تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1834993773
آموزش و پرورش از نگاه شاهنامه
واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: mahdistar24-09-2009, 05:34 PMhttp://www.seemorgh.com/DesktopModules/iContent2/Files/42923.jpg او در کوه جای میگیرد، پلنگینه میپوشد و نخستین آموزش و پرورش از او پدید میآید. دومین آموزگار هوشنگ است همان که در سایه دانش و بینش خود آهن را از سنگ جدا ساخت و... در بوستان و گلزار ادب فارسی همواره تعلیم و تربیت مورد توجه و دقت شاعران و نویسندگان بوده و هست که میتوان به آثار بسیاری چون مثنوی مولوی، بوستان و گلستان سعدی، مخزن الاسرار نظامی، حدیقه سنایی و... اشاره کرد. اما شاهنامه فردوسی ستاره پرفروغ آسمان علم و ادب در این میان جلوه ویژهای دارد. اثری زنده و پرجدال که با رنگهای دلپذیر و روح پرور آراسته شده و با گلهای فراوان دانش و حکمت زینت داده شده است. شاهنامه رهنمودی است برای دنیای سردرگم امروز. در این اقیانوس بیکران اندیشه و خرد که لبریز از جاذبههای حماسی- فکری بیشماری است، تعلیم و تربیت جلوه و نمود ویژه ای دارد. اولین آموزگار در شاهنامه کیومرث، اولین پادشاه اساطیری میباشد که آیین تخت و کلاه آورد. کیومرث در روایات مذهبی زرتشتی به صورت «گیه مرتن» نقل شده و همان ابوالبشر میباشد. او در کوه جای میگیرد، پلنگینه میپوشد و نخستین آموزش و پرورش از او پدید میآید. دومین آموزگار هوشنگ است همان که در سایه دانش و بینش خود آهن را از سنگ جدا ساخت و ابزارهای جنگی را از آن تهیه کرد و به مردم آموخت. آن گاه شیوه آبیاری و روان ساختن جویها و رودها را برای کشاورزی ابداع کرد و از پوست جانوران جامه ساخت و هم چنین کشف آتش که از نیازهای اساسی بشر است به او منسوب است. سومین آموزگار در شاهنامه «تهمورث» پسر هوشنگ است که بیشتر از جنبه معنوی به آموزش پرداخت، جهان را از بدیها پاک کرد و دست دیوان را از مردم کوتاه کرد. دیوان فرمانبردار او شدند و هنر نوشتن را آموختند. «تهمورث» از پشم و موی جانوران پوشاک و گستردنی فراهم کرد و از برخی حیوانات نیز برای شکار بهره جست. پس از پادشاهی تهمورث پسرش «جمشید» بر تخت نشست و صلح و آرامش را بر جهان حاکم کرد. او حرفه آهنگری و ساخت وسایل جنگی را رواج داد. «جمشید» چگونگی تهیه خفتان و لباس رزم از ابریشم و کتان را به مردم آموخت. اولین طبقه بندی جامعه در دوره «جمشید» انجام پذیرفت. او مردم را به چهار گروه آتش بانان، سپاهیان، برزگران و ابزارسازان تقسیم کرد و علوم و فنون مختلف از جمله معماری، پزشکی، داروسازی ، آیینهای باستانی و جشنها در این دوره پایه گذاری شد. با دقت در موارد بالا میتوان دریافت که شاهان هم به جنبههای آموزش ظاهری و نیازهای مادی بشر و هم به پرورش روح و روان به عنوان یک امر اجتناب ناپذیر توجه داشته اند. در شاهنامه کودک برمبنای سرشت و خوی نخستین خود پرورش مییابد، از شیر مادر تغذیه میکند، شیوه راه رفتن میآموزد، از پدر و مادر زبان ابتدایی و