تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 24 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):زكات دانش، آموزش به كسانى كه شايسته آن‏اند و كوشش در عمل به آن است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815554265




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

لوگو برای ایران و ایرانی


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: borzeh20-03-2010, 11:19 PMسلام برو بچه های این فروم و چندین فروم دیگه حدود 2-3 هفته ای بود که با امید به اینکه تقاضاشون عملی بشه ایمیل هایی برای گوگل به منظور قرار دادن لولگوی چهارشنبه سوری می فرستادن جدا از اشکالاتی که اون طرح داشت و اینکه گوگل هیچ تغییر لولگویی انجام نداد دلیلش رو که نمی دونیم اینجا قصد گفتن این حرف هارو ندارم اومدم پیش نهادی بدم راستش جدا از اینکه چهارشنبه سوری یک رسم باستانیه ولی متاسفانه سالهاست که دیگه شکلش تغییر کرده به جای بوته و آتش و از روی آتش پریدن - ترقه های چینی و دست ساز و ..... حتی کار به نوروز هم کشیده ماهی قرمزی که تو هفت سین ایرانی هیچ جایی نداره و سمبل عید چینی هست ...... دنبال یه مناسبت بودم که ارزش ارائه دادن داشته باشه حتما می دونید ما جشنای خیلی خوبی داریم - اردیبهشتگان - مهرگان .... ولی این ها دیگه جز توسط عده معدودی از هموطنان زردشتی ما اجرا نمی شه چند مناسبت و فرد در زیر برسسی می شود شخص یا جشن مورد نظر باید دارای دو ویژگی زیر باشند 1- همه ساله در یک روز خاص شمسی و میلادی اجرا می شن 2- اسامی افرادی وجود داره که خارج از ایران هم اونها رو می شناسن ؟ ؟ - کورش بزرگ ? ? - دارویوش دوم - خشایار شاه 1 شهریور - روز بزرگداشت شيخ الرئيس ، ابوعلي سينا ، حسين بن عبدالله حسن بن علي بن سينا 5 شهریور - روز بزرگداشت محمد بن زکریای رازی البته ایران و سرزمین پارس شخصیت های بسیار بزرگ دیگه ای هم داره ولی این دو بزرگ شناخته شده تر هستند این مطلب رو میذارم - >>>>در مرجله اول دوستان اظهار نظر کنن شخصیت ها مناسب هست؟ - کلا با طرح موافق هستند و هر کمکی که به این طرح ممکنه مرتبط باشه اگر توافق بین همه شد - در مرجله دوم متن ایمیل نوشته بشه - خوب بررسی بشه - نه مثل ایمیل چهارشنبه سوری در مرجله آخر به چند موتور جستجو و حتی بانک های اطلاعاتی مثل wiki فرستاده بشه منتظر نظرات شما عزیزان هستم دوستان عزیز فعلا از ارسال نامه خودداری کنید این مطلب در آینده ویرایش شده - متن ایمیل در همین پست قرار خواهد گرفت با احترام dariushiraz21-03-2010, 12:29 AMچرا همه می گن گوگل لوگوی نوروز رو برداشته ؟؟؟ پس این چیه که الان تو سایت گوگله؟؟؟؟ http://dariushiraz.persiangig.com/persiannewyear10-hp.gif مطمئنم اون عکس نشان دهنده سفره هفت سینه borzeh21-03-2010, 12:32 AMدوست عزیز حق با شماست پست اول ویرایش شد ولی اون لوگو فقط برای صفحه فارسی گوگل هست !!!! برای مشاهده محتوا ، لطفا ثبت نام کنید / وارد شوید !!!! فقط برای خودمون در حالی که لوگوی bing عمومی هست این پست رو اصلا برای این مسئله ننوشتم borzeh21-03-2010, 10:08 PMدوستان کسی نظری نداره؟ هر نظری دارید بگید این کار خوبه -بده من این پیشنهاد رو دادم که با هم بررسیش کنیم برای شما ها مهم هست یا نه؟ pourya_bo2pmc21-03-2010, 10:28 PMدر مورد شخصیتهایی که گفتین مشهورتر هم وجود داره مثل کوروش کبیر که فکر کنم مشهوریت و شناخته بودنشون از دو پیشنهاد شما به مراتب بیشتر باشه که همه در مورد کتیبه ی صلح و عظمت امپراطوری با شکوه و پر از عدالت پارسیان در زمان ایشون همه ی دنیا خبر دارند دوست عزیز پارس ، آریایی تر فکر کن borzeh21-03-2010, 10:43 PMدر مورد شخصیتهایی که گفتین مشهورتر هم وجود داره مثل کوروش کبیر که فکر کنم مشهوریت و شناخته بودنشون از دو پیشنهاد شما به مراتب بیشتر باشه که همه در مورد کتیبه ی صلح و عظمت امپراطوری با شکوه و پر از عدالت پارسیان در زمان ایشون همه ی دنیا خبر دارند دوست عزیز پارس ، آریایی تر فکر کن ممنون که نظرتونو گفتین - من همینو می خوام - با مشورت هم انتخاب کنیم فقط - چه روزی ؟ - کسی روز تولد کوروش بزرگ رو می دونه + داریوش دوم - خشایار شاه در مورد ایشون هم چه روزی؟ pourya_bo2pmc21-03-2010, 11:02 PMمتن کتيبه کوروش کبير همراه با زندگينامه اينک که به ياري مزدا تاج سلطنت ايران و بابل و کشورهاي جهات اربعه را به سرگذاشته ام اعلام مي کنم که تا روزي که زنده هستم و مزدا توفيق سلطنت را به من مي دهد دين و آئين و رسوم ملتهائي که من پادشاه آنها هستم محترم خواهم شمرد و نخواهم گذاشت که حکام و زير دستان من دين و آئين و رسوم ملتهائي که من پادشاه آنها هستم يا ملتهاي ديگر را مورد تحقير قرار بدهند يا به آنها توهين نمايند. من از امروز که تاج سلطنت را به سر نهاده ام تا روزي که زنده هستم و مزدا توفيق سلطنت را به من مي دهد هرگز سلطنت خود را بر هيچ ملتي تحميل نخواهم کرد و هر ملت آزاد است که مرا به سلطنت خود قبول کند يا ننمايد و هرگاه نخواهد مرا پادشاه خود بداند من براي سلطنت آن ملت مبادرت به جنگ نخواهم کرد. من تا روزي که پادشاه ايران هستم نخواهم گذاشت کسي به ديگري ظلم کند و اگر شخصي مظلوم واقع شد من حق وي را از ظالم خواهم گرفت وبه او خواهم داد و ستمگر را مجازات خواهم کرد. تا روزي که پادشاه هستم نخواهم گذاشت مال غير منقول يا منقول ديگري را به زور يا به نحو ديگر بدون پرداخت بهاي آن و جلب رضايت صاحب مال تصرف نمايد و من تا روزي که زنده هستم نخواهم گذاشت که شخصي ديگري را به بيگاري بگيرد و بدون پرداخت مزد وي را به کار وا دارد. من امروز اعلام مي کنم که هر کسي آزاد است که هر ديني را که ميل دارد بپرستد و در هر نقطه که ميل دارد سکونت کند مشروط بر اينکه در آنجا حق کسي را غصب ننمايد و هر شغل را که ميل دارد پيش بگيرد و مال خود را به هر نحو که مايل است به مصرف برساند مشروط بر اينکه لطمه به حقوق ديگران نزند. من اعلام مي کنم که هر کس مسئول اعمال خود مي باشد و هيچ کس را نبايد به مناسبت تقصيري که يکي از خويشاوندانش کرده مجازات کرد و مجازات برادر گناهکار و بر عکس به کل ممنوع است و اگر يک فرد از خانواده يا طايفه اي مرتکب تقصير مي شود فقط مقصر بايد مجازات گردد نه ديگران. من تا روزي که به ياري مزدا زنده هستم و سلطنت مي کنم نخواهم گذاشت که مردان و زنان به عنوان غلام و کنيز بفروشند و حکام و زير دستان من مکلف هستند که در حوزه