واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: بین الملل > اروپا - دکتر بهرام امیراحمدیان، کارشناس مسائل روسیه و قفقاز اوکراین با سابقه تاریخی و نقش مهم و اساسی در شکل گیری فرهنگ روسی با موقعیت جغرافیایی بسیار حساس در همسایگی مرزهای غربی روسیه، ارتباط زمینی روسیه را با اروپای شرقی و از آن طریق با اروپای غربی فراهم می کند. موقعیت کلیدی اوکراین به این کشور این امکان را داده است که به بازیگری تاثیر گذار در رابطه با برقراری ارتباط زمینی روسیه با اروپا تبدیل شود و از این رهگذر برای چانه زنی با روسیه و غرب بهره گیرد. در اوکراین دو طرز تفکر و دو نیروی غیر همسو با یکدیگر در مبارزه هستند. همچون دیگر کشورهای بازمانده از شوروی این دو نیرو مرکز گرا (آیکونو گرافی) و مرکز گریز(سیرکولیشن) هستند که هر کدام ویژگی های خود را دارند. مرکز گراها (یا آیکونوگرافی یا نماد گراها) در راستای همسویی و نزدیکی با روسیه و آن دیگری مرکز گریزها (یا سیرکولیشن) مخالفین نزدیکی به روسیه، در سمت و سوی پیوستن به ساختارهای یورو- آتلانتیکی (عضویت در اتحادیه اروپا و ناتو و دیگر ساختارها) حرکت می کنند. روس گراها جریانی هستند که تلاش دارند رابطه خود را با فرهنگ و تاریخ و ادبیات روسی همچنان حفظ کنند که نمود اصلی آن فرهنگ روسی با زبان غنی روسی و کلیسای مسیحی ارتدوکس روسی است. این جریان منطقه شرقی کشور را در بر می گیرد، توسط رودخانه دنیپر (سرزمینهای واقع در ساحل شرقی رود دنیپر) از بخش غربی کشور جدا می شود. مردم این منطقه عمدتا روس تبار هستند و برخی تابعیت روسی دارند. این بخش شامل استانهای مهمی است که عمدتا صنعتی هستند و سهم آن در تولید ناخالص داخلی اوکراین بسیار بیشتر از نیمه غربی است. استانهای خارکف، چرنیکف، پولتاوا، خرسون و دونتس، دنیپر و برخی دیگر در آن واقع و از شرق و شمال با روسیه هم مرز هستند. غرب گراها در سرزمینهای واقع در ساحل غربی رود دنیپر (ساحل غربی رود)استقرار دارند که از آن طریق با لهستان هم مرز می شوند که عقبه تمدنی آنها با اروپای غربی با گرایش به زبان انگلیسی و به ظاهر ارتقای فرهنگ و زبان اوکراینی و جدایی آنان از روسهاست. آنها تمایل دارند که زبان رسمی کشور زبان اوکراینی باشد و از بکار بردن زبان روسی ابا دارند(در حالی که هر دو زبان ریشه و سابقه تارخی مشترکی دارند). آنها تابع کلیسای کاتولیک هستند و مخالفت شدیدی با کلیسای ارتدوکس روسی دارند. بنابرآنچه گفته شد اوکراین از نظر سیاسی، فرهنگی و مذهبی کشوری دوپارچه است و نیروهای مرکز گرا و مرکز گریز در آن بشدت در راستای جدایی از یکدیگر حرکت می کنند. این نیروها از زمان استقلال اوکراین از شوروی در سال 1991 در این کشور رشد یافته و به بلوغ رسیده اند و رفته رفته به سوی جدایی سرزمینی و تجزیه گام بر می دارند. انقلاب نارنجی که بر اساس سناریوی آمریکایی در این کشور در سال 2005 و با تاسی و کمک گرجستان شکل گرفت، مبارزه این نیروها را رسمیت بخشید و به بن بست سیاسی و اقتصادی و اجتماعی کشور منجر شده است. عامل این تنش را می توان در شخص رئیس جمهور وابسته به غرب آن جستجو کرد که انقلاب نارنجی را هدایت و آن را در گروگان خود گرفته است. می دانیم که اوکراین با واردات و ترانزیت گاز از روسیه که عمده گاز صادراتی روسیه به اروپا از این طریق انجام می شود، ابزاری کنترلی برای تحمیل اراده سیاسی خود بر مسکو را در دست دارد. تنش در روابط دو کشور را می توان در اتهام روسیه به اوکراین مبنی بر دزدی گاز ترانزیتی، بدهی بسیار زیاد گاز مصرفی و کارشکنی در ترانزیت گاز و باج خواهی جستجو کرد، که سبب خشم روسیه می شود. در حالی