محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1831289595
گفتوگو با همايون نصيري، سرپرست گروه «داركوب»حامد بهداد فالش نمىخواند
واضح آرشیو وب فارسی:حيات نو: گفتوگو با همايون نصيري، سرپرست گروه «داركوب»حامد بهداد فالش نمىخواند
محسن ظهورى -گروه «داركوب» سرانجام توانست كنسرت خود را پس از يك سال كشمكش و حاشيه روى صحنه ببرد. حاشيهها آنقدر اين گروه را معروف كرده بود كه همه مخاطبان در انتظار اين اجرا بودند. ورود و خروج محمدرضا گلزار به اين گروه آنقدر جذاب بود كه خبرهاى آن تا مدتها از طريق رسانهها دنبال مىشد. گلزار پس از خروج از گروه «داركوب» در مصاحبهها اعلام كرد كه از نام او سوءاستفاده شده و از مردم خواست تا بليت كنسرت اين گروه را تهيه نكنند. حواشى به همينجا بسنده نشد. خوانندگى حامد بهداد در اين گروه نيز براى مردم بسيار جذاب بود. ستاره نوپاى سينماى ايران آنقدر اين روزها معروف شده تا نامش به عنوان خواننده باعث شهرت گروهى شود. همايون نصيري، نوازنده سازهاى كوبهاي، در اين گفتوگو بنا به قولى كه قبل از كنسرت اريكه ايرانيان به ما داده بود به تمامى سوالهاى ما درخصوص حواشى اين گروه پاسخ داد. با او قرار گذاشتيم تا رودررو انتقادات را مطرح كنيم و او نيز پاسخگو باشد. آنچه درپى مىآيد حاصل همين قرار است.
كنسرت گروه «داركوب» سرانجام برگزار شد.
بله، خدا را شكر.
گروه شما با اينكه اجراى زندهاى نداشت و آلبومى تا به حال منتشر نكرده بود، بسيار معروف شده بود، گويا حاشيهها در معروفيت گروه شما نقش اساسى داشت؟
نه، اينطور نيست. حاشيهها ما را در عام معروف كرده بود، ما در بين خواص معروف بوديم. من و نوازندههاى گروه هر كدام جايگاه خودمان را در بين كسانى كه موسيقى را جدى دنبال مىكنند داشتيم و هركدام براى خودمان وزنهاى بوديم. بهرام آقاخان، بابك بروجردي، دارا دارايي، اميد حاجيلو و ديگران هر كدام براى خودشان سرشناس هستند. هركس امروز بخواهد اركسترى جمع كند، براى خواننده يا بدون كلام، دست روى يكى از اين افراد به عنوان نوازنده خوب مىگذارد.
يعنى اين پتانسيل را داشتند تا در اين حد گسترده معروف شوند؟
بله داشتند.
ولى حاشيهها بيشتر از نوازندهها پتانسيل ايجاد شهرت به وجودآورد.
نه، نه. نوازندهها اين پتانسيل را داشتند كه توانستند در اجراى زنده به اين خوبى اجرا كنند. اين كنسرت فيلمبردارى شده و به عنوان يك سند موجود است. كارشناسان مىتوانند با بررسى اين سند تشخيص دهند كه كجاى كار ايراد داشته و كجاى آن قدرتمند بوده است. به نظر من نسبت به اجراهاى زندهاى كه درحال حاضر مىشود، اجراى تميزى بود. نسبت به بضاعتى كه در ايران داريم خوب بود.
