تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1833258029
سينما - شكستن قواعد دل و جرأت ميخواهد
واضح آرشیو وب فارسی:ایسکانیوز: سينما - شكستن قواعد دل و جرأت ميخواهد
سينما - شكستن قواعد دل و جرأت ميخواهد
مايكل كيپلي/ ترجمه: يحيي نطنزي : ماه گذشته در جريان دو ملاقات در سوني پيكچرز اتفاقاتي روي داد كه تا حد زيادي شبيه هم بودند. نگهبانان باكفايت دروازه ورودي با كامپيوترهايشان كلنجار رفتند تا اسامي مورد نظرشان را پيدا كنند اما نه اثري از نويسنده و تهيهكنندهاي به نام آكيوا گلدزمن پيدا كردند و نه به كارگرداني به اسم پيتر برگ برخوردند. يكي از نگهبانان جوان و خشمگين اتاقك نگهباني خودش را به كامپيوتر رساند و گفت: «چرا اسم اين دو نفر توي سيستم پيدا نميشه؟»
طبيعي است كه نبودن اسم آكيوا گلدزمن و پيتر برگ در كامپيوتر نگهباني صرفا يك اشتباه بوده است چراكه در واقع هر دوي آنها به نوعي در «سيستم» قرار دارند. اين دو نفر اخيرا به سرقفلي سوني پيكچرز تبديل شدهاند و در بهار دلانگيز گذشته هفتههاي متوالي در اتاقهاي مخصوص تشكيل جلسه و صحنههاي نمايش تاريك اين استوديو رفت و آمد داشتهاند تا با داد و قال و پيگيريهاي خود آخرين مرحله توليد فيلم «هنكاك» را كه در آخر هفته چهارم جولاي هزاران سالن آمريكايي را به اشغال خود درميآورد تكميل كنند. در معنايي وسيعتر گلدزمن و برگ دقيقا همان كساني هستند كه هنگام معطل شدن در برابر دروازه ورودي سوني پيكچرز به نظر ميآمدهاند: نفوذيهاي كاربلدي كه به اندازه كافي غريبه هستند تا هاليوود مشتاق همكاري با آنها باشد!
هر دوي آنها فيلمهاي بزرگي براي كمپانيهاي بزرگ توليد ميكنند. مثلا توليد «هنكاك» با بازي ويل اسميت- كه به نوعي ميتوان وي را باارزشترين ستاره بازيگري در جهان دانست- تقريبا 150 ميليون دلار خرج برداشته و تقريبا به همين ميزان هم خرج تبليغات بينالمللياش شده است. با اين حال گلدزمن و برگ اغلب نميتوانند در برابر فيلمهايي مقاومت كنند كه استوديو را يك قدم از حاشيه امن خود دور ميكند. «آقا و خانم اسميت» كه آقاي گلدزمن تهيهكنندهاش بود قصه آدمكشهايي را تعريف ميكرد كه با بحران عشقي مواجه شدهاند و ميخواهند همديگر را بكشند. «قلمرو پادشاهي» به كارگرداني آقاي برگ هم اكشن دور از انتظاري بود كه داستانش را در عربستان سعودي تعريف ميكرد.
«هنكاك» را شايد بتوان فيلمي دانست كه به جاي يك قدم دو قدم از حاشيه امن استوديو فاصله گرفته است. اين بار آقاي اسميت كه اشتياق بيحد و حصري براي كنار گذاشتن محدوديتهاي معمول داشته است («علي» را به بياوريد كه زماني روي پرده رفت كه آقاي اسميت هنوز يك ستاره اكشن-كمدي بود) نقش يك ابرقهرمان دائمالخمر را بازي ميكند كه از كار خود نفرت دارد و دل و جرأت خود را هم از دست داده است؛ چيزي شبيه آقاي برگ در آخرين هفتههاي توليد فيلم كه حسابي خود را باخته بود (از آقاي گلدزمن نقل است كه يكي از روزهاي فيلمبرداري وقتي آقاي اسميت با حال و روز نزار آقاي برگ مواجه ميشود ميگويد: «اه! اه! هنكاك ايناهاش»).
