واضح آرشیو وب فارسی:ابرار: پيرامون نمايشنامه خوانى "خاطره آن كتاب خوب
هاتف جليل زادهنمايشنامه خوانى خوب است اما اجرا نيست. نوعى نوستالژى تأويل و بازخوانى متن در حال و هواى ويژه تيپ خاص است. معمولاً دانشجويان و فارغ التحصيلان تئاتر براى شروع كار به نمايشنامه خوانى مى پردازند. شايد نمايشنامه خوانى از داستان خوانى مى آيد. پيش از اين در مراسم فرهنگى و جريان هاى هنرى شاهد داستان خوانى و صد البته شعرخوانى نيز بوده ايم. اما شعرخوانى و داستان خوانى يك قدم به گونه «خوانش» نزديك ترند. اگرچه «خوانش» در رسانه بويژه رسانه گرم (راديو) بستر واقعى خود را مى يابد. تئاتر دكلمه نيست. در قرائت زبان شناختى در متد دكلماسيون متن قرار نمى گيرد، اگر هم قرار بگيرد، در رسانه اى مانند راديو جواب مى دهد.شاعر و منتقدى مى گويد: شعر حركت آهنگين و نثر پياده روى است. شعر اگر هم در فضاى باز و براى عده اى تماشاگر دكلمه شود، گيرايى متن را ندارد، اگر هم شنيدارى مى شود، شنيدارى شدنش تأثيرگذار نيست. شعر هم در راديو، يا رسانه شنيدارى مثل كاست تأثيرگذار مى نمايد. همچنين داستان، خوانش متن در متن است. نه خوانش متن در لوكيشن و مقابل ديدگان تماشاگر. با اين حال هم شعرخوانى و هم داستان خوانى از مراسم فرهنگى، ساليان، بوده است. طى سال هاى اخير نيز شاهد رواج زياد نمايشنامه خوانى هستيم. دوباره تأكيد بر اين است كه نمايشنامه خوانى ضررى ندارد، خوب است اما چندان هم با تئاتر به معناى واقعى اش رابطه تنگاتنگ ندارد. يكى از كارهاى سال هاى اخير تئاترى هاى نسل نو اجراى تك نفره است.شايد چنين آغازى بهتر مى نمايد. زيرا در هر حال اجرا است. بازيگر ۲ ماه، ۴۰ روز مانده به اجرا ضبط صوتش را در كوچه، خيابان و منزل از گوشش جدا نمى كند، چند بار ديالوگ ها را خوانده و حفظ كرده و حالا در اوقات معمولى زندگى و نه تمرين دوباره آن را گوش مى دهد. قصه همين است، اولين رمز داشتن بيان خوب شنيدن خوب است؛ وقتى مى شنويم به خوبى بيان مى كنيم. نمايشنامه خوانى مى تواند از چنين منظرى تأثيرگذار باشد. زيرا اجرا نيست. يادى از متن است. منتهى در بستر باز در مقابل ديدگان تماشاگر، بدون طراحى صحنه، ايجاد چشم انداز ديدارى، ديالوگ ها فقط خوانده مى شود، از روى كتاب! در حد فاصل بيان معيار و گفتار، در مرز، بيان تئاترى و دكلمه.اما تئاتر بى برو برگشت هنر اجراست. هنر دوبارسازى فضا، مكان، زمان، شخصيت ها و تشخص بخشيدن به هويت دراماتيك آنها در منظرگاه تماشاگر و صحنه تعريف شده در مكان و زمان.بنابراين آنچه براى بچه هاى تئاترى مهم جلوه گرى مى كند، خيز برداشتن به سوى اجرا است. شنيدارى كردن متن خوب است. اما اله مان هاى شنيدارى همواره براى يك نفر ساخته و پرداخته مى شوند، حداقل براى يك مكان كوچك. اگر ۱۰ نفر به قصه راديويى گوش دهند، قطعاً صددرصد تمركز ندارند. اين در حالى است كه راديو تريبون است. ناچار از گوش دادن به آن هستيم. در تاكسى و اتوبوس چنان ما را غافلگير مى كند كه امكان حواس پرتى به ما نمى دهد. غرق در ديالوگ ها و بيان مى شويم. گويى استوديو ذهن ماست. صداى بازيگران و صداپيشه گان در لابه لاى فكر و ذهن ما مى پيچد.او حضور ناگهانى در لوكيشن است. در لابه لاى دقايقى از شب، روز، خيابانى، اتوبانى، محله اى و شهركى. او مى آيد، ما براى گوش دادن به صداى او پيش قدم نمى شويم. اما نمايشنامه خوانى اينطور نيست. تماشاگر مى آيد، تا خاطره كتابى را بشنود. يك لحظه دكلمه بد از آب درمى آيد، از سالن مى رود و به صندلى خود وقت بخير مى گويد. نمايشنامه خوانى به عنوان يك مراسم، يك فرهنگ، يك حال و هوا، خاطره و نوستالژى جذابيت دارد. جشنواره ها و رويدادهاى نمايشنامه خوانى هم همين طور. مراسم فرهنگى اند. يادآورى، خواندن و دكلمه ادبى درام در ميان جمع. همچنان كه اين رسم قبلاً بوده است. داستان نويسى گفته است داستان كوتاه يعنى اثرى كه بتوان آن را سر سفره شام تعريف كرد. اين هم خود رنگ و بوى رسم دارد؛ بسيارى از خانواده هاى اهل ادب و فرهنگ به صورت دسته جمعى مى نشستند، يك نفر با صداى بلند داستانى را مى خواند و بقيه گوش مى دادند.در شكل شخصى و محدود به مكان چنين كارى خود كيفيتى دراماتيك دارد، اما تئاتر نيست. يك نفر شعر، داستان، قصه و نمايشنامه مى خواند، بقيه گوش مى دهند، اتاق، اتاق است، خانه، خانه و اعضاى خانواده هم مشغول گوش دادن، مثل لحظه اى از لحظه ها.در گستره اى فراتر نمايشنامه خوانى هم كيفيتى دراماتيك دارد، خواندن يك نمايشنامه پشت ميزى و دو صندلى، در كلاس دانشگاه، سالن آمفى تئاتر، يك كافه يا هر لوكيشن اجرايى ديگر.اما آنچه در كنار نمايشنامه خوانى مهم و حياتى مى نمايد، اجرا است. اجرايى كه بازخوانى، بازسازى، بازتوليد، تعريف دوباره متن در يك فضا و مكان و زمان ارائه شده است.
سه شنبه 18 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ابرار]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 52]