که اوکراین می توانست در تعامل با روسیه از این ابزار نفع بیشتری ببرد. اوکراین برای باج خواهی بیشتر روسیه را با تقاضای در عضویت در ناتو نیز تهدید کرده است که سبب حساسیت بیشتر مسکو شده است. موقعیت حساس اوکراین در مرزهای غربی و بلامعارض روسیه (جمهوری های بازمانده از شوروی در آئین نظامی روسیه به عنوان خارج نزدیک تعریف شده و امنیت ملی روسیه با آنها گره خورده است) در صورت عضویت در ناتو وحدت استراتژیکی روسیه را بر هم می زند و روسیه ناگزیر است در این سو برای محافظت از قلمرو بسیار حساس و مهم و استراتژیک خود در بخش اروپایی خویش سیستمهای دفاعی اساسی موجود خود را تقویت و سیستمهای جدید مستقر سازد که نیاز به هزینه بسیار دارد. عامل سوم دیگری نیز به تنش در روابط دو نیرو تاثیر می گذارد بنادر دریای سیاه اوکراین است که برخی از آنها در اجاره روسیه است. در جنوب اوکراین در ساحل دریای سیاه شبه جزیره بسیار مهم، حساس و حاصل خیز کریمه قرار دارد که جزو قلمرو سنتی روسیه بوده و در سالهای دهه 60 در دوره زمامداری نیکیتا خروشچف به اوکراین هدیه شده است. این شبه جزیره که به صورت جمهوری خودمختار اداره می شود 27000 کیلومتر مربع وسعت و حدود 3 میلیون نفر جمعیت دارد که ساکنان آن عمدتا تاتارهای مسلمان و روس تبار هستند. در آغاز استقلال ساکنان این شبه جزیره و پارلمان آن خواستار پیوستن دوباره به روسیه بوده اند. در سالهای گذشته جریانهایی در این سرزمین رخ داده است. در چند سال گذشته زمان پهلوگیری ناوهای ناتو در بنادر این شبه جزیره مردم بشدت با آن مخالفت و مانع پهلوگیری کشتی های ناتو شده اند. بندر مهم سواستوپل در این شبه جزیره قرار دارد که در دوره شوروی مرکز استقرار ناوگان جنگی و اتمی روسیه در دریای سیاه در آن قرار داشت و پس از فروپاشی شوروی، روسیه ناگزیر برای استفاده از آن به اوکراین اجاره پرداخت می کند. دریای سیاه در دوره جنگ سرد محل برخورد دو قلمرو ژئواستراتژیکی «ژئواستراتژی دریایی» به رهبری آمریکا و «ژئواستراتژی زمینی» به رهبری شوروی بود. شوروی در دوره جنگ سرد، به استثنای بخش جنوبی این دریا که در قلمرو حاکمیتی ترکیه قرار دارد، سواحل و عرصه آبی این پهنه آبی را تحت سیطره خود داشت که در چارچوب همکاری با کشورهای ساحلی عضو پیمان نظامی ورشو(رومانی و بلغارستان) و جمهوریهای تشکیل دهنده اتحاد شوروی (شامل گرجستان، فدراسیون روسیه، اوکراین)، ناوگان عظیم خود را در این دریا مستقر کرده بود. در مقابل، پیمان ناتو با پایگاههای نظامی خود در بخش جنوبی(سواحل ترکیه) در برابر یکدیگر صف آرایی داشتند. پایگاههای دریایی پیمان ناتو عمدتا در سینوپ (ترکیه) و ورشو در سواستوپل (شبه جزیره کریمه در اوکراین) و اودسا (در جنوب غربی اوکراین) قرار داشتند. پس از فروپاشی شوروی و تقسیم دارایی ها و قلمروهای شوروی بین جمهوری های بازمانده اتحاد، از قدرت مانور و سیطره روسیه در دریای سیاه کاسته شد و مرزهای دریایی آن در این دریا از 2413 کیلومتر در دوره شوروی به 475 کیلومتر رسید و بنادر عملیاتی آن در حوزه نظامی و امنیت دریایی در قلمرو اوکراین قرار گرفت. اگرچه روسیه در دریای سیاه بنادری هم چون نووروسیسکگ و توآپسه را دارد ولی هیچ کدام قابلیت مناسب برای استقرار ناوگان دریای جنگی را ندارند. تنها بندر قابل استفاده همان سواستوپل است. اوکراین در راستای پیوستن به غرب مزاحمت های زیادی برای ناوگان روسیه در این بندر ایجاد می کند و خواهان تخلیه این بندر از سوی روسیه است. در جریان جنگ گرجستان با روسیه، روسیه برای استفاده از ناوگان خود در دریای سیاه از سوی اوکراین با مشکلاتی روبرو شد. در جریان همین جنگ اوکراین کمکهای نظامی قابل توجهی به گرجستان ارسال کرده است که مورد خشم و اعتراض روسیه واقع شده است. علاوه بر آن روسیه برای برقراری ارتباط دریای با ناوگان دریای خزر باید از طریق دریای سیاه، تنگه کرچ (واقع بین دریای سیاه و آزف) و دریای آزوف (دریای مشترک بین روسیه و اوکراین) ارتباط برقرار کند که در صورت مزاحمت و مخالفتهای اوکراین تنش بین دو کشور بیشتر خواهد شد. روسیه می تواند و توان آن را دارد که با مزاحمتهای اوکراین، از طریق اعاده شبه جزیره کریمه تلافی و اوکراین را در تنگنا قرار دهد. اوکراین تلاش بسیار دارد که با اتکا به کمکهای غرب به ویژه آمریکا فشارهای زیادی در راستای تضعیف روسیه و به نفع غرب وارد آورد. جدیت و پافشاری اوکراین برای عضویت در ناتو از جمله مواردی است که خشم روسیه را بر انگیخته است. با وجود مخالفت مردم و دولت و پارلمان اوکراین در پیوستن به ناتو، شخص آقای یوشچنکو رئیس جمهور نارنجی آن اصرار به عضویت در ناتو دارد. با وجودی که در اجلاس های ناتو در بوداپست و بروکسل و دیگر نشستها این مساله با وجود تاکید آمریکا بر عضویت اوکراین، مورد مخالفت قرار گرفته و اعضای مهم اروپایی ناتو هم چون فرانسه و آلمان دو قدرت اقتصادی اروپایی که برای ادامه رشد اقتصادهای برتر خود نیاز به انرژی و مواد خام وارداتی و صادرات کالاها به بازارهای روسیه دارند، بر عدم عضویت گرجستان و اوکراین به ناتو پافشاری کرده اند. روسیه نیز برای رهایی از وابستگی ترنزیت گاز خود به اوکراین در جنوب و لهستان در شمال، در حال احداث دو خط لوله جنوبی از طریق بالکان به دریای مدیترانه و لوله شمالی از طریق بستر دریای بالتیک به سوی آلمان و اروپی غربی است، که در آن صورت لهستان را از ترانزیت و درآمدهای حاصل از آن محروم خواهد کرد که محل استقار سپر دفاع موشکی غرب علیه روسی شده است. رویارویی دو جریان بر شمرده شده و با ویژگی های مخصوص به خود در تشکیل دولت در پارلمان به بحرانهای سیاسی عمیقی دامن زده است که اوکراین را از یک کشور صنعتی با توانمندیهای بالا در تام بخشهای صنعتی بویژه هوا - فضا و کشاورزی بسیار توسعه یافته در زمینهای خاک سیاه(چرنوزیوم)، به خاک سیاه نشانده است. اکنون برآیند نیروهای آنان، به بازی حاصل جمع صفری تبدیل شده است که توان یک کشور نسبتا مهم صنعتی اروپایی را به کمترین سطوح تقلیل داده است. تغیرات و جابجایی روسای دولت و اعضای کابینه و وجود دولتهای انتلافی با ائتلافهای شکننده و نبود ثبات در سیاست خارجی و داخلی رئیس جمهور اوکراین، چهره ای منفی ازآقای ویکتور یوشچنکو ارائه داده است که نه به رای مردم و نه با توصیه دوستان ویاران انقلابی خود توجهی ندارد. تهدیدات رئیس جمهور برای انحلال پارلمان در مقاطع مختلف و برگزای انتخابات زودرس ریاست جمهوری و پارلمان، هزینه های زیادی بر مردم اوکراین تحمیل کرده است. مهمتر آنکه خانم یولیا تیموشنکو نخست وزیر کنونی و ویکتور یانوکویچ نخست وزیر قبلی و رقیب اصلی یوشچنکو رئیس جمهور، نتوانسته اند در دوره نخست وزیری خود تاثیری در یکجانبه گرایی و خود راییهای رئیس جمهور داشته باشند. به نظر می رسد که اوکراین بیشتر به سوی ورشکستگی سیاسی پیش می رود تا ثبات سیاسی. در حالی که اوکراین می تواند با اتخاذ وضعیت بی طرفی و نپیوستن به ناتو و ابتکار سپر دفاع موشکی و تغییر سیاستها داخلی و خارجی مبتنی بر تامین منافع ملی- مذهبی و سیاسی - فرهنگی مردم دو پارچه خود، بین آنها وحدت ایجاد و از رونق اقتصادی بویژه صنعتی و کشاورزی و گردشگری بهره فراوان ببرد و به قدرتی تاثیر گذار در اروپا تبدیل شود.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 322]