واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: تذهيب، هنر پيـوند با ماورا

تصويرگري، از رشتههاي سنتي و كهن هنري است كه با مفهوم مذهبي عجين شده و بر پوست، كاغذ، ديوارها، منــارهها، كتيبـــهها، ستونها، سر ستونها، محرابها و گنبدهاي مساجد نمود يافته است.
از جمله اين رشتهها، هنر تذهيب است. هنر تذهيب بر روح و روان انسان، هنگام حضور در مكانهاي عبادي و قرائت كتاب آسماني قرآن اثر ميگذارد. اثرگذاري و اثرپذيري تذهيب در درك مادي و معنوي اثري است كه هنرمند اجرا ميكند.
تذهيب يعني چه؟
در فرهنگهاي فارسي، تعريفي دقيق از تذهيب وجود ندارد كه ما را به اصل و منشا اين هنر رهنمون باشد.
در برخي كتابهاي قديمي و اغلب تذكرهها، فقط از نقاشان و مذهبان خاصي ياد شده است كه اين براي دريافت معناي تذهيب، كافي نيست. در لغتنامهها، «تذهيب» را زرگرفتن و طلاكاري دانستهاند، اما اين هم تمام معناي تذهيب نيست. در دايره المعارفهاي فارسي نيز تعاريفي از تذهيب آمده كه به شيوههاي تذهيب، در يك دوره خاص نظر دارد.
به هر حال، تذهيب را ميتوان مجموعهاي از نقشهاي بديع و زيبا دانست كه نقاشان و مذهبان براي هر چه زيباتر كردن كتابهاي مذهبي، علمي، فرهنگي، تاريخي، ديوان اشعار، جُنگهاي هنري و قطعههاي زيباي خط به كار ميبرند. استادان تذهيب اين مجموعههاي زيبا را در جاي جاي كتابها به كار ميگيرند تا صفحههاي زرين ادبيات جاودان و متنهاي مذهبي سرزمين خود را زيبا سازند.
بدين ترتيب است كه اطراف صفحهها، با طرحهايي از شاخهها و بندهاي اسليمي، ساقه، گلها و برگهاي ختايي و ... آذين ميشوند.
پيشينه تذهيب
پيشينه تذهيب به دوره ساماني بازميگردد. پس از نفوذ اسلام در ايران، هنر تذهيب در اختيار حكومتهاي اسلامي قرار گرفت و «هنر اسلامي» نام يافت. چند زماني اين هنر از بالندگي فرو ماند؛ اما دگر بار، پويايي خود را به دست آورد، چنان كه در دوره سلجوقي، مذهبان، آرايش قرآنها، ابزار و ادوات، ظرفها، بافتهها و بناها را پيشه خود ساختند و چندي بعد در دوره تيموري اين هنر به اوج خود رسيد و زيباترين آثار تذهيب شده پديد آمد.
هنرمندان نقاش، صحافان و صنعتگران به خواست سلطانها از سراسر ايران فراخوانده و دركتابهاي پايتخت به كار گمارده شدند. بدين ترتيب آثار ارزشمند و با شكوهي پديد آمد.
در دوره صفوي، نقاشي، تذهيب و خط در خدمت هنر كتابآرايي قرار گرفت و آثاري پديد آمد كه زينت بخش موزههاي ايران و جهان است، اما رنج هنرمندان بيارج ماند و ارزش آنان در زمان زندگيشان شناخته نشد و هنر نقاشي، به ويژه تذهيب، پس از دوره صفوي از رونق افتاد.
هجوم فرهنگ غرب به ايران، حركت پيشروي اين هنر را كند ساخت، ولي با زحمت هنرمندان متعهد و دوستداران هنر اين مرزو بوم، شعله هنر تذهيب همچنان فروزان است.
مكتبهاي تذهيب
تذهيب، همچون نقاشي، داراي مكاتب و ادوار خاصي است، چنان كه ميتوان از مكتبهاي سلجوقي، بخارا، تيموري، صفوي و قاجار سخن گفت. هر مكتب براي خود شعبههاي مختلفي دارد. براي نمونه در مكتب تيموري، شعبههاي شيراز، تبريز، خراسان و . . . را ميتوان تميز داد. در واقع، رنگها، روش قرارگرفتن نقشها در يك صفحه تذهيب و تنظيم نقشها، در مكتبهاي مختلف با يكديگر متفاوت است.
به هر حال، تذهيبهاي دورههاي مختلف بيان كننده حالات و روحيات آن دورهها هستند. تذهيبهاي سده چهارم قمري، ساده و بيپيرايه، سدههاي پنجم و ششم، متين و منسجم، سده هشتم پرشكوه و نيرومند و سدههاي نهم و دهم، ظريف و تجملياند.
با بررسي آثار تذهيب شده به تأثير فراوان هنر تذهيب ايران در ديگر كشورها چون هند، تركيه و كشورهاي عربي، پيميبريم. هنرمنداني كه در اوايل دوره صفوي از ايران به هند مهاجرت كردند، بنيانگذار مكتب نقاشي ايران و هند شدند و آثاري بزرگ از خود به جا گذاشتند. آثار به جا مانده از مكتب مغولي هند كه در نوع خود بيمانند است، بر اين واقعيت حكايت دارد كه اين مكتب تداوم مكتب نقاشي ايران و هند است.
در تركيه عثماني، هنرمندان مذهب زيادي جلوه نكردند و اگر اين هنر، در آن سرزمين رشد كرده، به خاطر هنرمندان ايرانياي بود كه با مهاجرت به تركيه، بنيانگذار اين مكتب هنري شدند.