حکومت و ماموريت خود مانع از فروش و خريد مردان و زنان بعنوان غلام و کنيز بشوند و رسم بردگي بايد به کلي از جهان برافتد. از مزدا خواهانم که مرا در راه اجراي تعهداتي که نسبت به ملتهاي ايران و بابل و ملتهاي ممالک اربعه بر عهده گرفته ام موفق گرداند. http://www.parsiblog.com/PhotoAlbum/delsara/kourosh.jpg   تاريخ نويسان باستاني از قبيل هرودوت، گزنفون وکتزياس درباره چگونگي زايش کوروش اتفاق نظر ندارند. اگرچه هر يک سرگذشت تولد وي را به شرح خاصي نقل کرده‌اند، اما شرحي که آنها درباره ماجراي زايش کوروش ارائه داده‌اند، بيشتر شبيه افسانه مي‌‌باشد. تاريخ نويسان نامدار زمان ما همچون ويل دورانت و پرسي سايکس و حسن پيرنيا، شرح چگونگي زايش کوروش را از هرودوت برگرفته‌اند. بنا به نوشته هرودوت، آژي دهاک شبي خواب ديد که از دخترش آنقدر آب خارج شد که همدان و کشور ماد و تمام سرزمين آسيا را غرق کرد. آژي دهاک تعبير خواب خويش را از مغ‌ها پرسش کرد. آنها گفتند از او فرزندي پديد خواهد آمد که بر ماد غلبه خواهد کرد. اين موضوع سبب شد که آژي دهاک تصميم بگيرد دخترش را به بزرگان ماد ندهد، زيرا مي‌‌ترسيد که دامادش مدعي خطرناکي براي تخت و تاج او بشود. بنابر اين آژي دهاک دختر خود را به کمبوجيه اول شاه آنشان که خراجگزار ماد بود، به زناشويي داد. ماندانا پس از ازدواج با کمبوجيه باردار شد و شاه اين بار خواب ديد که از شکم دخترش تاکي روييد که شاخ و برگهاي آن تمام آسيا را پوشانيد. پادشاه ماد، اين بار هم از مغ‌ها تعبير خوابش را خواست و آنها اظهار داشتند، تعبير خوابش آن است که از دخترش ماندانا فرزندي بوجود خواهد آمد که بر آسيا چيره خواهد شد. آستياگ بمراتب بيش از خواب اولش به هراس افتاد و از اين رو دخترش را به حضور طلبيد. دخترش به همدان نزد وي آمد. پادشاه ماد بر اساس خوابهايي که ديده بود از فرزند دخترش سخت وحشت داشت، پس زادهٔ دخترش را به يکي از بستگانش بنام هارپاگ، که در ضمن وزير و سپهسالار او نيز بود، سپرد و دستور داد که کوروش را نابود کند. هارپاگ طفل را به خانه آورد و ماجرا را با همسرش در ميان گذاشت. در پاسخ به پرسش همسرش راجع به سرنوشت کوروش، هارپاگ پاسخ داد وي دست به چنين جنايتي نخواهد آلود، چون يکم کودک با او خوشايند است. دوم چون شاه فرزندان زياد ندارد دخترش ممکن است جانشين او گردد، در اين صورت معلوم است شهبانو با کشنده فرزندش مدارا نخواهد کرد. پس کوروش را به يکي از چوپان‌هاي شاه به‌ نام ميترادات (مهرداد) داد و از از خواست که وي را به دستور شاه به کوهي در ميان جنگل رها کند تا طعمهٔ ددان گردد. چوپان کودک را به خانه برد. وقتي همسر چوپان به نام سپاکو از موضوع با خبر شد، با ناله و زاري به شوهرش اصرار ورزيد که از کشتن کودک خودداري کند و بجاي او، فرزند خود را که تازه زاييده و مرده بدنيا آمده بود، در جنگل رها سازد. مهرداد شهامت اين کار را نداشت، ولي در پايان نظر همسرش را پذيرفت. پس جسد مرده فرزندش را به ماموران هارپاگ سپرد و خود سرپرستي کوروش را به گردن گرفت. روزي کوروش که به پسر چوپان معروف بود، با گروهي از فرزندان اميرزادگان بازي مي‌‌کرد. آنها قرار گذاشتند يک نفر را از ميان خود به نام شاه تعيين کنند و