واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: گردش برنا در هواي باغ فدك.../ باغ بيبرگي از عطر فدك ميگويد
فدك امروز تغييرات بسياري به خود ديده است و حتي ديگر نامش "فدك" نيست. امروز باغ خيال انگيز بانوي آب و آينه را "حائط" مينامند. قفل خانه حضرت فاطمه(س) آن قدر محكم به نظر ميرسد كه ناخودآگاه ترسي خاص بر شانهها مستولي ميشود. محراب مسجد حضرت زهرا (س) از هر جاي ديگري خلوتتر است و شايد به خاطر محراب خالياش نماز جماعتي در مسجد ميان قاب عكسها به تصوير كشيده نشده است...
باشگاه جواني برنا / بنت الهدي صدر - فدك هميشه برايم نقطه مجهولي بود كه هيچ گاه نميتوانستم براي خودم تصورش كنم. ديدن باغي سبز و خرم، باغي بزرگ با وسعتي بيشتر از قلب تمام شيعيان جهان از صدر اسلام تا پايان دنيا كه روزگاري محبوبترين زمينيان روي خاكش قدم ميزدند، براي هر روح جستجوگري ميتواند جالب باشد.
قبلا نه عكسي از آن ديده بودم و نه تصوري از اين باغ در ذهن داشتم. وقتي توصيف باغ را شنيدم، فكر ميكردم بايد باغي بزرگ باشد و پر از نخل هاي سايه گسترانيده كه برگهاي پهن و سبزش تمامش را پر از سايههاي خنك كرده باشد.
عكسهاي امروزش را كه ديدم انگار نفريني سياه از دلي سوخته و داغدار، بر خاك اين باغ فرود آمده بود. نفريني كه خزان را ميان هواي چله تابستاني عربستان تداعي ميكرد؛ و چرا باور نميكنيم آه غمگين ِ عصمتي را كه از او دريغ كردند اين باغ خزان زده را ؟
نميتوان ذهن را محكوم كرد، كه چرا حقيقت و جاودانگي اين خاك براي فاطمه(س)، بر تمام خيالات مستولي ميشود و خشكي و تصور زميني لميزرع براي دارايي بانويي كه شادي خدا را به ارمغان ميآورد و رضايتش حكم مطلق حق بود ممكن نيست. آخر هر چه كه باشد واقعيت كه از ذهن آدمي كتمان نميشود، اگر بدانيم...
اختتاميه نمايشگاه عكس فدك است؛ نمايشگاهي كه پس از رفتن يك هيئت ايراني به عربستان و ديدن باغي كه سالها است در غيبت صاحبانش، خشك و سوخته مانده و هوهوي باد را زمزمه ميكند، حالا فدك را به ايران آورده است تا در روزهاي گراميداشت ولادت دختر نبي اكرم(ص)، صاحب بر حق همين باغ، مظلوميت چند صد ساله خودش و فرزندانش را در يادمان احيا كنيم.
فدك امروز تغييرات بسياري به خود ديده است و حتي ديگر نامش "فدك" نيست. امروز باغ خيال انگيز بانوي آب و آينه را "حائط" مينامند. حائط؛ احاطه شده در ميان ديوارهاي بلند. مردم عكسها را كه نگاه ميكنند، ميبينند كه باغ فدك در حصار ديوارهايي بلند قرار دارد كه امروز بيشتر از باغ اين ساختمانها خراب شده است و خاكستري مانده است.
در تمام مسيرهايي كه در عكسها ديده ميشود سنگهاي سياه كنار هم چيده شده و نخلهاي سر بريده و تا كمر سوخته در ميان آن خودنمايي ميكند و انگار از ميان همان عكسها تمامشان با سوز خاصي ناله ميكردند.
قفل خانه حضرت فاطمه(س) آن قدر محكم به نظر ميرسد كه ناخودآگاه ترسي خاص بر شانهها مستولي ميشود؛ انگار قرار نيست به اين زوديها، براي ورود به اين خانه راهي پيدا شود و انتظار عجيب سينه را پر ميكند و مي سوزاند.
توي چارچوب يكي از عكسها پنجرهاي، منظره فدك را نمايش ميدهد كنار عكس نوشته شده بود: "منظره اي از پنجره مسجد حضرت زهرا(س)". عكسهايي كه نماي داخلي مسجد را نشان ميدادند روايتگر غربتي بودند كه شايد سالهاست در اين مسجد هويدا و آشكارا را چشم را ميزند و دل را منقلب ميكند؛ گويا ساليان سال است در اين خانه –كه خدا تنها مونس و نديمش بوده است- نماز جماعت خوانده نشده است.
آن قدر ستونهاي مسجد تنها و ساكت در عكس جا خوش كردهاند، كه خيلي زود تمام عكس تمام ميشود و چشم ها آرام بسته؛ حسي از درون ميجوشد و از چشمها جاري ميشود و شايد آهي نيز از ميان لبها بيرون ميجهد...
محراب مسجد از هر جاي ديگري خلوتتر است و شايد به خاطر محراب خالياش نماز جماعتي در مسجد ميان قاب عكسها به تصوير كشيده نشده است. گويا بايد باز هم منتظر بود و انتظار را چشيد و با چشم بر گونه كشيد. آخر اين عكسها، حسن يوسف زهرا(س) را به يادها مي آورند.
هر چند سادهاند و بيهيچ نقش خاصي چشم را تشنه ميكنند؛ اما بيبهانه با ديدنشان حس انتظار ميان در و ديوار قلب گريهاش ميگيرد و اشك ميريزد.
اين جا ميان هر قاب عكسي درست مثل حلب و بصرا –شهر هاي شام- سنگهاي سياه فرياد ميزنند و نخلها سر به سجده ميگذارند. سالهاست نخلها جان به لب رسيد، سجده ميكنند و در سجدههايشان حس دعا و استغفار جاري است و مردمانش هر چند سفيد ميپوشند اما ...
اينجا سنگ روي سنگ تركيبي ناخوشايند است و معناي خانه ندارد! حس قلعهاي را تداعي ميكند كه اطرافت را احاطه كرده است و اينچنين است كه نام "حائط" بر قلبت چيره ميشود و از زبانت جاري. آري؛ اينجا حائط است نه فدك...
***
در باشگاه جواني برنا ثبت نام كنيد: [email protected]
پيامك ارتباط با برنا: 10000313
چهارشنبه 12 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 142]