واضح آرشیو وب فارسی:رسالت: بىمهرى آموزش و پرورش به مقوله هنر
صغرى افكانه - عضو هيئت علمى دانشگاه آزاد اسلامي
هنر بخش بزرگى از فرهنگ هر كشور است و پاسداشت آن براى بقا و اعتلاى كشورها از ضروريات و بديهيات مىباشد. آنچه مفهوم هنر با خود به همراه دارد ارزش است و ارزشها در منشور مديريت كشورها در همه ادوار داراى جايگاه ويژهاى بودهاند؛ شناخت مختصات هنر و پرورش و آموزش آن يك هدف ملى است زيرا از طريق هنر، “هويتيابي” زاييده مىشود و در واقع هنر با خود زايش به همراه دارد. وجه تخيلى بودن هنر رابطه مستقيمى با خلاقيت و نوآورى دارد زيرا هنر در تلاش است با كمك احساس و روح آدمى به خلق اثر كمك نمايد. اين آفرينش با تمام وجود صورت مىگيرد.
آنچه هنر با خود حمل مىكند جلاى روح، تلطيف احساس، نفوذپذيري، جور ديگر ديدن، شورانگيزي، جذابيت، زيبايىشناسي، تحرك و بازآفرينى است. ايرانيان در تاريخ چندين هزار ساله خويش در همه حال با هنر زندگى نمودهاند و صبغه و پيشينه اين مردمان در آثار به جا مانده همچنان در صدر كشورهاى هنر دوست قرار دارد. آنچه انديشه يك نقاد را به چالش مىكشد اين است كه سازمان يافتگى هنر در ايران بايد بيش از پيش مورد اقبال برنامهريزان اين حوزه قرار گيرد و بالندگى اين مفهوم بايد براى همه قشرها و نسلها قابل فهم باشد.
برنامه درسى نيز يكى از معابرى است كه در آن آموزش هنر و جولان هنر در سطح معلم و دانشآموز و حتى در روند ادارى مىتواند معنىدار شود و نظام تعليم و تربيت ناگزير است در اين راستا خود را در مسير تحول و بازنگرى قرار دهد.
وقتى قطعه شعرى سروده مىشود، صداى موزون و دلانگيز آوازى را مىشنويم، خط زيبايى را بر تابلويى نظاره مىكنيم، در چشمانداز بنايى زيبا مىايستيم، سازهاى را كه توسط مهندسى هنرمندانه به ثمر نشسته است مىنگريم، در جلسه سخنرانى خطيبى به شكل بسيار ماهرانه مخاطبان را به خود جذب نموده است مىنشينيم، نقاشى زيبايى را در پارك محله خود مىبينيم، چه احساسى به ما دست مىدهد؟ در يك كلام احساس شعف و غرور با يك دگرگونى در دل و جان خود درك مىكنيم و در اين حالت است كه “هنر” معنىدار مىشود. آنچه مسلم است اين است كه هنر با خود پويايى به همراه دارد و به بيان ديگر در هريك از اشكال هنر، تحرك نهفته است كه در كل اميد به زندگى و معنا بخشيدن به آدمى را جلوهگر مىشود. اين مقاله كوتاه در تلاش است تا نقش پررنگ آموزش هنر را در توانايى يادگيرى دانشآموزان رديابى كند و به اين پرسش پاسخ دهد كه آيا مىتوان از طريق آموزش و پرداختن به هنر در توسعه و رشد قابليتهاى يادگيرى موثر بود؟ بيان شد پيشينه هنرى ايرانيان به چندين هزار سال قدمت بر مىگردد و هنر اسلامى نيز از شروع تاريخ اسلام در ايران سابقه داشته است و به طور طبيعى بايد شاهد مىبوديم اين هنر به شكل رشد يافتهاى در خدمت توسعه انسانى قرار مىگرفت؛ اما تغيير مناسبات اجتماعى و بازتعريف از كاركردهاى عامهپسند و تجارى كه در متغيرهاى اقتصادي، اجتماعي، سياسى و فرهنگى نمود داشته، سبب شده است بخش پر وزن هنر را كه در شكلدهى فرهنگ هر جامعهاى موثر است به شكل ناكارآمدى در سيستم آموزشى خود تعقيب نماييم. كاركرد صحيح به كارگيرى خط و زبان در آموزش، عدم بيان شعر توسط معلم در حين ارائه تدريس، استفاده نكردن از دست سازهها و تبيين آن براى دانشآموزان، عدم شناساندن مكانهاى ديدني، معرفى نكردن معمارى ايرانى براى دانشآموزان، عدم استفاده از رنگهاى شادىآفرين و نقوش مختلف در طراحى و شناساندن هنرهاى گوناگون به دانشآموزان، همه و همه گوياى اين واقعيت است كه ورود و اقامت هنر در آموزش و پرورش با بىمهرى همراه بوده است. شايد ناباورانه باشد كه تنها شاخصى كه در حال حاضر جزء الزامات استخدام در آموزش و پرورش نيست “مهارت در فراگيرى هنر است” با مفاهيم برآمده از هنر و مجهز كردن آن به مهارتهاى معلمى مىتوان به تنوير هويت ملى در آموزش كمك كرد؛ زيرا متغيرهاى ارزشى در داخل هنر بيش از پيش نمايان شده، به مصداق نزديك شده و براى جامعه دانشآموزى معنىدار است.
