تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1835135950
کسی نقد علمی و خوب از کتاب* دا * داره..؟؟
واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: docki_joon29-10-2009, 02:07 AMکسی نقد علمی و خوب از کتاب * دا * داره..؟؟ سلام به همه دوستان... من خیل دوست دارم نقد کامل و تخصصی ( ازهمه جوانب) درباهر کتاب دا رو بخونم.. نقدای معمولی که توی صدا و سیما و جاهای دگه که کوتاه بودن رو خودنم یا شنیدم... اما اینبار میخوام یه خورده تخصصی تر یا کاملتر باشه.. من معمولا نقدای خوبشو خودنم...میخوام نقاط ضعف این کتاب هم برام شرح داده بشاه.. ............. اصلا چنین نقدی توی نت پیدا میشه...نقدی که نقات قوت و مخصوصا نقاط ضعف این کتارو با بیانی رسا شرح داده باشه.. ......... ممون میشم کسی کمکم کنه.. اگه هم پیدا نمیشه فقط بگین که منتظر نباشم.. با تشکر sasha_h30-10-2009, 11:45 PMسلام نقد کتاب دا : چکيده کتاب خاطرات زهرا حسيني که اولين بار در شهريور ماه 1387 به چاپ رسيد، به ادعاي ناشر، طي مدت کوتاهي چندين بار تجديد چاپ شده و همه نسخه هاي آن به فروش رسيده است . اين کتاب از ان دسته آثار جنگ است که راوي خود در نزديکترين حالات در تمام صحنه هاي جنگ خرمشهر حضور داشته و به عنوان غسال، قبر کن، امدادگر و پرستار ، خدمت کرده و در سخت ترين روزهاي جنگ خرمشهر بسياري صحنه هاي دور از ذهن را ديده و به تصوير کشيده است . با توجه به اهميت اين کتاب در نشان دادن بخش کوتاهي از تاريخ جنگ ايران و عراق در هنگام اغاز جنگ و اشغال خرمشهر و استقبال بيش از حد خوانندگان و منتقدين از آن، پرداختن به موضوع و نحوه نگارش اين کتاب و سنجش ارزش واقعي ان ضروري به نظر مي رسد . در اين مقاله راجع به ساختار و محتوا و نقاط قوت و ضعف اين کتاب بحث شده است . مقدمه "دا" در رديف آثاري قرار دارد که ادبيات جنگ محسوب مي شوند :"داستاني که از جنگ براي جنگ درباره جنگ و حواشي ان نوشته مي شود ادبيات داستاني جنگ محسوب مي شود."(حنيف ،11) اين کتاب 800 صفحه اي، کاملا واقعي و مبتني بر حوادثي است که در مقطع خاصي از زمان در کشورمان رخ داده و شخصيت هاي ان افرادي هستند که زماني نه چندان دور وجود داشته و ايفاي نقش کرده اند . حوادثي که توسط اين ادم ها به وقوع پيوسته بدون دخل و تصرف به تصوير کشيده شده ،يعني در هيچ جاي اين اثر حرفي غير واقعي يا عملي غير از آنچه بوده نقل نشده است . از اين نظر در رديف خاطره قرار مي گيرد زيرا: "خاطره نويسي عبارت است از نگارش ، شرح حوادث و حالات و ماجراهايي که عمدتا نقش و عملکرد نويسنده صاحب خاطره را در مقطع خاص يا دوره بالنسبه کامل زندگاني وي نشان مي دهد . از اين جهت انچه که موضوع اصلي خاطره نگاشته را در بر مي گيرد به شرح نقش و نظر و کردار و کلام نويسنده در قبال رخدادهاي گذشته مربوط مي شود و حوادث و رخدادهاي بيروني نسبت به موضوع خاطره جنبه فرعي و ضمني مي يابد . چنين خاطره نگاشته هايي زندگينامه هاي خود نوشت ، خود سرگذشتنامه ، حسب حال و يا سوانح عمر و اتوبيوگرافي خوانده ميشوند ."