واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: شنـونده عـاقل
يكي از مشكلات انسانهاي دنياي جديد اختلال در فرآيند ارتباطي است. اختلالي كه نه از گوينده بلكه از شنونده حاصل ميشود. اختلالي كه در اين نوشته به كژفهمي از آن ياد شده است. چگونه مي توانيم از اين نوع اختلالات ارتباطي رهايي جوييم؟ مقاله حاضر به كندوكاو اين مقوله از فرآيند ارتباط خواهد پرداخت. ما نميتوانيم رابطه خوبي با ديگران برقرار كنيم مگر آنكه در كنار آنها باشيم. ليكن تنها بودن، به صورت فيزيكي در اطراف ديگران كافي نيست و لازم است با آنها ارتباط روحي نيز برقرار سازيم. روانشناسان راههاي برقراري اين تماس را مورد بررسي قرار دادهاند. فرايند ارتباط يعني رساندن پيام به شخص ديگر و يا درك آنچه ديگري ميكوشد به ما بگويد، يك مهارت اجتماعي كه براي تمامي روابط انساني از اهميتي بنيادي برخوردار است. ارتباط روشن و صريح، برخوردهاي روزانه ما با ديگران را تسهيل مي سازد، لازم است دقيقاً آنچه را كه كارفرما يا والدينمان از ما ميخواهند، بفهميم؛ لازم است آنچه را كه از فروشنده ميخواهيم، به او بگوييم؛ اگر آنچه را كه طرف مقابل مي گويد، دقيق بفهميم، حل اختلافها كار سادهاي است. هنگامي كه افراد با مشكلاتشان به ما مراجعه ميكنند، دوست داريم بدانيم دقيقاً چه كمكي ميتوانيم به آنها بكنيم. همچنين ارتباط روشن و واضح بر مبناي روابط صميمانه است. ما نميتوانيم با ديگران رابطه نزديك برقرار كنيم يا آن را حفظ كنيم مگر آنكه درباره آنچه آنها احساس ميكنند و آنچه آنان را خوشحال يا ناراحت ميكند، چيزي بدانيم. ما نمي توانيم مورد علاقه يا محبوب ديگران باشيم، مگر آنكه راجع به ما چيزي بدانند.
با اين كه مايليم فرآيند ارتباط را كار سادهاي تلقي كنيم، اما اين امر پيچيدهتر از آن است كه به نظر ميآيد و كژفهمي به سادگي ميتواند فرآيند ارتباط را مخدوش كند. ريشههاي كژفهمي شخصي پيامي دارد كه ميخواهد آن را منتقل كند. اما آنچه او در عمل ميگويد، دقيقاً همان چيزي نيست كه منظورش بوده است. ممكن است او بيشتر يا كمتر از آنچه قصدش بود، صحبت كند يا آنكه آن را بد بيان كرده باشد. آنچه فرد دوم در حقيقت ميشنود، امكان دارد هماني نباشد كه گفته شده است؛ شايد فرد بخشي از پيام را حذف يا تحريف كرده است. لذا، آنچه شنونده ميشنود، برداشت سوم از همان پيام مورد نظر خواهد بود. هنگامي كه شنونده پاسخ ميدهد، اين پاسخ براساس آنچه گوينده قصد گفتن آن را داشته يا حتي براساس آنچه گوينده واقعاً گفته است نبوده، بلكه براساس آن چيزي است كه در حقيقت شنيده است. پاسخ شنونده نيز دستخوش همين فرآيند تحريف قرار ميگيرد. پاسخ گفته شده ممكن است با پاسخ مورد نظر اندكي تفاوت داشته باشد و پاسخ شنيده شده از سوي فرد نيز كه ابتدا سخن گفته بود، ميتواند با پاسخي كه عملاً گفته شده يكي نباشد. اين فرآيند تحريف ميتواند نتايجي فاجعهآميز يا حتي مضحك به بار آورد. روانشناسي به نام واتزلاويك حكايتي را در اين باره نقل ميكند كه هنگام ملاقات با مدير يك مركز بهداشت رواني پيش آمده بود. هنگامي كه واتزلاويك ميرسد، به سوي مسئول پذيرش رفته و ميگويد (يا فكر ميكند