در ميان تهيهكنندگان فيلم دو نام ديگر هم به چشم ميخورد: مايكل مان و جيمز لسيتر (شريك توليد هميشگي آقاي اسميت). آقاي گلدزمن تقارن اين دو نام را تركيب نهچندان استوار فيلمسازان همفكر مينامد كه صرفا به فيلمهاي دنبالهاي تابستاني و نماهاي بيخطر انيميشني نميچسبند و گهگاه با فيلمهاي غيرعادي صنعت سرگرميساز را به هراس و واهمه مياندازند. آقاي مان اخيرا درباره هنر طاقتفرساي توليد فيلم به نحوي كه هم سيستم راضي بماند و هم تماشاگر گفته است: «توليد فيلم به اين شيوه علاوه بر اينكه لزوم بيشتري دارد با دشواريهاي بيشتري هم همراه است.»
با توجه به چنين نكاتي بايد گفت «هنكاك»، فارغ از توفيق يا شكست در گيشه، به احتمال زياد به عنوان فيلمي شناخته خواهد شد كه هاليوود را مجبور كرده است كمي از مسير اصلياش منحرف شود. در واقع «هنكاك» همان كاري را انجام خواهد داد كه پيش از اين فيلمهاي پرفروشي همچون «جنگهاي ستاره»، «تايتانيك»، «حس ششم» و فيلمهاي ناكام ماندهاي همچون «آخرين قهرمان اكشن» و «دروازه بهشت» انجام دادهاند.
جالب است كه آقاي برگ و كمپاني توليدكننده فيلم تا همين اواخر هم مشغول آزمايش امكانات خلاقانه روي اين فيلم بودند. فيلم آنها به لحاظ تاريخ اكران جايگزين «تغيير شكلدهندهها» در سال گذشته شده است كه يك فيلم شلوغ پلوغ پر از اسباببازيهاي متحرك با درجه نمايشي PG-13 بود. «هنكاك» اما از آوريل گذشته تاكنون دو بار به انجمن سينماي آمريكا ارسال شد و هر دو بار به درجهاي غير از R دست نيافت و در نهايت براي اينكه تماشاگران احتمالا گستردهاش را از دست ندهد با كمي جرح و تعديل توانست درجهPG-13 را كسب كند. البته آقاي برگ يكي از دلايل اين مسئله را خيانت مسوولان مربوطه ميداند: «آنها سه هفته قبل و در آخرين لحظات حقمان را خوردند.» آقاي برگ در حالي اينگونه سخن ميگويد كه بالاخره توانسته از دروازه ورودي وارد سوني پيكچرز شود، تيشرت اسكاتلندي مارك مكلستر به تن دارد و در آبدارخانه كوچك استوديو به آرامي قهوهاش را سر ميكشد و حرفهايي ميزند كه كارگردانها معمولا در صحبتهاي ضميمه ديويدي به زبان ميآورند. وي همچنين «هنكاك» را كماكان فيلمي خشن ميداند كه به فيلمنامه اصيل درخشانش كاملا وفادار مانده است؛ فيلمنامهاي كه وقتي نويسندهاش وينسنت انگو بيش از 10سال پيش با عنوان «ميآيد، امشب» منتشرش كرد به متني غيرقابل توليد شبيه بوده است. وي معتقد است اگر قرار بود «هنكاك» مطابق ميل تهيهكنندگان پيش برود نتيجه نهايي به يك «حماقت كودكانه حماسي» تبديل ميشد. از سوي ديگر امي پاسكال نايبرئيس سوني پيكچرز در پاسخ به چگونگي فرآيند توليد فيلم رويكرد متعادلتري نسبت به غيرعادي بودن فيلم اتخاذ ميكند: «ويل اسميت در فيلمي مفرح و پر از صحنههاي اكشن نقش يك ابرقهرمان را بر عهده دارد. آنقدرها هم كه شما ميگوييد عجيب نيست.» اما وقتي در خلال گفتوگوي تلفني كمي تحت فشار قرار ميگيرد قبول ميكند كه «هنكاك» برخي قوانين را زير پا گذاشته است: «اين فيلم نسبت به فيلمهاي قبلي توليد شده كمي متفاوت است.»
در مقابل آقاي برگ با افشاگري ميگويد تهيهكنندگان تنها اخيرا به فيلم روي خوش نشان دادهاند. وي حتي معتقد است تهيهكنندگان متاثر از نگرش بازاريابانه خود در تبليغات از بار درام فيلم كاستهاند و وجوه اكشن و طنازانه آن را بارز كردهاند. وي ميگويد در يكي از آنونسهاي فيلم آقاي اسميت را قهرماني معرفي كردهاند كه يك نهنگ به گل نشسته را به دريا برميگرداند و يك قايق بادباني را در هم ميشكند. وي ادامه ميدهد: «چهرهاي كه از قهرمان فيلم در تبليغات نشان داده ميشود نسبت به آنچه در فيلم وجود دارد مثبتتر و بيخطرتر است.»
