واضح آرشیو وب فارسی:مهر: به بهانه تقدير در ايروان ـ 2/نگاه ويژه مهرجويي به گونههاي مختلف سينمايي
در كارنامه فيلمسازي داريوش مهرجويي كه در جشنواره زردآلو طلايي مورد تقدير قرار ميگيرد توجه به ادبيات ايران و جهان در كنار تركيب آثار شاخص كمدي، فلسفي، درام و حتي تراژيك را ميتوان مورد توجه ويژه قرار داد.
به گزارش خبرنگار مهر، اعطاء جايزه يك عمر دستاورد هنري و مرور آثار فيلمساز سرشناس ايراني در پنجمين جشنواره بينالمللي زردآلو طلايي ارمنستان بهانهاي است تا نگاهي داشته باشيم بر كارنامه فيلمسازي اين كارگردان برجسته سينماي قبل و بعد از انقلاب.
مرور كارنامه 14 فيلمي مهرجويي در سينماي پس از انقلاب تكيهگاه اقتباسي آثار او را پررنگتر كرده و توجه به ادبيات ايران و جهان را به عنوان مهمترين مولفه مشترك آثارش برجسته ميكند. همچنين ورود حضور نوعي خاص از كمدي در كنار آثار فلسفي، درام و حتي تراژيك را ميتوان در فيلمهاي اين دوره او مورد توجهي ويژه قرار داد. ضمن اشاره به اين نكته كه وي به عنوان نويسنده مشترك يا مستقل در امر نگارش فيلمنامه آثارش حضوري دائمي و البته تأثيرگذار داشته است.
هامون
"مدرسهاي كه ميرفتيم" با فيلمنامهاي مشترك از مهرجويي و فريدون دوستدار در سال 1359 ساخته شد. فيلمي براي گروه سني نوجوانان كه با محور قرار دادن افراد حاضر در يك مدرسه و روابط و مناسبات خاص آنها به نوعي مسائل مبتلابه جامعه را به اين اجتماع كوچك ارجاع ميدهد.
در واقع مدرسه عدل آفاق اشلي كوچك از جامعه ايران در سالهاي بحران است كه زورگوييهاي مدير مدرسه منجر به نارضايتي و اعتراض جمعي دانشآموزان ميشود. نگرانيهاي مدير مدرسه از آگاهي و هوشياري بچهها كه همواره با سركوب شديد همراه ميشود، معادلي است براي شرايط روز جامعه و شيوه برخورد سردمداران است. در انتها با همكاري معلم ادبيات كه حكم بيداركننده افكار دانشآموزان را دارد، فضاي خفقان موجود با اشارات نمادين شكسته ميشود.
علي نصيريان با بازي در نقش مدير خشن و مستبد اين مدرسه توانست خود را از كليشه مرد سادهدل، شكستخورده و قرباني كه در فيلمهاي قبل از انقلاب مهرجويي از وي شكل گرفته بود، خارج كرده و حضور در يك نقش منفي را تجربه كند. بازيگري كه با سبقه تئاتري برجسته نشان داده هنوز هم ميتواند مخاطب خود را غافلگير كند و ايفاي نقش او در مجموعه رمضاني "ميوه ممنوعه" بر اين وجه صحه گذاشت.
"اجاره نشينها" با فيلمنامهاي از خودش در سال 1365 ساخته شد. فيلمي كه هنوز هم به عنوان بهترين فيلم كمدي سينماي پس از انقلاب قابل ارجاع است و بدل به نقطهاي برجسته در كارنامه مهرجويي و تاريخ سينماي ايران شد. فيلم هر چند به ظاهر فقط به مسئله آدمهاي يك آپارتمان با خاستگاه مختلف ميپردازد، اما نگاه نمادين مهرجويي به ساكنين اين آپارتمان، شخصيت پردازي و چينش روابط و ماجراها آن را بدل به اثري براي همه دوران كرد.
نوع كمدي اين فيلم هر چند قابل ارجاع به كمديهاي شلوغ ايتاليايي و ... است اما مهمترين امتياز خود را از پرداختن به جزئيات و حاشيههاي پنهان و به شدت ايراني زندگي ميگيرد. به همين دليل است كه فيلم با وجود چند لايه بودن، در شكل ظاهر به هيچ وجه شعار نميدهد و قصه روان و ساده خود را به شدت جذاب و بامزه روايت ميكند.