شما ازكنسرت خودتان راضى بوديد؟
بله من خيلى راضى بودم. كنسرت خيلى موفقى بود. بعد از اين همه حاشيه، با اين همه مصاحبههاى ضدكنسرت و اين همه اتفاقات ناخوشايند، ديديد كه حجم بازديدكنندگان كنسرت زياد بود و اين همه آدم آمده بودند. فيدبكى كه از تماشاگران كنسرت به من منتقل شد، نشان مىداد كه هيچكس ناراضى از سالن بيرون نرفت. هيچكس نگفت كه خسته شده است. همين كافى است كه كسى ناراضى از سالن بيرون نرود و اگر باز هم كنسرتى بود بيايد. همين آدمها براى كنسرت بعدى دوستان خودشان را هم مىآورند. همه اينها در حالى رخ داد كه ما اصلا فرصت اطلاعرسانى نداشتيم. يكسرى تبليغ در همشهرى زده بوديم و يك مقدار هم پوستر چسبانديم. خبر كنسرت دهان به دهان بين مردم چرخيد. فرصت تبليغ نبود، اسپانسر نداشتيم و من دست تنها بودم. الان كه براى چند ماه آينده فكر مىكنم مىبينم اتفاقات بزرگى قرار است بيفتد. تبليغات وسيعترى مىكنم، اطلاعرسانى از قبل انجام مىشود، فرصت بيشترى براى هماهنگىهاى ارشاد و مراحل ادارى كارى دارم و فرصت زيادى دارم تا بتوانم روى كارها بهتر فكر كنم. اين خيلى مهم است. خيلى مسائل را پشت سر گذاشتم تا بتوانم اين كنسرت را روى صحنه بياورم تا هر شك و شبههاى هست، برطرف شود. اينكه اصلا داركوبى وجود دارد يا نه را برطرف كنم.
يعنى فكر مىكردند گروه «داركوب» وجود ندارد؟
بعضىها در برخى از مصاحبهها گفته بودند كه «داركوب» ديگر وجود ندارد.
منظورشان اين بوده كه با رفتن گلزار، گروه «داركوب» از بين رفته است؟
شايد هم همين بوده. «داركوب» در تابستان 86 تاسيس شد و تا الان هم هست. كنسرت اريكه ايرانيان هم ثابت كرد با قدرت هم هست. هر نوع موسيقى را يك عده دوست دارند و يك عده هم دوست ندارند. اين موضوع كاملا سليقهاى است.
قطعات كاملا ريتميك بود.
من يك پركاشنيست هستم. سازم سازى ضربى است و چون به اين ساز در گروههاى ديگر اهميت نمىدادند، تصميم گرفتم كه اين گروه را درست كنم تا بيس قضيه روى ريتم بچرخد و سازهاى ديگر در خدمت ريتم باشند. براى اينكه يكنواخت نباشد و شنونده خسته نشود، سعى كردم با سازهاى ديگر تنوع ايجاد كنم. يكى از سعىهاى من اين است كه تا جايى كه مىشود روى موسيقى نواحى خودمان كار كنم. يعنى فرم و سبك خودمان را در قالب شناساندن موسيقى نواحى مختلف مثل خراسان، كردستان، جنوب، لرستان، آذرى و غيره به كار ببرم. اينكه بتوانيم با تمهاى معروف اينها و سبكى كه خودمان داريم كار را ارائه دهيم. به اعتقاد من موسيقى كشور ما آنقدر قوى است و پتانسيل دارد كه لازم نيست از رتيمهاى غربى استفاده كنيم. مىخواهم در كارهاى بعد گروه روى موسيقى نواخى خودمان بيشتر كار كنم.
در كار شما هيچ ملودىاى در جريان نيست و آهنگى ساخته نمىشود. همه چيز در خدمت ريتم است و اين ريتم هم تا انتها و تا حدودى يكنواخت پيش مىرود. يعنى اتفاق موسيقايى نمىافتد.
شما موسيقى را فقط ملودى مىدانيد؟
ريتم را در خدمت ملودى مىدانم.
