واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: اصلاح طلبان فراموشكار
از سوي ديگر سه جبهه رسانهاي ترور شخصيت و جنگ رواني گستردهاي را عليه من به راه انداختند. معاونان رئيس جمهور سابق، مانند آقاي محمد علي ابطحي و خانم معصومه ابتكار، بدون رعايت امانت و اخلاق رسانه اي، با تحريف سخنان من و چينش دلخواه خود، مرا به انواع ناسزاها و اصناف تهمتها متهم ساختند و مدعيان جريان نوانديشي ديني چون سايت انتخاب با مديريت آقاي محمد مهدي فقيهي، فحشهايي دادند كه حتي نقل آن ها، براي اين قلم شرم آور است. پارهاي از رسانههاي اينترنتي چون تابناك كوشيدند تا پروژه ترور شخصيت نگارنده را پيش گيرند و ذهن مخاطب را مخدوش و از اصل بحث منحرف كنند و برخي از روزنامه ها، چون كارگزاران و سرمايه نيز همان خط مشي را پي گرفتند. سايتهاي اپوزيسيون و سلطنت طلب مانند بالاترين، در همراهي با اين فحاشي ها، دايره المعارفي از فحشهاي ناموسي و ناسزاهاي ركيك را نثارم كردند. تلويزيونهاي ماهوارهاي اپوزيسيون نظير كانال يك، صداي آمريكا و... نيز به سركردگي عليرضا نوري زاده به پايگاهي براي نشر وسيع تر اين فحاشيها بدل شد.
دير زماني است كه به انواع دلايل مورد هجوم و فحاشي اصلاح طلبان و اپوزيسيون خارج از كشور هستم. تاكنون دم برنياورده ام و حتي يك خط، پاسخ به اين ناسزاها و تهمتها نداده ام. اين بار، از آنجا كه شكوه قدسي توبه را مخدوش كردند، حرمت ناموس و خانواده ام را سخت شكستند، به خيال خود حيثيت روزنامه كيهان را به بازي گرفتند و متعرض مدرسهاي علميه در قم شدند، براي ثبت در تاريخ، ابتدا چكيدهاي از سخنراني ام و سپس گزيده اي از فحاشيهاي مدعيان آزادي، دموكراسي خواهي و حقوق بشر را نقل ميكنم. در پايان نيز، خاطراتي اندك، اما مستند را از ديدارهايم با رئيس جمهور سابق ، مقامات ارشد دولت اصلاحات و رهبران خود خوانده جريان نوانديشي ديني مي آورم. مشروح اين خاطرات كه به سالهاي ۱۳۷۶تا ۱۳۸۳تعلق دارد، در قالب كتابي ۴۵۰صفحه اي، با نام ملاقات با جاسوس تحرير گشته و همراه با اسناد و عكسهاي بسيار، براي چاپ در هنگامهاي كه مطلوب باشد، نزد مركز پژوهش هاي موسسه كيهان است. راز حيرت آور در اين نوشته، همگرايي مقامات ارشد دولت اصلاحات با اپوزيسيون سياسي خارج از كشور در فحاشي به منتقدان خود است كه از لابه لاي بازخواني آتي، به دست ميآيد.
پرسشهاي من از رهبران جريان مدعي اصلاح طلبي
محتواي سخنان و چكيده پرسشهاي من چه بود كه طي ده روز، با بمباران فحش و تهمت، حرمت يك منتقد و خانواده او را شكستند؟! در جلسه نخست سخنراني ام كه روز ۱۵ارديبهشت ۱۳۸۷در جمع صدها نفر از طلاب و روحانيون بسيجي قم در مدرسه علميه معصوميه(س) برگزار شد، درباره مباني نظري و پروژه اسلام ستيزي عبدالكريم سروش سخن گفتم و به تعامل او با زرادخانه معرفتي فراماسونري در غرب پرداختم. نشان دادم كه سروش از سالهاي دهه شصت در نقشه راه پروژه هاي ايالات متحده حركت ميكرده است. از سويي، تعامل نزديك سروش با آقاي سيد محمد خاتمي چه در ماجراي ماهنامه كيهان فرهنگي و بعدها نيز در حلقه سياسي كيان سبب شد كه در اثناء بازخواني انتقادي كارنامه سياسي وي، نگاهي نيز به برخي از ريشههاي همسان فكري و فعاليتهاي مشترك سروش و خاتمي با يكديگر تا پيش از دوم خرداد ۱۳۷۶بياندازم.