شیوههای طبیعی و انسانی زندگی را میآموزد و چون به جوانی میرسد همسر برمیگزیند و او نیز به فرزندانش این رشته طبیعی حیات را میآموزد. در این روند، آموزش و پرورش در هر دو جنبه جسمانی و روحانی بدون دخالت برنامههای سازمان یافته و به صورت طبیعی صورت میگیرد. در شاهنامه فردوسی، پرورش افرادی چون زال، فریدون و کیخسرو از این گونه است: «زال» پسر نریمان بر اثر سپیدمویی از خانه و کاشانه خود دور افکنده میشود و در دامنه البرز کوه توسط سیمرغ پرورش مییابد: نگه کرد سیمرغ با بچگان//بدان خرد خون از دو دیده چکان//شگفتی بدو برفگندند مهر//بماندند خیره در آن خوب چهر//شکاری که نازکتر آن برگزید//بدو داد تا او به لب میمزید//بدین گونه تا روزگاری دراز//برآورد و دارنده بگشاد راز//چنان کودک خرد، پرمایه گشت//بر آن کوه بر، کاروانها گذشت بعد از گذشت ایامی چند، سام در طلب فرزند به البرز کوه میآید و از درگاه داور دادگر پوزش میطلبد. سیمرغ، زال را نزد پدر میآورد و از پرخویش، همان پری که او را در زیر آن پرورش داده است به او میدهد تا در گرفتاریها یار او باشد. دومین پهلوان که او نیز به همین صورت پرورش یافته است «کیخسرو» نوه دختری افراسیاب است. او به دستور افراسیاب به نزد شبانان در کوه فرستاده میشود تا از نژاد خود آگاهی نیابد. پیران ویسه نیز فرمان افراسیاب را میپذیرد و او را به شبانان کوه قلو میسپارد. شبانان کوه قلو را بخواند//وزآن شاهزاده سخنها براند...//بدیشان سپرد آن دل و دیده را//چنان نیک پور پسندیده را زندگی «فریدون» نیز همراه با حوادث شگفت و تعجب برانگیز است. آبتین پدر فریدون از بیم ضحاک شب و روز هراسان و گریزان است. او سرانجام گرفتار روزبانان ماردوش (ضحاک) میشود و به دست آنها نابود میشود. فرانک، مادر فریدون، پسر خود را به نگهبان مرغزاری که گاو آراسته و شگفتی به نام «پرمایه» دارد میسپارد. فریدون در آنجا دوران کودکی را به پایان میرساند: سه سالش همی داد ز آ ن گاو شیر هشیوار، بیدار، زنهارگیر اما، روزبانان ضحاک نگهبان مرغزار را نیز از بین میبرند و گاو را میکشند. فرانک به ناچار فرزندش را به مرد پارسایی در البرز کوه میسپارد تا از گزند حوادث در امان ماند: بیاورد فرزند را چون نوند//چو مرغان بران تیغ کوه بلند//یکی مرد دینی بر آن کوه بود//که از کار گیتی بی اندوه بود//فرانک بدو گفت کای پاک دین//منم سوگواری ز ایران زمین//بدان کین گرانمایه فرزند من//همیبود خواهد سرانجمن//تو را بود باید نگهبان او//پدروار لرزنده بر جان او از نگاه دیگر شیوه تربیتی دیگری که براساس برنامه ای معین و تنظیم شده صورت میگیرد؛ به وسیله عالمان و فرهیختگان به منصه ظهور میرسد و دارای اهدافی چون خودشناسی، مسئولیت پذیری، کارآیی اجتماعی، رزمی، اقتصادی و... میباشد. در این شیوه کودک چون به مرز آموزش میرسد به مدرسه سپرده میشود تا خواندن و نوشتن را بیاموزد و با آداب اجتماع آشنا شود. در این هنگام به مقتضای دوره و زمان از مربیان خود آداب رزم و بزم میآموزد، سخن گفتن را چنان که لازم است فرا میگیرد، شیوه معاشرت با بزرگان و مردم را نیک میآموزد و تن و روان خود را به دانش و فرهنگ و هنر میآراید تا فردی سودمند و شایسته برای اجتماعی شود که در آینده در آن خواهد زیست.