در واقع هنر تذهيب ايران در دنيا يگانه است. در اروپا، به نوعي آذين و آرايش، تذهيب ميگويند و تذهيب ايراني را با آن مقايسه ميكنند، اما تذهيب اروپايي با تذهيب به شيوه ايراني، به طور كلي فرق دارد. آذينهاي تذهيب اروپايي از ساقه درختي مانند مو و برگهايي رنگي تشكيل شده است و در كنار آنها گاهي پرندگان، حيوانات، صورتهاي مختلف انسان و مناظر طبيعي را ميتوان ديد.
رنگهاي كاربردي در تذهيب
طلا نخستين عنصر بود و پس از دوران كوتاه افت و خيز، يعني در نيمه قرن چهارم تا دهم، در شرق رنگ آبي هم بر سبز و هم بر سرخ تفوق يافت و خيلي زود به مرتبهاي همتراز رسيد، در حالي كه در غرب طلا تفوق اوليه خود را حفظ كرد و آبي در مرتبه دوم ماند.
اهميت اين دو رنگ را ميتوان از اين واقعيت دريافت كه ميبينم هر رنگ ديگري كه به اين رنگها افزوده شد، همواره نسبت به طلا و آبي تمامي فرعي داشته است. به علاوه، تقريباً در همه سبكها و دورهها ميتوان مصحفي پيدا كرد كه تذهيبهاي آن منحصراً از رنگهاي آبي و طلا تشكيل شود. مصحفهايي هم هستند كه صفحاتي از آنها داراي تذهيبمان چند رنگ است.
در تذهيب، آبي، رنگ حضرت لايتناهي است. نماد اصلي اين نامتناهي آسمان است كه همه چيز را فراگرفته است. در نماد بودن براي رحمت بيمنتها، دريا نيز نشانهاي ديگر است، كه رنگ آن را ميگيرد و بر صورت آسماني مينمايد. اگر آبي نماد بيكرانگي است؛ طلا همچون خورشيد، نماد روح است. از اين رو، در وراي همه عالم صورت قرار ميگيرد.
طلا چون رنگ نور است، همچون زرد بالذات نماد علم است و بالعرض به معناي تعليم يا ظهور. پس آبي در كنار طلا به معناي رحمتي است كه ميل به ظاهر كردن خود دارد.
آبي و طلا، آنقدر تضاد دارند كه يكديگر را به شدت تقويت ميكنند، اما در محدوده سه رنگ اصلي، تعادل كامل نه از دو رنگ، كه صرفاً از همه رنگها حاصل ميآيد.
طلا داراي سر زندگي است كه عمق و ژرفاي آبي را تعديل ميكند، اما رنگي گرم نيست و اندك گرمياش چندان نيست كه به پاي سردي آبي برسد. سردياي كه در مجموع بهدست ميآيد، در ايجاد حالت قداست به خوبي مؤثر واقع ميشود.
تحول تذهيب
اگر دقيق به تذهيب نگاه كنيم، حركت آن را در طول تاريخ ميبينيم. در دوره ساساني و دورههاي اوليه اسلامي، سلجوقي، تيموري تا اواخر دوره صفوي، هنر نقاشي و تذهيب، و به طور كلي هنرهاي معماري، صنايع دستي، صحافي، تزيين ابزارها و ظرفها و قلمدان سازي، پارچهبافي، فرشبافي، كاغذسازي و ... حركتي تكاملي داشتند و هنر كتاب آرايي كه در دوره ساساني رو به افول گذارده بود، با نفوذ اسلام در ايران زنده شد و آذين كردن قرآنها، در دورههاي اسلامي، رشد اين هنر را به همراه داشت.
در كتاب «هنر خطاطي و تذهيب قرآني»، نوشته مارتين لينگازف عكسهايي از تذهيب قرآنهاي مختلف تا اواخر دوره صفوي ارائه شده است كه با مقايسه اين عكسها ميتوان به تحول تذهيب در اين دورهها دست يافت.
در قرنهاي نخستين اسلامي، آذينها بيشتر شكلهايي هندسي داشتند، اما در قرنهاي هشتم، نهم و دهم قمري شكلها كامل شدند وكمتر از شكلهاي هندسي استفاده شد، چنان كه شكل تكامل يافته اسليمي و گونههاي آن و شكلهاي مختلف گلهاي زيبا را در سرلوحهها و شمههاي نقش يافته بر صفحههاي نخستين قرآنها و سر سورههاي قرآن ديد.
تذهيب قرآن
هنر تذهيب قرآن رشدي كندتر از خط داشت، زيرا نگارش متن قرآن خود مستقيماً آن را طلب نميكرد. به علاوه ترس از منع ورود هر چيز زايدي به متن قرآن تذهيب را محل تأمل قرار ميداد.
كساني كه خطوط قرآن را كتابت ميكردند يا خود مذهبان، قرآن را تمام و كمال از بر بودند و با آن مأنوس ميشوند. قرآن آنقدر با روحشان عجين ميشد كه زندگي بدون آن امكانپذير نبود كه داراي معناي مفهومي عميق باشد. ميتوان گفت قرآن داراي مجالهايي است كه مذهب را تحريك ميكند.
در افتتاح سوره، فاصله آيات، سجدههاي واجب و ... نمادهايي تزييني وجود دارد؛ علاوه بر نمادهاي تزيين كه داراي معاني خاصي هستند و كاربردشان متفاوت است.
منابع و مأخذ:
ـ فرهنگ معين
ـ شيوه رنگسازي در قلمرو هنر و نقاشي، جليل جوكار، فرهنگستان هنر ، 1385...
ـ شيوه تذهيب، اردشير مجرد تاكستاني، سروش، 1375.
ـ هنر خط و تذهيب قرآني، مارتين لينگز، ترجمه: مهرداد قيومي بيدهندي، انتشارات گروس.
محدثه روشن
يکشنبه 16 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 399]