در جلسه دوم سخنراني كه روز ۷خرداد ماه ۱۳۸۷برگزار شد، كوشيدم تا نشان دهم كه پروژه دوم خرداد به مثابه يك پروژه امنيتي محصول اتحاد سه حلقه فكري و امنيتي، شامل حلقه كيان، مركز بررسيهاي استراتژيك رياست جمهوري سابق و برخي وابستگان دانشگاهي نظام سلطه بوده است. اين فقط شكل داخلي پروژه بود و البته ريشهها و پيوند بيروني آن، بحثي ديگر ميطلبد. پس از استقرار دولت اصلاحات نيز اين حلقه امنيتي هم مناصب دولتي را به تصرف خود درآورد و هم كوشيد تا يك جامعه مدني دولتي بسازد. اثبات اين مدعا، مستلزم ورود تفضيلي به بحث برخي از ريشههاي مشترك سياسي آقاي عبدالكريم سروش و آقاي سيد محمد خاتمي بود. گفتم كه سروش تئوري رفرم سياسي و پروتستانتيسم اسلامي را دربازه زماني پايان دهه شصت تا نيمه دهه هفتاد بنا كرد. اين تئوري كه يك برش آشكار از زرادخانه معرفتي فراماسونري در غرب بود، در دوره اصلاحات به عرصه عمل آمد و دولت اصلاحات، در حقيقت مجري قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران نبود، بلكه در خدمت استقرار نظريه مجعول حكومت دموكراتيك ديني آقاي سروش بود. براي اين راي، استدلالهايي را اقامه كردم و سپس، آراء آقاي خاتمي از سال ۰۱۳۷تا ۷۱۳۸را بازخواني كردم.
۰۱پرسش از آقاي خاتمي مطرح كردم. اين سوالات پيرامون سخنراني ايشان از ارديبهشت ۰۱۳۷در انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه تهران آغاز ميشد و به مصاحبه آقاي خاتمي در روز ۰۳ارديبهشت ۵۱۳۷با روزنامه سلام ميرسيد كه تضاد مباني فكري ايشان با آموزهها و نظام معرفتي امام خميني(ره) را نشان ميداد. براي اين راي استدلالهاي زيادي اقامه كردم كه تاكنون مدعيان اصلاح طلبي، حتي يك دليل عليه آن نياورده اند. از سفر آقاي محمد خاتمي در پايان سال ۵۱۳۸به عنوان رئيس موسسه بينالمللي گفت و گوي تمدنها به هند ياد كردم. مروري بر سخنان ايشان داشتم كه مهاتما گاندي را به جاي امام خميني(ره) مينشاند و پرسيدم كه شما از كدام نقطه عزيمت فكري يا سياسي به گاندي نگاه ميكنيد؟! سوالات ديگرم را با ارجاع به سخنراني دو سال پيش آقاي خاتمي در كالج علمي برلين تحت عنوان سكولاريزم از چشم انداز ايراني و اسلامي و نيز مصاحبه آقاي خاتمي با روزنامه الپائيس (چاپ اسپانيا) در ۵۲ دي ۶۱۳۸مطرح كردم. معتقد هستم كه سخنان آقاي خاتمي در آن سخنراني و مصاحبه ادامه همان پروژه عصري كردن دين و پروتستانتيسم اسلامي است كه توسط دكتر سروش دنبال ميشود. آقاي خاتمي، از موسسان سند همكاري كنفرانس ائتلاف تمدنها و از اعضاء ۸۱گانه گروهي است كه كوفي عنان آن را معين كرده بود. در سخنراني ام به سرنوشت سياه اين سند كه آقاي خاتمي آن را از دستاوردهاي اصلاحات ميداند، اشاره كردم.
پس از اين بازخواني انتقادي و فكري، سوال آخرم را از آقاي خاتمي پرسيدم و براي آن مقدمهاي گفتم. اشاره كردم كه -من يك منتقدم و نه مخالف، بنابراين فقط از اينكه آقاي خاتمي حقوق مرا به عنوان يك منتقد استيفا كنند و پاسخ نقد و پرسشم را بدهند، قانع هستم... استيفاي حقوق من، پاسخ به پرسش من است.>
پيش از طرح سوال تاريخچهاي از اجلاس بيلدربرگ گفتم. با ارجاع به منابع و رسانههاي اروپايي و آمريكايي، نشان دادم كه بيلدربرگ اجلاسي فوق سري است.
كوشيدم تصويري شفاف از اين اجلاس در ذهن مستمعان نقش بندد. سپس از سندي ۸۳صفحهاي سخن گفتم كه به تائيد سايت رسمي بيلدربرگ رسيده است و خبر از حضور رئيس جمهوري اسلامي ايران و معاونش در سال ۹۹۱۹در اين اجلاس ميدهد.
دو سال پيش از اين، در روز ۱۲ارديبهشت ،۵۸۱۳برخي از رسانههاي داخلي خبر حضور آقاي سيدمحمد خاتمي به همراه خانم معصومه ابتكار را در اجلاس محرمانه بيلدربرگ منتشر كردند و نوشتند كه در سال ،۹۹۱۹آقاي خاتمي پروژه گفت وگوي تمدنها را در اجلاس طرح كرده است. برخي رسانههاي خارجي نيز اين خبر را پوشش دادند.
