واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: حجلهاي در آسمان
دماسنج تابلو درجه حرارات هواي بندرعباس را ۳۶درجه سانتي گراد بالاي صفر نشان ميدهد. هوا بشدت شرجي است. محليها به اين گرما عادت دارند .غير محليها چيزي براي باد زدن با خود دارند. دستگاههاي خنككننده فرودگاه در برابر اين گرما كم آورده است . يكي از مسافراني كه در نوبت دريافت كارت پرواز و تحويل بار ايستاده به مسوول باجه اعتراض ميكند كه : چرا كولر ها كار نميكند؟
مسوول باجه جواب ميدهد: كار ميكند ولي هوا خيلي گرم و شرجي است .
هنوز هم مسافران زيادي در سالن خروجي هستند.
بلندگو: از مسافران محترم هواپيمايي جمهوري اسلامي ايران پرواز شماره ۶۵۵ كه عازم دوبي هستند ، دعوت ميشود تا براي انجام تشريفات خروج و سوار شدن به هواپيما به سالن شماره يك مراجعه نمايند.
مردي با عجله خودش را به باجه ميرساند. با ته لهجهاي محلي ميگويد:
آقا ببخشيد كه ما خيلي دير كرديم . خانم هي دست دستي كرد . بچهها هم تا حاضر شن دير شد.
مسوول باجه : دير شده ! ولي مسالهاي نيست. بارهاتون را سريعا بگذاريد روي باسكول - بفرماييد اين هم كارتهاي شما ۴نفر - لطفا سريعا برين خروجي شماره يك - هواپيما دارد از تهران ميياد.
بلندگو: اين آخرين اخطار به مسافرين محترم پرواز شماره ۶۵۵هواپيمايي جمهوري اسلامي ايران به مقصد دوبي است و...
همين اعلان به زبان انگليسي هم تكرار ميشود.
حسن علي محمد دائم به فهد حسن همراه ميگويد: استعجل (عجله كن ) اين دو شارجهاي هستند. جمع هنديها هم جمع است .پاكستانيها هم هواي همديگر را دارند . مسافر ايتاليايي همدمي ندارد.
عجب پروازي است. نمايندگان همه ي ملتهاي دنيا انگار تو اين پروازند.
غرش هواپيمايي روي باند به گوش ميرسد.
بلندگو: توجه فرماييد . هواپيمايي جمهوري اسلامي ايران از تهران هم اينك وارد فرودگاه بندرعباس شد.
سكانس دوم : فرودگاه بندرعباس - داخل هواپيماي ايرباس
ميهماندار : مسافرين محترم ! اينجا فرودگاه بندرعباس است. لطفا صندلي هاي خود را ترك نفرماييد. پس از سوار شدن مسافراني كه دراين فرودگاه به ما ملحق خواهند شد ، راهي دوبي ميشويم. همكارانم در اين لحظه از شما پذيرايي خواهند كرد.
روي صندليهاي A, Bدر رديف ۲۸يك خانم و آقاي جوان نشسته اند. خانم جوان از پنچره بيضي هواپيما چشم به بيرون دوخته است. اتوبوس مسافران را پاي پله هواپيما ميآورد . غرش موتورهاي ايرباس گوشها را كر ميكند.
خدمه زميني پرواز همه گوشي دارند.
مرد جوان : عزيزم ! عزيزم ! حواست به منه ؟
زن جوان : چي ؟ آره ! ميبيني اينام با ما مييان دوبي
مرد جوان : انشاالله به همه خوش بگذره
زن جوان : انشاالله - ولي من دلم خيلي شور ميزنه!
مرد جوان : چرا ؟ شايد براي اين باشه كه ...
زن جوان : هنوز هيچي نشده دلم براي مامان و بابام تنگ شده . آنقدر زود راه افتاديم كه نتونستم خوهرم رو ببينم و باهاش خداحافظي كنم .
