واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: موسيقي - خيزش حاشيه به متن
موسيقي - خيزش حاشيه به متن
عزيز قاسمزادهالياسي:ترديدي نيست كه استاد محمدرضا شجريان يگانه تكرارناپذير آواز ايراني از محبوبيت ويژه و استثنايي برخوردار است و اين برخاسته از آن است كه ظهور شجريان ثاني اگر به سنت منطقيون محال عقلي نباشد، همه شواهد آوازي حكم برمحال وقوعي بودن آن ميدهد و حاصل اين درك را ميتوان در عشق و اشتياق بيكران مشتاقان او به وضوح ديد. چه كه جايگاه كاريزماتيك او نه فقط در ساحت موسيقي ايران كه در ساحت قلمرو هنر اين ملك و بوم است. از اينرو شگفتانگيز نيست آنگاه كه مشاهده شود وقتي استاد شجريان در يك محفل و مجلسي باشند كه نخبگاني از همه اهالي هنر جمعند، نهتنها حضار دوست ميدارند كه تنها به دور او حلقه زنند، بلكه آن بزرگان ديگر نيز در آن لحظه گويي با از ياد بردن مجد و عظمت خود تنها به شكوه بيپايان مَلِك مُلك آواز ايران انديشه ميكنند. به قول مولوي:
از هزاران تن يكيشان صوفياند باقيان در دولت او ميزيند
ازاين رو بايد گفت برگزاري كنسرت استاد محمدرضا شجريان همواره با حضور حاشيههاي هميشگي همراه است كه از آن گزير و گريز نيست و شايد نتوان هيچ راهحل اساسي براي دفع اين حاشيهها يافت. حجم بسيار بالاي متقاضيان حضور در كنسرت استاد و محدوديت ظرفيت سالنهاي كنسرت از يك سو و تعداد كم كنسرتهاي استاد (حداكثر در اين سالها سالي يك بار و آن هم براي چند شب) بروز اين حاشيهها را حتمي ميكند و به قول دكارت محصول آن ظهور «خطاهاي تصادفي» است. اما به نظر ميرسد كه نحوه مديريت كنسرت امسال و حوادث پيش آمده را بايد فراتر از خطاهاي تصادفي ارزيابي كرد و از مديريت برخوردار از «خطاهاي سيستماتيك» سخن راند كه حاصل آن يورش و خيزش حاشيه به متن است. در نيمه دوم دهه 70 پس از كنارهگيري عليرضا شجريان، برادر استاد از مديريت برنامههاي ايشان به دليل حضور و اقامت در فنلاند، اين امر به حميدرضا نوربخش از شاگردان طراز اول استاد سپرده شد. نوربخش در كارنامه خود، مديريت بخش هنري جهاد دانشگاهي دانشگاه تهران، مديريت هنرستان پسرانه موسيقي و همچنين مديرعاملي خانه موسيقي را عهدهدار بوده است و نشان داده كه از توان مديريتي خوبي برخوردار است. استاد حسين عليزاده چهره نامآشنا و موجه موسيقي ايرانزمين سال گذشته پس از اجراي كنسرت خود طي گفتوگويي با روزنامه اعتماد چنين گفت: «عملكرد خانه موسيقي علت رشد بيشتر كنسرتها بود» و وقتي از او سوال شد «از نظرمديريت؟» پاسخ دادند: «خانه موسيقي به گروهها اين امكان را ميدهد كه با آرامش برنامهها را دنبال كنند و نگران اجاره سالن و گرفتن مجوز نباشند. اين اولين بار بود كه هنگام اجراي كنسرت هم دلگرم بوديم و هم احساس ميكرديم امنيت داريم» استاد عليزاده در ادامه ضمن تجليل از حميدرضا نوربخش مديرعامل خانه موسيقي گفتند: «عملكرد خانه موسيقي را نسبت به كنسرتها مثبت ميبينم و فكر ميكنم به طور كل هيچكدام ازكنسرتها با هيچ مشكلي روبهرو نبودهاند (مصاحبه روزنامه اعتماد با استاد حسين عليزاده پنجشنبه 19 