محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1831225260
نگاهي به فعاليتهاي سياسي - فرهنگي پيشواي دهم؛ يادگار ماندگار امام هادي(ع)
واضح آرشیو وب فارسی:قدس: نگاهي به فعاليتهاي سياسي - فرهنگي پيشواي دهم؛ يادگار ماندگار امام هادي(ع)
جواد سحر خيز در نيمه ذيحجه سال 212 هجري در «صريا»، منطقه اي واقع در 6 كيلومتري مدينه،خورشيدي طلوع نمود كه نام مباركش را علي نهادند، كنيه اش "ابوالحسن"، و القاب ديگر اين بزرگوار: نجيب، مرتضي، هادي، نقي، عالم، فقيه، امين، مؤتمن، طيب ، عسكري و مشهورتر از همه «هادي» و «نقي» است. پدر گرامي آن حضرت، امام جواد(ع) و مادر ايشان «سمانه مغربيه» بانوي با فضيلتي است كه به «سيده ام الفضل» معروف بود.قدر و منزلت اين بانوي گرامي به آن دليل بود كه امام هادي(ع) درباره اش فرمود: «مادرم عارف به حق من مي باشد و اهل بهشت است. شيطان سركش به او نزديك نمي شود، خداوند حافظ و نگهبان اوست و او در زمره مادران صديق و صالحان قرار دارد.» عظمت شخصيت ايشان به قدري زياد است كه همگان را به تحسين سجايا و كمالات روحاني اش واداشته است. ابن صباغ مالكي در «فصول المهمه»، بخشي از سيماي تابناك فضايل و ويژگيهاي اخلاقي امام(ع) قهرمان شكست ناپذير عصر متوكل عباسي را ترسيم مي سازد. «فضل و دانش امام دهم شيعيان بر اوج قلل بلند پايه عالم بشريت نقش بسته بود و رشته هاي مشعشع آن بر اختران آسمان سر مي ساييد. نيكي ها و اخلاق پسنديده او را نمي توان در شمار عدد ذكر كرد، اما مي شود به افتخار آميزترين آنها كه موجب حيرت است بسنده نمود. او جميع صفات نيك و مفاخر معنوي را يك جا در وجود داشت. ابعاد وسيع و منبع فياض حكمت و دانش او بر لوح سرشتش ثبت شده و بدين سبب از ناشايسته ها و آلايش ها به دور و بركنار است.» حاكمان ستم پيشه اموي و عباسي در رويارويي با پيشوايان حق به هر اقدامي - كه به گونه اي در تثبيت موقعيت آنان و تضعيف موقعيت امامان شيعه مؤثر بود - دست يازيدند، و حتي توفيق يافتند چهره هاي وابسته و مزدوري را در لباس عالمان دين و فقيهان شريعت به مسلمانان تحميل كنند، ولي هيچ گاه نتوانستند در ميدان علم وآگاهي بر پيشوايان معصوم پيشي گيرند، با آنكه برخي از آنان - مانند مأمون - براي دستيابي به اين هدف تلاشهاي فراواني كردند و سرمايه هاي زيادي صرف نمودند. در پرتو شايستگي ها و لياقتهاي معصومان(ع) بود كه خداوند چشمه سارهاي زلال دانش و معرفت را در قلب پاكشان به جريان و جوشش انداخت و وجود مباركشان را - به تعبير امام هادي (ع ) - گنجينه هاي علم و جايگاه هاي معرفت خويش قرار داد. بزرگترين خيانت زمامداران غاصب اموي و عباسي معاصر ائمه(ع) به بشريت، بويژه مسلمانان؛ اين است كه با مشكلات و محدوديتهايي كه براي امامان معصوم(ع) به وجود آوردند، مانع نشر و گسترش علوم آنان در جامعه شده و مردم را از آن فيض بزرگ محروم ساختند. اين محدوديت درخصوص همه پيشوايان اعمال مي شد، ولي نسبت به پيشوايان دهم و يازدهم(ع) با سختگيري بيشتر، به شكلي ديگر اعمال مي گرديد ؛ به گونه اي كه بخش اعظم دوران امامت امام هادي و تمامي دوران امامت امام عسكري(ع) در «سامرا» - كه عنوان پادگان نظامي را داشت - تحت نظارت دقيق نيروهاي امنيتي دستگاه سپري شد و براي مردم امكان دسترسي به آنان و استفاده از محضرشان وجود نداشت. با اين حال، امام هادي(ع) از هر فرصتي براي تبيين شمه اي از علوم خدادادي در قالب سخن گفتن با افراد مختلف به زبان