در واقع "اجارهنشينها" را ميتوان الگوي بسياري از فيلمهاي آپارتماني امروز دانست كه به اين لوكيشن به عنوان برشي نمادين از جامعه روز نگاه ميكنند. شخصيت پردازي افراد مختلف ساكن در آپارتمان به گونهاي انجام شده كه با در بر گرفتن خاستگاههاي مختلف واجد نوعي همهشمولي باشد. بعلاوه در طراحي روابط و مناسبات افراد مختلف، نوع روابط ايراني و اينجايي بخصوص در طبقه اجتماعي متوسط را مورد توجه قرار داده است.
در اين فيلم جمعي از بازيگران برجسته سينماي ايران حضور دارند كه تركيب آنها در كنار هم و همچنين جايگاه امروزشان مشخص ميكند انتخابهاي مهرجويي تا چه حد درست و بهجا بوده است. عزتالله انتظامي، حميده خيرآبادي، اكبر عبدي، مرحوم حسين سرشار، فريماه فرجامي، رضا رويگري، ايرج راد، سياوش تهمورث، مرحوم منوچهر حامدي و ... از بازيگراني بودند كه حضورشان در تركيب كاراكترهاي پرتعداد فيلم خوب جواب داد و اين فيلم را واجد امتياز محبوبيت بين عوام و خواص سينماي ايران قرار داد.
"شيرك" با فيلمنامهاي از كامبوزيا پرتوي و مهرجويي در سال 1366 ساخته شد. فيلمي كه با فاصله گرفتن از فضاي فيلم كمدي قبلي مهرجويي، به روستا و مناسبات حاكم بر آن از نگاه يك قهرمان نوجوان ميپردازد. شيرك نوجواني است كه در حمله گرازها پدرش را از دست ميدهد و براي كمك به دشتبان پير روستا به نوعي بلوغ زودرس ميرسد.
در واقع هر چند مسائل و روابط موجود در فيلم تا حدي خاص است ولي همچون ديگر آثار مهرجويي در زيرلايه كار مفاهيمي طرح شده كه قابل ارجاع دادن به مناسبات و موقعيتهاي مختلف است. بزرگ شدن يك نوجوان در طي يك تجربه خاص همواره از موقعيتهاي آشنا و البته جذاب در فيلمهاي مختلف بوده كه اين بار شخصيت شيرك را به ايستادگي در برابر گرازها و بيرون راندشان از روستا واميدارد.
"هامون" با فيلمنامهاي از خودش در سال 1368 ساخته شد. فيلمي كه نشانهگذاري خاص در كارنامه مهرجويي، سينماي فلسفي به زبان روز و حتي كارنامه خسرو شكيبايي محسوب ميشود. البته سينماي ايران و خسرو شكيبايي هيچگاه نتوانستند از اين نقطهگذاري خاص فاصله بگيرند و وامدار اين فيلم و حضور ماندند، اما مهرجويي هوشمندانه از كنار تكرار موفقيت خود در اين فيلم گذشت و خود را محدود به تصويري كه همگان از او ميخواستند، نكرد.
هامون زماني ساخته شد كه نه تنها فلسفه و عشق حداقل به اين شيوه نمود و بروز در فيلمهاي ايراني نداشت بلكه نفس پرداختن به قهرماني با يك گره مبهم و ناگشوده ذهني، جايي در سينما نداشت. حميد هامون شخصيتي پا در هوا و به قول خودش آويزون است كه در كشمكش دائمي با همسرش مهشيد به سر ميبرد كه به گونهاي غريب عاشق اوست.
عشقي سودايي كه هامون را تا نقطه صفر پيش برده و در عين حال بين رسالهاي كه در حال نوشتن دارد و بحران دروني و بيروني زندگياش، تعامل ايجاد مي كند. كاراكتر حميد هامون هر چند طبق طراحي مهرجويي به گونهاي تدريجي در گرداب بحران غرق ميشود و عشقاش را به محابا فرياد ميزد، اما پتانسيل مهم خود را از حضور خسرو شكيبايي دريافت كرد كه بازيگري چندان شناخته شده نبود و با فيلمهايي چون "دزد و نويسنده" و ... حضور خود را در سينما ثبت كرده بود.