کوروش را براي اين کار برگزيدند. کوروش همبازيهاي خود را به دسته‌هاي مختلف بخش کرد و براي هر يک وظيفه‌اي تعيين نمود و دستور داد پسر آرتم بارس را که از شاهزادگان و سالاران درجه اول پادشاه بود و از وي فرمانبرداري نکرده بود تنبيه کنند. پس از پايان ماجرا، فرزند آرتم بارس به پدر شکايت برد که پسر يک چوپان دستور داده است وي را تنبيه کنند. پدرش او را نزد آژي دهاک برد و دادخواهي کرد که فرزند يک چوپان پسر او را تنبيه و بدنش را مضروب کرده است. شاه چوپان و کوروش را احضار کرد و از کوروش سوال کرد: "تو چگونه جرأت کردي با فرزند کسي که بعد از من داراي بزرگ‌ترين مقام کشوري است، چنين کني؟" کوروش پاسخ داد: "در اين باره حق با من است، زيرا همه آن‌ها مرا به پادشاهي برگزيده بودند و چون او از من فرمانبرداري نکرد، من دستور تنبيه او را دادم، حال اگر شايسته مجازات مي‌‌باشم، اختيار با توست." آژي دهاک از دلاوري کوروش و شباهت وي با خودش به انديشه افتاد. در ضمن بياد آورد، مدت زماني که از رويداد رها کردن طفل دخترش به کوه مي‌‌گذرد با سن اين کودک برابري مي‌کند. بنابراين آرتم بارس را قانع کرد که در اين باره دستور لازم را صادر خواهد کرد و او را مرخص کرد. سپس از چوپان درباره هويت طفل مذکور پرسشهايي به عمل آورد. چوپان پاسخ داد: "اين طفل فرزند من است و مادرش نيز زنده است." اما شاه نتوانست گفته چوپان را قبول کند و دستور داد زير شکنجه واقعيت امر را از وي جويا شوند. چوپان ناچار به اعتراف شد و حقيقت امر را براي آژي دهاک آشکار کرد و با زاري از او بخشش خواست. سپس آژي دهاک دستور به احضار هارپاگ داد و چون او چوپان را در حضور پادشاه ديد، موضوع را حدس زد و در برابر پرسش آژي دهاک که از او پرسيد: "با طفل دخترم چه کردي و چگونه او را کشتي؟" پاسخ داد: "پس از آن که طفل را به خانه بردم، تصميم گرفتم کاري کنم که هم دستور تو را اجرا کرده باشم و هم مرتکب قتل فرزند دخترت نشده باشم" و ماجرا را به طور کامل نقل نمود.(رضايي،دکتر عبدالعظيم،تاريخ ده هزار ساله ايران) آژي دهاک چون از ماجرا خبردار گرديد خطاب به هارپاگ گفت :امشب به افتخار زنده بودن و پيدا کردن کوروش جشني در دربار برپا خواهم کرد. پس تو نيز به خانه برو و خود را براي جشن آماده کن و پسرت را به اينجا بفرست تا با کوروش بازي کند. هارپاگ چنين کرد. از آنطرف آژي دهاک مغان را به حضور طلبيد و در مورد کورش و خوابهايي که قبلاً ديده بود دوباره سوال کرد و نظر آنها را پرسيد. مغان به وي گفتند که شاه نبايد نگران باشد زيرا رويا به حقيقت پيوسته و کوروش در حين بازي شاه شده است پس ديگر جاي نگراني ندارد و قبلاً نيز اتفاق افتاده که روياها به اين صورت تعبير گردند. شاه از اين ماجرا خوشحال شد. شب هنگام هارپاگ خوشحال و بي خبر از همه جا به مهماني آمد. شاه دستور داد تا از گوشتهايي که آماده کرده اند به هارپاگ بدهند ؛ سپس به هارپاگ گفت مي خواهي بداني که اين گوشتهاي لذيذ که خوردي چگونه تهيه شده اند.سپس دستور داد ظرفي را که حاوي سر و دست و پاهاي بريده فرزند هارپاگ بود را به وي نشان دهند . هنگامي که ماموران شاه درپوش ظرف را برداشتند هارپاگ سر و دست و پاهاي بريده فرزند خود را ديد و گرچه به وحشت افتاده بود. خود را کنترول نمود و هيچ تغييري در صورت وي رخ نداد و خطاب به شاه گفت: هرچه شاه انجام دهد همان درست است و ما فرمانبرداريم.