مهر1386) متاسفانه حميدرضا نوربخش از مديريت برنامههاي استاد كناره گرفت و اين امر مهم به دست كساني افتاد كه تنها پيوندهاي سببي و نسبي آنها را به استاد متصل ميكرد. حميدرضا نوربخش كه خود از اهالي قبيله غمزده موسيقي اين سرزمين و شاگرد طراز اول و همراه صديق استاد بوده، از متن كنسرتها كناره گرفت و اينچنين در اين كنسرت حاشيهها خود در محور تصميمگيريها قرار گرفتند تا حواشيهاي معترضانهاي كه همواره دركنسرتهاي استاد وجود داشته را به اعتراضهاي متني مبدل كنند. نوربخش تمام همت خود را به كار ميگرفت كه اساتيد موسيقي بتوانند بيمشقت شاهد ديدن برنامههاي استاد باشند، اما در اين كنسرت تقريبا عدم حضور بسياري از چهرههاي نامآشناي موسيقي ايران در سالن مشهود بود و آناني هم كه آمده بودند با مشقت بسيار خود را به سالن رسانده بودند. نگارنده نيز با تمام دوستاني كه در گيلان و مازندران و تهران تماس داشت، تقريباً هيچ كدامشان نتوانسته بودند بليت ورود به سالن را جز از طريق بازارسياه فراهم آورند از اين رو خود نيز پس از ناكامي و تماس با هنرمند گرامي جناب آقاي علي جهاندار با بزرگواري و لطف هميشگي ايشان و پيگيريهايشان و بركت حضورشان در مكه توانستم به اتفاق دوست عكاسم آقاي حسن عباسپور (عكاس روزنامه نقش قلم) به سالن كنسرت راه پيدا كنم و اين همه درحالي بود كه جناب جهاندار منتظربازگشت استاد بودند تا براي مجموعه زحمتكش اهالي باغ هنر بم بليت كنسرت استاد را فراهم كنند و متاسفانه مهندسان و اهالي دخيل در اين مجموعه بخشي از غايبان كنسرت استاد بودند و با كمال تأسف وفور بليت در حواشي سالن وزارت كشور را امسال ديگر نه به صورت مخفي و پنهاني كه آشكارا و علني ميتوانست يافت. مگر نه اينكه فروش اينترنتي بليت تدبيري بود براي كاهش حضور و فروش بليت در بازار سياه؟ يا بايد همچنان مدرنيته و مدرنيزاسيون تنها برافزايش ضريب خطاها در فرآيند تصميمگيريها منجر شود و از قطار مدرنيته تنها دود آن است كه كماكان بايد كريمانه و سخاوتمندانه مشام ما را آزرده سازد؟ فروش بليت قرار بود از ساعت 12 روز ششم خرداد آغاز شود و به دليل «مشكلات فني و كثرت مراجعه» به بعد از يازدهم موكول شد. قرار بود كه متقاضيان تا ساعت 12 ظهر 14 خرداد بهاي بليت خود را پرداخت كنند و در غير اين صورت بليت رزروي آنها باطل اعلام شود اما بيهيچ توضيحي اعلام شد كه بليت كنسرت استاد شجريان در ساعت 45/16 دقيقه 11خرداد به اتمام رسيده ضمن اينكه ورود در سايت هم در بسياري از اوقات امكانپذير نبود و شگفت اينكه با حجم بسيار بالاي خطاها و مشكلات پيش آمده دستاندركاران كنسرت نهتنها خود را جايزالخطا كه دائمالصواب ميخواندند و زين رو خويش را نيازمند به ارائه توضيح و معذرتخواهي از علاقهمندان و شيفتگان استاد نميانگاشتند و دلگير از هرگونه تماس يا ارتباط عاشقان استاد با خود ميگشتند. بيترديد عاشقان «پير بلامنازع آواز ايران» همواره با آغوشي گشاده حاضرند هرگونه مشقت و سختي را با تمام وجودشان تحمل كنند تا خود را به آستانگاه آن نواي الهي برسانند كه ساليان سال است كه صداي آسماني و نواي