شكيبايي تا حدي در خلق كاراكتر هامون وسواس به خرج داد و وجوه پيدا و پنهان خود را با او تطبيق داد كه بعدها كمتر توانست از زير سنگيني نام و گسترده اين كاراكتر خارج شود. فيلم "ابليس"، "جستجو در جزيره" و ... كه همزمان يا كمي بعدتر از "هامون" به نمايش درآمدند، همه زير سنگيني حضور هامونوار شكيبايي باقي مانند تا امروز كه ... نكته آخر اينكه مهرجويي در اين فيلم توانست پوسته ضخيم تحصيلات عاليه خود را در رشته فلسفه بشكافد و به دغدغههاي فلسفي خاص خود به طور مشخص و البته در قالبي دراماتيك بپردازد.
مهرجويي در جشن دنياي تصوير
"بانو" با فيلمنامهاي از خودش در سال 1370 ساخته شد. فيلم با اقتباسي هنرمندانه از فيلم "ويريديانا" لوئيس بونوئل كه نمونهاي شاخص از ايرانيزه كردن يك قصه با روابط و مناسبات برونمرزي است. فيلمي كه ميتواند به خوبي در قالب موقعيت طراحي شده جواب بدهد و كوچكترين شكافي در اين اقتباس موفق به چشم نخورد.
اما همين وجه و شايد نمادين بودن فضا و روابط و ... شرايطي پديد آورد تا "بانو" در گير و دار ترجمان نمادها و استعارات، دچار مشكل شود و از اكران در زمان توليد بدور بماند. مهرجويي براي رسيدن به موقعيت برجسته مياني كه زن را در جايگاه يك طعمه براي نمايندگان طبقه فرودست قرار ميدهد، از مناسبات ملموس ايراني استفاده كرده است.
به اين ترتيب توانسته مريمبانو را به عنوان زني مطلقه كه شوهرش براي رسيدن به زني جوان او را ترك كرده، در موقعيتي تضعيف شده براي شكسته شدن حريمش از سوي باغبان و مستخدم و ... خانه قرار دهد. اين موقعيت در فيلم "ويريديانا" با توجه به پرسشهايي كه قرار بود فيلم در باب مذهب و زندگي طراحي كند، حول محور يك راهبه جوان بود كه به قصد عمل به توصيههاي ديني / اخلاقي، در معرض تجاوز گدايان و ضعفا قرار ميگيرد.
فيلم "بانو" از اين وجه كه دنبالهرو نگاه شعاري و اغراقشده به ضعفا و تهيدستان در فرهنگ بعد از انقلاب اسلامي نيست هم نوعي خطشكني ميكند. اين بار قرار نيست فقر و تهيدستي يك امتياز بالقوه براي انسانيت، اخلاقگرايي و قانع بودن آدمها محسوب شود بلكه كاملاً ضد اين تعريف عمل ميكند و تصوير كليشه اي ايجاد شده را ميشكند.
بيتا فرهي كه در فيلم "هامون" كشف شد، اين بار در نقش مريمبانو حضوري به يادماندني و متفاوت از كاراكتر مهشيد دارد و البته خسرو شكيبايي، محمود كلاري (براي اولين بار)، عزتالله انتظامي، گوهر خيرانديش، فردوس كاوياني و سيما تيرانداز حضوري برجسته از خود باقي ميگذارند كه هنوز هم در كارنامه آنها مورد توجه است.
"سارا" با فيلمنامهاي از خودش در سال 1371 ساخته شد. فيلم اقتباسي از نمايشنامه "خانه عروسك" هنريك ايبسن كه باز هم نقطهاي روشن را در كارنامه اين فيلمساز به عنوان يك مدعي پيوند بين ادبيات و سينما ثبت كرد. فيلم درباره سيري است كه يك زن در بازشناسايي رابطه با همسر و نگاه مرد به خود طي ميكند.
سارا هر چند مانند نورا در نمايشنامه اصلي براي نجات شوهر و خانوادهاش از مضيقه، دست به كاري ميزند كه از او انتظار نميرود، اما معادلهاي رفتاري و شخصيت پردازي وي و مسيري كه براي رسيدن به اين بازشناخت طي ميكند به شدت ايراني است. او براي پرداخت قرضي كه براي عمل جراحي شوهرش حسام گرفته، خياطي ميكند و به هر در و ديواري ميزند تا رازش لو نرود.
هر چند شكستن باوري كه سارا از حسام و جايگاه خودش در زندگي دارد مشابه نورا با زيادهخواهي ضلع سوم اين ماجرا برجسته ميشود، اما مهرجويي براي بسط اين رابطه كه به نوعي جايگاه زن را از اصل و اساس و ظاهر فاخر هميشگي، مجزا ميكند به شدت وامدار جزئياتي است كه نقطه قوت اصلي كارهاي خود را به خود اختصاص ميدهند.
