واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: آرمان المپيك، از تا - محمد اسماعيلي
در آستانه برگزاري بازيهاي المپيك 2008 پكن، ديگر از آن اعتراضات و راهپيماييهاي گسترده چند ماه گذشته مبني بر تحريم اين بازيها خبري نيست. چين تحت فشار شديد افكار عمومي جهان به از سرگيري مذاكرات با نمايندگان رهبر در تبعيد تبت رضايت داده و متعاقب اين اقدام، تظاهرات و اعتراضهاي بينالمللي نيز فروكش كرد. گويي موضوع نقض حقوق بشر و نبود آزادي عقيده در چين يكشبه پايان يافت و از آن پس حزب كمونيست چين هم، ميزبان مشروعي براي تحقق آرمان المپيك خواهد بود.
به دليل مقابله دولت با ناراضيان تبتي، افكار عمومي جهان عمدتا بر مسالهنقض حقوق بشر در تبت متمركز گرديد. در اين رابطه نيز اظهارنظرهاي مختلفي ارائه ميشد. بعضي از صاحبنظران آن را امري داخلي دانسته و معتقد بودند كه حكومت مركزي مجاز است تا با رفتارهاييكه جداييطلبانه تلقي ميشود، چنين برخوردي داشته باشد. برخي براين باور بودند كه غرب پيشرفتهاي اقتصادي چين را برنميتابد و با بزرگنمايي اين واقعه، قصد سوءاستفاده سياسي عليه حكومت مركزي چين را دارد و از حقوق بشر به عنوان ابزاري براي تحت فشار قراردادن آن استفاده ميكند و عده كثيري از مردم جهان نيز اين اقدام حكومت چين را نقض آشكار حقوق بشر تلقيكرده و آن را بهشدت تقبيح كردند و...
حال در بين اين همه اظهارنظرهاي مختلف و گاهي اوقات متناقض، حقيقت موضوع چيست؟ با رويكردي تحليلي به اين نظرات، دو پرسش اساسي مطرح ميشود: اول اينكه آيا مساله نقض حقوق بشر و نبود آزادي عقيده در چين مسالهاي جدي و واقعي است يا سوژهاي است كه هرازچندگاهي مورد استفاده ابزاري مخالفان قرارميگيرد؟ دوم آنكه در صورت صحت وقوع و جديبودن آن، آيا صرفا مسالهاي مربوط به موضوع تبت است؟ شايد بهترين رهيافت جهت يافتن پاسخ مناسب و مستند به اين سوالات روش مطالعه موردي ()Case Study باشد. رويداد فالون گونگ، يكي از موارد اخير و زنده در چين است كه به عنوان مطالعه موردي در اين نوشتار مورد تحقيق و بررسي قرارميگيرد.
مطالعه اسناد و مدارك تاريخي نشان ميدهد كه از زمان به قدرت رسيدن در 1949 و در طي نيم قرن سيطره بر كشور پهناور چين، به مرور فرهنگ سنتي اينكشور با آموزهها و ايدئولوژي كمونيسم درهم آميخته و درنهايت بهتمامي جايگزين آن شده است. در طي اين سالها فرهنگ منحصر بهفردي را بنيان نهاده كه به طورخلاصه ميتواند از 4 جنبه مورد بررسي قرارگيرد: اول، جنبه سلطهگري و مراقبت كه مروج فرهنگ انزوا، كنترل شبكهاي و فرهنگ اتهام است. دوم، جنبهتبليغي كه فرهنگ تكصدايي، ترويج خشونت، ايجاد تنفر، فريب، شستوشوي مغزي، تملق و چاپلوسي و فرهنگ تظاهر و ادعا از آن جمله هستند. سوم، جنبهارتباطات بين افراد كه فرهنگ حسادت و زير پا قرار دادن همديگر را شامل ميشود و چهارم جنبه تاثيرات زيركانه و گامبهگام بر ذات دروني و رفتار بيروني مردم شامل فرهنگ تبديل انسان به ماشين، اختلاط حق و باطل و فرهنگ اطاعت بدون قيد و شرط. دراثناي اين جايگزيني تدريجي، به نحوي غيرمنتظره به بسياري از سنن كهن چيني از جمله سنت غني تزكيه خاتمه داده و از هرگونه باور و اعتقادي به غير از ايدئولوژي الحادگرايانهخود جلوگيري كرد. به تعاليم تزكيه انگ خرافهپرستيزده و از آن پس آزار و خشونتآغاز شد.