اين نتيجه نافرماني هارپاگ از دستور شاه در کشتن کوروش بود.(رضايي،دکتر عبدالعظيم،تاريخ ده هزار ساله ايران) کوروش براي مدتي در دربار آژي دهاک ماند سپس به دستور وي عازم آنشان شد . پدر کوروش کمبوجيه اول و مادرش ماندانا از وي استقبال گرمي به عمل آوردند. کوروش در دربار کمبوجيه اول خو و اخلاق والاي انساني پارس‌ها و فنون جنگي و نظام پيشرفته آن‌ها را آموخت و با آموزش‌هاي سختي که سربازان پارس فرامي‌گرفتند پرورش يافت. بعد از مرگ پدر وي شاه آنشان شد.(رضايي،دکتر عبدالعظيم،تاريخ ده هزار ساله ايران) بعد از آنکه کوروش شاه آنشان شد در انديشه حمله به مادافتاد.دراين ميان هارپاگ نقشي عمده بازي کرد.هارپاگ بزرگان ماد را که از نخوت و شدت عمل شاهنشاه ناراضي بودند بر ضد ايشتوويگو(آژي دهاک)شورانيد و موفق شد، کوروش را وادار کند بر ضد پادشاه ماد لشکرکشي کند و او را شکست بدهد.با شکست کشور ماد به‌وسيله پارس که کشور دست نشانده و تابع آن بود، پادشاهي ۳۵ سالهايشتوويگو پادشاه ماد به انتها رسيد، اما به گفته هرودوت کوروش به ايشتوويگو آسيبي وارد نياورد و او را نزد خود نگه داشت. کوروش به اين شيوه در ۵۴۶ پادشاهي ماد و ايران را به دست گرفت و خود را پادشاه ايران اعلام نمود.کوروش پس از آنکه ماد و پارس را متحد کرد و خود را شاه ماد و پارس ناميد، در حاليکه بابل به او خيانت کرده بود، خردمندانه از قارون، شاه ليدي خواست تا حکومت او را به رسميت بشناسد و در عوض کوروش نيز سلطنت او را بر ليدي قبول نمايد. اما قارون (کرزوس) در کمال کم خردي به جاي قبول اين پيشنهاد به فکر گسترش مرزهاي کشور خود افتاد و به اين خاطر با شتاب سپاهيانش را از رود هالسي (قزل‌ايرماق امروزي در کشور ترکيه) که مرز کشوري وي و ماد بود گذراند و کوروش هم با ديدن اين حرکت خصمانه، از همدان به سوي ليدي حرکت کرد و دژسارد که آن را تسخير ناپذير مي‌پنداشتند، با صعود تعدادي از سربازان ايراني از ديواره‌هاي آن سقوط کرد و قارون (کروزوس)، شاه ليدي به اسارت ايرانيان درآمد و کوروش مرز کشور خود را به درياي روم و همسايگي يونانيان رسانيد. نکته قابل توجه رفتار کوروش پس ازشکست قارون است. کوروش، شاه شکست خورده ليدي را نکشت و تحقير ننمود، بلکه تا پايان عمر تحت حمايت کوروش زندگي کرد و مردمسارد علي رغم آن که حدود سه ماه لشکريان کوروش را در شرايط جنگي و در حالت محاصره شهر خود معطل کرده بودند، مشمول عفو شدند. پس از ليدي کوروش نواحي شرقي را يکي پس از ديگري زير فرمان خود در آورد و به ترتيب گرگان (هيرکاني)، پارت، هريو (هرات)، رخج، مرو، بلخ، زرنگيانا (سيستان) و سوگود (نواحي بين آمودريا و سيردريا) و ثتگوش (شمال غربي هند) را مطيع خود کرد. هدف اصلي کوروش از لشکرکشي به شرق، تأ مين امنيت و تحکيم موقعيت بود وگرنه در سمت شرق ايران آن روزگار، حکومتي که بتواند با کوروش به معارضه بپردازد وجود نداشت. کوروش با زير فرمان آوردن نواحي شرق ايران، وسعت سرزمين‌هاي تحت تابعيت خود را دو برابر کرد. حال ديگر پادشاه بابِل از خيانت خود به کوروش و عهد شکني در حق وي که در اوائل پيروزي او بر ماد انجام داده بود واقعاً پشيمان شده بود. البته ناگفته نماند که يکي از دلايل اصلي ترس «نبونيد» پادشاه بابِل، همانا شهرت کوروش به داشتن سجاياي اخلاقي و محبوبيت او در نزد مردم بابِل از يک سو و نيز پيش‌بيني‌هاي پيامبران بني اسرائيل درباره آزادي قوم يهود به دست کوروش از سوي ديگر بود. بابل بدون مدافعه در ۲۲ مهرماه سال ۵۳۹ ق.