اين ايراد شماست. اگر با چند استاد موسيقى صحبت كنيد متوجه اشتباه خود مىشويد، مثلا استاد خود من آقاى شريف لطفي. موسيقى از دو عنصر تشكيل شده، يكى ريتم است و يك هم فواصل اصوات است كه همان ملودىها را درست مىكند. فواصل اصوات به خودى خود فقط صدا هستند و اين ريتم است كه آنها را كامل مىكند. اين دو عنصر در كنار هم هستند كه موسيقى را درست مىكنند. تركيبات، نوعهارمونى و هماهنگى فواصل اصوات در كنار ريتم كه بنابه سبك و ساختار موسيقى شكل مىگيرد. من باز هم مىگويم كه كار اصلى گروه ما روى ريتم است. ما اول كه كارها را تنظيم مىكنيم فقط ريتم آماده مىشود. براساس آن فكر مىكنيم كه چه نوع موسيقى و فضايى روى اين ريتم مىنشيند. مثلا كار «جادو» كه دى جى ردوو مىزد، اول براساس ريتمهاى جنگلى بود و بعد فكر كرديم كه چه سازى اين كار را زيبا مىكند كه به دى جى ردوو رسيديم.
قطعات شما داراى ريتمهاى هيجانى است. يعنى قرار است كه با انجام كنسرت توسط گروه شما در مردم ايجاد هيجان شود. در سالن اريكه ايرانيان حتى به مردم اجازه داده نمىشد كه براى دست زدن، دستهاى خود را بالاى سر بياورند چه برسد به اينكه بايستند وهيجانزده شوند. پس اجراى زنده گروه شما با اين وضعيت كاملا برخلاف اهداف گروه شماست.
يكسرى قوانين و چارچوبهايى در ايران داريم كه اگر مىخواهيم در اين كشور كار كنيم مجبوريم كه طبق همان قواعد كار كنيم. من كه به وزارت ارشاد يا اماكن مىروم تا كارهاى ادارى برگزارى كنسرت را طى كنم، مشمول قوانينى هستم. يا نبايد كار كنم و يا بايد چارچوبها و قوانينى را كه تعريف شده رعايت كنم. اگر مىخواهم در كشور خودم كار كنم، بايد به اين قوانين پايبند باشم. نكتهاى كه شما مىگوييد درست است. موسيقى ما هيجان دارد و مردم را به تحرك وا مىدارد ولى كسى نمىتواند از روى صندلى بلند شود. اين موضوع را نبايد از من بپرسيد.
سوال من اين است كه با اين وضعيت هدف قطعات شما از بين نمىرود؟
من دوست دارم اين نوع موسيقى اجرا شود. تا به حال به اين شكل نبوده و يا هميشه خواننده حضور داشته و يا سازهاى ريتميك در خدمت اركستر بوده است. هميشه اين تفكر وجود داشته كه پركاشن يا هر ساز ضربى ديگرى ريتم مىزند و هر كس هر كارى دلش مىخواهد انجام دهد. اين بايد يك جايى بالاخره شكسته شود. ريتم فقط در خدمت اركستر نيست. من چند گروه جهانى مىتوانم نام ببرم كه همين طورى كار مىكنند و سايتشان هم موجود است. مثلا «سافريد» و يا «استامپ» كه در ايران هم خيلى معروف هستند. خيلى از خوانندههاى مطرح دنيا به عنوان مهمان به گروه «سافريدو» آمدهاند و يك قطعه برايش خواندهاند. «استامپ» كه فقط ريتم است. تو الان به من گفتى كه ريتم بايد در خدمت ملودى باشد، من اصلا اين موضوع را قبول ندارم. ريتم و فواصل اصوات اگر در خدمت هم نباشد موسيقى به وجود نمىآيد. اگر ريتم را حذف كنيم فقط يكسرى صدا بهجا مىماند. اگر ريتم روى اصوات نيايد و آنها را بالا و پايين نكند، ملودى به وجود نمىآيد.
