واضح آرشیو وب فارسی:فارس: سخنران: احمد رهدار انقلاب اسلامي و معبرهاي گذار از غرب
خبرگزاري فارس: نسبت ما و غرب نسبت رويارويي است. غرب به عنوان يك مانع بر سر راه كمال ما به شمار مي رود. چشم انداز ما شكافتن دل غرب است. از چشم انداز به نسبت ميان موقف و افق تعبير كرده اند.
پيش فرض:
مسئله گذار از غرب يا، انقلاب اسلامي و معبرهاي گذار از غرب
اين پيش فرض نشان از اين است كه غرب غيريت ماست. به عبارت ديگر انقلاب اسلامي ايران به عنوان رقيب تمدن غرب مطرح است. با مطالعه علل پيروزي انقلاب اسلامي، اين علل را مي توان به دو دسته تقسيم نمود....
1) علل شتابزده (فرعي) : رخدادهايي از قبيل نهضت خرداد1342 ، جنبش هاي 2500 ساله و رحلت آقا مصطفي خميني(ره) و... را مي توان از زمره اين گونه علل دانست كه نمي توان آنها را عوامل تعيين كننده پيروزي انقلاب محسوب نمود.
2) علل اصلي: علت اصلي پيروزي شكوهمند انقلاب اسلامي را مي توان رويارويي انقلاب اسلامي با روح غالب و مادي انديش جهان امروز دانست كه با گذشت زمان در حال افول است.
نكته پيش فرض: بايد از غرب گذر كرد.
پايه گذار ما از غرب چيست؟
پايه گذار ما از غرب، سنت است. همان گونه كه مي دانيد يكي از شاخصه هاي مدرنيسم و تجدد، نفي سنت است.
تفاوت تعابير سنت از نگاه اسلامي وغربي:
تلقي غرب از سنت (tradition)اين است كه سنت مجموعه عناصر متعلق به گذشته است. عناصري كه ديگر مربوط به زمان ما نيست . ولي در نگرش اسلامي، اساساً سنت متعلق به زمان گذشته نمي باشد و لذا به نفي يكجانبه سنت نمي پردازد.
تفاوت انقلاب اسلامي با انقلاب هاي مدرن:
انقلاب هاي مدرن با نفي گذشته و اعتراض به وضعيت هاي موجود زمان خويش، درصدد اثبات خويش برآمده اند ولي انقلاب اسلامي اينگونه نبود، بلكه يكي از شاخص هاي انقلاب ما نسبتي است كه با سنت برقرار كرده است. هيچ انقلابي را نداريم مگر آنكه با نفي گذشته به وقوع پيوسته است. بنابراين مي توان قائل شد كه انقلاب اسلامي ايران به شدت سنتي است. انقلاب اسلامي به وقوع پيوست با 1- رجعت به گذشته 2- با استفاده از ابزار مدرن 3- به وسيله عالم سنتي به شيوه مدرن 4- در عصر پست مدرن 5- با شعارهاي عدالت ، توحيد ، عبوديت
اگر به اول انقلاب بازگرديم ؛ در يك بازنگري از شعارهاي انقلاب، در خواهيم يافت كه شعارهايي چون "جامعه مدني" ، دموكراسي و ... شعارهاي كليدي انقلاب ما نبوده اند؛ بلكه در ميان شعارهاي انقلابي از مفاهيمي چون اقامه توحيد، ذكر، خشيت، نهضت حسيني و مواردي از اين قبيل به چشم مي خورد.
كتاب "انقلاب تكاملي اسلام" نوشته جلال الدين فارسي كه در آن، از مفاهيمي چون نهضت هاي انبيا و قيام حسيني سخن به ميان آمده بود به عنوان يك كتاب مطرح در آن زمان شناخته مي شد.
مفهوم اقامه توحيد: منظور از اقامه توحيد اقامه ذكر و خشيت الهي است. ما شاه خائن را مصداق يزيد زمان دانستيم و حضرت امام(ره) نيز تبلور امام حسين(ع) گرديد. لذا مي توان گفت كه ادبيات عاشورا محور ادبيات انقلاب اسلامي ايران بوده است.