حال نيازمنديم در فرآيند ياددهى و يادگيرى “آموزش هنر” را مورد واكاوى قرار دهيم زيرا معتقديم هنر در خود خصلتهايى را حمل مىكند كه ارزشهاى اجتماعي، ديني، آداب و رسوم، شيوه گفتمان و در نهايت ارتقاى فرهنگى را به دنبال دارد كه همه اين فعل و انفعالات به يادگيرى ختم مىشود و بايد اذعان نمود كه اين يادگيرى از نوع درونى شده است؛ پس ضرورت دارد نقش “آموزش هنر” بيشتر مورد بررسى و تتبع قرار گيرد. در اينجا لازم است اين حيطهها بيش از پيش در نظام تعليم و تربيت ما درك شود؛
* شناخت اثرگذارى “آموزش هنر” در توسعه قابليتهاى يادگيرى دانشآموزان
* شناسايى مختصات “آموزش هنر” در حوزه برنامهريزي
* دستيابى به تجارب و اطلاعات كارشناسان درخصوص نفوذپذيرى “آموزش هنر” در برنامه درسي
باتوجه به مطالعات موجود درخصوص اهميت و جايگاه هنر در حوزه تعليم و تربيت، به چند نمونه از مطالعات و نظريات كه نقبى بر ارجگذارى هنر دارد، اشاره مىشود؛
آقاى اردشير صالحپور در مقاله خود با عنوان “هنر معاصر ايران، فرصتها، تهديدها و راهكارها” ضمن پرداختن به ميزان فارغالتحصيلان رشتههاى هنرى در هر سال تحصيلي، نياز مبرم نسل جوان را براى ارضاى عواطف زيبايىشناسى انكارناپذير مىداند.
آقاى حسن شرفى در مقاله خود با عنوان “تعليم هنرهاى اسلامى براساس پرورش تفكر” بر شناخت هنرهاى ايرانى و هويتيابى دانشآموزان كشورمان از طريق به فعليت درآمدن هنر در جامعه و تعليم و تربيت تاكيد دارد. آقاى دكتر محمود مهر محمدى در مقالهاى با عنوان “دگر انديشى درباره جايگاه هنر در برنامه درسي” اذعان نموده است كه هنر مىتواند به تحقق اهداف تعليم و تربيت كمك كند نه از آن طريق كه به طور معمول و تثبيت شده به كاركردش اعتقاد داريم بلكه در هنر مراتبى وجود دارد كه آن را متمايز كرده و با تخيل و اكتشاف سازگارى داده است.
آقاى حميد كاظمى در پروژهاى با عنوان بررسى جايگاه تدريس هنر در مدرسه راهنمايى استان سمنان در سال تحصيلى 74-75 به نقش بىبديل هنر در شوقانگيزى دانشآموزان اشاره داشته و توصيه نموده است كه بايد اين درس به لحاظ منابع مختلف و تنوع و نيروى انسانى آموزش دهنده در تعليم و تربيت متحول شود.
خانم شبنم زندهزبان در پاياننامه كارشناسى ارشد خود با عنوان “آموزش هنر توسط امكانات تكنولوژي” به طرح شبيهسازى هنر اشاره داشته و در تحقق اين هدف، آموزش هنر از راه دور، آموزش هنر از نوع باز، ايجاد انجمن عالى هنرها، طرح كارآموزى بعد از اتمام تحصيلات هنري، پژوهش در بخش هنر و ... را پيشنهاد داده است كه اين راهبردها مىتواند به اعتلاى آموزش هنر منجر شود.
خانم مريم قورچيانى در پاياننامه كارشناسى ارشد خود با عنوان “آموزش هنر در دوره راهنمايي” هنر را بيان خواسته درونى دانشآموز معرفى نموده و هماهنگى بين معلم و مدرسه را در نقشآفرينى هنر جهت ارتقاى سطح مهارت و غنىسازى اوقات فراغت دانشآموزان بسيار موثر مىداند؛ ايشان تخصص و علاقه معلم را در اين فرايند بسيار با اهميت و مهم ياد مىكند.
واقعيت اين است كه هنر ضريب نفوذپذيرى بالايى در مولفههاى اجتماعى داشته و معرفهاى هنرى در روح و كالبد جامعه حضور دارد و اين امر مىتواند در انگيزهافزايى دانشآموزان در جهت گرايش به يادگيرى موثرتر به كار آيد. زبان و ادبيات، آثار باستاني، فرآوردههاى فني، معمارى و شهرسازي، طراحى حيات زيستمحيطي، ورزش و سلامت و دهها نشانه ديگر از هنر وام مىگيرند؛ در واقع هنر به خلاقيت و توانايىهاى كودكان كمك كرده و ظهور و بروز اين قابليتها در هنر جلوهگر مىشود. كشور ما ايران از صدها سال قبل از ميلاد در زمينه هنر سرآمد بوده است و ايرانيان همواره براى هنر ارزش و اعتبار ويژهاى قائل بودهاند و همچنان در قرن بيست و يكم نيز بعضى از آثار ايرانيان چون فرش و صنايع دستى مثل نگينى زيبا در جهان مىدرخشد تا جايى كه فرانچسكو رئيس موسسه WOT مىگويد ايران بايد پايه مطالعات و پايلوت صنايع دستى جهان قرار گيرد و شاعر شهير ايرانى اذعان دارد هنر نزد ايرانيان است و بس؛ كه صد البته اين ظرفيت در كشور ما وجود داشته و دارد؛ پايان سخن اينكه تعليم و تربيت ما مىتواند با يك برنامهريزى بلندمدت به همه اين ظرفيتها پاسخ دهد.
يکشنبه 16 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: رسالت]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 402]