واضح آرشیو وب فارسی:حيات: انديشه - مفهوم زمان از ديدگاه فلسفه وجودي
انديشه - مفهوم زمان از ديدگاه فلسفه وجودي
گروه انديشه: عضو انجمن بينالمللي زمان ايالت پنسيلوانيا در موسسه پژوهشي حكمت و فلسفه ايران گفت: با نظريه وجودي بسياري از مشكلات رياضيات و فيزيك قابلفهم و حل هستند. صبح روز يكشنبه نهم تيرماه در نشست «مفهوم زمان از ديدگاه فلسفه وجودي، فيزيك و رياضيات» كه در موسسه پژوهشي حكمت و فلسفه ايران برگزار شد، بيژن كريمي عضو انجمن زمان ايالت پنسيلوانيا سخنراني كرد. در ابتداي اين نشست، غلامرضا اعواني، رئيس موسسه پژوهشي حكمت و فلسفه ايران بر اهميت موضوع زمان تاكيد كرد و گفت: قديس آگوستين ميگويد كه ما ميدانيم زمان چيست، اما اگر بخواهيم تعريفش كنيم دشوار است. زمان از ديدگاههاي مختلف مورد بررسي فلسفي قرار گرفته است. برخي زمان را از ديد طبيعت بررسي كردهاند، مثل ارسطو كه البته زمان و مكان نزد او مقولات وجودند و جنبه متافيزيكي دارند. افلاطونيان هم، زمان را از ديدگاه نفس مورد بحث قرار دادهاند و مراتب وجود آن را مرتبط با نفس ميدانند. در عالم اسلام نيز زمان مورد بحثهاي فراواني قرار گرفته است. وي گفت: متاسفانه اين موضوع كمتر مورد بررسي امروزي ما قرار گرفته است و به نظريات كساني چون ابوالبركات بغدادي يا تعاريف اسلامي نپرداختهايم. اعواني گفت: نزد ملاصدرا زمان ظرف وجود است. امروزه هم مسئله زمان مورد بحثهاي فراوان قرار گرفته است و انجمنهاي خاصي در مورد زمان هستند كه از مهمترين آنها انجمن مطالعه بينالمللي زمان در پنسيلوانيا است.
در ادامه بيژن كريمي در مورد مفهوم زمان از ديدگاه فلسفه وجودي، فيزيك و رياضيات سخنراني كرد و گفت: سخن من در مورد نظريه پيام است. اين نظريه در اولين كنگره بينالمللي صدرا در ذهن من شكل گرفت. اين نظريه در سه مبحث مختلف طرح شده است. وي تاكيد كرد: نخست در مبحث فلسفه، دوم در رياضيات و سوم در فيزيك، اين نظريه البته با دغدغه خاطر در مورد مسائل بنيادي در علوم در ذهن من شكل گرفت. رشته من رياضيات بود و در مواجهه با پارادوكس نظريه مجموعهها، امكان ندارد كه از اين پارادوكس رهايي يابيم مگر آنكه تغيير و پارادايمي ايجاد كنيم. خوشبختانه با ذخيره اصالت وجود، متوجه شدم كه اگر اصالت وجود را مبناي علوم دقيقه قرار دهم، از پارادوكس نظريه مجموعهها رهايي مييابيم. وي گفت: البته بايد تغييرات جزئي در نظريه اصالت وجود ايجاد كنيم و در واقع تعبيري از آن ارائه ميكنيم، در مكتب اصالت وجود، هم وجود داريم و هم عدم. به طور سنتي ميگويند عدممطلق نداريم و عدم فقط اعتباري است. من خواستم مفهومي از عدم ايجاد كنم كه منطق بر صفر رياضي باشد. لذا من نيستي را مغاير با هستي خواندم. در رياضيات و نظام اعداد طبيعي مفهوم خاص عدد طبيعي بودن را موجود تلقي ميكنيم. هر چيزي كه در اين مضمون نگنجد معادل صفر است. لذا در جهان اعداد طبيعي وجود عدد طبيعي بودن است و صفر در رابطه با اين تعريف، مشخص ميشود.
كريمي سپس با شرح اين مبنا گفت: در اعداد ديگر مثل گويا احتياج به مفهوم خاص ديگري از وجود داريم كه مثلا عدد گويا بودن است. در اين نظام وجود وعدم و عدد و صفر بودن تعريف ديگري ندارند. اينجا تناسب خاص ميان عدد طبيعي بودن و عدد گويا بودن مطرح است. در رياضيات اعداد طبيعي زيرمجموعه اعداد گويا هستند، اما از منظر وجودي مفهوم عدد گويا خاصتر از مفهوم عدد طبيعي بودن است. وي گفت: نكته ديگر اينكه از يك مفهوم خاص وجود، با يك تابع رياضي به مفهوم خاصتر وجود ميرسيم. مثلا عدد طبيعي را با خصوصياتي به عدد گويا تبديل ميكنيم. با اين نگاه چهار دسته از اعداد داريم؛ عدد طبيعي، عدد گويا، عدد حقيقي و عدد مجازي. وي با تشريح اين نظريه به پارادوكسهاي نظريه مجموعهها اشاره كرد و گفت: پارادوكس نظريه مجموعهها اين است كه مجموعه مجموعهها را نميتوان فرض كرد. ابتدا فكر ميكردم پارادوكس راسل ناشي از تعريف كانتور از مجموعه است. يعني در تعريف مجموعه دو برخورد كيفي و كمي مستتر است و عموما علماي رياضي آن را به صورت كيسهاي حاوي اشيا در نظر ميگيرند. مجموعهاي متشكل از اشيا، خودش يك چيز است. اما بايد دو برخورد متفاوت كمي و كيفي در نظر بگيريم. بنده مجموعه عرضي تعريف كردم و مجموعهاي هم با عنوان وجودي تعريف كردم كه شامل جوهر و كيفيات و وجود است. مجموعه عرضي مثل مجموعه كانتوري است. مجموعه سيبها، مثل يك مجموعه عرضي است اما مجموعه وجودي شامل دو كيفيت است. نخست سيببودن و دوم وجود داشتن. اگر به تعداد كيفيات مجموعه وجودي بيفزاييم از تعداد عدد اصلي مجموعه عرضي كاسته ميشود. كريمي گفت: با افزايش اين فرآيند در مييابيم كه مجموعهاي كه شامل همه كيفيات و جوهرها و صفات باشد، عدد عرضياش تهي است. اما مجموعه وجودي كه تنها كيفيتاش وجود است، متناسب با مجموعه عرضي است كه شامل همه موجودات عالم است. وي گفت: مجموعه تهي معروف همان اصل فلسفي است كه همان نيستي است كه عالمترين مفهوم هستي است و اشاره به كل گيتي دارد. اگر اعمال منطقي اين جواهر را در نظر بگيريد، يعني عملهاي منطقي «و» و «يا»، ميبينيد كه هر دو جوهر را اگر با «و» در نظر بگيريم، جوهري خاصتر مييابيم. اما اگر عمل منطقي «يا» را در نظر بگيريم، از آن همواره جوهري كليتر به دست ميآوريم.
وي گفت: اگر اجتماع و اشتراك همه جواهر را در نظر بگيريم، متوجه ميشويم كه اشتراك در وجود، عين اجتماع است. اگر همه رنگهاي مختلف را با هم جمع كنيم (عمل يا) جوهر كلي رنگ كه معادل بيرنگي است، مييابيم. اما اگر عمل منطقي «و» را در حالت اشتراك به كار ببريم، باز به جوهر كلي بيرنگي ميرسيم. كريمي با اشاره به اهميت اين موضوع گفت: در نظريه مجموعهها نتوانستهاند ميان برخورد كيفي و برخورد كمي تمايز قائل شوند. با در دست داشتن اين مفاهيم اگر به پارادوكس راسل باز گرديم درمييابيم كه در مجموعهاي كه عضو خودش نيست چه حالتي رخ ميدهد. پارادوكس راسل تنها قابل اطلاق به مجموعه عرضي است و به مجموعه وجودي قابل اطلاق نيست. وي گفت: با پرداختن به اين موضوع متوجه شدم كه نظريه وجودي برخي از مسائل فيزيك را هم ميتوان حل كرد. اين موضوع در مورد زمان هم قابل اطلاق است. زمان در نظر نخست گونهاي ترتيب است. مفاهيم خاص وجودي با هم فرق دارند. در بطن مفهوم خاص وجود مفهوم ترتيب هم بايد مستتر باشد. اين ترتيب ضامن مفهوم زمان است. برخلاف نظر فيزيكدانها كه زمان را بعد ميدانستند، بنده به تبعيت از فلاسفه وجودي دريافتم كه زمان يك ترتيب است. در جهان اعداد نيز ترتيب حائز اهميت است. اگر چه ترتيب در اعداد طبيعي متفاوت از ترتيب در اعداد گوياست.
وي سپس به بحث از فيزيك پرداخت و گفت: بنده از فريزر در مورد حركت و سكون آموختم كه حركت را در حل پارادوكسهاي زنون، بايد مقدم بر سكون گرفت. اين سخن تأثير از حكمت سينوي است كه حركت را شديدالوجودتر از زمان ميداند. در مبحث فيزيك بنده زمان وجودي تعريف كردم كه بايد مأخذ اصلي و اساس همه چيز از جمله قابليتهاي فيزيكي ما باشد. تعداد اين حركت فيزيكي بايد بيش از سرعت نور باشد. در فيزيك هم معتقدند كه درحركت نور با بيزماني مواجهيم. لذا حركت وجودي بايد دقيقا برابر با حركت نور باشد. با اين تعريف بسياري از دستاوردهاي فيزيكي را بهتر توضيح ميدهيم. ميتوانيم برخي از پيشفرضهاي فيزيكي را تبيين كنيم و با فرض حركت وجودي مسائل فيزيك نسبيت و دستاورد بزرگ اينشتين توضيح داده ميشوند زيرا در جهان، ما سكون مطلق وجودي نداريم. اندازه اين حركت هم برابر با سرعت نور است.
شنبه 15 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: حيات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 706]