آگوست كنت در طبقه بندي خويش، تاريخ را به سه دوره تقسيم كرده است:
1) عصر اسطوره ها يا رباني
2) عصر عقل و فلسفه (يونان)
3) عصر علم(science)
وي عصر حاضر را عصر علم و گذر از اسطوره ها و پندارهاي فلاسسفه مي داند. سنت از ديدگاه تمدن غرب، جزء اسطوره ها ست. از نگاه ما امام حسين (ع) امام است، امام حيّ است و نه اسطوره. غربي ها هم متوجه اين مفاهيم شده اند؛ اما عمق مفاهيم را درك نكرده اند. لذا بسياري از نظريه پردازان غرب از امام حسين(ع) به عنوان اسطوره ياد كردند؛ چرا كه آنها سنت را مترادف اسطوره مي دانند. امام حسين(ع) يك اسطوره نيست، يك شخصيت متعلق به يك زمان نيست. كربلا يك واقعيت مربوط به يك تاريخ خاص نمي باشد، بلكه بنا به تعبير " كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا" حقيقت عاشورا فرا زماني و فرا مكاني است. ما در حقيقت به زمان و مكان رنگ حسيني داديم.
نسبت ما و غرب:
نسبت ما و غرب نسبت رويارويي است. غرب به عنوان يك مانع بر سر راه كمال ما به شمار مي رود. چشم انداز ما شكافتن دل غرب است. از چشم انداز به نسبت ميان موقف و افق تعبير كرده اند. موقف ما انقلاب اسلامي و افق نهايي ما انقلاب جهاني حضرت ولي عصر(عج) مي باشد وشكافتن دل غرب چشم انداز ما مي باشد. ما بايد به عمق فرهنگ غرب برويم و از آن گذر كنيم .
استراتژي انقلاب اسلامي :
اين استرتژي يك راهبردي دارد وآن سوراخ كردن غرب است و غرب يك معبر است . بايد از درون غرب رد شويم.
تفاوت اهل سنت و تشيّع :
سنت سني ها چيزي غير از سطح اجمال درگيري نمي شناسد و حداقل درگيري آنها اين است كه بگويند غرب براي ما مفيد نيست و ازبين اين ها چند دسته بوجود آمده:
1- سلفي ها ، القاعده و طالبان كه ادعاي بازگشت به دوران گذشته دارند.
2- متجدد كه غرق در غرب گرديده اند .
اما در تشيع نه توقف است و نه رجوع به گذشته و نه قبول غربي شدن بلكه با سنت شيعيان ، هميشه زنده در حركت خواهيم بود و الگوي ما حضرت حسين بن علي (ع) است . سنت ما عين حيات است.
خط اصلاحات :
سيد جمال الدين – نائيني اول – طالقاني – خاتمي
ديدگاه : آنچه را كه از قبل داريم تخريب مي كنيم . اين ديدگاه روشنفكر، بيرون از عقل نقاد بشري هيچ مرجعيتي را نمي پذيرد و اهل تعبد نيست . داراي نقد تكثر گرا و جزيي است .
خط تعالي :
آيت الله ميرزاي شيرازي – مدرّس – امام خميني (ره)
اين خط مردم را به جوشش درآورد و هميشه مردم را در هسته مركزي قرار داد . زير سؤال بردن غرب بطور كلي از استراتژي هاي اين خط است .
دو نوع نقطه عزيمت :
اسلام و غرب كه نقطه عزيمت اسلام است ومانع آن غرب بوده و بايد از آن گذر كرد.
غرب و اسلام كه نقطه عزيمت غرب است و مانع آن اسلام است .
انتظار ، مذهب اعتراض :
ما با مهدويت به غرب نه گفته ايم . فقط يك مذهب است كه فرمانده و رهبرش زنده است وآن تشيع مي باشد و اين خود موجب عدم ركود وخمودي مي باشد .
تفاوت ما با غرب :
1- ما چشم به جلو داريم و آينده نگريم .
2- ما آينده گرا هستيم يعني منطق حركت رو به جلو داريم .
3- ما آينده پردازيم و منطق آينده سازي داريم وآينده ما خيالي نيست .
پوچي غرب :
انسان ديندار براي بالا رفتن به اين توجه دارد كه چرا بايد بالا برود. در نتيجه دين ناظر به غايت است .
انسان غربي براي بالا رفتن به اين توجه دارد كه چگونه بالا بروم . در نتيجه غرب ناظر به حال و اكنون است .
....................................................................................
منبع:سايت علم و دين
شنبه 15 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 426]