فكر مىكنى موسيقى تو را مخاطبانت چقدر گوش مىدهند؟ خسته نمىشوند؟
نكتهاى را مثال مىزنم كه خيلى برايم جالب بود. فيلمبردار و تدوينگر كنسرت ما، رامين ميرسپاسي، ساليان سال در آمريكا زندگى كرده، كنسرتهاى خوب ديده، موسيقى را مىشناسد و خودش موزيسين است. به من گفت بعد از كنسرت تا بهحال كه در حال تدوين فيلم است و قطعات را گوش مىكند، از شنيدن هيچيك از قطعات خسته نشده است. آدمى حرفهاى است و با كسى تعارف ندارد. خيلى جاها هم تند و ضربتى انتقاد مىكند و حرفش را رك و قاطع مىزند. اين آدم مىگويد كه تا بهحال خسته نشده است. نظر كسانى كه متخصص نيستند براى من محترم است ولى كسانى كه متخصص هستند نظرشان خيلى براى من مهم است و در كارهايم نظراتشان را اعمال مىكنم. بعضىها را مىبينم كه فقط انتقاد تند مىكنند، بعضىها فقط از روى حسادت انتقاد مىكنند. بعد از يك مدت اين چيزها را مىفهمم. به نظر من موسيقى گروه «داركوب» خستهكننده نيست چون خود موسيقى شاداب و پرتحرك است. اين باعث مىشود كه گوشهايى كه متخصصانه موسيقى را گوش نمىكنند هم، با موسيقى همراه شوند.
به نظر من قطعات گروه «داركوب» در كنسرت اريكه آن قدر يك شكل و شبيه به هم بود كه وقتى يك قطعه را گوش كنى گويا 80 درصد كار را گوش دادهاي.
كاملا اشتباه است. با توجه به وقت و امكاناتى كه داشتم سعى كردم سازهاى مختلف ضربى را در قالب موسيقىهاى مختلف معرفى كنم. در قطعات اسپانيش، كاخن را معرفى كردم. كونگا را در يكسرى قطعات معرفى كردم. جمبه را معرفى كردم. به هر كس بگويى جمبه مىگويد در يك قطعه لسآنجلسى اسم آن را شنيده است. اين درد است كه در يك كشور، جمبه را به اين صورت بشناسند. داربوكا يا همان كه در ايران تمپو جا افتاده و تيمبالز را معرفى كردم. در يكى از قطعات كوزه زدم كه بدانند كوزه نوعى ساز است و فقط براى ترشى انداختن نيست. در جنوب ايران اين ساز را به نام جعله به كار مىبرند و انواع مختلف هم دارد. من سعى كردم در همه قطعات يك ساز ضربى را معرفى كنم و همه فكر نكنند سازهاى ضربى فقط براى عروسى است. در اين كنسرت چهار پنج هزار نفر سازها را ديدند، با فيلم ما ايكس نفر ديگر مىبينند و در كنسرت بعدى ما اين موضوع كمكم جا مىافتد كه اركسترى كه ساز كوبهاى باشد فقط اين نيست كه چهل تا دف؛ پنجاه تا نقاره و بيست و پنج تا تنبك بزنند و اسمش را گروه هزار تمبك يا صد دف بگذارند. ما در كنسرت بعدى مان از تنبك استفاده مى كنيم و از دف و نقاره هم استفاده مىكنيم. قرار است با نوازندههاى درجه يك اين كشور كار كنيم كه اسمشان را نمىگويم تا قطعى شود.
به عنوان نوازنده ميهمان مىآيند؟
جزوى از خود ما هستند.
گروه شما كه داراى چند عضو ثابت است.
بله، اينها نوازندههايى هستند كه در كنسرت بعدى به ما ملحق مىشوند. ساختار قطعات جديد، در كنسرت سال بعد ما تغيير مىكند و به تناسب آن، سازها و آدمهاى جديدى به گروه ملحق مىشوند. در كنسرت بعدى از تنبك و دف و نقاره استفاده مىكنيم. چون من اعتقاد دارم كه سازهاى خودمان آنقدر توانمند است و توانايى دارد كه از طريق اين نوع موسيقى ما، كه گوش جوانان بيشتر مىپسندد آنها را معرفى كنيم. من اين را مىدانم كه جوانها موسيقى را دوست دارند. در خيلى از جمعهاى دوستانه و ميهمانىها اين موسيقى را گذاشتهام و ديدهام كه بسيار دوست داشتهاند. دوست دارم از اين طريق قدرت موسيقى كشور خودمان را نشان بدهم. با تنبك و دف مىشود ريتمهاى هيجانى و جوانپسند ايجاد كرد، فقط اين نيست كه موسيقى سنتى را با آن اجرا كنند. سعى من اين است كه كارهاى جديدترى ارائه دهم.