طي اين دو سال، آقاي خاتمي و خانم ابتكار به انتشار خبر حضورشان در بيلدربرگ پاسخي نداده بودند كه شبهاتي جدي را پديد آورده بود. طبيعي است هر محققي كه جريان اصلاح طلبي را دنبال ميكند، به اين بحث حساس باشد. از آقاي خاتمي سوال كردم كه آيا در اجلاس محرمانه بيلدربرگ كه اعضاي آن را ماسونها و صهيونيستهاي برجسته جهان تشكيل ميدهند، شركت كردهاند يا نه ؟ اگر نكردهاند كه هيچ، بيايند و شبهه زدايي كنند تا ما سوالات بعدي خودمان را در باب پشت پرده آشفته پروژه گفت وگوي تمدنها طرح كنيم. اگر هم در آن اجلاس صهيونيستي شركت كرده اند، چرا گزارش آن جلسه را به مردم ندادند؟!
از ميان ۰۱سوال من، كه در سخنراني دوم اينجانب مضبوط و قابل دسترسي است، برخي از رسانه ها، تنها سوال آخر و پرسش پاياني ام را منتشر كردند. بدون آنكه گفته شود مبناي سخن من بازخواني انتقادي كارنامه سياسي آقاي عبدالكريم سروش بود. در آن سخنراني نشان دادم كه چگونه پروژه اسلام ستيزي و قرآن ستيزي در ايران، از آراء آقاي سروش در دو دهه اخير سربرآورده است و هشدار دادم كه نكند تغذيه از زرادخانه معرفتي غرب، چنانكه سروش را به اين راه كشاند، ديگر رهبران مدعي اصلاحات را نيز از آرمانهاي امام و انقلاب دور كند.
جوانكي مجهول الهويه كه دچار بيماري شب ادراري است!
پس از انتشار چكيده سخنراني ام در سايت رسمي مدرسه علميه معصوميه(س) قم كه به سرعت در رسانههاي فارسي زبان بازنشر شد، آقاي محمدعلي ابطحي و خانم معصومه ابتكار (معاونان رئيس جمهور سابق) با عجله و سراسيمه به انتقادات من پيرامون منش و روش آقاي سيدمحمد خاتمي واكنش نشان دادند.
-۱آقاي محمدعلي ابطحي در روز ۱۲خرداد ،۷۸۳۱با انتشار يادداشتي تحت عنوان -آقاي خاتمي و هماهنگي با صهيونيستها و فراماسونرها> در وب سايت وب نوشت مدعي شد:
-آقاي پيام فضلي نژاد جوانكي است كه به ادعاي كيهان قبلا جزو گروههاي وابسته به دشمنان ]بخوانيد اصلاح طلبان[ بود و چند سالي است كه توبه كرده و در خدمت روزنامه كيهان قرار گرفته و ييهو ]يكباره [ پژوهشگر برجسته اي شده است... براي يك فرد تواب البته فرقي نميكند به چه كسي و از چه جناحي دروغ ببندد، زيرا هر طرف كه خراب شود سود دشمنان كشور تضمين ميشود، ولي آيا دادستان و مقامات قضائي ميدانند اگر در مورد نسبت دادن چنين اتهامات دروغي به كسي كه رئيس جمهور كشور بوده بيتوجه باشند، چه آينده اي براي همه رقم خواهد خورد... يك تواب در مدرسه معصوميه راجع به رئيس جمهور ۸سالهاش چنين دروغهاي وقيحانهاي را ادعا نمايد.>
-۲خانم معصومه ابتكار در روز ۲۲خرداد ۷۸۳۱با انتشار يادداشتي ذيل عنوان -نابغههاي توهم و تخريب> در سايت رسمياش با نام ابتكار سبز مينويسد:
-يكي از پژوهشگران تازه به دوران رسيده روزنامه كيهان كه معلوم نيست تا حالا كجا بوده، در يك مدرسه علميه در قم كه ميگويند منتسب به طيف آقاي مصباح است، آسمان و ريسمان را به هم تابانده... فكر كنم اين آقا از قدرت تخيلي بسيار قوي برخوردار است... يك آدم مجهول الهويه... اين جور پديده ها بايد قويا اين احتمال را در نظر داشته باشند كه در محاكم قضايي مي توان نسبت به اتهام زنندگان، تظلم خواهي كرد. اين پديده نابغه-آقاي فضلي نژاد را ميگويم...>
وقتي معاون رئيس جمهور سابق چنين ادبياتي را در رويارويي با سخنراني تحليلي يك منتقد برمي گزيند كه واويلاست. من در قامت نويسندهاي دردمند كه بر مبناي سيره اساتيد مصلحم، هشدار انحراف از مباني نظري جمهوري اسلامي را داده ام، چه گفتم كه ايشان مرا پديده مجهول الهويه و تازه به دوران رسيدهاي كه معلوم نيست تاكنون كجا بوده و الان آسمان و ريسمان به هم مي بافد، لقب ميدهد؟!
دو معاون رئيس جمهور سابق، دو نوشتار را نگاشتند كه هر يك با ديگري،
جمعه 14 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 457]