كه گفته است) «نام من واتزلاويك ست». مسئول پذيرش تصور ميكند كه او ميگويد: «نام من اسلاويك نيست» و لذا پاسخ مي دهد «من هم كه نگفتم چنين چيزي است.» واتزلاويك بر گفته خود اصرار ميكند و ميگويد: «اما من به شما ميگويم كه اين طور است. پس چرا شما مي گوييد چنين چيزي نيست؟» در اين زمان هر دو نفر متقاعد شدهاند كه ديگري حتماً مريض است. خطاهاي گوينده در اغلب اوقات، به خاطر يكي دو اشتباه رايج كه در زير ارائه ميشود، در كژفهمي پيام نقش دارند:
1) كوشش براي سخن گفتن بيش از حد در يك پيام كه در نتيجه آن، احتمال اين كه شنونده بتواند تمامي آنچه را كه گفته شده است به خاطر بسپارد، كم ميشود، مثلاً، اين مورد را در نظر بگيريد: «ما در اينجا جمع شدهايم تا بر روي گزارش كار كنيم. سعي ميكنم فردا به كتابخانه بروم، چون كه طرح جديدي براي قسمت آخر گزارش پيدا كردهام. تصادفاً به يك ماشين براي فردا صبح نياز دارم. همين طور سعي ميكنم تا رئيس كتابخانه را ملاقات كنم و ببينم آيا ميتواند منابع متعددي را به ما معرفي كند. تصور ميكنم كه دانشجويان علوم اجتماعي در اين گزارش به ما كمك كنند، پس ما ميتوانيم قسمتي از اين گزارش را برعهده آنها بگذاريم.»
2) گفتار بيش از اندازه آرام و يكنواخت، يا سريع؛ اگر شنونده نتواند حرف گوينده را به وضوح بفهمد، اطلاعات از دست خواهد رفت.
3) محو كردن بخش اصلي پيام با بيان جزئيات بيارزش؛ «خواهرم فردا براي ديدن پدر و مادر به منزل ما ميآيد، بنابراين از ماشين من استفاده خواهد كرد و همچنين به اين خاطر به منزلمان ميآيد كه آقاي رضايي را ـ كه فردا شب او هم مهمان ماست ـ ملاقات كند. آقاي رضايي هماني است كه در كارخانه ماشينسازي كار ميكرد، بگذريم. من به يك ماشين نياز دارم. فردا بايد بروم دانشگاه چون امتحان شيمي دارم. درس خوبي است، اما استاد ما گاهي اوقات سرحال نيست...»
4) در نظر نگرفتن ديدگاه شنونده؛ مثلاً، شخص ممكن است به افرادي كه در شهر ناآشنا هستند، آدرس را با استفاده از علايم محلي بگويد. وي به جاي آنكه نام خيابان را ذكر كند، ميگويد: «برو به همون گوشهاي كه معمولاً پيرمرد سبزي فروش آنجا ميايستد.»
خطاهاي شنونده
شنوندهها نيز به واسطه خطاهاي رايج در كژفهمي پيام نقش دارند:
1) فكر كردن به يك مسأله ديگر، به جاي گوش فرادادن به آنچه گوينده مي گويد. اين امر بسيار متداول است كه شنونده به جاي گوش كردن، در فكر پاسخ دادن باشد. اگر با كسي مشكلي داريم و در حال گفتوگو هستيم، غالباً در همان زماني كه گوينده مشغول صحبت است و پيش از آنكه تمامي حقايق را بدانيم، به دنبال يك راه حل ميگرديم. مانند مثال زير:
گوينده: در رابطه با نمرههايم مشكل دارم. فكر ميكنم دليل اصلي آن است كه چون به خاطر والدينم به زور وارد دانشگاه شدهام، ناراحتم. كاري كه واقعاً دلم ميخواهد انجام دهم اين است كه تعميركار شوم، چون كار ماشين آلات همان چيزي است كه به من احساس زنده بودن ميدهد.
شنونده: تا حالا روش «پس خام» را امتحان كردي؟ [پيش مطالعه، سؤال، خواندن، امتحان، مرور]
2) شنيدن آنچه مورد انتظار است و نه آنچه واقعاً گفته شده است؛ شنونده: چطوري؟ گوينده: خيلي بدشنونده: خدا را شكر!