فردوسی در شاهنامه هرگاه که درباره این نظام سازمان یافته سخن میگوید از آموزش دهندگان با عناوین: فرهنگیان، موبدان، دبیران، آموزگاران، فرزانگان، دانایان، پهلوانان، دایگان خردمند، مردان دانش پژوه و... یاد میکند.بزرگانی که زیربنای آموزش و پرورش بشر یعنی خرد و اندیشه را به خوبی به کار برده و در پرتو این نیروی عظیم خداوندی، انسان را به کاخ دانش و معرفت و ذروه کمال هدایت میکنند. در اهمیت این موضوع ذکر این نکته کافی است که فردوسی در وصف خداوند آنجا که اثر بزرگش را آغاز میکند چنین میسراید: به نام خداوند جان و خرد//کزین برتر اندیشه برنگذرد این شاعر حماسه سرا، از خرد و دانش به عنوان بهترین راهنمای مسیر تاریکی و جهل یاد میکند: خرد رهنمای و خرد دلگشای//خرد دست گیرد به هر دو سرای چرا که خرد نگاهبان جان و پاسدار روح و جسم آدمی است: همیشه خرد را تو دستور دار//بدوجانت از ناسزا دور دار در جای جای شاهنامه به برتری این افراد و تربیت شاهزادگان به وسیله آنها اشاره شده است. آنجا که موبد از بزرگمهر میپرسد که پس از بخردی چه چیز بهتر و ارزندهتر است؟ بزرگمهر پاسخ میدهد: چنین داد پاسخ که دانش به است//چو دانا بود بر مهان بر، مه است و یا در آغاز شاهنامه که از ارزش آدمی سخن گفته شده، فردوسی رنج بردن در راه دانش را میستاید: به رنج اندر آری تنت را رواست//که خود رنج بردن به دانش سزاست اکنون به تفصیل به بررسی و توضیح عناوین مختلف آموزش دهندگان در شاهنامه میپردازیم: فرهنگیان و موبدان در شاهنامه از دبستان به عنوان جایگاهی یاد شده است که کودکان به فراگیری نوشتن و خواندن اوستا و زند و آداب مذهبی میپرداختند. در دبستان کودکان تحت تعلیم فرهنگیان و موبدان (روحانیون) آداب دانایی و رسوم زندگی را میآموختند: همان کودکش را به «فرهنگیان»//سپردی چو بودی از آهنگیان//به هر برزن اندر دبستان بدی//همان جای آتش پرستان بدی و چنین است که اردشیر «فرهنگیان» را میآورد تا آداب نوشتن خط پهلوی و آیینهای رزم و بزم را به شاپور فرزندش بیاموزند: بیاورد فرهنگیان را ز شهر//کسی کش زفرزانگی بود بهر//نبشتن بیاموختش پهلوی//نبشت سرافرازی و خسروی//همان جنگ را گرد کرد عنان//زبالا به دشمن نمودن سنان//زمیخوردن و بخشش و کار بزم//سپه بستن و کوشش و کار رزم در شاهنامه گاه از نویسنده و دبیر با عنوان «موبد» یاد شده است که نوشتن و آموختن زند و اوستا را در دبستان یا آتشکده به کودکان میآموخته و آنها را با آداب دینی هم آشنا میکرده است. در داستان خواب گزاری انوشیروان موبدی را مییابند که: برآمد همیگرد مرو و بجست//یکی موبدی دیر بازند و است//همیکودکان را بیاموخت زند//به تندی و خشم و به بانگ بلند این موبد که استاد بزرگمهر است از گزارش خواب پوزش میخواهد و آن را کار خود نمیداند: نویسنده (موبد) گفت این