واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: به انگيزه 7 شب اجراي گروه شهناز و استاد محمدرضا شجريان در تالار كشور كنسرتهايي كه مرجع نميشوند
جام جم آنلاين: محمدرضا شجريان همواره مفهومي فراتر از يك اسم يا يك واژه است. خواننده مشهور و برجسته آواز ايراني، امروزه از جايگاهي اجتماعي برخوردار است كه او را به يك ستاره و چهرهاي مردمي تبديل كرده است. از اين رو هر حركت و عملكرد اين استاد آواز، به اخبار فرهنگي هنري و سخن روز محافل فرهنگي و حتي اجتماعي بدل ميشود.
در صدر اين گونه اخبار، بيترديد كنسرتهاي شجريان قرار دارد. كنسرتهاي او پس از انقلاب و بخصوص از دهه 70، در موقعيت ممتازي به لحاظ خبري قرار گرفت. در اين ميان، برخي اتفاقات نظير برهم زدن كنسرت نمايشگاه در سال 74 و عكسالعملها نظير اعلام عدم اجراي كنسرت در ايران از سوي شجريان، ميزان اهميت خبري اين كنسرتها را دوچندان كرد.
به هر روي از اواخر دهه 60 و بويژه در دهه 70 و با كنسرتهاي متعدد شجريان در خارج از كشور، ميزان علاقهمندي مردم به اجراي كنسرتي در ايران به آرزو تبديل شده بود.
زلزله بم در سال 82، سد ممنوعيت كنسرت شجريان را كه از سوي خودش پديد آمده بود، شكست. از سال 79 كه فصل جديدي در كنسرتها و فعاليتهاي شجريان با همكاري حسين عليزاده و كيهان كلهر شكل گرفت، ميزان توجه و علاقه جامعه موسيقي و در مفهومي عامتر، جامعه هنري ايران نسبت به اخبار اين كنسرتها افزايش يافت و آرزوي هر موسيقيدوست ايراني شد تا اين تركيب جديد در ايران نيز كنسرت دهد.
زلزله ويرانگر بم اين فرصت را فراهم آورد و اواخر ديماه 82، حدود 20 روز پس از زلزله محمدرضا و همايون شجريان، حسين عليزاده و كيهان كلهر، كنسرت همنوا با بم را اجرا كردند.از اين پس، ميل و رغبت شجريان به كنسرت در تالار وزارت كشور، تبديل به يك خواست تقريبا هر ساله شد.
ميزان استقبال، گستردگي پوشش خبري، توجه محافل فرهنگي، اجتماعي و حتي سياسي و بالاخره توجيه اقتصادي و عوايد نسبتا قابل توجه از كنسرتها، ازجمله عوامل موثر در اين تغيير روند بوده است.
آخرين كنسرت
آخرين كنسرت محمدرضا شجريان به همراه گروه شهناز طي 7 شب به صورت ناپيوسته (از 29 خرداد تا 9 تيرماه جاري) در تالار وزارت كشور برگزار شد. كنسرت در 2 بخش همانند بيشتر كنسرتهاي موسيقي ايراني در اين سالها، تنظيم شده بود. بخش اول در دستگاه همايون، عنوان رندان مست را بر خود داشت.
پيشدرآمد ساخته مجيد درخشاني، قطعه زنگ شتر برگرفته از رديف ميرزا عبدالله، ساز و آواز، تصنيف چشم ياري ساخته شجريان و تنظيم يك تصنيف قديمي يعني باد صبا از ساختههاي حسامالسلطنه مراد و قطعه بيداد، مجموعه اجرايي اين بخش بودند. بخش دوم كنسرت در دستگاه شور و با عنوان مرغ خوشخوان روي صحنه آمد.
تصنيف پيام نسيم، آواز مثنوي و تصنيف مرغ خوشخوان از ساختههاي شجريان و با تنظيم مجيد درخشاني اجرا شد. گروه شهناز متشكل از 14 نفر است. در اين گروه به استثناي مجيد درخشاني كه از نسل قديميترها است، نوازندگان جوانتري با ميانگين سني 30 سال، اعضاي گروه را شكل دادهاند. بيشتر اين نوازندگان، از اعضاي گروه خورشيد هستند كه توسط مجيد درخشاني به اين اجرا راه يافتهاند.
چند نكته
اول: تجربه شجريان با گروهي شبيه اين، پيش از اين نيز در گروه آوا اتفاق افتاده بود؛ گروهي كه اوايل دهه 70 با تركيب پيرنياكان، عندليبي و اعيان شكل گرفت و با همراهي فرجپوري، فيروزي، بطحايي و همايون شجريان تداوم يافت در اواخر كار با حضور جواناني همراه بود كه تا حدودي به تجربهاي شكستهيافته بدل شد.
استقبال نكردن از كنسرتهاي خارج از كشور و نداشتن اجراهاي خوب و فقدان قطعات و آهنگهاي قابل تامل، نتيجهاش به گسست گروه و آغاز همكاري با عليزاده و كلهر انجاميد. اينك به نظر ميرسد مسير يك بار رفته، توسط شجريان دوباره در حال پيمودن است.
شكي نيست كه فضايي براي حضور جوانان مستعد و توانا بايد باز شود. اين پرسش واقعي است كه تا كي موسيقي ايراني بايد وامدار نسل پيشين باشد؟ با اين حال بهانه حضور جوانان، نبايد به قيمت از دست رفتن موسيقي، كيفيت اجرا و ساختار اجرايي يا زيباييشناسي موسيقي تمام شود.
دوم: بازتاب اجراهاي محمدرضا شجريان در محافل فرهنگي و بخصوص موسيقي بسيار وسيع است. هميشه پس از كنسرت او تا مدتها بحث چگونگي اجرا ادامه دارد. آنچه در آخرين كنسرت به وقوع پيوسته، بحثهاي انتقادي فراواني به دنبال داشت. موسيقيدانان، موسيقيشناسان، هنرجويان موسيقي، دانشجويان و خبرنگاران، اغلب نگاهي انتقادي به اين اجرا داشتهاند.
فضاي فرهنگي ايران، مودت و دوستي هنرمندان، پرهيز از اظهارنظر صريح و ترس از دشمني سبب ميشود تا در فضاي رسمي همگان سكوت كنند، يا به تعريف و تمجيد بپردازند؛ اما در فضاي غيررسمي و در بحثهاي شفاهي بخصوص از سوي هنرمندان، ايرادات متعددي بر آخرين اجراي استاد آواز وارد آمده است.
ترديد درباره كاهش توان آوازي و اشاراتي به گاهگاه خارج خواندن، كيفيت اجراي نامطلوب گروه، تنظيمهاي نهچندان مناسب، كندي اجرا و نداشتن تحرك، انرژي و شادابي آن، طولاني بودن و ايجاد ملال، نشنيدن يك قطعه به يادماندني و جذاب و دلنشين، عدم اجراي مناسب و باكيفيت ساز و آواز ايراد اساسي به كيفيت اجرايي سازها در تكنوازي و جواب آوازها از جمله مهمترين مواردي بود كه بسياري از اهالي موسيقي از موسيقيدانان شاخص گرفته تا دانشجويان و هنرمندان جوان به آن اشاره داشتند.
آنچه از ظاهر امر برميآيد، شجريان به اين حرفها و نگاهها بياعتناست. او نهتنها از تكرار تجربه شكستخورده پيشين ابايي ندارد، بلكه اينبار در حد وسيعتر، با گروه بزرگتر و اجراهاي گستردهتري در داخل و خارج از كشور، مسير رفته را دوباره ميپيمايد.
شجريان در مورد اين گروه چنين گفته است: «در 200سال گذشته موزيسيني همچون جليل شهناز نداشتيم. براي همين نام گروهمان را شهناز انتخاب كرديم. با همكاري مجيد درخشاني بهترين جوانها را برگزيديم. آنها را ميشناسم حتي خانوادههايشان را به آنها اعتماد كامل دارم».
اين تغيير مسير همكاري از لطفي دهه 50، مشكاتيان دهه شصت، گروه آواي دهه 70، عليزاده دهه 80 و گروه شهناز كنوني، در نگاه شجريان در قياس و همسطح با يكديگر ارزيابي ميشوند.
در مصاحبهاي (سايت ايرانفستيوال) در اين مورد چنين ميگويد: «گروه آوا فرق چنداني به لحاظ اجرايي با آن گروه سابق نميكند. تنها به دليل آنكه كارها يكنواخت نشود، تنوع داشته و سليقههاي مختلف در موسيقي مطرح شود، هرازگاهي ما خودمان را عوض ميكنيم، يعني با گروههاي ديگر كار را دنبال ميكنيم... هر بار كه به صحنه ميآييم آهنگهايمان با دفعات قبل متفاوت است.
يك وقتي است كه آقاي حسين عليزاده آهنگ ميسازد، موقعي آقاي پرويز مشكاتيان يا سعيد فرجپوري يا مجيد درخشاني يا خود من. به هر حال اين آهنگها بهطور طبيعي از نوع حس آن با هم فرق دارند، ولي از نظر نوع موسيقي تفاوت چنداني ندارند».
ميگويند پيش از اينها و در يك مناظره و بحث جدلبرانگيز، شجريان يكبار گفته بود: «من شجريانم، با يك نوازنده چهارراه سيروس هم سر صحنه بروم، مردم مرا ميشناسند و به خاطر من ميآيند.» (البته اين گفته را استاد بارها تكذيب كرده، اما اينك شجريان نشان داده است كه اگر هم گفته باشد از نظر استقبال عموم حق با اوست).
اما آيا به لحاظ كيفيت موسيقي، ساختار اجرا و آهنگسازي نيز حق با ايشان است؟ آيا قطعات ساخته مشكاتيان و تصانيفي مانند جان جهان، شيدايي، آستان جانان، يادباد، رزم مشترك يا آثار عليزاده نظير ايران، بيتو به سر نميشود، يار دلنواز، گلچهره، اميد يا ساختههاي لطفي مثل به ياد عارف، سپيده، شبنورد و ... با ساختههاي ديگران يا ساختههاي خود ايشان همتراز است و برابري ميكند؟ شايد چنين باشد و تاريخ در آينده چنين قضاوت كند؛ اما پرسش آخرين ما اين است: چرا قطعات ساخته شده يا اجراهايي كه استاد آواز آنها را همتراز ديگران ميداند، هيچكدام در خاطرهها باقي نمانده و اهالي موسيقي هيچكدام از اين اجراها را مرجع قرار نميدهند؟
شيما بخشي
شنبه 15 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 259]