واضح آرشیو وب فارسی:رسالت: دكتر ويدا عليخانى محقق و مدرس دانشگاه در گفتگو با رسالت مطرح كرد:افزايش طلاق يعنى زنگ خطر!
آيا با گرم شدن هوا، مراجعين مراكز مشاوره و تلفنهاى صداى مشاوره افزايش مىيابد؟
باتوجه به مشكلات عديدهاى كه در جامعه كنونى ما وجود دارد، سرد يا گرم شدن هوا تاثيرى بررجوع مراجعين به مراكز مشاورهاى و يا صداى مشاوره ندارد. نياز جامعه به مشاوره امرى بديهى و ضرورى است و مشاوره مىتواند از بروز مشكلات جلوگيرى كند و در صورت بروز آنها، در حل يا كاهش شدت آنها موثر واقع شود.
به طور كلى موقعيت هوايى و جغرافيايي، چه تاثيرى در بروز مشكلات روحى و روانى در افراد دارد؟
موقعيت هوايى و جغرافيايى تاثيرى در بروز مشكلات روحى و روانى در افراد ندارد زيرا مشكلات روانى و روحى يا زمينه ارثى دارند و يا اكتسابي. البته تحقيقات نشان داده است كه چنانچه فردى تحت شرايط سخت كارى و در گرماى طاقتفرسا قرار گيرد، بسيار مستعد پرخاشگرى است.
مراجعين مراكز مشاوره و يا تماس گيرندگان صداى مشاوره، بيشتر خانمها هستند يا آقايان؟
خانمها.
چه گروه سنى از خانمها بيشتر به مشاورين خانواده و روانشناسان مراجعه مىكنند و چرا؟
كسانى كه به مشاورين خانواده و يا روانشناسان رجوع مىكنند، بيشتر در محدوده سنى (55-25) سالگى هستند. زيرا قبل و بعد اين سن معمولا افراد چندان توجهى به مسائلى كه با آنها روبرو مىشوند، ندارند.
عمده مشكلاتى كه خانمها با مشاورين حضورى و يا مشاورين صداى مشاور مطرح مىكنند چيست؟
بررسى و تفكيك آمارى مشكلات مطرح شده، فراوانى تنوع آنها را نشان مىدهد و در اين ميان مشكلات زناشويي، رواني، تربيتي، بين فردي، اعتياد، جنسي، شغلي، كودك و نوجوان و تحصيلى فرزندان قرار مىگيرند.
ناسازگارى زوجين چند درصد علل مراجعه به مشاورين حضورى در صداى مشاور را تشكيل مىدهد؟
تقريبا 60 درصد.
عمده علل ناسازگارى زوجين در كشور ما چيست؟ آيا خانمها بيشتر مقصرند يا آقايان؟
دخالت خانواده همسر (مرد - زن)، فقر اقتصادي، بيكارى همسر، همنشينى با خانواده همسر، استيجاري، عدم درك يكديگر، خلاهاى عاطفى و بىتوجهي، عدم تفاهم زوجين، بدرفتارى همسر، سوءظن و يا خيانت به همسر، عدم رعايت حقوق همسر، مسائل جنسي، تضاد فرهنگي، فاصله طبقه اجتماعى و اقتصادي، پرخاشگرى و ضرب و شتم همسر، خساست، نبود همسر در منزل، در ارتباط بودن با دوستان ناباب، بيشتر اوقات فراغت خود را با دوستان گذراندن، اعتياد همسر، سوءمصرف الكل همسر، سيگار كشيدن همسر و اشتغال زن علل ناسازگارى زوجين مىتواند باشد.
اما در ارتباط با سوال دوم شما كه آيا خانمها بيشتر مقصرند يا آقايان؟ بايد عرض كنم زمانى كه به بررسى و حل مشكلات خانوادگى مىپردازم، هيچگاه نشده است كه تنها فقط زن را عامل مشكل ببينم و يا تنها مرد را. زيرا فقدان ارزشگذارى كافى براى ازدواج در رابطه زناشويى كه با عدم درك و پذيرش خواستهها و توقعات متقابل توام باشد، تزلزل و سستى پيوند را مضاعف خواهد كرد. در چنين وضعيتى هريك از زوجين براى خواستهها و حفظ فرديت خويش، قلمرو رو به گسترشى را در پهنه خانواده پى مىريزد و سعى در حاكميت مستبدانه خواستهها و تمنيات شخصى خواهد داشت. لذا هيچگونه تعارض، ناايمني، اصطكاكى تحمل نمىشود و فضاى آكنده از اضطراب، ناايمنى و عدم آسايش، كانون رو به تزلزل خانواده را فرا مىگيرد و لذا موقعيتى براى ابراز و بيان انتظارات، نيازها و نقطه نظرات فراهم نمىآيد. با اين توضيح، ديگر شرايطى براى درك و شناخت متقابل وجود نخواهد داشت و شك و بدگمانى و سوءتفاهم بر فضاى خانواده سايه مىافكند و پردهاى از تاريكى هراسآور همه اعضاى خانواده را در بر مىگيرد. اين تاريكي، ناشى از عدم درك متقابل زن و شوهر است و هراس و نا ايمنى از فقدان پذيرش خواستهها نشات مىيابد. در نتيجه چنين كانون سست و لرزانى رو به فروپاشى خواهد رفت.