برگرديم به سوال اول، «داركوب» با حاشيههايى كه برايش ايجاد شد معروف شد. آمدن گلزار و رفتن او از گروه حاشيههايى درست كرد كه ...
صد در صد در معرفى گروه تاثير بيشترى داشت.
چرا گلزار از گروه رفت؟
بهخاطر تفاوت سليقهمان و اينكه در برخى مسائل با هم توافق نداشتيم.
گلزار در مصاحبههاى اوليهاش به «داركوب» اميد داشت و كار در اين گروه را دوست داشت. خيلى عجيب بود كه ناگهان گروه را ترك كرد.
اينكه لطفش بود، ولى به هر حال برخى اخلاقيات آدم در معاشرت بيشتر مشخص مىشود. من هيچ بدىاى از گلزار نديدم و بىاحترامى هم نديدم. برايش احترام قائلم ولى ديدم راحتتر است كه با هم كار نكنيم. ما با دعوا از هم جدا نشديم. برخلاف اين تصور كه فكر مىكنند دو نفر حتما بايد همديگر را بزنند تا همكارىشان متوقف شود، براى ما اين طور نبود.
گلزار نوازنده خوبى بود؟
بله
اميد حاجيلو از اعضاى گروه شما گفت كه گلزار نوازنده بدى بود.
اميد گفت بد بود؟
بله
ببينيد، بستگى دارد كه با چه كسى مقايسهاش كنيد.
حاجيلو با شما مقايسه كرده بود.
خوب، ... من اگر مقايسهاش كنم با نوازندههاى ديگرى كه پركاشن مىزنند مقايسهاش مىكنم. وقتى گلزار را با آن افراد مقايسه مىكنم مىبينم كه با آنها فاصلهاى ندارد.
پس مشكل شما با گلزار بر سر نوازندگى او نبوده؟
نه در تفكرات با هم مشكل داشتيم.
نوع موسيقى شما را دوست نداشت؟
نه، دوست داشت. روى يكسرى سياستهايى كه در گروه بود طى توافقاتى كه انجام داديم باهم كنار نيامديم. نمىتوانستيم با آن شرايط با هم كار كنيم. روى سياستگذارىهاى گروه اختلافنظر داشتيم. گلزار در مقايسه با افراد ديگرى كه در جامعه اين ساز را مىزنند، نوازنده خوبى محسوب مىشود. اميد (حاجيلو) البته نظر لطفش است ولى نبايد گلزار را با من مقايسه كند. من از بچگى اين ساز را مىزنم. من اگر بتوانم سه نفر پركاشن نوازنده خوب را پيدا كنم صددرصد به گروه اضافه مىكنم. من مشكلم اين است كه نوازنده خوب اين ساز را پيدا نمىكنم. در ايران كسى را نداريم كه بتوانم به او اعتماد كنم و كار را به دستش بسپارم.
قبل از كنسرت به من قول داده بودى كه درباره خروج گلزار بىپردهتر صحبت كنى ولى باز هم به صورت كلى از اختلاف سليقه حرف مىزني.
آخر چه چيز را بايد بگويم؟
گويا مسئله مالى هم در ميان بوده است.
ما مشكل مالى با هم نداشتيم. از روز اول سر يك سرى از چيزها توافق كرده بوديم و طبق همان هم پيش رفتيم.
پس چرا اختلاف سليقهها بعد از كنسرت دوبى اتفاق افتاد؟
نه، هيچ مشكل مالى با هم نداشتيم.