م سقوط کرد و فقط محله شاهي چند روز مقاومت ورزيدند، پادشاه محبوس گرديد و کوروش طبق عادت، در کمال آزاد منشي با وي رفتار کرد و در سال بعد (۵۳۸ق.م) هنگامي که او در گذشت عزاي ملي اعلام شد و خود کوروش در آن شرکت کرد. با فتح بابل مستعمرات آن يعني سوريه، فلسطين و فنيقيه نيز سر تسليم پيش نهادند و به حوزه حکومتي اضافه شدند. رفتار کوروش پس از فتح بابل جايگاه خاصي بين باستان‌شناسان و حتي حقوقدانان دارد. او يهوديان را آزاد کرد و ضمن مسترد داشتن کليه اموالي که بخت النصر (نبوکد نصر) پادشاه مقتدر بابِل در فتح اورشليم از هيکل سليمان به غنيمت گرفته بود، کمک‌هاي بسياري از نظر مالي و امکانات به آنان نمود تا بتوانند به اورشليم بازگردند و دستور بازسازي هيکل سليمان را صادر کرد و به همين خاطر در بين يهوديان به عنوان منجي معروف گشت که در تاريخ يهود و در تورات ثبت است علاوه بر اين به همين دليل دولت اسرائيل از کوروش قدرداني کرده و يادش را گرامي داشته‌است. کوروش در آخرين نبرد خود به قصد سرکوب اقوام وحشي سکا که با حمله به نواحي مرزي ايران به قتل و غارت مي‌پرداختند به سمت شمال شرقي کشور حرکت کرد. ميان مرز ايران و سرزمين سکاها رودخانه‌اي بود که لشگريان کورش بايد از آن عبور مي‌کردند. هنگامي که کورش به اين رودخانه رسيد، ملکه سکاها به او پيغام داد که براي جنگ دو راه پيش رو دارد. يا از رودخانه عبور کند و در سرزمين سکاها به نبرد بپردازند و يا اجازه دهند که لشگريان سکا از رود عبور کرده و در خاک ايران به جنگ بپردازند. کورش اين دو پيشنهاد را با سرداران خود در ميان گذاشت. بيشتر سرداران ايراني او، جنگ در خاک ايران را برگزيدند، اما کرزوس امپراتور سابق ليدي که تا پايان عمر به عنوان يک مشاور به کورش وفادار ماند، جنگ در سرزمين سکاها را پيشنهاد کرد. استدالال او چنين بود که در صورت نبرد در خاک ايران، اگر لشگر کورش شکست بخورد تمامي سرزمين در خطر مي افتد و اگر پيروز هم شود هيچ سرزميني را فتح نکرد. در مقابل اگر در خاک سکاها به جنگ بپردازند، پيروزي ايرانيان با فتح اين سرزمين همراه خواهد بود و شکست آنان نيز تنها يک شکست نظامي به شمار رفته و به سرزمين ايران آسيبي نمي‌رسد. کورش اين استدلال را پذيرفت و از رودخانه عبور کرد. پيامد اين نبرد کشته شدن کورش و شکست لشگريانش بود. پس از اين شکست، لشگريان ايران با رهبري کمبوجيه، پسر ارشد کورش به ايران بازگشتند. طبق کتاب "کوروش در عهد عتيق و قرآن مجيد" نوشته دکتر فريدون بدره اي و از انتشارات امير کبیر کوروش در این جنگ کشته نشده و حتی پس از این نیز با سکاها جنگیده است. پس از مرگ کورش، فرزند ارشد او کمبوجیه به سلطنت رسید. وی، هنگامی که قصد لشگرکشی به سوی مصر را داشت، از ترس توطئه، دستور قتل برادرش بردیا را صادر کرد. در راه