واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاري قرآني ايران: به مناسبت ولادت امام محمد باقر(ع)امام محمد باقر(ع)؛ بنيانگذار فرهنگي مكتب تشيع
گروه انديشه: امام محمد باقر(ع) و امام جعفر صادق(ع) دانشگاه تشيع و علوم اسلامي را پايهريزي كردند؛ زيرا اين امامان بزرگوار و بعد، شاگردانشان، وارثان و نگهبانان حقيقي تعليمات پيامبر(ص) و ناموس و قانون عدالت بودند.
به گزارش خبرگزاري قرآني ايران (ايكنا)، امام ابو جعفر، باقرالعلوم(ع)، پنجمين پيشواى ما، جمعه نخستين روز ماه رجب سال پنجاه و هفت هجرى در شهر مدينه چشم به جهان گشود. او را «محمد» ناميدند و «ابوجعفر» كنيه و «باقرالعلوم»؛ يعنى«شكافنده دانشها» لقب آن گرامى است.
به هنگام تولد هالهاى از شكوه و عظمت نوزاد اهلبيت(ع) را فرا گرفته بود، و همچون ديگر امامان پاك و پاكيزه به دنيا آمد. نسبت امام باقر(ع) از دو سو ـ پدر و مادر ـ به پيامبر(ص) و حضرت على(ع) و حضرت زهرا(ع) مىرسد؛ زيرا پدر او امام زينالعابدين فرزند امام حسين(ع) و مادر او بانوى گرامى «ام عبدالله» دختر امام مجتبى(ع) است.
عظمت امام باقر(ع) زبانزد خاص و عام بود، هرجا سخن از والايى هاشميان و علويان و فاطميان به ميان مىآمد او را يگانه وارث آن همه قداست و شجاعت و بزرگوارى مىشناختند و هاشمى و علوى و فاطميش مىخواندند. راستگوترين لهجهها و جذابترين چهرهها و بخشندهترين انسانها برخى از ويژگيهاى امام باقر(ع) است.
دوران امامت امام محمد باقر(ع) از سال 95 هجري قمري كه سال درگذشت امام زينالعابدين(ع) است آغاز شد و تا سال 114؛ يعني مدت 19 سال و چند ماه ادامه داشته است. در دوره امامت امام محمدباقر(ع) و فرزندش امام جعفر صادق(ع) مسائلي؛ مانند انقراض امويان و بر سر كار آمدن عباسيان و پيدا شدن مشاجرات سياسي و ظهور سرداران و مدعياني؛ مانند «ابوسلمه خلال» و «ابومسلم خراساني» و ديگران مطرح است، ترجمه كتابهاي فلسفي و مجادلات كلامي در اين دوره پيش ميآيد، و عدهاي از مشايخ صوفيه و زاهدان و قلندران وابسته به دستگاه خلافت پيدا ميشوند.
قاضيها و متكلماني به دلخواه مقامات رسمي و صاحبقدرتان پديد ميآيند و فقه و قضاء و عقايد و كلام و اخلاق را طبق مصالح مراكز قدرت و خلافت شرح و تفسير ميكنند و تعليمات قرآني به ويژه مسئله امامت و ولايت را، كه پس از واقعه عاشورا و حماسه كربلا، افكار بسياري از حقطلبان را به حقانيت آلعلي(ع) متوجه كرده بود و پرده از چهره زشت ستمكاران اموي و دين به دنيا فروشان برگرفته بود، به انحراف ميكشاندند و احاديث نبوي را در بوته فراموشي قرار ميدادند. برخي نيز احاديثي به نفع دستگاه حاكم جعل كرده و يا مشغول جعل بودند و يا آنها را به سود ستمكاران غاصب خلافت دگرگون ميكردند .