يكى از اعضاى گروهتان براى من تعريف كرد كه گلزار مبلغ زيادى را پيشنهاد داده است؟
نه، اين طور نبوده. ما با هم در كار شريك بوديم و كسى به آن يكى مبلغى را پيشنهاد نمىداده. من با گلزار به مشكل مالى برنخوردم. بعد از كنسرت دوبى هم مسائل مالى طبق توافقى كه با هم داشتيم، انجام شد.
شايد توقعات بعدى گلزار زياد بوده؟
نه، قرار نبوده كه من به ايشان يا ايشان به من دستمزد بدهد. طبق درآمدى كه داشتيم توافق كرده بوديم.
من شنيدم كه وكيل آورده بود و درخواستهايى داشته است؟
بله وقتى خودشان اصفهان بودند يكسرى چيزها از طرف وكيلشان مطرح شد.
درصد بالاتر جزو اين يكسرى چيزها نبود؟
نه، من دروغ نمىگويم. درست است كه او مصاحبه كرد و گفت كه بليت كنسرت «داركوب» را نخريد ولى من به حرمت دوستى كه با هم داشتيم و دارم اين كار را نمىكنم. دروغ هم نمىگويم . پيشنهادى غير از چيزى كه بوده به من ندادند، هيچ دبهاى هم نكردند. فقط يكسرى شرايط جديد را مطرح كرده بود.
مىخواستند سرپرست گروه شوند؟
نه. خيلى چارچوببندى بود. من ترجيح دادم از اين سفتكارىها خارج شوم. آزادى و خالص بودن كنسرت ارسباران را به شخصه بيشتر دوست دارم. شرايط جديد پيشنهاد شده از طرف گلزار خيلى كار را چارچوببندى و خطكشى شده مىكرد كه به نظر من حس و دل كار را كم مىكرد.
در اينكه دروغ نمىگوييد شكى ندارم. گلزار در مصاحبه خود گفته كه بليت «داركوب» را نخريد، آن وقت شما مىگوييد كه با هم دعوا نكردهايد.
دعوا نكرديم. ايشان كار قشنگى انجام نداد. جايى گفته بود كه ما قصد سوءاستفاده از او را داشتهايم، من اگر اسم ايشان را در تبليغات كار مىگذاشتم از اسمشان سوءاستفاده مىكردم. وقتى من مصاحبه كردهام و اسم ايشان را هم در پوستر نگذاشتهام و بليت فروشى هم ادامه پيدا كرده، چه سوءاستفادهاى مىكنم؟ مخاطب ايشان هم كه بهخاطر او مىخواهند بيايند وقتى اطلاع پيدا مىكنند كه در گروه نيست، نمىآيند. مگر اينكه بخواهند به خاطر «داركوب» بيايند.
در كنسرت حوزه هنرى كه توسط ارشاد لغو شد هنوز گلزار در گروه بود؟
بله.
در آن كنسرت شركت ال جى اسپانسر كار بود كه به خاطر گلزار آمده بود.
بله درسته.
گروه «داركوب» شايد علاقه زيادى دارد كه با نام ستارههاى سينما براى خودش معروفيت بياورد؟
من دوست دارم اين گروه به خاطر موسيقىاش معروف شود. بعد از كنسرتها آمار كسانى كه اين سازها را شناختهاند افزايش يافته.
بعد از گلزار نوبت حامد بهداد ديگر ستاره سينما رسيد.
بهداد در گروه بود. البته تا هفته آخر كنسرت هم قرار بود حضور نداشته باشد چون گرفتار بود و نمىرسيد. هفته آخر گفت كه مىآيد.
شما حتما ديديد كه از ابتداى كنسرت «داركوب» همه منتظر قطعهاى بودند كه او اجرا مىكند؟
اصلا شكى نيست كه حامد مخاطبان خودش را دارد. او بازيگر محبوب خود من است و دوست عزيز من هم هست.
اين هم دوباره استفاده از يك ستاره سينما براى شهرت گروه بود؟
نه، دوستى من و حامد برمىگردد به قبل از شهرت او. قبل از اينكه گروه «داركوب» معروف شود، صداى او در ارسباران به صورت پلىبك پخش شد. حضور او در گروه به خاطر توانايىاش در خواندن است.