خود آنان، پيشگويي نسبت به حوادث آينده، خبر دادن از نيت افراد و... استفاده كرده و انسانها را از فروغ دانش خود بهره مند كرده و بدين وسيله آنان را به شاهراه حق، رهنمون مي ساخت. سلاح علم ويژه امامت و به كارگيري آن در قالبها و پوششهاي ياد شده، كار سازترين و كوبنده ترين سلاحي بود كه در شرايط حاكميت جو خفقان آن روز، در اختيار پيشواي دهم(ع) قرار داشت و حكومت، هيچ راه و بهانه اي براي مبارزه با آن نداشت. دوران امامت حضرت هادي(ع) مقارن با سلطه شش تن از حاكمان عباسي بود. و در اين شرايط خفقان و ارعاب، امام مي بايست به رسالت الهي خويش عمل كند. ارتباط با ياران و دوستان و هدايت آنان بخشي از اين رسالت مهم محسوب مي شد. از سويي ديگر، امام بايد به گونه اي عمل مي كرد كه حساسيت حاكمان عباسي برانگيخته نشود. بر اين اساس، امام(ع) در دوران امامت خود به دليل محدوديتهاي ايجاد شده از سوي حاكمان عباسي، پيوسته در مراكز نظامي تحت نظر و مراقبت ويژه بود و كمتر امكان ارتباط علني و آزاد با يارانش را داشت. تبعيد امام به سامراء، از جمله فشارهايي است كه حكومت عباسي عليه ايشان اعمال كرده بود؛ و يكي از دلايلي كه به امام هادي و فرزندش امام حسن عسكري(ع) عسكرين مي گويند، حضور اجباري و ناخواسته اين دو بزرگوار در محله هاي نظامي و تحت مراقبت نيروهاي امنيتي و دستگاه ستم پيشه عباسي بوده است. در چنين وضعيتي، امام هادي(ع) به تناسب موقعيتهاي متفاوت مكاني و زماني، گاهي با استفاده از نفوذ معنوي و تأثير فوق العاده نفساني خويش صحنه هايي را براي اتمام حجت و تبيين حق و هدايت افراد به تماشا مي گذاشتند. چنانكه اشاره شد، پس از شهادت امام هشتم(ع) رويكرد عباسيان نسبت به ائمه در ظاهر نيز روي به تندي و شدت گذاشت. امام جواد(ع)، به بغداد فراخوانده شد و مأمون با وجود اكراه امام جواد(ع)، با هدف كنترل هر چه بيشتر امام و نيز بازسازي چهره خود در جامعه به عنوان قاتل حضرت رضا(ع)، دخترش را به عقد امام درآورد و بدين ترتيب شبكه جاسوسي خود را تا عمق منزل امام نفوذ داد. در زمان امام هادي(ع)، حكومتيان كه ديگر نظير گذشته تنها از نژاد عرب نبودند، بر اساس تيره و نژاد به گروه هاي قدرت طلب درون دولت عباسي تجزيه شده بودند. آشكارترين اثر اين اتفاق، زوال هيبت و عظمت مقام خلافت بود. چنانكه موضوع كشمكش بردگان، تركان و اعراب در درون حكومت عباسي كاملا روشن شده بود. همزماني و مقارنت دوره كوتاه امامت حضرت هادي(ع)، با زمان خلافت شش خليفه از خلفاي عباسي، مويد تزلزل مقام خلافت و جنگ قدرت درون حاكميت است. همچنين، خوشگذراني و هوسراني درباريان در اين دوره، شدتي بيش از پيش يافت و بالطبع دو نكته مزبور، ظلم و خودكامگي گسترش يافت و موجبات نارضايتي بيشتر مردم فراهم آمد. از ميان اين شش نفر، متوكل شخصيتي ويژه و استثنايي است. قساوت و شدت عملش و بي بند و باري اش در كنار نفرت و كينه او از امير مؤمنان علي(ع) دوره خلافت وي را نه تنها در ميان شش خليفه معاصر امام، بلكه در تمام دوران خلافت عباسيان و حتي امويان، به دوره اي حساس تبديل كرده است. درايت و بينش توحيدي و برخورد اصولي و حكيمانه امام در زمان حكومت عباسيان باعث شد عالي ترين معارف توحيدي و اعتقادي براي جهان اسلام به يادگار بماند. ايشان همچون ساير امامان شيعه، در دوران امامت خود نمونه هاي فراواني از معجزات، مكارم اخلاق، استجابت دعاها، كلمات و سخنان حكيمانه آموزنده و حيات بخش در زمينه