اينها عواملي بسيار خطرناك بود كه بايد حافظان و نگهبانان دين در برابر آنها بايستند. بدين جهت امام محمد باقر(ع) و پس از ايشان، امام جعفر صادق(ع) از موقعيت مساعد روزگار سياسي، براي نشر تعليمات اصيل اسلامي و معارف حقه بهره جستند و دانشگاه تشيع و علوم اسلامي را پايهريزي كردند؛ زيرا اين امامان بزرگوار و بعد، شاگردانشان وارثان و نگهبانان حقيقي تعليمات پيامبر(ص) و ناموس و قانون عدالت بودند و بايد به تربيت شاگرداني عالم و عامل و ياراني شايسته و فداكار دست يازند و فقه آلمحمد(ص) را جمع و تدوين و تدريس كنند.
به همين جهت محضر امام محمد باقر(ع)، مركز علما و دانشمندان و راويان حديث و خطيبان و شاعران به نام بود. در مكتب تربيتي امام محمد باقر(ع) علم و فضيلت به مردم آموخته ميشد. ابوجعفر(ع)؛ امام محمد باقر(ع)، متولي صدقات حضرت رسول(ص) و اميرالمؤمنين(ع) و پدر و جد خود بود و اين صدقات را بر بنيهاشم و مساكين و نيازمندان تقسيم ميكرد و اداره آنها را از جهت مالي به عهده داشت. امام محمد باقر(ع) داراي خصال ستوده و مؤدب به آداب اسلامي بود. سيرت و صورتش ستوده بود. پيوسته لباس تميز و نو ميپوشيد. در كمال وقار، شكوه و تواضع حركت ميفرمود؛ چرا كه او مصداق بارزي از آيه شريفه « يمشون علي الارض هونا » بود.
ابن شهرآشوب در كتاب «مناقب» از محمدبن مسلم نقل كرده است كه گفت: «من سى هزار حديث از آن حضرت پرسيدم.» شيخ مفيد نيز در كتاب «اختصاص»، به نقل از جابر جعفى آورده است: «ابوجعفر امام محمد باقر(ع) هفتاد هزار حديث برايم گفت كه هرگز از كسى نشنيده بودم.» شيخ مفيد مىنويسد: «از هيچ كدام از فرزندان امام حسن(ع) و امام حسين(ع) اين اندازه از علم دين و آثار و سنت و علم قرآن و سيره و فنون ادب كه از امام محمدباقر(ع) صادر شده، ظاهر نشده است.»
گفتار آن حضرت درباره توحيد اينگونه است كه، بنابر نقل مدائنى، روزى يكى از اعراب باديه به خدمت امام ابوجعفر محمدبن على(ع) آمد و از ايشان پرسيد: «آيا به هنگام عبادت خداوند هيچ او را ديدهاى؟ امام پاسخ داد: من چيزى را كه نديده باشم عبادت نمىكنم. اعرابى پرسيد: چگونه او را ديدهاى؟ فرمود: ديدگان نتوانند او را ديد اما دلها با نور حقايق ايمان او را مىبينند. با حواس به درك نمىآيد و با مردمان قياس نمىشود. با نشانهها شناخته شود و با علامتها موصوف شود. در كار خود هرگز ستم روا نمىدارد. او خداوندى است كه جز او معبودى نيست. اعرابى با شنيدن پاسخ امام محمدباقر(ع) گفت: خداوند خود آگاهتر است كه رسالتش را كجا قرار دهد.»
احتجاج آن حضرت(ع) با محمدبن منكدر از زاهدان و عابدان بلند آوازه عصر خويش نيز بياد ماندني است. شيخ مفيد در «ارشاد»، مينويسد: «شريف ابومحمد حسنبن محمد از جدم، از يعقوببن يزيد از محمدبن ابىعمير، از عبدالرحمنبن حجاج، از ابوعبدالله امام صادق(ع) نقل كرده است كه فرمود: محمدبن منكدر مىگفت: گمان نمىكردم كسى مانند علىبن حسين، خلفى از خود باقى گذارد كه فضل او را داشته باشد، تا اينكه پسرش محمدبن على را ديدم.
مىخواستم او را اندرزى گفته باشم اما او به من پند داد. ماجرا چنين بود كه من به اطراف مدينه رفته بودم. ساعت بسيار گرم مىبود. در آن هنگام با محمدبن على مواجه شدم. من با خودم گفتم: يكى از شيوخ قريش در اين گرما و با اين حال در طلب دنيا كوشش مىكند. به خدا او را اندرز خواهم گفت. پس نزديك او شدم و سلامش دادم او نيز در حالى كه عرق مىريخت با گشادهرويى جوابم گفت.
به ايشان عرض كردم: خداوند كار تو را اصلاح كناد! يكى از شيوخ قريش در اين ساعت و با اين حال براى دنيا كوشش مىكند! به راستى اگر مرگ فرا رسد و تو در اين حال باشى چه مىكنى؟ او دستان خود را از غلامانش برگرفت و به خود تكيه كرد و گفت: به خدا سوگند اگر مرگ من در اين حالت فرا رسد مرگم فرا رسيده در حالىكه من به طاعتى از طاعات الهى مشغولم. در حقيقت من با اين طاعت مىخواهم خود را از تو و از ديگران بىنياز كنم. بلكه من هنگامى از مرگ باك دارم كه از راه برسد در حالى كه من مشغول به يكى از معاصى الهى باشم. محمدبن مكندر گويد: گفتم: خدا ترا رحمت كند! مىخواستم اندرزت گفته باشم اما تو به من اندرز دادى.»
معناى سخن محمدبن منكدر كه گفته بود: «مىخواستم اندرزت گفته باشم ولى تو به من اندرز دادى» اين است كه وى همچون طاووس يمانى و ابراهيم ادهم و... از متصوفه بود و اوقات خود را به عبادت سپرى مىكرد و دست از كسب و كار شسته بود و بدين سبب خود را سربار مردم كرده بود و بار زندگى خود را بر دوش مردم نهاده بود. او مىخواست امام محمد باقر(ع) را نصيحت كند كه مثلا شايسته نيست آن حضرت(ع) در آن گرماى روز به طلب دنيا برود.
امام(ع) نيز بدو پاسخ مىدهد كه بيرون آمدن وى براى يافتن رزق و روزى است تا احتياج خود را از مردمان ببرد كه اين خود از برترين عبادات است. اندرزى كه اين سخن براى ابن منكدر داشت اين بود كه وى در ترك كسب و كار و انداختن بار زندگيش بر دوش مردم و اشتغالش به عبادت راهى خطا در پيش گرفته است، به همين جهت بود كه ابن منكدر گفت: «مىخواستم اندرزت گفته باشم...»
بنابر همين اصل است كه از صادقين(ع) دستور اشتغال به كسب و كار و نهى از افكندن بار زندگى بر دوش ديگران صادر شده است. از آنان همچنين روايت شده است كه اگر كسى به عبادت خداى پردازد و شخص ديگرى در پى كسب و كار روانه شود، عبادت اين شخص اخير بالاتر و برتر از آن ديگرى است. امام صادق(ع) از پيامبر(ص) نقل كرده است كه فرمودند: «ملعون است ملعون است كسى كه خود را سربار مردمان قرار دهد.»
خبر مشهور است كه سرانجام امام محمد باقر(ع) در7 ذيالحجه سال 114 قمري به شهادت رسيدند، اگرچه اسناد ديگري هم در اين زمينه وجود دارد. تشييع آبرومندانه و باشكوهي از آن امام بزرگوار(ع) به عمل آمد و امام صادق(ع) بر پيكر مبارك پدر نماز گزارد و ايشان را در بقيع، درجوار پدر بزرگوارش دفن كردند.*
*منابع: پايگاههاي اطلاعرساني تبيان؛ آلالبيت(ع)؛ دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم و سوره مهر.
جمعه 14 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاري قرآني ايران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 167]