سوني پيكچرز تابستان خود را با ابرقهرمان نامأنوس و غيرعادي فيلم «هنكاك» آغاز ميكند- حتي در دنباله جديد بتمن «شواليه تاريكي» هم قهرمان فيلم روي نيمكت اتوبوس نميخوابد! سوني پيكچرز در اين فيلم تا حد زيادي وامدار ستاره ماندگار اين كمپاني يعني آقاي اسميت است. همكاري با آقاي اسميت از فيلم «پسران بد» در سال 1995 آغاز شد و تا هفت فيلم ادامه پيدا كرد كه همگيشان با اقبال تماشاگران مواجه شدند. خانم پاسكال در اين باره ميگويد: «ويل اسميت در هر فيلمي بازي كند بر ويژگيهاي مثبت آن ميافزايد.» ناگفته نماند كه آقاي اسميت پرسوناي پلاتيني خود در شخصيتهاي اغلب (به لحاظ طراحي) دور از انتظار را تا حد زيادي وامدار آقاي گلدزمن است. چراكه آقاي گلدزمن استاد انتخاب نقشهاي متفاوتي است كه اگر به درستي انتخاب نشوند ميتوانند تا حدي براي بزرگترين ستارههاي سينما مخرب باشند كه آن بازيگر بعد از اكران فيلمش مجبور شود دزدكي از دروازه ورودي استوديوها عبور كند! اما جالب است كه به دليل هوشمندي آقاي گلدزمن اين اتفاق هرگز براي آقاي اسميت نيفتاده و در عوض هر بار بر ارزش و اعتبار اين بازيگر افزوده شده است.
با نگاهي به گذشته با فيلمهايي در كارنامه آقاي گلدزمن مواجه ميشويم كه گرچه اغلب در زمان توليدشان ترديدهايي وجود داشته است اما اكنون با خيال راحت ميتوان بر سرشان شرطبندي كرد. «يك ذهن زيبا» را به ياد بياوريد كه استوديوي يونيورسال را به دليل تعريف داستان يك رياضيدان شيزوفرنيك تحت فشار قرار داد. با اين حال فيلم علاوه بر بردن جايزه اسكار بهترين فيلم و بهترين فيلمنامه براي آقاي گلدزمن يك نامزدي اسكار هم براي راسل كرو در سال 2002 به ارمغان آورد.
استوديوي برادران وارنر هم ابتدا براي توليد فيلم ترسناك «من افسانهام» كه اتفاقا خيلي پرفروش شد ترس و واهمه داشت اما اين فيلم هم به تهيهكنندگي و نويسندگي آقاي گلدزمن و البته بازيگري آقاي اسميت سرنوشت درخشان «يك ذهن زيبا» را پيدا كرد.
قهرمان اين موفقيتها، آقاي گلدزمن ميگويد زمان نگارش فيلمنامه «من افسانهام» به او گفته بودند: «حواست باشد اين يك فيلم صامت است و ويل اسميت حتي نبايد يك حركت خندهدار هم انجام دهد.» طبيعتا اگر آقاي گلدزمن به توصيه توليدكنندگان گوش ميداد «من افسانهام» بسياري از ويژگيهاي مثبت خود را از دست ميداد.
همان قدر كه آقاي برگ به اندازه كافي خوشلباس است و با موهاي خاكسترياش شيك به نظر ميآيد آقاي گلدزمن هم با كت اسپرتي كه به تن دارد واقعا به يك نفوذي ميماند كه خود را در سوني پيكچرز جا كرده است. آقاي گلدزمن در اغذيهفروشي مخصوص كارمندان سوني پيكچرز در حالي كه سالاد كاب خود را تمام ميكند يادش ميآيد كه چندي پيش به آقاي انگو پيشنهاد داد تا فيلمنامه متفاوتي بنويسد تا به مديران اجرايي استوديوي برادران وارنر كه آن زمان مشغول كار روي پروژه «سوپرمن» بودند بدهند. مديران اجرايي وارنر به محض شنيدن اين خبر با جديت ميگويند: «نه. نه. نه. نه. نه!.»