هاي متنوع را در تاريخ به ثبت رساندند. در خصوص جاذبه اجتماعي و نفوذ سياسي امام هادي، تنها مي توان گفت كه يكي از تجليات پرشكوه الهي و تابش منبع فياض نور حق در وجود امام هادي متجلي و منعكس شده و از وجود حضرت نيز مانند آينه اي كه انوار مختلف را در خود انعكاس مي دهد، ساطع بوده است. حضور امام در هر محفلي، مورد تجليل و احترام عميق بود و اطرافيان را تحت تأثير و نفوذ قرار مي داد و همنشينان وي همواره آرزوي مجالست و مراودت او را در سر داشتند. با آنكه متوكل بارها در صدد بود به بهانه قيام مسلحانه ايشان را از ميان بردارد، ولي هيچ گاه به اين بهانه دست نيافت. در عين حال هم، نتوانست حيات شريف آن حضرت را كه مانع خودكامگيهاي او به عنوان محور تفكر اسلامي بود و همچون مركزي كه شيعيان بر گرد آن پروانه وار مي چرخيدند، تحمل كند. ابن اثير با اشاره به رفتار خشن متوكل با خاندان علوي، از برخي ناصبيان و نيز همين عبدا... بن محمد هاشمي نام مي برد كه مرتب بر آتش خشم خليفه دامن مي زدند. اين افراد همواره متوكل را از علويان بيم داده و او را به تبعيد و رفتار خشونت آميز با آنها تحريك مي كردند. ابن جوزي پس از اشاره به سعايت برخي افراد بدبين به خاندان رسالت نزد متوكل، مي نويسد: متوكل به دليل همين گزارشهاي حاكي از ميل مردم به امام هادي(ع) او را به سامرا احضار كرد و شيخ مفيد در همين خصوص مي نويسد: امام هادي(ع) طي نامه اي به متوكل، اين گزارشها را تكذيب نمود و متوكل در پاسخ امام، نامه احترام آميزي نوشت و ضمن عزل عبدا... بن محمد هاشمي - كه امور مربوط به نماز و جنگ در مدينه را به عهده داشت- از امام خواست تا به سوي سامرا( عسكر) حركت كند. متوكل با تأكيد براين كه شخصيت والاي امام را درك مي كند و حاضر است هر نوع كمك لازم را در حق وي انجام دهد، خبرعزل عبدا... بن محمد و جانشيني محمد بن فضل به جاي او را به اطلاع امام رساند و افزود كه به محمد بن فضل دستور داده، احترام امام را رعايت كند و از رأي و فرمان وي سرنتابد. در ادامه نامه متوكل آمده: او مشتاق تجديد عهد با امام است و قصد ديدار او را دارد، بدين جهت لازم است آن حضرت خود به همراهي هر كسي كه مي خواهد- در فرصت مناسب و با آرامش كامل- رهسپار سامرا شود و اگر تمايل دارد، يحيي بن هرثمه و سپاهيان همراه وي- كه از فرمان آن حضرت اطاعت خواهند كرد، در اين سفر او را همراهي نمايند. آنگاه يحيي را خواست و به او دستور داد با سيصد تن نظامي به كوفه رفته و در آنجا بار و بنه را نهاده و از طريق باديه به مدينه رود و علي بن محمد الهادي(ع) را با رعايت احترام نزد او بياورد. متوكل، برنامه كار خود را ازآن روي چنين ريخته بود كه حساسيت مردم بر انگيخته نشود و مسافرت اجباري امام، پيامدهاي ناملايمي را به دنبال نداشته باشد، ولي مردم مدينه از همان آغاز متوجه موضوع شده بودند. ابن جوزي در اين باره از يحيي بن هرثمه نقل مي كند: من به مدينه رفتم و داخل شهر شدم، مردم بسيار ناراحت و برآشفته شدند و دست به يك سري واكنشهاي غيرمنتظره و درعين حال ملايم زدند. بتدريج، ناراحتي مردم به حدي رسيد كه به طور علني داد و ناله راه انداختند و دراين كارچنان زياده روي كردند كه تا آن زمان، مدينه چنين وضعي به خود نديده بود. آنها بر جان امام هادي(ع) مي ترسيدند؛ زيرا او افزون براين كه به طور مرتب درحق آنها نيكي مي كرد، همواره ملازم مسجد بوده و اصلاً كاري به كار دنيا نداشت. در مقابل اين وضع ناچار