دولت بسيار تلاش مىكند كه طلاق در كشور كاهش پيدا كند و به طريقى از روند رو به افزايش آن بكاهد، تحكيم بنيان خانواده از موضوعاتى است كه به جد در دستور كار دولت قرار دارد. به نظر شما راههاى دستيابى به اين مقصود چيست؟
لازم مىبينم قبل از آنكه به سوال شما پاسخ دهم، به مواردى كه موجب “طلاق” مىشود اشاره كنم. زن و مرد براى يكديگر آفريده شدهاند. همانگونه كه پيوند آنها طبق آيين و قراردادهاى رسمى و اجتماعى برقرار مىشود، چنانچه طرفين نتوانند به دلايل گوناگون شخصيتي، محيطى و اجتماعى با يكديگر زندگى كنند، به ناچار بايد طبق مقررات و ضوابطى از هم جدا شوند. متاسفانه در جامعه ما، شمار جدايى زن و شوهرها رو به افزايش است بايد فكرى كرد و البته در بسيارى از كشورهاى پيشرفته صنعتي، ميزان طلاق تا رقم 50 درصد افزايش يافته است. اين گفته بدان معنى است كه نيمى از زنان و مردانى كه روزى با شوق و هيجان ازدواج مىكردند، تصميم گرفتهاند اين پيوند را پس از مدتى از هم بگسلانند. شايد اگر اين زن و شوهرها، فرزندى نداشتند و دشوارىهاى تربيتى و تحصيلى آنان مطرح نبود، جدايىها چندان سخت و ناگوار مىنمود و تنها با سر خوردگى يا افسردگى زودگذر آن دو پايان مىيافت. ليكن در بيشتر موارد قضيه به اين سادگى نيست، به دليل تاثيرات منفى جدا شدن والدين بر سرنوشت و آينده كودكان، بررسى اين موضوع اهميت و ارزش فراوان پيدا مىكند.
مطالعه و بررسى مسائل زناشويى و مشكلات ناشى از قطع پيوند زناشويي، در حوزه روانشناسى و بويژه روانشناسى مشاوره، رايزنى است. در اين رشته از روانشناسى كاربردي، سه موضوع مهم و اساسى (تحصيل، شغل و زناشويي) مورد مداقه و بررسى قرار مىگيرند.
شايد به جرات بتوان گفت كه اين سه موضوع اركان اصلى زندگى اجتماعى هر فرد را تشكيل داده و بنا به كارايى و حسن سلوكى كه فرد از خود بروز دهد، مىتوان موفقيت و پيشرفت او را در اين زمينه، از قبل پيشبينى كرد. تشخيص استعدادهاى فرد در هركدام از اين سه موضوع و راهنمايى او براى دستيابى به زندگى موفقيتآميز، كار روانشناسان مشاوره است. آنها طى مصاحبههاى مشاورهاى و در صورت لزوم انجام آزمايشهاى تستهاى (تربيتى - رواني)، به فرد كمك مىكنند تا در زندگى راه درستى را براساس توانايى و استعدادهايش در پيش گيرد.
هرچند قبل از پيمان زناشويي، ميزان تحصيل وموقعيت اجتماعي، معيارهاى مهمى كه در انتخاب همسر به شمار مىآيند، ليكن در اين ميان، زناشويى حوزهاى است كه بر نتايج تحصيل و شغل تاثير مستقيم مىگذارد. چنانچه ازدواجى به موفقيت نينجامد و زن و شوهر نتوانند به تفهيم و تفاهم كافى برسند، ثمرههاى تحصيل و شغل عمدتا به هدر خواهد رفت و فرد هر قدر هم در تحصيل و شغل موفق باشد، ازدواج نافرجام، سوابق تحصيلى و شغلى او راتحتالشعاع قرار مىدهد، تا آنجا كه به آشفتگى روحى و اختلال شخصيت منجر مىشود. بنابراين گرچه تصميمهاى ما، در قلمرو تحصيل، شغل و زناشويي، در پىريزى زندگى اجتماعى از اهميت بسيارى برخوردار است، اما از اين سه، زناشويي، حياتىترين و سرنوشتسازترين تصميمى است كه فرد در زندگانى خود مىگيرد، به گونهاى كه زناشويى موفق، دو تصميمگيرى ديگر را شكوفا و بارور گردانيده و زناشويى ناموفق آن دو ديگر را عقيم مىسازد.
در خلال اين بحثتان لطفا به عوارض طلاق نيز اشاره بفرماييد؟
طلاق و افزايش روز افزون آن در قرن حاضر، براى زنان و مردان متاهل و كسانى كه در تدارك تشكيل خانواده هستند زنگ خطرى به شمار مىآيد.
عوارض ناشى از طلاق و بويژه اثرات شديد روحى آن بر روى فرزندان، ما را به اين فكر مىاندازد كه چه خوب بود اگر ازدواجها با بصيرت، شناسايى و آگاهى عميقترى از خصوصيات اخلاقى و روحى طرفين صورت مىگرفت و تا زوجها در مسائل خانوادگى به توافق كافى نمىرسيدند، زاد و ولد نمىكردند. زيرا در اينگونه موارد، فرزند قربانى اميال و خواستههاى زودگذر والدين مىشود و بر مسائل آنان مىافزايد.
اگر دقت كنيم، مىبينيم در بيشتر جدايىها، اغلب كودك و لطمههاى شديد روحى كه به او وارد مىشود مورد بحث و گفتگو قرار مىگيرد و مسئله مادر به عنوان يك انسان كه همزمان با كودك، نياز به توجه و دادخواهى دارد تا حدود زيادى از نظرها پنهان مىماند. در صورتى كه زيانهاى مادى و معنوى كه در اين ماجرا متوجه زن مىشود، به هيچوجه كمتر از فرزند نيست.
وقايعى كه هر روز در خانوادهها شاهد آن هستيم اهميت خانه و خانواده و تربيت فرزند توسط پدر و مادر را بيش از پيش آشكار مىسازد. فرزند در سايه پدر و مادر است كه احساس سربلندي، غرور و سرافرازى مىكند و اين پدر و مادر هستند كه مشتركا مىتوانند به شخصيت كودك، انسجام و تماميت بخشند.
خانواده، مانند عمارتى است كه زن و شوهر ستونهاى آن را تشكيل مىدهند و فروريختن هر ستون استحكام و استوارى عمارت را دچار تزلزل و گسستگى مىكند. فرزند حكم روح وحدت و تقدس ربانى را دارد كه در سايه او محيط خانواده از گرمى و عشق بيشترى برخوردار خواهد بود. وجود فرزند چون پيرايهاى است كه مايه جلال و رونق خانه و خانواده است. بر پدر و مادر لازم است تا با از خود گذشتگى و ايثار، اين شمع دل افروز را گرمى بيشترى بخشد و به اتفاق، از خاموشى و سردى آن جلوگيرى كنند.
با وجود اين، چنانچه زن و شوهري، به علتى نتوانند به سازش و تفاهم برسند، بهتر است با قبول طلاق و جدايي، فرزندان خود را نجات دهند، تا اينكه در جهنمى از جنگ و ستيز او را نگه دارند و خود در آينده شاهد شكست و ناكامى او در اجتماع باشند.
طلاق هرگز پديده دلپسند و زيبايى نبوده و نيست، اما وقتى همه راهحلها به شكست منتهى مىشود، زن يا شوهر ناگزيرند آن را به عنوان آخرين چاره بپذيرند. به طور كلي، كمك و راهنمايىهايى كه زن و شوهر با توسل به آن بتوانند خود را از سرگردانى وحيرت ناشى از طلاق نجات دهند، كم نيست و راههاى دستيابى به اين مقصود آن است كه زوجين بعد از پيوند زناشويى خود را از كارشناسان و مشاورانى كه در زمينه خانوادگى فعال هستند مستثنى نبينند و با كسب آموزش مهارتهاى زندگى بتوانند زندگى بالنسبه موفقى را براى خود، همسر و فرزندان خويش رقم بزنند.
چند راه مطمئن براى ايجاد فضاى مناسب در زندگى زناشويى و آرامش در خانواده ذكر كنيد.
- شناسايى خواستههاى طرفين و ميزان تجانس آنها در كوششهاى راهنمايى براى ازدواج.
- بهسازى نگرش جوانان نسبت به امر ازدواج و رابطه زناشويى و نقش حياتى آنها در ملاحظات آموزشى و پرورشي.
- توجه به نظام ارزشى طرفين در قبال اهميت و پيوند زناشويى مورد نظر در هنگام مبادرت به ازدواج.
- مهارتافزايى پسران و دختران در انجام رفتارهاى متناسب با جنيست خود.
- تقويت ويژگىهاى شخصيتى و روانى - اجتماعى پسران و دختران به منظور بهسازى نقش اجتماعى آنها.
در پايان بايد گوشزد نمايم، جوانانى كه تصميم بر ازدواج دارند، حتما در كارگاههاى آموزشى مشاوره قبل از ازدواج و همچنين حضورا جهت مشاوره قبل از ازدواج در مراكز مشاورهاى جهت اجراى تستهاى سازگارى ازدواج و كسب اطلاعات از كارشناسان با تجربه در زمينه خانوادگي، شركت جويند كه در نهايت بتوانند با ديدى باز شريك زندگى خود را انتخاب نمايند، زيرا پيشگيرى مقدم بر درمان است.
از شما متشكرم.
پنجشنبه 13 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: رسالت]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 105]