فرهنگ كهن چين به خداوند و احكام آسماني اعتقاددارد. قبول اعتقاد به خدا يعني قبول حاكميت به انسانها در حيطه اختيارات الهي است. همانطور كه كنفسيوس درجايي گفت: زندگي و مرگ مقدر شدهاند و ثروت و مكنت را خداوند اعطا ميكند. با آگاهي به اين امر، ظاهر سنتها را حفظ كرده ولي در عمق، فرهنگ حزب خود را جايگزين آنها كرد. از اين رو، انجمن بوداييهاي چين در1952 و انجمن تائوئيستهاي چين نيز در1957 پايهگذاري شد. هردو به وضوح اعلام داشتند كه تحت رهبري فعاليت خواهند كرد. بدينترتيب گروههاي مذهبي و روشهاي مختلف تزكيه از هم پاشيده شدند. از ميان آنهايي كه باقي ماندند بسياري به زندگي در انزوا پناه برده و بعضي ديگر اعضاي مخفي حزب بودند كه ملبس به رداهاي مذهبي بهطور تخصصي و موزيانه سعي در تحريف متون مقدس بوداييها، آيين تائو، انجيل و... ميكردند و در اين آيينها به دنبال توجيه شرعي براي آنچه ميكرد ميگشتند. بهطور مثال ، سنتهاي مسلمانان هويي() Hui را يكي از عناصر چهارچيز قديمي (افكار، فرهنگها، سنتها و عادات كهنه) ناميد. آنها مردم مسلمان را وادار به خوردن گوشت خوك كردند. رعاياي مسلمان و مساجد را وادار به پرورش خوك كرده و هر خانواده موظف شد كه سالي دو خوك به كشورش هديهكند. طي دو سال اول حكومتش، تقريبا دو ميليون نفر را در جنبشي موسوم به اعدام كرد. بعدها در اواخر دهه 70 ميلادي و به عنوان بخشي از سياست اصلاحات حزب، برخي از مدارس آموزش تعاليم تزكيه از نو اجازهفعاليت يافتند، اما به دليل كنترل شديد و هراس از برخورد حكومت، فعاليتهاي آنها صرفا محدود به آموزشهاي فيزيكي جهت سلامت جسماني و نيز درمان امراض شد.
در سال آقاي لي هنگجي اقدام به برگزاري يك سلسله سخنرانيهاي عمومي دربارهروشتزكيه فالونگونگ (فالون دافا) كرد. وي تشريح كرد كه تمرينات كامل تزكيهنفس بايد هم بعد جسماني را دربر بگيرد و هم جنبهذهني و روحي را. وي همچنين به توضيح اين امر پرداخت كه نكتهكليدي در تزكيه، رشد و بهتركردن خصوصيات ذهني و اخلاقي شخص است. بنابراين، فالون دافا يك روش پالايش و پرورش ذهن و بدن است كه اساس اين روش، 5 سري تمرين ساده و تعاليمي بر پايه3 اصل راستي، شفقت، بردباري است.
دولت مقابله ميكند
تجربيات تزكيهفالونگونگ آنچنان شگفتانگيز و عيني هستند كه تا 1999 بالغ بر صد ميليون نفر در بيش از 50 كشور جهان به جمع تمرينكنندگان فالونگونگ پيوستند. با محبوبيت روزافزون فالونگونگ و انعكاس چشمگير و مثبت آن در سطح جامعه، سران دولت احساس حقارت ميكردند. پذيرش اين حقيقت براي آنها بسيار دشوار بود كه بعد از 40 سال القائات و آموزشهاي ماركسيستي، هماكنون شمار بسياري از مردم، از جمله اعضاي ، الگوي معنوي و اخلاقي خود را در جاي ديگري جستوجو ميكردند. آنها كه نميخواستند به حسادت خود اذعانكنند، روشهاي مختلف سركوبي فالونگونگ را در پيش گرفتند. براي دستيابي به اين نتيجه، بياعتبار كردن و خدشهدارساختن وجههفالونگونگ، بنيانگذار و تمرينكنندگان آن، اولين پيشنياز بود. در اين راستا، به عنوان اولين اقدام جدي، فالونگونگ را ناميده و در 1996 كتابهاي آن را به خاطر ممنوع اعلام كرد. بين سالهاي 1996 تا 1998رسانههاي دولتي چين اقدام به پخش سراسري داستانها و گزارشهاي افتراآميز و مقالاتي برضد فالونگونگ كردند. يك روز آن را جنبشي مورد حمايت از سوي غرب و نيروهاي خارجي قلمداد ميكردند و روز ديگر معلم آن را به جمعآوري ثروت متهم ميساختند و... سرانجام رژيم كمونيستي؛ روش ارعاب، تهديد و آزار و خشونت را نيز آزمود. بدينترتيب در روز بيستم جولاي سال 1999، سركوب رسمي فالونگونگ آغاز شد.
صدها نفر از تمرينكنندگان فالونگونگ در چين دستگير شدند. رسانههاي دولتي بهطور 24 ساعته افكار عمومي كشور را مورد هجوم تبليغات ضد فالونگونگ قرار داده و به پخش صحنههايي از سوزاندن كتابهاي فالونگونگ، دستگيري و محكوميت تمرينكنندگان آن و نيز اعترافات آنهايي را كه به اصطلاح متحول شده و با چشماني اشكبار فالونگونگ را به باد انتقاد ميگرفتند، پرداختند. فالونگونگ تنها به مردم ميآموزد كه با پيروي از اصول اخلاقي خصايص اخلاقي و معنويشان را بهبود بخشند و با انجام 5 سري تمرينات فيزيكي آرام، سلامت جسماني خود را تامين كنند. از طرفي مقامات حكومتي نيز از تاثيرات مثبت فالونگونگ بر جامعه آگاه بودند بهطوري كه در يك مقاله از شمارهفوريه نشريهUS News and World Report به قول يكي از مقامات رسمي كميسيون ملي ورزش چين، صرفهجويي 100 ميليارد يوان در هزينههاي پزشكي صدميليون تمرينكنندهفالونگونگ به تمرينات آنها نسبت داده شده بود. يكسوم جمعيت 60 ميليون نفري و شمار بسياري از مقامات عاليرتبه دولتي به انجام تمرينات فالونگونگ ميپرداختند، با اين حال اين فاجعه به وقوع پيوست. از آنجايي كه شديدا از افشاي اطلاعات جلوگيري ميكند، تعداد كساني كه در اين ميان ناپديد شدند مشخص نيست.
چرا ما از اين وقايع بياطلاع بوديم؟ اين سوال زماني مطرح شد كه تمرينكنندگان فالونگونگ در سرتاسر دنيا اقدام به پخش واقعيات و تصاوير تكاندهندهاي كردندكه فاش ميساخت چطور 18 نفر از تمرينكنندگان زن فالونگونگ را برهنه به درون سلول جنايتكاران مرد فرستادند و چطور چهرهخانم گائو رونگرونگ را با 7 ساعت شوك الكتريكي سوزاندند. اين سوال زماني مطرح شد كه دو شاهد عيني كه تمرينكنندهفالونگونگ نبودند دربارهخارجسازي اعضاي حياتي بدن تمرينكنندگان زنده فالونگونگ در يكي از بيمارستانهاي چين حقايقي را بازگو كردند. براساس گزارش ديويد ماتاس و ديويد كيلگور دو فعال حقوق بشر كانادايي در سال2006، اعضاي بدن تمرينكنندگان فالونگونگ را (در حاليكه زنده هستند) با هدف فروش آنها جدا ساخته و بقاياي اجساد را در كورههاي زبالهسوزي منهدم ميكند.
المپيك فرا ميرسد
كوه المپ بلندترين قله يونان با بلنداي 2985 متر است. يونان كشوري بود با چند دولت شهركه بيشتر اوقات با يكديگر در جنگ بودند. با اين حال اين مردم هر سال در بهار به دره كرونوس در پاي اين كوه ميرفتند و درآنجا با برپايي مراسم جشن و برگزاري مسابقات و بازيهاي مختلف با هم در صلح بهسر ميبردند. اين بازيها بر چند پايه استوار بودند: تقدس، صلحطلبي، برابري، غيرناسيوناليستي، آماتوري، جشن و شادماني. در ارزش و مقامبازيهاي المپيك در ايام باستان همين بس كه در مدت بازيها تمامي جنگها متوقف ميشد و ورزشكاران از آسياي صغير، سوريه، مصر و... براي مسابقه و پرستش زئوس به شهر المپيا ميآمدند. بدينترتيب سابقه روح المپيك، ريشه در تعالي آرماني يونان باستان دارد.
مشعل المپيك در راه حمل آن از يونان تا پكن چندين بار خاموش شد. يونانيان باستان بر اين باور بودند كه خدايان اساطيري آنان حكم به برافروختن مشعل المپيك دادند تا نمادي براي صلح و دوستي اقوام و ملل مختلف در تمامي اعصار باشد. هم اينك با گذشت قرنها روح آرماني المپيك همچنان بيدار و پرخروش است و به نظر ميرسد روشنشدن اين مشعل و حمل آن را به سرزميني كه در آن راستي، شفقت و بردباري اينگونه توسط ميزبانش مورد سركوب و آزار و شكنجه قرار گرفته، برنميتابد.
روح المپيك همچنان ناآرام است...
انتهاي خبر // روزنا - وب سايت اطلاع رساني اعتماد ملي//www.roozna.com
------------
مشاهده خبر بعدي
------------
سه شنبه 18 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 127]