(کمري ،15) همچنين مصاحبه ها و عکس ها که نمايانگر خاطراتي واقعي است . کتاب در پنج بخش و چهل فصل طبقه بندي شده است که هر بخش شامل چند فصل است. ابتدا فهرست کتاب قرار دارد که علي رغم طولاني بودن ، هيچگونه اطلاع رساني ندارد و بود و نبودش يکسان است تمام فصول بر طبق اعداد طبقه بندي شده که هيچ موضوعي را نشان نمي دهد بهتر بود درفهرست ،موضوعات مربوط به هر فصل نوشته مي شد؛ مثلا : آغاز جنگ ، اغاز حمله هوايي دشمن ، اشغال کامل شهر ، رفتن به تهران ، ازدواج ، شهادت پدر ، مجروح شدن و... بخش اول کتاب ، اتفاقات کودکي راوي تا آغاز جنگ را در بر دارد . بخش دوم و سوم، حاوي قضاياي مربوط به آغاز حمله دشمن است تا زماني که راوي پس از مجروح شدن ، از شهر خارج مي شود. بخش چهارم و پنجم مطالب حاشيه اي خارج از خرمشهر و مربوط به خاطرات شخصي راوي است تا آخر جنگ وسال هاي پس از آن. در انتهاي کتاب مصاحبه و گفت و گوي برخي افرادي که نامشان در کتاب هست و يا در آنزمان در خرمشهر بوده اند و راوي را مي شناختند چاپ شده ،سپس 53 قطعه عکس از خانواده ، جنت آباد ، برخي شهدا و مادرانشان ديده مي شود و در آخر فهرست اعلام قرار دارد . اگر به اعتقاد برخي منتقدين اين نوشته را رمان بناميم به ناچار بايد بگوييم رماني است داراي ساختاري بسيار ضعيف که عناصر داستاني در آن خوب و به موقع به کار گرفته نشده اند. در اين مقاله ضمن بررسي برخي از اين عناصر داستاني و نحوه کاربرد انها نقاط قوت و ضعف اين کتاب، نشان داده مي شود . 1- بررسي ساختار کتاب با صحنه فراخ منظر اغاز مي شود . راوي 4 يا 5 ساله است و ابتدا با شرح فعاليت هاي سياسي پدرش در عراق آغاز مي کند . سپس با ذکر تاريخچه اي از زندگي راوي و خانواده اش در شهر بصره عراق ادامه مي يابد که با توصيفي همه جانبه از خانواده و فاميل و فعاليت هاي سياسي پدر همراه است . راوي در توصيف فضا و مکان ها موفق عمل کرده و هيچ چيز را از نظر دور نمي دارد . دو فصل کتاب در عراق مي گذرد که حدود 16 صفحه را شامل مي شود . از صفحه 35 کتاب مکان داستان شهر خرمشهر است راوي با شرح شيطنت هاي بچگانه خود و خواهران و برادرانش فضاي تلخ را تغيير داده و کنش هاي داستاني در ان پديد اورده است. در اين ميان فرهنگ خانواده ها و زبانها متفاوت انها را نيز نشان مي دهد : "يادم مي ايد انشب توي حياط اب بازي مي کرديم دستمان را زير شير گرفته بوديم به هم اب مي پاشيديم . زن داييم امد و در حاليکه چيزهايي به فارسي مي گفت نگذاشت بازي کنيم ما از حرف هايش فقط کلمه خيس را فهميديم که در زبان عربي معني اش گنديدن است خيلي تعجب کرديم گفتيم اين چه ابي است که ادم دستش را زيرش بگيرد مي گندد."(حسيني، 35) 1- الف- عدم هماهنگي بخش هاي کتاب در بخش اول که چشم اندازي کلي از زندگي خانوادگي راوي ديده مي شود ، کنش هاي داستاني و تلخيص بيشتر است اما از بخش دوم که حملات هوايي، آغاز مي شود ، راوي با پرداختن به جزئيات فاجعه ، از روش روايت پيشين فاصله گرفته و خاطرات هر روز را لحظه به لحظه تعريف مي کند . در اين بخش نقل ريز به ريز وقايع و توصيفات زايد و تکراري ، کتاب را بيش از پيش به گزارش نزديک مي کند. در اين بخش و بخش سوم، نوشته ها از حالت تلخيص خارج شده به کندي پيش مي رود به طوري که خواننده گمان مي برد زمان طولاني گذشته است. جنگ از صفحه 73 شروع مي شود . تا صفحه 247 تنها شش روز از جنگ گذشته اما اتفاقات زيادي افتاده است :"شش روز از جنگ مي گذشت ولي انگارعمري از من گذشته بود ."( همان، 247) خاطرات 20 روزي که راوي در خرمشهر است حدود450 صفحه است و با بخش هاي اول و آخر هماهنگي ندارد . از طرفي در بخش اول خاطراتي نقل شده که هيچ ارتباطي با بخشهاي بعدي ندارد . براي مثال ،نقل قضيه از بام افتادن محسن ،برادر راوي ، با ان آب و تاب و شرح شيطنت هاي کودکي دخلي به اصل کتاب ندارد و اين در حالي است که در زمان جنگ، اصلا فراموش ميکند که بگويد خانواده مادري اش که آنقدر با آنها نزديک بود،چه زماني از شهرخارج شده اند. همچنين برخي حوادث مهم ناديده گرفته شده است . در فصل سوم از بخش اول ،که انقلاب اسلامي به پيروزي مي رسد ، تنها به روز ورود امام اشاره شده و به قضاياي قبل و بعد ، چندان پرداخته نشده است . از آن جمله است ،غائله خلق عرب که پيش از 22 بهمن 57 به وجود امده بود ولي جاي ان در خاطرات راوي خالي است و در پاورقي صفحات 60 تا 63به نقل از کتاب "خرمشهر در جنگ طولاني" شرح ان داده شده است . 1- ب- نقل خاطرات بي اهميت ويژگي طرح انداموار در داستان، اين است که همه چيز بايد به هم مربوط باشد و هيچ حرف و کنش بيجايي در داستان نباشد در حالي که بخش هاي اول و آخر اين کتاب با آنچه در بدنه اصلي راجع به جنگ نوشته همخواني ندارد . در يک برهه ريز به ريز خاطرات را نگاشته و در برهه اي ديگر زندگي شخصي نويسنده دخيل شده ، در حالي که در بخش اصلي کتاب، قضيه مربوط به يک تجاوز و يک جنگ نابرابر و يک مسأله سياسي و همگاني است ، به نظر نمي ايد نقل خاطرات روزمره راوي از ابتدا تا انتها لزومي داشته باشد. برخي خاطرات از طريق جريان سيال ذهن به يادش مي آيد . راوي هر گاه به قضيه اي مشابه انچه پيش رو دارد برخورد مي کند به عقب بر مي گردد و خاطره اي را از دور و يا نزديک تعريف مي کند. با ديدن سگ هايي که از ترس به دنبال او مي روند ياد توله سگي که چند وقت پيش برده و بزرگ کرده، مي افتد و تعريف مي کند ، در حاليکه ارتباطي به طرح داستاني ندارد و تنها خاطره اي است که به يادش مي ايد . نقش اين خاطرات مياني هميشه به همين شکل است چيزهاي بيان مي شود که ربطي به طرح اصلي ندارد و موجب کش امدن بي دليل کتاب شده است : "از يکي دو تا پل ورودي عباسيه بالا رفتم و وارد حسينيه شدم . نسبت به خيلي مساجد و حسينيه هايي که ديده بودم بزرگتر بود . از پنجره هاي چوبي و سبز رنگش نور به داخل مي تابيد و کف حسينيه آن قسمتي که موکت داشت مردم نشسته بودند . سقفش هم خيلي بلند بود . ياد حسينيه مان در بصره افتادم . آنجا هم سقفش به بلندي اينجا بود ."( همان، 245 ) قيافه ادم ها را خوب به ياد دارد و همه را وصف مي کند . دو جواني که لباس تعميرکاري به تن دارند، جنازه اي اورده اند انها را اينطور توصيف مي کند : "موقع حرف زدنشان با هم اسمشان را شنيدم . اسم جوان هيکلي که ريشش را از قسمت گونه مرتب تراشيده بود رضا و راننده که مو و محاسن پر پشت مشکي و چشمان درشت و تيزي داشت خسرو بود ."(حسيني،149) اين دو در ادامه، نقش چنداني ندارند که لازم باشد اسم و قيافه شان را هم بدانيم . 1- ج- توصيف صحنه اين عنصر داستاني خوب به کار گرفته شده ، گر چه گاهي نابجا و بي دليل ، وصف مکان با دقت و زيبايي صورت مي گيرد. راوي معمولا خانه هايي را که در ان زندگي مي کنند کاملا شرح مي دهد و در هر نقل مکان ،ظاهر خانه جديد را توصيف مي کند ، چنانکه در توصيف محله عشّار مي گويد : "محله عشّار که دور تا دور ميدانگاهش مغازه بود و حتي شبها هم مثل روز روشن بود لامپ هاي پر نور سر در مغازه ها مشتري ها را به ديدن و خريد اجناس داخل مغازه دعوت مي کرد اگر مادرم مي گذاشت دوست داشتم ساعتها انجا بايستم و به درخشش لامپ ها و خوراکي هايي که به رهگذران چشمک مي زدند نگاه کنم . بازار منطقه خودمان چنين زرق و برق نداشت مردم روستايي محصولاتشان را توي سبد يا گاري مي گذاشتند و مي فروختند ."( همان، 18) همچنين اين توصيف خوب از صحنه عزاداري در اولين روز بمباران خرمشهر :"از خيابان ارديبهشت خيلي طول نکشيد که به جنت آباد رسيدم . محشري بر پا بود . جمعيت موج مي زد. از هر طرف ناله و شيوني به آسمان بلند بود . هيچ وقت جنت اباد را اينطور نديده بودم . راه به راه جنازه ها را خوابانده و روي ملحفه هاي سفيدي که رويشان کشيده بودند يخ گذاشته بودند . خون با ابي که از ذوب يخ ها راه افتاده بود مخلوط شده خونابه از زير جنازه ها روان بود . بالاي سر هر شهيدي عده اي جمع شده مرثيه خواني مي کردند و به سر و روي خودشان مي زدند . بي تابي بعضي ها دل ادم را مي لرزاند .خصوصا زنها جگر سوز تر عزاداري مي کردند . بعضي هايشان انقدر صورت خراشيده بودند که از جاي ان خون جاري شده بود تعدادي هم به موهايشان چنگ زده بودند و دست هايشان پر از مو بود چند نفري هم غش کرده بودند .حتي مردها هم در مقابل اينهمه مصيبت از پا در امده بودند سر به ديوارمي کوبيدند يا خودشان را روي جنازه ها مي انداختند. عده اي هم گل به سر و شانه هايشان ماليده بودند . بيشتر زن هاي عزادار عرب، مثل ايام محرم و شب هاي عاشورا دايره وار ايستاده بودند؛ يکي از انها مرثيه مي خواند و بقيه جواب مي دادند و به سر و سينه شان مي زدند همين طور که بين جمعيت راه مي رفتم و شاهد اين صحنه ها بودم اشک مي ريختم و صداي مرثيه خواني عرب ها را مي شنيدم . زن روضه خوان مي گفت :وِهوا گولن وِه زنها جواب مي دادند :وِهوا وِهوا روضه خوان مي گفت :وِهوا علي الراحو شهيديه وِهوا زنها جوا بمي دادند :وِهوا وِهوا روضه خوان مي گفت :وِهوا علي المحمد وِهوا " (همان، 80-81) اينطور توصيف ها در صحنه حمله سگها به جنازه هايي که فرصتي براي دفنشان نيست ، بازار جنگزده و مقايسه ان با روزهاي پيش از جنگ و...ديده مي شود . گاهي توصيفات رمانتيک و ادبي مي شود : جنازه يک دخترده ساله :"روسري از جنس حرير مصنوعي بود که زمينه سفيد رنگش با پروانه هاي رنگارنگي منقش شده بود اما حالا پروانه هاي روسري در خون دخترک دست و پا مي زدند ."( همان، 283) شب هاي اول جنگ به خاطرديدن صحنه هاي وحشتناک ،کابوس هايي مي بيند که کاملا طبيعي و نشان دهنده روند طبيعي ترس در وجود دختري جوان است که براي اولين بار به بدن مرده هايي که به طرزي فجيع کشته شده اند دست زده است : "چشم هايم که روي هم رفت کابوس ها به سراغم امدند انگار توي قبر بودم و يکنفر مرا به عمق ان مي کشيد . هر چه تلاش مي کردم خودم را از دستش رها کنم نمي شد . همينطور که در تقلا بودم ديدم از مسافت نه چندان دوري چهره هاي عجيب و غريب و ترسناکي به طرفم حمله ور شدند . مي خواستم از توي قبر بيرون بيايم و پا به فرار بگذارم ولي پاهايم محکم گرفته شده بود نه راه پس داشتم نه راه پيش . در اخرين لحظاتي که ان موجودات ترسناک نزديکم شدند از خواب پريدم ."