3) فقط توجه به آخرين چيزي كه گفته شده است و ناديده گرفتن بقيه پيام؛ گوينده: واقعاً از كارم متنفرم. نميدانم چه كار كنم، رئيس هميشه بالاي سرم حاضر است و همكارانم با هم تباني كردهاند. البته فكر ميكنم اگر كارم را عوض ميكردم، مجبور بودم بيكار بمانم. شايد چندان هم شغل بدي نباشد. شنونده: خب پس كارت را دوست داري، نه؟
4) توجه به جزئيات بي ارزش و از دست دادن معناي اصلي پيام؛ گوينده: الان تنهاتر از هر وقت ديگري هستم. اكثر اوقاتم را در اتاقم مينشينم. رويداد بزرگ هفته قبل آن بود كه فيلم خاصي را ديدم. نميدانم. از خودم مي پرسم آيا بيمار هستم؟ آيا دليلي دارد كه ديگران نميخواهند وقتشان را با من صرف كنند؟ شنونده: چطور ممكن است تو از اين گونه فيلم ها خوشت بيايد؟
براي كاهش كژفهميها و كاهش تحريفهاي ارتباطي، دو گام مفيد وجود دارد: ارائه پسخوراند به معناي ارائه اطلاعات به فرد درباره عملكرد اوست. در يك تعريف پسخوراند عبارت است از: ارائه اطلاعاتي راجع به اينكه آيا پيام مورد نظر دريافت شده است يا خير. اگر شما شنونده هستيد، ميتوانيد با گفتن «بگذار ببينم درست متوجه شدم....» و يا «پس به عبارت ديگر....» به گوينده پسخوراند بدهيد. اگر شما گوينده هستيد، و اين موضوع كه پيام خود را رسانده باشيد، اهميت خاصي دارد، ميتوانيد از شنونده بخواهيد گهگاه به شما پسخوراند بدهد. (اجازه دهيد ببينيم حرفم را واضح زدهام. من چه گفتم؟ از حرف من چه چيزي دستگيرت شد ؟) با فراهم آوردن پسخوراند براي طرف مقابل كژفهميها در همان ابتداي امر روشن خواهند شد. جوّ پذيرا و غير تهديدكننده جوي است كه در آن فرد احساس نميكند مورد محاكمه قرار گيرد، احساس نميكند كه مورد انتقاد شديد ديگران قرار گرفته است. چنين چيزي كمك مي كند تا از قضاوتهاي ارزشي مثل «خوب، خيلي احمقانه بود» يا «اين حرف بي معناست» احتراز شود. در مجموع، معمولاً بهتر است از گفتن اين كه: «معتقديد طرف مقابل اشتباه كرده است» خودداري كنيد، مگر آنكه نظر شما را بخواهند. غالباً والدين به خاطر ارائه قضاوتهاي ارزشي كودكان را وادار به سكوت ميكنند، بدون آنكه واقعاً چنين منظوري داشته باشند:
ـ كودك: نگاه كن مامان! يك اتفاق جالب افتاد. داشتم كنار چشمه بازي مي كردم كه....
ـ مادر: تو نبايد كنار چشمه بازي ميكردي.
ـ كودك: خوب بگذريم، رضا و من....
ـ مادر: من دوست ندارم تو با رضا بازي كني.
وقتي آدمها مطمئن ميشوند كه شما به رغم تمامي گفتههايشان، راجع به آنها قضاوت نميكنيد، بيشتر احتمال ميرود تمامي عقايد و احساس ها و نيز ترديدهايي را كه راجع به افكار و رفتارشان دارند، با شما در ميان بگذارند.
مهارتهاي شنونده فعال در يك ارتباط
مهارت شنونده از اهميت ويژه اي برخوردار است، زيرا اين روشها به ميزان زيادي مبتني بر پسخوراند هستند و معمولاً جوي توأم با اطمينان و اعتماد به وجود ميآورند كه باعث به حداقل رسيدن كژفهميها ميشوند. شايد بتوان شرايط رشد را در يك كلام تحت عنوان مهارتهاي گوش فرا دادن فعال مطرح كرد، زيرا شنونده براي فردي كه ميكوشد پيامي را منتقل كند، همان شرايط را فراهم ميآورد. شرايط رشد و شكوفايي عبارتاند از: گرمي و صداقت. گرمي عبارت است از نشان دادن احترام به گوينده به عنوان يك شخص، بدون توجه به آنچه وي ميگويد. همدلي به معناي درك درست و دقيق گوينده و آگاهسازي او راجع به اين مطلب است كه وي را درك كردهايم. يعني، فراهم آوردن پسخوراند براي گوينده.
صداقت نيز به صورت بيپرده و رو راست بودن با طرف مقابل مشخص ميشود، يعني فرد احساس ميكند كه شما نقش بازي نميكنيد يا متظاهر نيستيد. بهتر آن است كه شرايط رشد و خود شكوفايي را مهارتهاي گوش كردن فعال بناميم.
با اين كه شخصي كه شرايط رشد و خودشكوفايي ايجاد ميكند، بيشتر نقش شنونده را ايفا ميكند و طرف مقابل بيشتر صحبت ميكند، اما اين شخص صرفاً به كلمات فرد گوينده به صورت منفعل گوش فرا نميدهد. شخصي كه شرايط خودشكوفايي را فراهم ميآورد، ميكوشد تا آنچه را كه ديگري سعي در گفتن آن دارد، واقعاً درك كند و گاه به او كمك ميكند تا منظور خويش را روشنتر بيان كند. اين شخص به طرف مقابل اعتماد و علاقه خود را نشان ميدهد؛ به طوري كه او براي در ميان گذاردن اطلاعات احساس راحتي ميكند. به عنوان يك شنونده فعال بدانيد كه گاه آنچه شنيدهايد، همان نيست كه گوينده قصد گفتن آن را داشته است. بنابراين، درباره آنچه فكر ميكنيد گوينده بيان كرده است، به او پسخوراند بدهيد.
هنگامي كه نقشها عوض ميشوند، يعني زماني كه شما پيامي براي گفتن داريد، باز هم مهارتهاي گوش فرا دادن فعال ميتوانند مفيد واقع شوند. پژوهشها حاكي از آن است كه هرگاه شما از اين مهارتها استفاده كنيد، ديگري نيز به نوبه خود آنها را به كار ميگيرد و در نتيجه احتمال بيشتري براي درك آنچه مقصودتان بوده است، وجود خواهد داشت.
راجرز ـ روانشناس آمريكايي ـ به مهارتهاي گوش فرا دادن فعال علاقه مند بود چون تصور ميكرد اين مهارتها پيشرفت روان درماني، يعني نوع بسيار اختصاصي از رابطه، را تسهيل ميكند؛ اما معتقد بود كه اين مهارتها در بسياري از روابط نيز مفيد هستند و پژوهش نيز اين باور را تأييد ميكند.
روانشناسي به نام «جانسون» دريافت هنگامي كه يكي از طرفين همدلي نشان ميدهد، احتمال بيشتري وجود خواهد داشت كه آن دو در مذاكرات شغلي به توافق دست يابند. كساني كه در گفتگوهاي كوتاه مدت سطوح بالايي از مهارتهاي گوش فرا دادن را ارائه ميكنند، نسبت به آنهايي كه سطوح پاييني نشان ميدهند، بيشتر مورد علاقه طرف مقابل قرار ميگيرند. روانشناسان متوجه شدند كه رايجترين مشكل در ازدواجهاي ناآرام و پردردسر همانا ارتباط ضعيف است.
همچنين پي بردند زنان و شوهران شادكام به شكايتها و مشكلات يكديگر بهگونهاي فعال گوش فرا ميدهند و با استفاده از جملات بيطرفانه توأم با درك و فهم پاسخ ميدهند.
بنابراين، توانايي استفاده از مهارتهاي گوش فرا دادن فعال ميتواند در بهبود روابط ما با ديگران مؤثر باشد. براي چنين مقصودي برنامههاي آموزشي حرفهاي در دسترس قرار دارند، اما اين برنامهها عموماً براي دانشجويان فارغالتحصيل روان شناسي يا برنامههاي مشاوره ارائه ميشوند. خوشبختانه، تعدادي برنامه خودآموز نيز وجود دارد كه پژوهشها نشان دادهاند در افزايش مهارتهاي گوش فرا دادن مؤثر هستند.
چهارشنبه 19 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 160]