شدم به مردم اطمينان دهم و آنها را به خويشتنداري و حفظ آرامش دعوت كنم. نزد آنها قسم خوردم كه من هيچ گونه دستوري مبني بر رفتار خشونت آميز با امام هادي(ع) را ندارم و هيچ خطري امنيت آن حضرت را تهديد نمي كند. روشن بود كه امام (ع ) به ميل خود قصد آمدن به سامرا- كه شهري نظامي و محدود بود را نداشت و فرستاده متوكل مأموريت داشت تا امام را به اجبار به آن ديار بياورد. به همين جهت، همان طور كه در ادامه روايت بالا آمده، به تفتيش منزل امام پرداخت و جز كتبي درباره ادعيه وعلم، چيزي نيافت. گفته اند كه خود يحيي بن هرثمه، شيفته امام شد و به امامت آن حضرت گرايش قلبي پيدا كرد. امام(ع) به هنگام ورود به سامرا، با استقبال مردم مواجه شد و در خانه خزيمة بن حازم سكنا داده شد. يحيي بن هرثمه مي گويد: وقتي در سر راهمان وارد بغداد شديم، اسحاق بن ابراهيم طاطري را كه والي بغداد بود، ديدم. او درباره امام به من چنين گفت: اي يحيي! اين مرد فرزند رسول خداست؛ با توجه به وضعيت اخلاقي متوكل- كه خود بدان آشنايي كامل داري- اگر درباره او گزارش تحريك آميزي به خليفه بدهي، او را مي كشد؛ و اگر چنين شود، در روز قيامت كارت با رسول خداست. هنگامي كه به سامرا رسيديم، نخست «وصيف تركي» را ديدم و او را از ورود امام مطلع ساختم. او گفت: اگر يك مو از سراين مرد كم شود، بازخواست خواهي شد. سپس نزد متوكل رفتم و گزارشي دادم كه حاكي از حسن سيرت و ورع و زهد امام بود و بدو گفتم كه در جريان تفتيش از منزل او، چيزي جز چند كتاب علمي و مصحف نيافتم. امام(ع) تا پايان عمر خود- بيش از بيست سال- در اين شهر به سر برد. شيخ مفيد با اشاره به اقامت اجباري امام در سامرا، مي نويسد: آن حضرت به ظاهر مورد احترام بود، ولي در باطن به وسيله متوكل دسيسه هايي عليه آن حضرت مي شد كه هيچ يك از اين نقشه ها در عمل موفق نبود. امام در دوران اقامت اجباري اش در سامرا، به ظاهر زندگي آرامي داشت، و متوكل مي خواست ضمن نظارتهاي كلي و تحت كنترل گرفتن، وي را در نقش يكي از درباريان درآورده و از ابهت و عظمت آن بزرگوار در چشم مردم بكاهد. طبرسي در اين خصوص مي نويسد:متوكل سخت در تلاش بود تا شخصيت امام را نزد مردم پايين آورد. ومسعودي مورخ مشهور، نمونه اي از برخوردهاي امام(ع) با متوكل را اين گونه آورده است: به متوكل گزارش دادند در منزل امام هادي(ع) ادوات جنگي و نامه هايي از شيعيانش به او و... وجود دارد. او دستور داد تا عده اي از سربازان و مأموران - نابهنگام و غافلگيرانه- به منزل امام حمله ببرند. دستوراجرا شد و وقتي وارد خانه شدند، او را در اتاقي كه زيرانداز آن از شن و ماسه بود، تنها يافتند، درحالي كه در را بر روي خود بسته، لباسي پشمينه بر تن كرده، روپوشي بر سرانداخته و آياتي از قرآن در مورد وعد و وعيد را زمزمه مي كرد. حضرتش را درهمان حال پيش متوكل آوردند. وقتي امام به مجلس متوكل وارد شد، او كاسه اي از شراب در دست داشت، متوكل آن حضرت را دركنار خود جاي داد و پياله اي به طرف او گرفت و گفت: بنوش. امام عذر خواست و فرمود: گوشت و خون من تا به حال با شراب آلوده نشده است. آنگاه متوكل خواست تا آن حضرت شعري كه او را به وجد و نشاط آورد، برايش بخواند. امام فرمود: كمتر شعر مي خوانم. اما متوكل اصرار ورزيد و آن حضرت اين اشعار را برايش خواند: «بر بلنداي كوهها شب را به سحر آوردند، در حالي كه مردان چيره و نيرومندي از آنان پاس مي دادند، ولي آن قله كوهها برايشان سودي