واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: بنويسيد گلستان بخوانيد بيابان
منابعطبيعي- دكتر حسين آخاني*:
احداث جاده در قلب پارك گلستان مدتهاست به مهمترين دغدغه كارشناسان و دوستداران محيط زيست كشور تبديل شده اما باوجود همه اعتراضات، تخريب اين پارك ملي و ساخت جاده همچنان ادامه دارد.
در اين ميان هر از گاهي كارشناس يا كارشناساني نسبت به بروز فاجعه در اين ذخيرگاه زيستكر ه هشدار ميدهند و البته گوش شنوايي براي شنيدن اين همه فرياد وجود ندارد؛ آنچه درپي ميآيد اعتراض يكي از كارشناسان برجسته منابع طبيعي است كه از نظرتان ميگذرد.
سال 1378 با گروهي از دانشجويان به قزقلعه دشت رفته بودم. در آنجا ، دو سد احداث شده بود. با كمال تعجب مشاهده شد كه« سد دره درازي» شكسته و حجم بالايي از آوار و سنگ جابهجا شده است.
سد پاييني هنوز پابرجا بود. مشاهده شكستن سد اولي خبر ميداد كه بهزودي سد دوم هم شكسته ميشود. به دانشجويان گفتم در بستر خشك اين سد بنشينيد تا عكس يادگاري از شما بگيرم. شك ندارم روزي اين عكس تاريخي ميشود. افسوس كه اين پيشبيني خيلي زود درست از آب درآمد. فقط سه سال بعد در تير ماه 1381 سيل ويرانگر رخ داد و با كشتن صدها نفر از هموطنان و نابودي تنها باقيمانده جنگلهاي رودخانهاي خزري در مسير رودخانه دوغ، فاجعهاي ملي را رقم زد؛ فاجعهاي كه علت آن شكستن دو سد و چرايي بيرويه در منطقه دشت شاد و اطراف آن است. اما گو يي در كنار تسليتها و تعارفات رسمي و اشاره به ميلياردها تومان خسارت سيل، نابودكنندگان جنگل و جاده سازان از آنچه رخ داده است بسيار خشنودند.
اين دو دسته بلافاصله به جان گلستان افتادند. در بهمن 1381 كه در پارك بودم تا صبح از صداي اره موتوري خوابم نبرد. صدها گروه جنگل تراش با وسايل پيشرفته به جان پارك افتاده بودند. 15 كيلومتر جنگلهاي اطراف را پاكتراشي كردند و چوبش را به كارخانه نئوپانسازي گرگان! بردند. ميخواستند شر درختان را از منطقه كم كنند. همه دانشمندان و متخصصان دنيا درخت و گياه را عامل حفظ خاك و جلوگيري از سيل ميدانند اما تئوري استانداري وقت استان گلستان اين بود كه درختان عامل سيلهستند و اين عاملان سيل را بايد به شدت مجازات و آنها را در لابه لاي چرخهاي كارخانه نئوپانسازي چنان خرد و له كرد كه ديگرسبز نشوند.
نامهها و درخواستهاي مكرر متخصصان كه ساخت جاده در قعر دره سيل خيز را غلط ميدانستند كار ساز نبود. جاده سازان با كمك حجم انبوه دستگاههاي مخرب خود به جان طبيعت زخمي افتادند تا جاده را ترميم كنند. در سال 1382 سيل ديگري آمد و همه چيز را برد. باز بخشهاي ديگري از مسير تخريب شد و سيلها يكي پس از ديگري تكرار شد. انواع طرحهاي آب بند و سيل بند و ساماندهي مسير رودخانه همه دست در دست هم دادند تا هر نهالي كه در آن حوالي سر برمي آورد زير دهها تن آهن غلتك و زنجيرهاي لودرها، سنگ شكن و... له شود. با وجود اعتراضها و طومارهاي متخصصان، تخريبكنندگان گلستان كارشان را ادامه دادند.حتي مصوبه هيات وزيران براي خروج جاده از پارك كار ساز نبود.
اين مصوبه آن طور كه از فحواي كلام يكي از وزرا شنيدم دلخوش كنكي بيش نبود تا توجه روزنامه نگاران و متخصصان را از آنچه در گلستان رخ ميدهد منحرف كنند،وگرنه چگونه ممكن است دولتي خروج جاده را تصويب كند ولي بودجهاي برايش در نظر نگيرد و يكي دو هفته بعد بودجه ترميم همين جاده را تصويب كند. در سالهاي آخر دولت اصلاحات، بساط جادهسازي گسترده در پارك پهن شد. كمپ گلزار به وزارت راه واگذار شد. پيمانكاران در آنجا ويلاسازي گسترده كردهاند. در عمق پارك و در بستر رودخانه كارخانه ساخت ديوارهاي بتني و پلسازي بنا شد. جادهاي كه بنا بود طبق مصوبه هيات وزيران فقط به عرض جاده قبلي باشد چندين برابر عريض و عريضتر شد تا در قلب بهترين پارك ملي خاور ميانه اتوبانسازي شود.
پارك گلستان امروز
خرداد ماه امسال كه به پارك رفته بودم فقط ميشد عمق فاجعه را ديد. ديوارهاي بتني به عرض2 متر و طول 5 تا 8 متر از تونل تا تنگه گل به طول 8 كيلومتر ساخته شده است و جاده به عرض يك اتوبان عريض شده است. 7 كيلو متر ديگر در انتظار نابودي كامل و جنگل تراشي گسترده است. عرض رودخانه به شدت تنگتر شده و ساخت جاده به گونهاي پيش ميرود كه بهزودي صخرههاي پارك تراشيده و براي هميشه از ميان برداشته ميشوند. هزاران هزار درخت قطع شده يا در حال قطع شدن است. ماموران سازمان محيط زيست فقط نظاره گر فاجعههستند. يكي از نگهبانان پارك ميگفت چندي پيش وزير راه و رئيس سازمان اينجا بودند و گفتند كارتان را ادامه دهيد.
اگر مجددا سيل بيايد بقيه جنگلهاي اطراف بهدليل تنگي مسير آب نابود خواهند شد. آن قدر منطقه تخريب و بستر و اطراف رودخانه جابهجا شده است كه رويش گياهان مناطق كويري در منطقه تنگ گل و تنگ راه كه قبلا از جنگلهاي انبوه تشكيل شده بود از بيابان زايي وسيع حكايت دارد. آنچه در حال حاضر توسط وزارت راه در حال انجام است خلاف آشكار قوانين است. گلستان ايران به بيابان تبديل ميشود. ذخيره گاه زيستكره و پارك ملي كه در آن طبق مقررات داخلي و بينالمللي همه موجودات بايد در محيط طبيعي زندگي كنند و محيطي براي تفرج و آموزش و پژوهش باشد تا نسلهاي آينده بتوانند از ذخاير ژنتيك آن بهره مند شوند به ويرانهاي تبديل شده است كه اگر جلوي آن گرفته نشود بهزودي بايد نوشت گلستان، خواند بيابان.
همه ما در مقابل تاريخ مسئوليم كه چرا در مقابل آنچه امروز در حق آينده فرزندانمان بر خلاف قانون اساسي رخ ميدهد سكوت كردهايم. از دادستان كل كشور عاجزانه درخواست ميكنم به ياري نهالهاي افرايي بشتابد كه هر روز هزاران اصله از آنها قرباني غلتكهاي بزرگ و ساير دستگاههاي راهسازي ميشوند. اگر ميخواهيد اسطوره نام گلستان از ادبيات ما پاك نشود و اگر ميخواهيد فرزندانتان به گلستان روند و بيابان نبينند بايد دست به كار شويم. من بهعنوان معلم كوچكي كه گلستان را از 11سالگي به معني واقعي اش حس كردهام دست نياز به سوي همه دراز ميكنم.
از رياست محترم جمهوري اسلامي ايران، رياست محترم سازمان حفاظت محيط زيست و بهخصوص دادستاني كل كشور و سازمانهاي مردم نهاد خواهش ميكنم در مقابل ظلمي كه اكنون تحت عنوان جادهسازي درحق گلستان روا ميشود ايستادگي كنند. از شما عاجزانه درخواست ميكنم دستور توقف ادامه فعاليتهاي وزارت راه را در پارك ملي گلستان صادر كنيد. اجازه ندهيد گلستان ايران زمين را به گورستان تبديل كنند. امروز قيمت نفت در بالاترين حد خود قرار دارد. احداث جاده جايگزين كار بسيار سادهاي است. بگذاريد گلستان نفس بكشد.
* عضو هيات علمي دانشگاه تهران
تاريخ درج: 15 تير 1387 ساعت 10:19 تاريخ تاييد: 15 تير 1387 ساعت 10:42 تاريخ به روز رساني: 15 تير 1387 ساعت 10:41
شنبه 15 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 280]