اهورايي او، عشقبازيهاي بيشماري را با مردمان عاشق اين سرزمين آغاز كرده؛ معشوقي با عاشقان بسيار، اما جاي شگفتي است كه براي نزديكاني كه نزديكيشان به استاد از راه علت است و نه دليل، اين احساسهاي خالص و ناب حتي قابل درك عقلاني نيست كه پاسخگويي حداقلي اولين ملاك براي ارزيابي درك عقلاني رفتار عاشقانه هواداران استاد از سوي برگزاركنندگان كنسرت است و افسوس كه فهم آن حلقه مفقوده اين معماست. نگارنده بر اين باور است كه با توجه به حجم بالاي استقبال از برنامههاي استاد، بايد حداقل ترتيبي انديشيد كه اهالي شناختهشده موسيقي و شعبههاي ديگر هنر بتوانند به راحتي از برنامههاي استاد ديدن كنند، حال آنكه بيشترين حجم غياب حضور هنرمندان دركنسرت امسال مشهود بود. ديگر اينكه بهرغم علنيتر بودن و افزونتر بودن بليتهاي بازارسياه متاسفانه ارادهاي جدي براي مقابله و برخورد با آن وجود نداشت. صاحب اين قلم اگر اجازه داشت نام پارهاي از استادان و اهالي قلم فعال در عرصه موسيقي كه موفق به اخذ بليت نشده بودند را ذكر ميكرد، اما تنها براي روشنشدن ناكارآمديهاي مديريتي پارهاي از يافتههاي ديداري خود را گواه و شاهد ميآورم. بليتهايي در جلوي در سالن به فروش ميرفت كه نام خريدار در آن حك نشده بود؛ يعني اين بليتها، بليتهاي ميهمان بودند و معلوم نبود كه چگونه اين بليتها سر از بازارسياه درآوردهاند و عجيب اينكه در ميان بليتهاي ميهمان قيمت حك شده 10 هزارتومان هم يافت ميشد!!! و در عوض دوستي كه براي لحظاتي از سالن خارج شده بود تنها به علّت آنكه خروجي نزده بود، بهرغم در دست داشتن بليت و ارائه توضيحات كافي، برگزاركنندگان مانع ورود او به سالن شدند يا خانمي كه با بچهاش از مشهد آمده بود و ميگفت من هميشه و تحت هر شرايطي خود را به كنسرتهاي استاد رساندهام اما برخوردهاي امسال واقعاً با سالهاي قبل تفاوت دارد. او با چهرهاي غمآلود و با حسرت ميگفت: «اگر قرار است كه به بچههاي كمتر از 10 سال اجازه داده نشود پس چرا در حق پارهاي از افراد ديگر اين اعمال نشده است؟» در كنار اين اتفاقات، بايد يادكرد از دلسوختگاني كه از شهرستانهاي دور خود را به سالن وزارت كشور ميرسانند و باحسرت بسيار به بليتهاي فراواني مينگرند كه آزادانه خريد و فروش ميشوند اما توانايي خريد آن را ندارند و تنها دلخوشي آنها اين است كه قلب تپنده آنان در درون سالن عاشقانه برايشان ميخواند؛ هرچند كه محروم شنيدن صدا و ديدن تصوير اويند. واقعاً اگر اين افراد كه تعدادشان هم آنقدر زياد نيست كه به درون سالن هدايت شوند تا در راهپلهها بنشينند و يا سر پا نظارهگر برنامههاي استاد باشند، از منافع چه كساني ميكاهد و كجاي اين عالم را متضرر ميكند؟ انسان به قول شاملو دشواري وظيفه است. امّا گويا برگزاركنندگان كنسرت كه خود شاهد و ناظر اين تصاوير زيبا و دردمندانه هستند، مايل نيستند كه با ورود اين تعداد اندك به سالن كه ميتوانند منشأ احساسات معنوي عميقي به سالن و انتقال آن به گروه باشند، آفرينشگر صحنههاي زيبا و لطيف گردند.
پنجشنبه 13 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 251]