حكايت جالب توليد «هنكاك» اينگونه ادامه پيدا ميكند كه آقاي گلدزمن بعد از آماده شدن فيلمنامه آقاي انگو به سراغ دوست دوران تحصيلش ريچارد سپرستين كه يكي از مديران اجرايي كمپاني مستقل آرتيسان اينترتينمنت بوده است ميرود تا روساي كمپاني را راضي به سرمايهگذاري كند. ظاهرا ماجرا به خوبي پيش ميرود و قرار ميشود يكي ديگر از دوستان آقاي گلدزمن يعني آقاي مان فيلمنامه را كارگرداني كند. اما آقاي مان در لحظهاي حساس كارگرداني «ميامي وايس / پليس ضدفساد ميامي» را به هنكاك ترجيح ميدهد و به جايش تصميم ميگيرد يكي از تهيهكنندگان پروژه باقي بماند.
با كنار كشيدن آقاي مان آرتيسان هم عقبنشيني ميكند اما آقاي گلدزمن فيلمنامه را براي بازنويسي به وينس گيليگان (سريال تلويزيوني «پروندههاي مجهول» و سريال Breaking Bad محصول شبكه AMC) و جان آگوست (ماهي بزرگ) ميسپارد. براي كارگرداني هم نامهايي مانند جاناتان ماستو (ترميناتور 3: خيزش ماشينها) و سپس گابريل موچينو (در جستوجوي خوشبختي) مطرح ميشوند اما آقاي برگ در نهايت كار را به دست ميگيرد (آقاي انگو درخواست گفتوگو براي اين مقاله را نپذيرفت. به گفته كارگزارش وي متولد ويتنام است و ميخواهد با پولي كه از «هنكاك» نصيبش ميشود مدرسهاي در آنجا بسازد). آقاي گلدزمن بعد از انتخاب كارگردان به سراغ آقاي اسميت ميرود تا او را به بازي در فيلم راضي كند. همزمان فيلمنامه را دوباره با وارنر ميفرستد كه البته مجددا رد ميشود اما اينبار اجازه ميدهند تا خانم پاسكال و سوني پيكچرز پا پيش بگذارند. آقاي گلدزمن تصديق ميكند كه دليل بيميلي وارنر به مشاركت در توليد «هنكاك» رويكرد پاروديك اين فيلم نسبت به ماندگارترين شخصيت مخلوق استوديوي وارنر بوده است. وي توضيح ميدهد كه هنكاك در اين فيلم حتي نميتواند در كنار زني كه در مهماني با او آشنا شده بماند: «ناتوانيهاي فيزيكي اين ابرقهرمان دقيقا همان چيزي است كه در اين فيلم به بازي گرفتهايم.»
آقاي گلدزمن ادامه ميدهد جسارت بيحد و حصر موجود در «هنكاك» احتمالا باعث شده بود «سيستم»- مديران اجرايي، كارگزاران و كارچاقكنهاي محتاط- به آقاي اسميت هشدار دهد كه هرگز به اين پروژه نزديك نشود. كه البته اين هشدار به دليل دوستي عميقي كه ميان آقاي گلزمن و آقاي اسميت خصوصا به دليل توليد فيلمهاي «من افسانهام» و «من، ربات» وجود داشته است بياثر ميماند (آقاي اسميت هم از طريق مدير برنامههايش درخواست گفتوگو براي اين مقاله را بيپاسخ گذاشت). توليد «هنكاك» باعث شد پاي آقاي اسميت بيش از پيش به سوني پيكچرز باز شود و فيلمنامههاي «رمز داوينچي» و «فرشتهها و شياطين» را براي آنها و ايميجين اينترتينمنت اقتباس كند. آقاي گلدزمن معتقد است فعاليت موفق در سينما هنوز هم هر چند با احتياط محتاج زندگي در كانون خطر است: «همه ميدانند كه در سينما بايد به دنبال زير پا گذاشتن قواعد بود. اما معمولا هيچكس از اين مرحله فراتر نميرود چون اقدام عملي براي شكستن قواعد واقعا به دل و جرأت نياز دارد.»
منبع: نيويورك تايمز
دوشنبه 17 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسکانیوز]
[مشاهده در: www.iscanews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 339]
-
گوناگون
پربازدیدترینها