نبخشيد.» «از پناهگاههايشان پايين كشيده شدند و در زير خاك سياه قرار گرفتند و چه بد جايي را براي رحل اقامت برگزيدند. » «پس ازآن كه در قبرهاي خود قرار گرفتند، فريادزني بر آنها بانك زد: كجا رفت آن بازوبندها، كو آن تاجها، و كجاست آن زر و زيورها.» «كجا رفت آن چهره ها كه با ناز و نعمت پرورش يافته و مقابل آنها پرده هاي گرانبهاي نازك آويخته بودند.» «هنگامي كه اين سؤال ازآنها مي شود، قبرهايشان از طرف آنها جواب مي دهد: آن چهره ها هم اكنون محل آمد و شد كرمهاي لاشخوار شده اند. » «عمرهاي دراز، خوردند و آشاميدند و اكنون پس از آن همه عيش و نوش، خود خوراك كرمها شده اند.» «چه بسيار كاخها ساختند كه آنها را در برگيرد، ولي سرانجام آن كاخها و عزيزان خود را واگذاشتند و در گذشتند.» «چه بسيار اموالي كه روي هم انباشته كردند، ولي آن را براي دشمنانشان بر جاي گذاشتند و زندگي را بدرود گفتند.» «عاقبت نشيمن گاههاي آنان به ويراني گراييد و به حال خود رها شد و ساكنان آن كاخها به سوي قبرهايشان شتافتند.» امام(ع) با اين اشعار، تمامي حاضران را تحت تأثير قرار داد؛ حتي شخص متوكل از كثرت گريه صورتش خيس گرديد. آنگاه خليفه دستور داد بساط شراب را برچينند. سپس دستور داد امام را با احترام به خانه اش بازگردانند. متوكل امام را واداشت تا مانند رجال دربارش از قبيل وزيران و اميران، نيروهاي نظامي و ديگر اطرافيان، لباسهاي فاخر بپوشد و خود را دربهترين شكل و قيافه بيارايد و مانند ديگران در ركاب متوكل- كه سوار بر اسب حركت مي كرد- پياده راه برود. تنها كسي كه از پياده رفتن در برابر خليفه مستثنا بود، فتح بن خاقان وزير كينه توز وي بود كه او نيز مانند متوكل سواره مي رفت. اين وضع، براي امام بسيار دشوار و غير قابل تحمل بود. به دنبال همين ماجرا بود كه آن حضرت به خواندن «دعاء المظلوم علي الظالم» توسل جست. متوكل همچنين اصرار داشت تا امام در مجالس بزم او حضور داشته باشد و طبيعي است كه از اين طريق بهتر مي توانست آن حضرت را - كه امام شيعيان و پيشواي پاك مردان بود- تحقير كرده و از ديده ها بيندازد و پيروان او را از دور و بر ايشان پراكنده سازد، چنانكه متوكل خود اعتراف داشت: مقاومت امام مانع از آن گشته كه بتواند او را در بزم شراب حاضر كند. امام در سامرا از چنان شخصيت والا و عظمت روحي برخوردار بود كه همگان در مقابل وي فروتني نشان مي دادند و ناخواسته در برابرش تواضع كرده و سخت محترمش مي داشتند. متوكل در آخرين روزهاي زندگي خود تصميم گرفت آن حضرت را به شهادت برساند. ابن ارومه مي گويد: در آن روزها به سامرا رفته بودم. ديدم متوكل امام هادي(ع) را به دست سعيد حاجب سپرده و مي خواهد به قتل رساند؛ اما متوكل دو روز بعد- همان گونه كه امام پيشگويي كرده بود- شبانه مورد حمله تركان قرار گرفت و در خانه اش - در حالي كه در بستر خود آرميده بود- به قتل رسيد. بدين ترتيب، امام از چنگال وي رهايي يافت. سرانجام امام هادي(ع) پس از تحمل مرارتهاي بسيار براي حفظ و ترويج اسلام ناب، در سوم رجب سال 254 هجري به شهادت رسيد. منابع: 1- مسند الامام الهادي 2- الفصول المهمه 3- فرق الشيعه 4- المقالات والفرق 5- بحارالانوار، ج 50 6- الكامل، ابن اثير، ج 7 7- تذكرة الخواص
يکشنبه 16 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: قدس]
[مشاهده در: www.qudsdaily.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 214]
-
گوناگون
پربازدیدترینها