( همان، 101) 1- د- شخصيت ها شخصيت پردازي در دنياي داستاني تفاوت کلي با خاطره نويسي و دنياي واقعي دارد . حتي در رمان هاي واقعي نويسنده شخصيت هايي داستاني خلق کرده، در کنار شخصيت هاي واقعي قرار مي دهد؛ اما در اين کتاب که کاملا واقعي وخاطره گون است حتي يک شخصيت داستاني ديده نمي شود. در اين کتاب از شخصيت هاي واقعي مانند جهان آرا ، يونس محمدي ، محمد منتظري ،اعظم طالقاني ،بني صدر ،چمران و...نام برده مي شود و در موارد مقتضي اعمال انها نقل مي گردد. جهان آرا در جريان جنگ خرمشهرنقش زيادي دارد و راوي به او احترام مي گذارد و در بروز مشکلاتي که ديگران با ان توجه نمي کنند به او رجوع مي کند . او شخصيتي آرام و محجوب و مسئوليت پذير دارد و سر انجام در خرمشهر به شهادت مي رسد . يونس محمدي نماينده خرمشهر آدم مردم داري است و در خرمشهر فعاليت دارد و در سر بندر هم به راوي کمک مي کند که به تهران برود و با کمک او به مجلس شورا هم راه پيدا مي کند :"قبل از حرکت اقاي محمدي به من گفت پيش خانواده اش که بعد از شدت گرفتن اتش جنگ به تهران امده بودند بروم ."( همان، 615) يکروز که همراه محمدي به مجلس رفته درگيري ملي گراها با روحانيون مخالف رابطه با امريکا را مشاهده کرده است. انروز آيت الله رفسنجاني در مجلس نبوده و يکي از ملي گراها جلسه را اداره ميکرده :"وقتي بحث خيلي بالا گرفت ، يکي از موافقين اين موضوع با عصبانيت جلو امد به طرف حجت الاسلام منتظري حمله برد ، يقه اش را گرفت و همچنان که داد مي کشيد او را تکان داد . حجت الاسلام منتظري هيچ عکس العملي نشان نداد و حرفي نزد فقط او را نگاه مي کرد؛ يکدفعه نفر دومي از گروه ملي گراها جلو امد و سيلي محکمي توي گوش حجت الاسلام منتظري خواباند . او هم فقط گفت : اينه منطق ملي گراها ؟" (همان، 620) علاوه بر اينها شخصيت هاي گمنامي معرفي مي شوند که در عين گمنامي ، در ذهن و دل مردم ايران جاويدانند و ياد آنان ياد آور روزهاي خون و آتش خرمشهر است که هر کسي را ياراي ماندن در آن ديار نبود و انها ماندند دفاع کردند ، يا شهيد شدند و يا به داغ عزيزان مبتلا شدند و تحمل کردند و دم نزدند . همه اين شخصيت ها که راوي و خانواده اش نيز از آن جمله اند ، موجب پديد آمدن حماسه خرمشهر و حماسه هاي ديگر جنگ تحميلي هستند . 1- ه- گفت و گو نوع روايت ، توصيف است و"گفت و گو" که يکي از عناصر مهم داستان و موجب ايجاد صحنه نمايشي است ، بسيار کم است و گاه که لهجه ها محلي است ترجمه ان بلافاصله در متن امده که در متون داستاني اينگونه توضيحات در پاورقي مي آيد : "دا که صدايم را شنيده بود از اشپرخانه بيرون امد و با لحن خاصي که نشان از اعتراض داشت گفت :علي خير :اُقُر به خير . گفتم دوباره مي روم جنت اباد . گفت :هم ورچه به چي جنت اباد ؟ : باز براي چي ميخواي بري جنت اباد ؟ گفتم: ديدي که بابا اجازه داد برم . گفت: پس من چه کار کنم از صبح تا حالا گذاشتي رفتي من دست تنها موندم . مي دانستم فقط کار خسته اش نکرده بچه ها از من بيشتر از او حساب مي بردند حالا که نبودم رشته کار از دستش درامده بود خودش هم اينرا گفت :بچه ها خيلي اذيت مي کنند .گفتم :خوب ليلا که هست . با حرص زير لب گفت :ليلا که هست ."(حسيني،90) ا- و- کاربرد واژه هاي ناهمگون زبان گفت و گو ها يکدست نيست. گاه کلمات عاميانه و گاه نوشتاري است ؛حتي در يک جمله و يک عبارت هم اين اختلاط به چشم مي خورد : "سگ ها هار شدن به جنازه ها حمله مي کنند ."( همان، 127) "اگر براي من خطر داره براي شما هم داره ."( همان، 230) شنيدم يکنفر مي گويد :خواهر براي چي شما اومدي تو خط؟ گفتم خب خودت براي چي اومدي ؟"( همان، 232) غير از آنچه گفته شد، برخي اصطلاحات امروزي در گفتار راوي ديده مي شود که با سبک نوشتاري کتاب جور نيست. اين خاطرات مربوط به زماني است که اصلا اين اصطلاحات رواج نداشته و در حال حاضر هم برخي از اين ها را قشر خاصي به کار مي برند و به سبک فکري راوي نمي خورد :"هر چه مي گفتم باز سوال مي کرد آنقدر که کفم مي بريد ."( همان، 569) يا: "قبلا هم در اين رابطه کل کل کرده بوديم "( همان، 580) - بررسي محتوا درونمايه و محتواي کتاب که هدف اصلي آن است ، داراي نقاط قوت بسيار و ضعف هايي اندک است. به دليل اينکه بسياري ازمنتقدين درباره محتواي خوب کتاب نوشته و گفته اند ، به اشاره اي مختصر اکتفا مي شود و در ادامه نقاط ضعف و ايراد هاي که بر کتاب وارد است به طور گسترده تر بيان مي گردد : 2- الف- اطلاعات نظامي راوي که از نزديک شاهد وقايع است صحنه هايي که را که به چشم ديده بيان مي کند در اين ميان خيلي از مسايل نظامي و دلايلي که منجر به سقوط شهر شده مشخص مي شود که يکي از آنها عدم فرماندهي واحد براي به کار گيري نيروهاي اعزامي بوده است . بي نظمي نظامي در شهربه چشم مي خورد. در حاليکه دشمن در حال پيشروي است،سربازان بيکار و بدون فرمانده که نمي دانند چه کار کنند است در گوشه و کنار بيکار نشسته اند . وسايل جنگ هم بلا استفاده مانده است ."از در جنت اباد که بيرون امدم تعداد زيادي سرباز ديدم که کنار ديوار قبرستان دراز به دراز خوابيده بودند . به نظر مي رسيد خسته و گرسنه اند . يک تانک چيفتن هم انطرفتر رها شده بود از اينکه توي اين شرايط اينها بي کار و بي عار روي زمين افتاده اند و بعضي هايشان هم سيگار مي کشيدند، عصباني شدم رفتم جلو و با پرخاش گفتم خجالت نمي کشيد گرفتيد اينجا خوابيديد ؟مگه نمي بينيد دشمن اومده تو شهر داره مردم رو نابود مي کنه ميخواد شهر رو بگيره ؟صداي يکي دو نفرشان در امد که خوب ما چه کار کنيم فرمانده نداريم ؟" (همان، 124) گاهي اطلاعاتي از انواع جنگنده هاي عراقي مي دهد که بر اساس شنيده هاي اوست و ميزان درستي اش مشخص نيست : "از زبان نظامي هايي که همه جا پراکنده بودند شنيده بودم هواپيماهاي آواکس براي شناسايي مي ايند و ميگ هاي بيست و يک و بيست و س? روسي جنگنده هستند ." (همان، 169 ) 2- ب- نظر مردم عادي راجع به علت جنگ درباره علت جنگ حرف و حديث هاي زيادي بود و هست . راوي که خود در خانواده اي مذهبي و سياسي رشد کرده از ديدگاه آدم هايي در آن سطح ، جنگ را مي بيند که ديدگاه بسياري از مردم هم بوده و هست :"ليلا پرسيد اصلا چرا جنگ شد ؟ گفتم مگه پيام صدام رو نشنيدي ؟ ميگه مي خوام امت واحد عربي درست کنم در صورتي که هدفش چيز ديگه ايه وگرنه با عقل جور در مياد به دفاع از عرب ها جنگ راه بياندازد و بعد اينهمه عرب را بکشد ؟...اينا ميخوان انقلاب ايران رو از بين ببرند و نفت ايران رو تاراج کنن ، ميخوان ايران رو هم مثل فلسطين بکنند ."( همان، 266) 2- ج- ستون پنجم احزاب متفرقه که در اقليت بودند گاهي در اين نوشته ها حضور کمرنگي دارند که از انها به عنوان ستون پنجم ياد مي شود و غالبا در کار اخلال ايجاد کردن هستند و نقشي در کمک به سايرين ندارند : "بهمون سپردن تا مطمئن نشديم شهيد مال چه خانواده ايه تحويل نديم . چون يه عده به اسم کس و کار شهيد اومدن جنازه تحويل گرفتن در واقع دزديدن بردن بعدا معلوم شده عضو سازمان مجاهدين اند که شهدا را به اسم گروه خودشون توي شهر ها تشييع مي کنن تا تبليغي براشون باشه ."( همان، 321) 2- د- تصاوير ناتوراليستي مهمترين عنصر اين اثر، ارائه تصاوير ناتوراليستي توسط راوي است . کتاب هاي بسياري درباره جنگ نوشته شده که تا حدودي بيانگر صحنه هاي واقعي جنگ بوده است ؛ اما هيچکدام به اين اندازه، نزديک چنين صحنه هايي نشده اند . با خواندن اين کتاب صحنه هاي جنگي که هيچگاه نديده ايم و تجربه نکرده ايم و وصفش را هم درست نشنيده ايم در جلوي چشمانمان زنده مي شود . به نظر مي ايد جنگ تازه شروع شده و درست وسط ميدان جنگ قرار داريم . توصيف هاي زنده راوي از صحنه ها يي که گويا هنوز وجود دارد ،خواننده را درست به وسط صحنه مي برد و در او اين گمان را ايجاد مي کند که خود شاهد اين صحنه هاست و نه انگار که بيست سال از پايان جنگ گذشته است . راوي که در اولين روز جنگ در گورستان خرمشهر به کار غسل و کفن و دفن شهدا مشغول شده صحنه هاي دلخراشي مي بيند که آنها را با تمام جزئيات نقل مي کند: "رفتم جلو و در حالي که بدنم مور مور مي شد دست را روي پنبه گذاشتم يک لحظه احساس کردم منجمد شده ام و مغزم در حال جمع شدن و يخ زدن است توي دلم به هم مي خورد . همانطور که دستم روي زخم بود انگار خشکم زده بود فکر مي کردم از اين حالت انقباض بيرون نمي ايم . هر چه مي گذشت رطوبت خون از لايه هاي پنبه مي گذشت و به دستم مي خورد و دلم را به هم مي زد ."( همان، 104) شرح صحنه هاي واقعي و جزئياتي که راوي به چشم خود ديده و با گوش خود شنيده رقت اور و نشانگر ابعاد وسيع مصيبتي است که بر مردم در منطقه جنگي وارد شده است :"ديدم از سه رديف بالاتر پيرمردي که توي قبر است به مردهايي که مي خواستند جنازه اي را به دستش بدهند گفت : نه اينطور نميشه دفنش کنيم . نفهميدم منظورش چيست .همانطور نگاهم به ان طرف ماند . پيرمرد از قبر بيرون امد به يکي از مردها گفت اينو نگه دار اين خشک شده و به پاي خم مانده جنازه اشاره کرد بعد خودش را با تمام هيکل روي جنازه انداخت و زانوي او را شکست .صداي خشک شکستن استخوان آنقدر بلند بود که همه شنيديم . فاميل هاي شهيد و مردمي که انجا بود� سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1020]
-
گوناگون
پربازدیدترینها