واضح آرشیو وب فارسی:مهر: به بهانه پخش از شبكه 3/"مشق شب"؛ محاكمه رندانه كودكان در برابر دوربين
بچهها در برابر دوربين "مشق شب" عباس كيارستمي ـ كه جمعه از برنامه صد فيلم پخش شد ـ معصومانه محاكمه و مجبور به اعتراف ميشوند و حتي جزئيات بيشتري از مشكلات خود، خانواده و اجتماع را ميگويند.
به گزارش خبرنگار مهر، كيارستمي پيش از انقلاب سازنده تيزرهاي تبليغاتي تلويزيون و تيتراژ فيلمهاي سينمايي بود؛ تبليغاتي كه بايد در كوتاهترين زمان بيشترين و بهترين پيام را منتقل كند. كيارستمي با اين ذهنيت تصويري در شرايط جديد پا به عرصه فيلمسازي گذاشت و همين تربيت شدن براي به نمايش گذاشتن مناسب تصوير و ايجاز به كيارستمي مهارت خاص داده است.
از سوي ديگر، شگرد هوشمندانه كيارستمي كه كمتر كارگرداني جسارت آن را دارد، استفاده از نابازيگر است. برخي بازيگران امروز سينماي ايران نابازيگران فيلمهاي كيارستمي بودند و هنر كيارستمي ساختن فضاي روحي رواني زنده براي فرد مورد نظر است كه نابازيگران ناخودآگاه در آن غرق ميشوند تا باورپذيرانهترين و طبيعيترين واكنش خود را به نمايش ميگذارند.
"مشق شب" (1366) را ميتوان نقطه آغاز جديد براي فيلمسازي جشنوارهاي در سالهاي بعد از انقلاب دانست و تجربهاي كه تداوم آن و ساخت فيلمهايي چون "خانه دوست كجاست"، "كلوزآپ"، "طعم گيلاس" و... كيارستمي را به جايگاه فعلي رساند.
در "مشق شب" هم همين شگرد با استفاده از پسربچههاي دبستاني با محوريت "تكليف مدرسه، تشويق و تنبيه" بكار گرفته ميشود. بايد توجه كرد كه فيلمساز انتخابي دقيق و جالب داشته است، اگر به جاي پسربچهها از دختربچهها استفاده ميكرد، شايد صحنههاي جذاب و خاص فعلي خلق نميشد.
بچههاي "مشق شب" در برابر وضع موجود توان بازي و فرافكني ندارند و همين نابازيگري و بهت و تسليم معصومانه است كه جذابيت عمده فيلم را تشكيل ميدهد. در حالي كه اگر فيلم با دختربچهها ساخته ميشد به دليل فرافكنيهاي دخترانه و مهارتهاي عاطفي، نتيجه جذاب فعلي حاصل نميشد.
پسربچهها در برابر دوربين كيارستمي معصومانه، محاكمه و مجبور به اعتراف ميشوند و حتي جزئيات بيشتري از مشكلات خود، خانواده و اجتماع را ميگويند. اين واكنشهاي كاملا طبيعي بعضا آنقدر معصومانه است كه ببينده را منقلب ميكند.
موقعيت و طرز جاگيري گروه سازنده فيلم هم جالب است. كيارستمي (با چشمان پوشيده و عينك دودي معروف خود)، فيلمبردار و صدابردار همگي در يك خط تاريك و فضاي محدود مقابل كودكان مصاحبهشونده قرار ميگيرند و به او زل ميزنند تا فضا شكنندهتر و بيرحمانهتر شود و كودكان با شبيهسازي ذهني فضاي فيلمبرداري با محيط بازخواست و تنبيه مدرسه، واكنش بهتر و واقعيتر براي دوربين كيارستمي نشان دهند.
"مشق شب"، تاثير و نفوذ تصويري خود را در استفاده مكرر و مناسب از تكنيك ساده اما موثر نماي درشت (كلوزآپ) پيدا كرده است، كلوزآپي كه نه فقط براي نابازيگران فيلم بكار ميرود، بلكه كيارستمي ترجيح ميدهد از فيلمبردار فيلم خودش هم كلوزآپ بگيرد تا "مستند در مستند" بسازد!
اما مضمون و محتواي "مشق شب" كه با عناوين تكليف و ديكته هم در فيلم ناميده ميشود، در واقع بازنمايي فضا و شرايط سالهاي دهه 60 بر كودكان است. اين تكليف براي كودكان آنقدر تكليف است كه با صداقت تمام، با همه سختي و عذاب انجام مشق شب آن را بر كارتون ترجيح ميدهند و شيطنت تحسينبرانگيز كيارستمي قلقلك دادن اين تناقض پنهان است!
هر چند ساخت و پرداخت اين فضاي تراژيك به نوعي خلاقيت فيلمساز را نشان ميدهد، اما بعضا به نقض غرض تبديل ميشود و به بهانه نقد نظام آموزشي و مشكلات ديگر، فضاي فيلمبرداري كودكان معصوم را چنان ميترساند يا آزار مي دهد كه با استانداردهاي اخلاقي در سينما چندان سنخيتي ندارد.
چون واقعا لحن و نوع پرسشهاي كيارستمي از پسربچهها در مورد تكليف شب، چندان بيشباهت به لحن ناظم و مدير نيست. (هيچ بعيد نيست فيلمسازي جوان به وسوسه ساختن مستندي از "مشق شب" و بررسي پيامدهاي اين محاكمه تصويري بعد از 20 سال بيفتد!) بسيار دور ذهن است كه در كشورهاي پيشرفته به فيلمسازي چنين اجازه محاكمه بيرحمانه كودكان مدرسه داده شود.
ميتوان با رندي گفت كيارستمي هم بطور غيرمستقيم مديون همان شرايط خاصي است كه به بهانه نقد آن "مشق شب" را ساخته و جالب است تنها بخش نخبهگرايانه و نسبتا علمي فيلم هم به پدر يكي از كودكان بازميگردد كه اتفاقي با گروه فيلمساز آشنا ميشود و لابد اگر اين اتفاق و تصادف نبود، همه فيلم يكسره به محاكمه و اعترافگيري كودكان ميگذشت.
"مشق شب" مستندي است كه در لايههاي دروني سعي ميكند تنه به تنه بسياري از معضلات اجتماعي سياسي فرهنگي دهه 60 بزند: بيسوادي و بيحوصلگي و عصبي بودن پدران و مادران، پيامدهاي جنگ بر كودكان، طلاق و مشكلات خانوادگي، تعدد زوجات و...
كيارستمي با تدوين قابل تحسين "مشق شب" همه پازلها و قطعات را در ذهن مخاطب بطور منظم مينشاند. ولي دليلي نميبيند كه حلقه و قطعه آخر را ـ كه منجر به قضاوت نهايي ميشود خودش بنشاند و قرار دادن يا ندادن اين قطعه را به عهده مخاطب ميگذارد.
شنبه 15 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 191]