بازگشت کمبوجیه از مصر، یکی از موبدان دربار به نام گئومات مغ، که شباهتی بسیار به بردیا داشت، خود را به جای بردیا قرار داده و پادشاه خواند. کمبوجیه با شنیدن این خبر در هنگام بازگشت، یک شب و به هنگام باده‌نوشی خود را با خنجر زخمی کرد که بر اثر همین زخم نیز درگذشت. کورش بجز این دو پسر، دارای دو دختر به نام های آتوسا و پارمیدا بود که آتوسا بعدها با داریوش اول ازدواج کرد و مادر خشایارشا، پادشاه قدرتمند ایرانی شد. نقل شده از وبلاگ !!!! برای مشاهده محتوا ، لطفا ثبت نام کنید / وارد شوید !!!! pourya_bo2pmc21-03-2010, 11:11 PMواقعا هر بار من متن کتیبه کوروش کبیر این رهبر آزاده ی پارس رو میخونم به تمدن و سلسله ی بزرگ هخامنش افتخار و به خود می بالم pourya_bo2pmc21-03-2010, 11:22 PMكوروش دوم ، معروف به كورش كبیر ( 559-528 پیش از میلاد )، به‌خاطر نام برده شدن از وی در كتب تاریخی با عناوینی همچون بخشندگی‌، بزرگ‌منشی، بنیان گذاشتن حقوق بشر ، پایه گذاری نخستین امپراطوری چندقومیتی، آزاد كردن برده‌ها و اسرا، احترام به عقاید و مذاهب مختلف، گسترش تمدن و... شناخته شده‌است. آرامگاه كورش هخامنشی http://i16.tinypic.com/4zkwf0g.jpg از فرمان حقوق بشر كورش یا استوانه كوروش، به عنوان كهن ترین سند كتبی از دادگستری و مراعات حقوق بشر در تاریخ و مایه مباهات و سرافرازی ایرانیان یاد می‌شود. كورش پس از تسخیر بابل اعلام عفو عمومی داد و ادیان بومی را آزاد اعلام كرد. منشور حقوق بشر كورش http://i9.tinypic.com/4mbm54i.jpg در حدود سال ۱۲۸۵ ه.ش به هنگام كاوشها در بابل در میان رودان (بین النهرین)، یك باستان شناس، استوانهٔ سفالین كوچك از گل پخته یافت، كه شامل یك نوشته از كوروش بزرگ بود. بررسی‌ها نشان داد كه نوشته‌ای استوانه مربوط به سال ۵۳۹ (پ.م) از سوی كوروش بزرگ پس از شكست بخت النصر و گشوده شدن شهر بابل، نویسانده شده‌است و به عنوان سنگ بنای یادبودی در شهر بابل قرار داده شده‌است. آزادسازی یهودیان http://i8.tinypic.com/4kza 6pd.jpg ایرانیان كورش را پدر و یونانیان، كه وی ممالك ایشان را تسخیر كرده‌بود، ‌او را سرور و قانونگذار می‌نامیدند. یهودیان این پادشاه را به منزله "ممسوح پروردگار" محسوب می‌داشتند، ‌ضمن آن‌كه بابلیان او را مورد تأیید مردوك می‌دانستند. درباره شخصیت ذوالقرنین كه در كتاب‌های آسمانی یهودیان، مسیحیان و مسلمانان از آن سخن به میان آمده، بسیاری از بزرگان جهان ذوالقرنین قرآن فرزند نیك‌سرشت خداوند را كوروش هخامنشی می‌دانند. تخت جمشید مقر هخامنشیان http://i16.tinypic.com/4zodlkh.jpg تخت جمشید یكی از شهرهای بزرگ ایران باستان بوده كه محل برگزاری جشنهای نوروزی هخامنشیان به شمار می رفته است. این شهر هرچند هیچوقت پایتخت این سلسله نبوده اما همواره به عنوان شهری مهم در تاریخ از آن نام برده شده است. كاخهای ویران شده هخامنشی http://i3.tinypic.com/4zx9xty.jpg كوروش در آخرین نبرد خود به قصد سركوب اقوام وحشی سكا به سمت شمال شرقی كشور حركت كرد. سپاه او در این نبرد شكست خورد. در مورد علت مرگ � سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 157]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن