد»! يكي از آنها به ديگري مي گويد «فكر مي كنم بايد اين قسمت دوم را قدري روشن تر بيان كنيد»! دقيقا من مي خواهم يكي روشن كند كه ما چگونه به چالش هاي ايران پايان مي دهيم... مشكل اصلي اين است كه رويكرد ما پر از تناقض است». روزي كه بوش دولت آمريكا را تحويل اوباما داد، ايران در مرز غني سازي 5/3 درصد ايستاده بود. امروز ايران غني سازي 20 درصد را با موفقيت آغاز كرده است. آن روز ايران يك تأسيسات غني سازي در نطنز داشت، امروز تأسيسات «فردو» رو به تكميل است. آن روز نيروگاه بوشهر فاقد افق روشن بود و امروز در كنار راه اندازي قريب الوقوع اين نيروگاه، راه اندازي چندين نيروگاه اتمي و سايت غني سازي اورانيوم به طور جدي در حال برنامه ريزي است. اوباما هنوز نجنگيده، بدنام شده است. حتي اگر گوشه لباس او به جنگي جديد بگيرد، فاتحه «دولت تغيير» كه طراحي اتاق فكرهاي وابسته به محافل پنهان قدرت در آمريكاست، خوانده است. اما بالاتر از همه اين محاسبات، كوچك ترين اميدي به اثرگذاري گزينه نظامي وجود ندارد. تحريم هم كه تيري در تاريكي است. خدا نكند جاي اوباما باشيد اما اگر جاي او و تيم او بوديد، چه مي كرديد؟ حتي اگر قرار بود به تهديد اقتصادي و نظامي دل ببنديد، كجا را نشانه مي رفتيد؟ «اعتماد به نفس حاكميت و دولت- ملت ايران». جنگ نرم كه از ابزار جنگ رواني و تبليغاتي، فتنه انگيزي و اختلاف افكني و نااميدسازي بهره مي گيرد، اين نقطه كانوني قدرت را در «ايران جديد» هدف گرفته است. اين آخرين و واقعي ترين نقشه جنگ دشمن است و تهديد نظامي و سياسي و اقتصادي قرار است ضمن تمركز فشارها و بر هم زدن محاسبات در ايران، «وحدت، اميد و اعتماد ملي» را بزند. از اين سو، هر كس در راستاي خالي كردن دل مردم يا نااميد و بدگمان كردن و از هم پراكندن افكار عمومي يا مسئولان عمل كند، در نقشه و زمين دشمن بازي مي كند. بي ترديد طيف هايي، برانگيخته دشمنند. «انّ الشياطين ليوحون الي اوليائهم ليجادلوكم. شيطان ها به دوستان خود الهام مي كنند و مي آموزند تا با شما مجادله كنند». هر كس بساط بگومگو بچيند يا اسباب مجادله و تخطئه اميد و اقتدار و اعتماد و اتحاد ملت ايران را فراهم كند، با واسطه يا بي واسطه از شياطين روزگار دستورالعمل و رهنمود مي گيرد، در هر جايگاه و گروه و طيفي كه باشد. منافقين و مرجفوني را كه كارويژه شان ترساندن، ايجاد بدگماني، اختلاف آفريني، طي طريق زيگزاگ در مرز حق و باطل، تأسيس مسجد ضرار براي كفر و تفرقه و كمين مؤمنان، و پراكندن امت از مدار وحدت و عزت و قدرت (امامت و ولايت) است، بايد منزوي كرد. آنها- با همه سعه صدر و جذب حداكثري كه بايد داشت- در زمره دفع حداقلي هستند. آنها تنها اميدهاي شيطان بزرگند. و از اين طرف بايد از بن دندان ايمان داشت و به لوازم اين ايمان متعهد بود كه به فرموده حضرت فاطمه زهرا(سلام الله عليها) «خداوند امامت ما را امان از تفرقه قرار داد». ولايت و رهبري نايب امام عصر(عج) بود كه در اين 32 سال، ايران را از تندبادها عبور داد و از تهديدهاي بنيان برافكن، فرصت هاي كم نظير پيروزي و پيشرفت ساخت. امروز هم اين،ميزان تولا و تبرّاي امت و به ويژه مسئولان است كه سرعت پيروزي و پيشرفت را تعيين مي كند. فتنه 88 گردنه اي بود كه به نشيب افتاد اما خصم مستأصل، ناچار است دل به خطا و اشتباهات يا خيانت هاي همراهان قافله ببندد. پس از اين چه كسي حاضر است سرمايه آبروي خويش را ارزاني دشمني كند كه 57 سال پيش حتي به يك چهره لائيك و خوش باور- نسبت به آمريكا- در قواره هاي دكتر مصدق هم رحم نكرد؟ به قول آقاي رابرت گيتس «ايراني خوب ايراني مرده اي است كه با گلوله او را كشته باشند». بايد ديد آيا پس از اين هم رئيس كينه جوي پنتاگون(رئيس اسبق سيا)، براي خود پيشمرگاني كه آماده خودكشي يا نشستن روي ارّه باشند پيدا مي كند؟ مردم سالاري:لزوم گفت وگو هاي داخلي براي مقابله با تهديدات خارجي «لزوم گفت وگو هاي داخلي براي مقابله با تهديدات خارجي»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي مردم سالاري به قلم ابوالفضل فاتح است كه در آن مي‌خوانيد؛بر اساس شواهد و قرائن، تهديدات خارجي نسبت به کشور روندي رو به تزايد يافته است. بيگانه مدعي، دير زماني است که با "ايران به ما هو ايران" سر ناسازگاري داشته و انقلاب اسلامي دليل مضاعفي بر عداوت پيشين است; چنان که در 28 مرداد شاهد بوديم و طي سي سال اخير نيز صرف نظر از اينکه چه دولتي بر سر کار بوده، تجربه کرده ايم. انکار نمي کنم که اينک برخي بي کفايتي ها و شکاف و نابساماني هاي داخلي، ماجراجويان خارجي را به طمع بيشتر انداخته و سوداي عقب نگه داشتن کشور را چه با تحريم و چه تهديد دامن زده است. عبور از گذرگاه خطير اين روزها و صيانت از سرمايه هاي ملي از جمله نيروگاه بوشهر و صنعت هسته اي که ريشه در دهه هاي گذشته دارد، نيازمند همت، الفت و دقت همگاني است.بيگانه بايد بداند و دريابد که ايراني با هر آيين و زبان و از هر جناح و خط سياسي به رغم همه تفاوت ها و اختلاف نظرها در برابر تهديد او، يد واحده است. بايد با صداي رسا و با همه امکانات بر سر بيگانه فرياد کشيد و او را بر حذر داشت. بيگانه، هر که مي خواهد باشد، حق ندارد و به ياري خدا نمي تواند مناقشات و مجادلات داخلي را بهانه خشونت و ماجراجويي جديدي در منطقه کند. در اين موقعيت، بهره گيري از حداکثر ذخيره عقلاني و مديريتي کشور بدور از هرگونه حب و بغض براي تدبير متمايز و راسخ و در اتخاذ مواضع، وظيفه دست اندرکاران امور است تا آنچه ملت هزينه آن را مي پردازد داراي بيشترين سنجيدگي و پشتوانه ملي باشد. همينطور، اقتضاي عقل و شرع، دوري گزيني حداکثري از حساسيت هاي داخلي است.اين به مفهوم امتناع از نقد بي کفايتي ها يا عبور و عدول از حقوق مردم نيست اين به مفهوم پاسداشت شرايط و منافع ملي است. براين اساس انتظار مي رود هر کس و در هر جا به نوبه خود تلاش کند تا در اين وضعيت هشدار، از سطح منازعات داخلي کاسته و در برابر تهديد احتمالي اما جدي بيگانه، عمق و گستره وفاق ملي را افزوني دهد. در اين شرايط همين طور بازگشت به قانون ولو گام به گام، آزادي رسانه هاي منتقد و آزادي هر زنداني پاسخ مثبتي است که تداوم آن غلبه بر مشکلا ت عميق خواهد بود. همچنان که از امام (ره) آموخته ايم تمرکز بر آسيب ها در نقد، اولي بر فاش گويي و تمرکز بر اشخاص است. نه همه چيز را به پرده بردن و نه همه چيز را پرده برداشتن روا است. نه آن پنهانکاري است و نه اين شفافيت. همين طور شايسته است امکان گفت وگو در مسائل مهم ملي باز شود.گفت وگو نه به خودي خود حرام است نه واجب. نه کسي را به خودي خود عزيز مي کند نه ذليل، اما در ميان ملت هاي بزرگ سنتي است جا افتاده و معقول ترين و ابتدايي ترين راه اصلاح.در حيرتم چرا کساني گفت وگوي داخلي را ننگ مي دانند؟تاريخ هرگز از حاکمان و نخبگاني که براي سعادت ملتشان باب گفت وگو را گشوده اند به بدي ياد نخواهد کرد. اتفاقا در تاريخ مبارزات بزرگان اين ملت تا دلمان بخواهد غيرت و فاصله هست،اما کمتر اثري از گفت و گو يافت مي شود. نقد آيندگان متوجه کساني خواهد بود که گفت و گو و اصلاح را رد کرده و بر طبل فاصله کوبيده اند. چه بساکه شدت ناروايي ها و شکست بسياري از نرمش ها اين سخنان را به نقد و سخره کشد. اما اگر فرجي باشد از همين مراعات ها و باب هاي گفت و گو آغاز مي شود و اگر چنين نباشد رويه اي اخلاقي و قابل دفاع به ويژه در شرايط تهديد خارجي است. مي دانم که برخي جريان هاي نفوذي منحرف به ظاهر انقلابي که در داخل بر طبل خشونت مي کوبد و جز سيطره و منافع باندشان، ايران و آينده انقلاب پشيزي برايشان اهميت ندارد اين نوشته را حمل بر ضعف خواهند کرد، البته از آنها باکي نيست. هر چه بگويي آنها بر نمط خود خواهند راند. مخاطب اين نوشته آنها نيستند. رسالت:قلب رآکتور تپيد «قلب رآکتور تپيد»عنوان سرمقالهي روزنامه‌ي رسالت به قلم صالح اسکندري است كه در آن مي‌خوانيد؛آغاز انتقال سوخت به قلب رآکتور نيروگاه اتمي بوشهر و برگزاري همزمان جشن هسته اي در سرتاسر کشور روز گذشته خبر اول بيشتر رسانه هاي دنيا بود. اهميت مضاعف اين خبر از آن رو بود که بار ديگر کذب بودن تهديدها و بلوف هاي رژيم صهيونيستي را براي جهانيان مشخص کرد. اين رژيم جعلي بدون توجه به قد و قامت خود مدعي شده بود قبل از سوخت گذاري نيروگاه بوشهر تاسيسات هسته اي جمهوري اسلامي را موشک باران ميکند. انتقال سوخت به رآکتور نيروگاه اتمي بوشهر حلقه نهايي چرخه سوخت در کشور است. با سوخت گذاري نيروگاه هسته اي کشور کمتر از چند ماه برق هسته اي وارد مدار مي شود و ملت ايران شيريني مجاهدت دو دهه خود در بومي سازي فناوري هسته اي را خواهد چشيد. ايران ثابت کرد که از حق مسلم چرخه سوخت کوتاه نخواهد آمد و هيچ فشار و تحريمي قادر نخواهد بود در اراده پولادين ملت خللي وارد کند. به تعبير رهبر فرزانه انقلاب در ديدار اخيرشان با مسئولان نظام” چرخه توليد سوخت حق ماست و ما از اين حق کوتاه نخواهيم آمد و دست برنخواهيم داشت؛ اين حق ماست. ما مي خواهيم سوخت را توليد کنيم. چندين هزار مگاوات، ما به سوخت هسته اي نياز داريم. نيروگاه هاي هسته اي بايد به وجود بيايد. خوراک اين نيروگاه ها بايد در داخل توليد بشود. اگر قرار شد براي خوراک اين نيروگاه ها به خارج متوسل بشويم و محتاج باشيم، امور کشور نخواهد گذشت؛ بايد داخل بتواند خودش توليد کند. بنابراين حق ماست و دنبال اين را خواهيم گرفت. آنها در جواب مي گويند خوب، ايران احتياج دارد به سوخت هسته اي، ما برايش تامين مي کنيم؛ بانک جهاني درست بکنيم، چه مي کنيم، تامين مي کنيم. اين حرف، حرف مهملي است، حرف بي معنا و بي وجهي است.” غرب در مسئله تامين مايحتاج سوخت20 درصد جمهوري اسلامي براي رآکتور تحقيقاتي تهران به صراحت ثابت کرد که نه تنها قابل اعتماد نيست بلکه با توسل به سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 336]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن