واضح آرشیو وب فارسی:ايران ورزشی: تأملى بر كتاب «منزلت عقل در هندسه معرفت دينى»اثر آيت الله جوادى آملى "حريم ممنوعه عقل
ليدا فخرى* آيا دين را مى توان به محك عقل گذاشت تبيين سهم «عقل» در قلمرو دين ناگزير سؤالاتى را به ذهن دين پژوهان متبادر مى كند از جمله اين كه: ۱. آيا عقل در بعد هستى شناختى دين مؤثر است يا تنها وظيفه شناخت دين را دارد ۲. كار عقل صرفاً ادراك احكام مجعول دينى است يا مى تواند انشا و حكم دينى نيز داشته باشد ۳. آيا عقل مفتاح و كليد ورود بشر به ساحت دين است يا مصباح و چراغى است براى روشن كردن محتواى دين ۴. آيا عقل مى تواند ميزان دين باشد مداقه پيرامون هر يك از اين مباحث ما را ناگزير از بررسى رابطه دين و عقل خواهد كرد. بحث بلند دامن نزاع بين علم كه محصول عقل است و دين كه رهاورد وحى است محصول تصوير ناصوابى است كه ريشه در اين پندار دارد كه آنچه دين مى گويد علم در برابرش قد علم مى كند و متقابلاً آنچه علم مدعى است، دين در مقام نافى حاضر مى شود. در حالى كه اين تقابل انگارى و جدا پندارى دو حوزه علم و دين [يا به عبارتى عقل و دين] ثمره تلخى جز فربهى علم و انزواى دين در عرصه مديريت و هدايت زندگى بشر امروز نداشته است. آسيب شناسى اين وضعيت سالهاست كه در كانون پژوهش هاى عالمان و دانشمندان ما قرار گرفته است.* عقل و نقل پرده دار حريم معرفت دينىاخيراً نشر گزيده كار اسراء كتابى از آيت الله جوادى آملى با عنوان «منزلت عقل در هندسه معرفت دينى» منتشر كرده است كه مورد توجه و تأمل مراكز دانشگاهى و حوزوى قرار گرفته است.آيت الله جوادى آملى در اين اثر به توصيف دقيق رابطه عقل و دين پرداخته و شأن عقل در قلمرو دين را تبيين كرده اند. ايشان در باب تعارض خيالى و توهم جدايى علم و دين استدلال مى آورند و مى نويسند؛ عقل در برابر نقل مى ايستد نه در برابر دين و بر اين رأى تأكيد مى گذارند كه عقل خارج از قلمرو معرفت دينى نيست.عقل و نقل هر دو پرده دار حريم معرفت دينى اند. هيچ يك از ديگرى پرده درى نمى كند.ثمره اين بحث براى جامعه علمى و دينى ما «اسلامى شدن علوم» خواهد بود. چرا كه علم وقتى اسلامى مى شود كه عقل مانند نقل حجت دينى باشد. اگر عقل حجت دينى باشد و حكم دينى را مى رساند به اين اعتبار محصولات عقلى به معناى وسيع آن كه شامل علوم طبيعى، انسانى، رياضى و فلسفه مى شود، در نهايت مطالب دينى را مى رسانند نه اين كه بيگانه و متمايز از دين باشند.در واقع كتاب حاضر مجموعه مباحثى است كه آيت الله جوادى آملى طى دو دهه اخير در همايش ها و جلسات ويژه در جمع اساتيد حوزه و دانشگاه تحت عنوان «منزلت عقل در هندسه معرفت دينى» ارائه كرده اند، كه به همت حجت الاسلام دكتر احمد واعظى و حجت الاسلام حسين شفيعى تنظيم و تدوين و ويرايش شده است.* كاركرد عقل در بعد هستى شناختى دينمجراى دخالت عقل در بعد هستى شناختى دين مقوله جعل و انشاى احكام است. اگر كسى ادعا كند كه عقل آدمى شأن جعل حكم را دارد، درواقع پذيرفته است كه عقل مى تواند در بعد تشريعى دين سهيم باشد و احكامى را به مجموعه دين بيفزايد.آيت الله جوادى آملى در اين رابطه چنين مى آورند كه حق آن است كه منبع هستى شناسى دين فقط اراده و علم ازلى الهى است و همه اصول و فروع محتوايى آن از ناحيه خداى سبحان تعيين مى شود و عقل آدمى فاقد شأن حكم كردن و دستور دادن است و همانند نقل تنها گزارشگر و ادراك كننده احكام و دستورهاى الهى است. عقل در عالم تشريع و احكام الهى و دينى از خود مطلبى براى ارائه ندارد، بلكه فقط مى تواند منبعى براى ادراك احكام الهى باشد. اين كه گفته مى شود عقل حكم مى كند؛ يعنى حكم خدا را مى فهمد وگرنه عقل، خواه در بود و نبود، يعنى حكمت نظرى، خواه در بايد و نبايد؛ يعنى حكمت عملى فاقد حكم است. معناى حكم عقل، كشف واقع است. به اين اعتبار، عقل مصدر صدور هيچ قانون و حكمى كلى نيست و نمى تواند در قلمرو احكام و قوانين دينى سهمى داشته باشد و در حريم هستى شناختى دين مؤثر باشد. آن كه حكم خدا را مى فهمد و ادراك مى كند عقل نظرى است كه شأن حكم كردن ندارد و آن كه درحوزه شخصى حكم مى كند و مى تواند ولايت و آمريت فردى داشته باشد عقل عملى است كه در حريم خود شخص اين كار از او برمى آيد و ربطى به ديگر انسان ها نداشته، چنان كه ارتباطى به حريم دين ندارد.* سهم عقل در بعد معرفت شناختى دينعقل، مصباح و چراغ دين و در كنار نقل منبع معرفت بشر ازدين و كاشف محتواى اعتقادى و اخلاقى و قوانين فقهى و حقوقى دين است. به اين اعتبار است كه استاد آيت الله جوادى آملى مى گويند: كسانى كه عقل را ميزان دين و شريعت مى پندارند نگاهى افراطى به شأن عقل در قلمرو دين دارند، زيرا ميزان بودن عقل در ساحت دين به اين معناست كه هرچه مطابق و موافق با عقل است و عقل مى تواند بر درستى آن اقامه برهان كند، صحيح بوده و جزو دين محسوب مى شود و هرچه با عقل موافق نبود و عقل از تأييد استدلالى آن برنيامد، ناصحيح است و جزو دين به حساب نمى آيد.عقل را از مرز اعتدال بيرون بردن آثار سوء فراوانى دارد كه يكى از ثمره هاى تلخ اين نگاه افراطى به عقل ارائه تفسيرى ناصواب از خاتميت پيامبر اكرم (ص) است، زيرا براساس تلقى مفرطانه از ارزش عقل، هنگامى كه عقل بشر رشد كرد، ديگر نيازى به وحى نيست، چون عقلى كه مبناى سنجش صحت و سقم محتواى دين است خود مستقيماً هادى و راهبر انسان در شئون فردى و جمعى مى شود.در كنار نگرش باطل افراطيون كه عقل را ميزان شريعت مى دانند، نگرش باطل تفريطيون است كه عقل را صرفاً مفتاح شريعت و كليد ورود بشر به عرصه دين مى شمرند.آيت الله جوادى آملى در باب ديدگاه اين گروه نيز بر اين عقيده است كه مفتاح بودن عقل براى دين يعنى عقل وجود خدا و ضرورت وحى و ارسال پيامبر را ثابت و حجيت كتاب و سنت را براى بشر مدلل مى كند و آنگاه كار وى به اتمام مى رسد و به كنارى گذاشته مى شود و جامعه بشرى با محتواى دين روبه رو است كه از طريق فهم كتاب و سنت بايد به آن برسد و اين جماعت براى عقل سهمى در هماهنگى محتواى احكام دينى با زيرساختارهاى اصلى قائل نيستند. يكى از آثار مشئوم و تلخ نگاه تفريطى به عقل تفسير متحجرانه از دين و تبيين راكدانه و جامدانه؛ نه پويا و پايا از آن است.در حالى كه شرط اعتدال آن است كه عقل افزون بر مفتاح دين بودن نسبت به اصل گنجينه دين، مصباح آن نيز هست و منبع معرفتى بشر نسبت به مضامين و محتواى گنجينه دين است، بنابراين اگر اراده و علم الهى مبدأ هستى شناختى دين است، به مدد عقل و نقل مى فهميم كه خدا چه چيزى را اراده كرده و چه امورى را در مجموعه دين قرار داده است؛ يعنى عقل در اثبات اصول اولى دين، مانند وجود مبدأ، وحدت مبدأ، اسماى حسناى مبدأ، عينيت اسما و صفات با هم و با ذات مبدأ و ضرورت ارسال پيامبر و انزال كتاب و مانند آن مبادى و مبانى بين و مبين دارد و آن مبانى نبايد مورد آسيب قرار گيرد. عقل در سطوح مختلف خويش از عقل تجربى گرفته تا عقل نيمه تجريدى و تجريدى محض، در صورتى كه معرفتى يقينى يا طمأنينه بخش به ارمغان آورد مى تواند كاشف از احكام دينى باشد و بعد شناختى قوانين دين را در كنار نقل تأمين كند.* مناطق قرقگاه حضور عقلگرچه عقل مصباح شريعت و كاشف از احكام واقعى دين است، اما محدوديت هاى فراوانى دارد و به عرصه هايى از دين راه نمى يابد و مناطقى قرقگاه حضور اوست.اين مناطق ممنوعه عقل را آيت الله جوادى آملى اينگونه معرفى و توصيف مى كند؛ عقل مى داند كه ادراك ذات حق تعالى منطقه ممنوعه است و هيچ مدركى به آنجا دسترسى ندارد، همانگونه كه كنه صفات حق تعالى كه عين ذات اوست نيز منطقه ممنوعه ديگرى براى عقل است. از اين دو منطقه ممنوعه كه بگذريم آنچه براى عقل باقى مى ماند امكان ادراك فيض خداست كه وجه الله است. فعل الهى و فيض الهى همان ظهور خداوند و تجلى اوست و فهم و ادراك جلوات و فيوضات الهى، ادراك خداوند محسوب مى شود.يكى ديگر از محدوديت هاى ادراكى عقل به مقوله جزئيات دينى مربوط مى شود. عقل خود مى داند كه در جزئيات مجاز به دخالت نيست و تنها در زمينه هاى كلى در حريم دين شناسى راه دارد و مانند چراغى مى تواند مناطق كلى را روشنگرى كند. عقل چه مى داند كه فلان نماز بايد چند ركعت باشد. عقل از كجا بداند كه تلبيه گفتن حاجى در حج قران به اين است كه نعلين خود را به گردن شتر قربانى آويزان كند. صدها مورد از اين قبيل در اصول و فروع دين هست كه عقل موحد سمعاً و طاعتاً آن را مى پذيرد و نسبت به ساحت مقدس ربوبى فقط عبد محض است و مى فهمد كه بى مدد نقل، راه به جايى نمى برد.اين محدوديت ادراك، نكته اى نيست كه كسى بر عقل تحميل كند، بلكه خود عقل نظرى بر جهل و قصور خويش در بسيارى از موارد معترف است، از اين رو بهترين دليل و بيشترين دليل نياز به وحى و نبوت و دين الهى از ناحيه عقل نظرى اقامه مى شود.•••به جز بحث شأن عقل در قلمرو دين از ديگر مباحثى كه آيت الله جوادى آملى در اين كتاب طرح و بحث مى كند مى توان به اين سرفصل ها اشاره كرد؛ نسبت عقل و نقل در قرآن/ تعارض عقل و نقل/ تعارض علم و دين/ اسلامى كردن علوم و دانشگاه ها/ تأثير همگانى عقل و نقل در قلمرو علوم اسلامى/ مدعيات مكتب تفكيك.مباحثى كه در اين مجموعه مورد مداقه قرارگرفته اند با تدقيق كلام و تعمق بيان و صراحت سخنى كه از آيت الله جوادى آملى سراغ داريم، فراهم آمده اند و به اين اعتبار اثرى شايسته و درخور تأمل به مخاطبان مباحث دين پژوهى اسلامى عرضه شده است.
دوشنبه 17 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايران ورزشی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 176]