حامد بهداد بسيار فالش مىخواند. اين نوع خواندن چپ كوك نيست، فالش است.
نه، فالش نبود. اشتباه مىكني. ممكن است فالشى داشته باشد، هر خوانندهاى ممكن است در اجراى زنده فالشى داشته باشد. حامد به طور جدى اولين كنسرتش بود. مىتواند به خاطر حضور مردم و اجراى زنده هول شود.
البته با هول شدن حامد بهداد اصلا موافق نيستم چون حتى حاضر نشد مثل بقيه اعضاى گروه تعظيم كند. در مقابل آن همه تشويق فقط سرى تكان داد و رفت.
شبهاى دوم و سوم با او صحبت كرديم و درست شد. گفت اصلا حواسش به اين قضيه نبوده است. شب آخر با مردم صحبت كرد و مهمانهاى بازيگرش را خودش معرفى كرد.
شب اول بىتجربه بود كه آن كار را انجام داد. ما نبايد اينگونه قضاوت كنيم. نبايد حركت او را به بىاحترامى به مردم نسبت دهيم.
قبل از كنسرت به من گفته بودى كه حامد بهداد خاص مىخواند.
نوع خواندنش خاص است.
خراسانى دشتستانى خواند، چيز خاصى در بين نبود.
خيلى خوب خواند و هيچ ايرادى نداشت. چند تا خواننده در بازار موسيقى هستند كه فالش مىخوانند؟ ما نمىتوانيم دنبال خوانندهاى بگرديم كه اصلا فالش نخواند.
شما كه به خواننده احتياجى نداريد، شما مىخواهيد ريتم را به مردم معرفى كنيد.
نه، من دوست دارم تنوع ايجاد كنم. شايد در كنسرت بعدى يك خواننده آذرى خوب پيدا كنم و «كوچه لر» را برايمان بخواند.
سبك موسيقى خودت را چه مىداني؟
نمىشود گفت سبك موسيقى ما «هاوس» است، چون چكيدههايى از موسيقىهاى مختلف هم داشتيم. يك جور الكتروآكوستيك بود. ما قطعه فلامينگو هم در كنسرت داشتيم.
كنسرت را كنار بگذاريم. كار شما قطعات ريتميكى بود كه اجرا كرديد. سبك آنها چيست؟
نزديك به «هاوس» است.
من سوالى ندارم اگر نكتهاى هست بگوئيد.
سوال ديگرى نداري؟ شك و شبههاى درباره خروج گلزار از گروه «داركوب» برايت نمانده است؟ دوست دارم بپرسى و فكر نكنى كه در ابهام صحبت كردهام.
دقيقا كه نگفتى چرا گلزار رفت؟
گفتم كه سر مواد قرارداد تفاهم نداشتيم. ديگر سراغ ريز اين قرارداد نرويم. نه درصد ديگرى را دبه كرد و نه چيز ديگر.
طبق شرايطى كه وكيل ايشان مطرح كرد ديدم كه نمىتوانيم با هم كار كنيم.
به گلزار اعلام كرديد كه از گروه برود؟
اعلام كردم كه كار نكنيم بهتر است، تا شايد بعدها اگر دوباره توافق داشتيم كار كنيم.
من بارها در سايتها خواندم كه شما و گلزار با هم سرپرست گروه بوديد؟
بله.
پس شما چگونه به گلزار گفتيد كه برود؟
چون من «داركوب» را درست كردم و ايشان بعدا به گروه اضافه شد.
بعدها به گروه اضافه شد و سرپرست شد؟
نه، سرپرست من بودم. كارها مال من است، من گروه را جمع كردم و من نوازنده اصلى گروه هستم.
بالاخره گلزار سرپرست گروه بود يا نه؟
نه! سرپرست گروه من بودم و هستم.
دوشنبه 17 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: حيات نو]
[مشاهده در: www.hayateno.ws]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 398]
-
گوناگون
پربازدیدترینها