واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: مرد بدون گور، روزي روزگاري
نقد- حسن ميثمي:
روزهاي آخر اسفندماه 86 زماني بود كه نخستين مجموعه حافظ خياوي در بازار نشر توسط نشرچشمه منتشر شد تا عنوان آخرين مجموعه داستاني سال 86 به «مردي كه گورش گم شد» تعلق بگيرد.
اين مجموعه كه شامل 7 داستان در قالب 96 صفحه روانه بازار شده است توانست عنوان يكي از دو اثر برتر جايزه روزي روزگاري را از آن خود كند. جايزهاي كه به هيچ وجه روزي خود حافظ خياوي فكرش را نميكرد صاحب آن شود؛ اما شد. حساسيت نامشخص اهالي ادب براي نظر دادن روي اين كتاب وادارمان كرد به سه نفر اكتفا كنيم و به آب و آتش زدن خودمان براي پيدا كردن نفر چهارم به هيچ نتيجهاي نرسد.
فرشته احمدي (****)
احمدي معتقد است درباره اين كتاب نظرات ضدو نقيض زيادي داده ميشود. اما مجموعه «مردي كه گورش گم شد» توانست با تمام كميها و كاستيهايش توقعات فرشته احمدي را بهعنوان داور جايزه روزي روزگاري برآورده كند:«اگر اين مجموعه بهعنوان رتبه نخست انتخاب شده به اين معنا نيست كه فوقالعاده است. داستان ضعيف هم در آن پيدا ميشود. مثل داستان روزهات را با گيلاس باز كن.»
احمدي، صف دراز مورچگان را از ميان 7 داستان مجموعه خياوي بهعنوان داستان خوب انتخاب ميكند و يك حسن اين كتاب را برميشمارد: «عناصر داستانهاي اين مجموعه بومي بودند. شخصيتها لهجه خاصي داشتند اما با تمام اين تفاسير خواننده درگير جغرافياي داستان نميشود تا از آن زده شود. هيچچيز عجيب و غيرعادي در داستانها پيدا نميشود.»داور جايزه روزي روزگاري معتقد است اين مجموعه حداقل انتظارات از يك نويسنده تازه كار را برآورده ميكند و اين مجموعه را در كل متوسط و قابلقبول ميخواند.
امير آريان (***)
«در اين كتاب چند داستان هست كه كل كتاب را نجات ميدهد و نقاط ضعف داستانهاي ديگر را ميپوشاند. داستانهاي صف دراز مورچگان و مردي كه گورش گم شد از بهترين داستانهاي اين مجموعه هستند.» امير آريان بهعنوان يكي ديگر از داوران جايزه روزي روزگاري نثر داستانها را اين طور ارزيابي ميكند:«داستانهاي اين مجموعه نثر خوبي دارند. خواننده با يك نثر روان، بدون سكته، با ريتم تند و با جملههاي كوتاه مواجه است كه كمبودهاي ديگر نويسنده را پوشش ميدهد.» آريان معتقد است حتي اگر ازنظر روايت و محتوا نويسنده دستش خالي باشد، تسلط به نثر و ريتم خوب آن داستانهايش را از حركت به سمت يك مجموعه ضعيف بازمي دارد.
آرش آذرپناه (*** )
آذرپناه دوبار اين مجموعه را خوانده است و معتقد است بهطور كلي داستانهاي اين مجموعه داستانهاي جذاب و خوش خواني هستند و زبان خوبي دارند: «اما نگاهي كه پشت داستانهاست نگاه يك نويسنده نيست. بهترين داستان اين مجموعه صف دراز مورچگان است كه وقتي به عقب فلش بك ميزند سرشار از خشونت است و نگاه انساني ندارد. داستانها خواننده را جذب ميكنند. اما ايدههاي داستانها مورد انتظار نيست و مرتجعانه است.» آذرپناه ايراد ديگر وارد بر اين داستان را عدموجود انسجام ميداند و بر اين باور است كه در اين مجموعه هيچچيز وجود ندارد كه داستانها را منسجم و يكرنگ كند.
تاريخ درج: 15 تير 1387 ساعت 08:50 تاريخ تاييد: 15 تير 1387 ساعت 09:40 تاريخ به روز رساني: 15 تير 1387 ساعت 09:39
شنبه 15 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 180]