سكانسهايي كه سارا در حال انجام كارهاي خانه، مهمانداري، دوختن مرواريد روي لباس، ... و سكانس تقطيع شدهاي كه سارا باردار و سنگين پلكان تمام نشدني بيمارستان را طي ميكند، از جزئياتي است كه جايگاه آنها در كليت فيلم به واسطه حس ايجاد شده در لحظه اهميت دارد و قابل صرفنظر كردن نيست.
انتخاب نيكي كريمي پس از تجربه بازي در فيلمهاي "عروس" و "رد پاي گرگ" كه هنوز وجهه و تصوير امروز را به دست نياورده بود، از سوي مهرجويي انتخابي خاص بود. بيشتر به اين دليل كه زنها در آثار وي حضوري پررنگ صرفنظر از كميت حضور دارند و معمولاً دغدغههاي خاص و نامعمول آنها در وجهي دروني محور اين فيلمساز قرار مي گيرد.
اما كريمي در اولين نقش جدي خود توانست بر دلايل انتخاب مهرجويي صحه گذاشته و به تدريج به سمت تصويري جديد از خود در كارنامه بازيگرياش پيش برود. تصويري كه حضور در فيلمهاي مهرجويي آغازگرش بود و به تدريج سيماي بازيگري او را از جذابيتهاي ظاهري به سوي هنر نقشآفرينياش متمركز كرد. امين تارخ نيز در نقش حسام كه بيرحمانه سارا را در موقعيت تضعيفشده قرار ميدهد، تصويري خاص از مرد تركشده باقي گذاشت كه اين بار برخلاف فيلمهاي دهه شصت محق نبود.
واكنش نمادين سارا در پايان كه برخلاف منش و رفتارش در طول روند فيلم، دست به انتخاب زده و خانه را ترك ميكند، از معدود كنش و واكنشهاي برجسته زنانه در سينماي ايران است كه به واسطه پرداخت مناسب و جزئينگرانه، زن را در موضع حقانيت قرار ميدهد بدون آنكه متهم به دفاع سطحي شود.
"پري" با فيلمنامهاي از خودش در سال 1373 ساخته شد. اين فيلم نيز اقتباسي آزاد از رمان "فراني و زوئي" جي. دي سالينجر است كه به گونهاي هنرمندانه بحران به شدت دروني و فلسفي قهرمان اصلي را بر بستري دراماتيك و ايراني روايت ميكند. پري در آستانه ازدواج درگيري ذهني با كتابي پيدا ميكند كه سرگذشت سير و سلوك يك عارف گمنام است.
اجارهنشينها
نشانهاي كه پري را براي قرار گرفتن در اين بحران روحي مستعد ميكند، پيشينه برادرش اسد است كه دست به خودسوزي زده است. در واقع سارا با تلفيق دنياي ذهني خود و آنچه از كتاب سبز دريافت كرده، در مسيري مشابه برادرش حركت ميكند تا به نقطه پاياني برسد كه چيزي جز جرأت روشن كردن كبريت پاياني و به آتش كشيدن خود نيست.
مهرجويي هر چند پايه قصه را بر اساس قصه سالينجر و روابط و شخصيتهاي حاضر در قصه اصلي قرار داده، اما با هوشمندي دست به انتخاب زده و هر آنچه را لازم داشته برداشته و مابقي را بر بستري مناسب براي يك فيلم سينمايي جاري كرده است. اين گونه است كه آشفتگيهاي ذهني پري در مهماني خانه نامزدش و تصوير دلزدگي او كه از نگاهي موشكاف ثبت ميشود، كاملاً اينجايي و متعلق به روابط در يك قوم خاص است.
مهرجويي در اين فيلم نيز مانند برخي ديگر از آثارش كدهايي از توجه جزئينگرانه به غذا خوردن و تهيه غذا نشان ميدهد كه نگاه شخصي او را بسط داده و بعدتر در فيلم "مهمان مامان" محور اصلي را به خود اختصاص داده و از آن تصوير يك مراسم و آئيني ارائه ميدهد. نيكي كريمي اين بار در نقش دختري درگير بحرانهاي ذهني و ... تصويري قابل قبول از كشمكشهاي دروني و بيروني كاراكتر ثبت ميكند. ضمن اشاره به اين نكته كه پارسا پيروزفر نيز تصويري خاص در اولين حضورش از عارفي گمنام و ذهني بر جا مي گذارد.
ادامه دارد ...
سه شنبه 11 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 271]