نه کار من است//زهر دانشی، زندیار من است//بیاموزم این کودکان را همی//برون ز این نیارم زدن خود دمی دبیران در شاهنامه بارها از «دبیران» سخن رفته است. «دبیران» در کشور نفوذ و نیروی بسیاری داشتند. نامه و اسناد را مینگاشتند و آدابی را در نامه نویسی رعایت میکردند که به برخی از آنها در شاهنامه اشاره شده است. شاهان و بزرگان «دبیران» را سخت گرامی میداشتند و آنان نیز در این کار هنرمندی خاصی داشتند: بلاغت نگه داشتندی و خط//کسی کو بدی چیره بر یک نقط//کسی را که کمتر بدی خط و ویر//نرفتی به دیوان شاه اردشیر...//ستاینده بدشهریار اردشیر//چو دیدی به درگاه مرد «دبیر» اردشیر به رفاه دانایان و بهره مند ساختن آنان از گنجینه شاهی اهتمامیتام داشت، چرا که آنها را عوامل بهبود و سازندگی کشور میدانست و بدین وسیله مانع فرار مغزها میشد. شهنشاه گوید که از رنج من//مبادا کسی شاد و از گنج من//مگر مرد با دانش و یادگیر//چه نیکوتر از مرد دانا و پیر دانش پژوهان آن هنگام که سام به دستور شاه، زابلستان را ترک میکند به فرزندش زال که هنوز بسیار جوان است سفارش میکند که به آموختن بپردازد و با کمک مردان «دانش پژوه» علوم و فنون مختلف زندگی، رزم و بزم و... بیاموزد: کنون گرد خویش اندر آور گروه//سواران و مردان «دانش پژوه»//بیاموز و بشنو زهر دانشی//بیابی زهر دانشی رامشی//ز خورد و ز بخشش میاسای هیچ//همه دانش و داد دادن بسیچ زال زر نیز به سفارش پدر، تحت تعلیم و تربیت قرار میگیرد و به درجه ای میرسد که مانند او در جهان یافت نمیشود. دایگان در این نظام آموزشی میتوان به دایگان خردمند و شایسته اشاره کرد. گزینش دایه در روزگاران گذشته بسیار اهمیت داشته است و ما در زندگی بسیاری از شاهزادگان در شاهنامه به اشارات زیادی در این باره برمیخوریم. دایگانی خردمند، پاک، برگزیده، پهلوان و...از مهمترین این دایگان «رستم» است. در جایی رستم را میبینیم که به درگاه کاووس میآید و از پادشاه میخواهد که سیاوش را برای تربیت و هنر آموختن به وی سپارند. چنین گفت: کاین کودک شیرفش//مرا پرورانید باید به کش//چو دارندگان تو را مایه نیست//مر او را به گیتی چومن «دایه» نیست رستم سواری، تیر و کمان و کمند و عنان و رکاب گرفتن را به سیاوش میآموزد و از آیین داد و عدل، آداب سخن گفتن، بزم آرایی و رزم کردن، سپاهداری و جنگ آزمایی و... به سیاوش تعلیم میدهد. هنرها بیاموختش سر به سر//بسی رنج برداشت کامد به بر//سیاوش چنان شد که اندر جهان//به مانند او کس نبود از مهان در پایان رزم رستم و اسفندیار، بهمن فرزند اسفندیار به بارگاه رستم برده میشود و توسط او پرورش مییابد. او فنون رزم و بزم یعنی سواری، نخچیر و چوگان را از بزرگترین معلم شاهنامه یعنی رستم میآموزد: همی بود بهمن به زابلستان//به نخچیرگر با میو گلستان//سواری و میخوردن و بارگاه//بیاموخت رستم بدان پورشاه//همیآزمودش به یک چند گاه//به بزم و به رزم و به نخچیرگاه//به میدان چوگان و بزم و شکار//گوی بود مانند اسفندیار فرزانگان در شاهنامه، گاه از آموزش دهندگان و مربیان با عنوان «فرزانگان» یاد شده است. به طور مثال در گفت وگویی که طلخندوگو برای تخت شاهی میکنند گو به برادرش میگوید که بهتر است سخن از فرزانگان بشنویم و رای آنان را به کار بندیم: ز «فرزانگان» چون سخن بشنویم//به رای و به فرمانشان بگرویم//کزیشان همیدانش آموختیم//به فرهنگ دلها برافروختیم آزمون و امتحان خداوند به عنوان اولین معلم انسان دنیا را محل آزمایش برای آنها قرار داده است تا وجودشان در کوره راه حوادث آبدیده شود و گوهر وجودی خود را به عرصه وجود رسانند. در آن دنیا آنها که از امتحانشان سربلند بیرون آمده اند رهسپار بهشت و مردودین امتحان راهی جهنم میگردند. از آنجا که لازمه هر تعلیمیو تعیین رتبه و درجه علمیافراد آزمون و امتحان میباشد، فردوسی از این نکته مهم آموزشی غافل نمانده است و به این امر توجه وافر داشته است. در شاهنامه میبینیم وقتی پهلوان زاده یا شاهزاده ای را تربیت میکنند علاوه بر آموزش از طریق گفتار، او را با محک آزمایش نیز میآزمایند. چرا که آدمی باید در بوته زندگی بگدازد تا زر وجودش از آلودگیها پاک شود و عیار واقعی اش در سختیها و خوشی آشکار گردد.نمونه روشن آن در شاهنامه سوالات شش گانه ای است که منوچهر برای تعیین مایه دانشوری و دلاوری زال، قبل از ازدواج زال و رودابه از او میپرسد. زال از این آزمونها سربلند بیرون میآید و شایسته پوشیدن خلعت شاهانه میشود. اکنون به نمونههایی از این سوال و جوابها اشاره میکنیم: از زال پرسیده میشود: آن دوازده درخت سهی که از هر کدام سی شاخه بر زده است چیست؟ زال جواب میدهد: به سالی ده و دو بود ماه نو//چو شاه نو آئین ابرگاه نو//به سی روز مه را سرآید شمار//بدین سان بود گردش روزگار دیگری از او درباره دو اسب سپید و سیاه سوال میکند که هیچ گاه به هم نمیرسند و زال در پاسخ میگوید: شب و روز باشد که میبگذرد//دم چرخ بر ما همیبشمرد//نیابند مر یکدگر را به تک//دوان همچو نخچیر از پیش سگ شاهنامه، جای به جای از این آزمایشها پس از آموزش و پرورش سخن میگوید و آن را مایه دلیری و برتری میداند: چنین داد پاسخ به مادر که شیر//نگردد مگر بآزمایش دلیر و یا آ نکه: هر آنکس که جوید همیبرتری//هنرها بباید بدین داوری//یکی رای و فرهنگ باید نخست//دوم آزمایش بباید درست از این رهگذر است که میتوان جان را فروغ و دل را برنایی بخشید و این نیست جز یگانه پیام فردوسی در شاهنامه. شاهنامه ای که مکتب دانش و فضیلت است و نمودار اندیشه و آرمانهای بشری در طول تاریخ. دانایی رهنمون که همگان را به نیک اندیشی، آزادمردی، دادپیشگی و راستی دعوت میکند و مبشری که فریاد بلند انسانیت را از پس دیوارهای قرون به گوش ما میرساند. امید آنکه با دستورهای عملی و کارساز این مجموعه حقایق و معارف بتوانیم به سر منزل سعادت راه یابیم و رستگاری را نصیب خویش گردانیم. تو را دین و دانش رهاند درست//ره رستگاری ببایدت جست منبع: khorasannews.com سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 650]
-
گوناگون
پربازدیدترینها