مرد جوان : خوب مسالهاي نيست . برگشتيم با يك سوغاتي خوب ميريم ديدنش . فعلا به اين فكر كن كه داريم ميريم ماه عسل !
زن جوان : ماه عسل نه ! سه روز - قراره سه روز دوبي باشيم .
مرد جوان : اسمش ماه عسله ديگه ! من همه فكرهامو كردم .كجا بريم . چي بخوريم . كجاها را ببينيم ! راستي يادت ميياد نامزدي چه قولي بهت دادم ؟ زن جوان : قول كه نه ! قولها!
مرد جوان : آره يك دنيا قول - به همه شون عمل ميكنم!.
زن جوان : ببينم !
مرد جوان با لبخندي برلب و گوشه چشمي كه كمي بالا ميآورد : قول ميدم ! راستي خوب شد اون تلويزيونه رو نخريديم . دوبي همه جورش هست . يكي از اون خوب خوباشو برات ميخرم .
سه صندلي كنار اين دو خالي است. سه مرد با قيافههاي هندي روي آنها مي نشينند. ميهمانداران كمك ميكنند بقيه مسافران هم روي صندليهاي خود بنشينند.
سرميهماندار : مسافرين محترم ! ورود شما را به ايرباس هواپيمايي جمهوري اسلامي ايران پرواز شماره ۶۵۵از طرف كاپيتان رضاييان و ساير همكاران اين پرواز خوش آمد ميگويم. مقصد ما دوبي خواهد بود و در طول پرواز تا ارتفاع ...
زن جوان رو به شوهرش : من ميترسم !
مرد جوان : چرا ؟ دليلي ندارد . اصلا نگران نباش . بار اول نيست كه هواپيما سوار ميشي . هواپيما كه بلند شه يك چشم به هم بزني دوبي ! زن جوان : نميدانم ولي حس بدي دارم . ديشب تو خبرها بود كه بازهم عراقي ها كشتيها را تو خليج فارس زدن !
مرد جوان : خوب كشتي رو زدن اينكه هواپيماست !
زن جوان : بازهم لوس شدي !
زن جوان از كيفش آيينهاي كوچك را بيرون ميآورد و با آن صورتش را مي بيند. هنوز آثار آرايش شب عروسياش را روي چهره دارد. اين دو خيلي سال بود كه همديگر را ميخواستند . خانواده هايشان هم جشن مفصلي ديشب براي عروسي آنها ترتيب داده بودند و سفر دوبي هديه پدر و مادر آقا داماد بود.
بليط - هتل و يك ويزاي سه روزه -
سرميهماندار : مسافران محترم ! لطفا كمربندهاي خود را ببنيديد و در طول پرواز به علامت نكشيدن سيگار توجه داشته باشيد. تا دقايقي ديگر فرودگاه بندرعباس را به مقصد دوبي ترك خواهيم كرد.از تاخيري كه پيش آمده پوزش مي خواهم .
از پشت در كابين ميشود صداي كاپيتان رضاييان را شنيد كه از برج مراقبت فرودگاه بندرعباس اجازه تاكسي وي ( حركت براي رفتن روي باند ) ميخواهد . مامور حراستي كه پشت در نشسته همه را زير نظر دارد . سرميهماندار نگاهي به ليست نهايي مسافران مياندازد. ۲۷۵نفر - ۴۲نفر آنها خارجي اند- ۶۶ كودك - ۵۲مسافر خانم - خودمان هم كه ۱۵نفريم ميشويم جمعا ۲۹۰نفر صداي موتورهاي ايرباس هر لحظه بيشتر ميشود. هواپيما روي باند قرار مي گيرد و برج اجازه ميدهد هواپيما فرودگاه را ترك كند. اول چرخ جلو و بعد چرخهاي عقب از روي باند كنده ميشود.
مهندس پرواز: كاپيتان ! همه چيز درست است .
كاپيتان رضاييان نگاهي به عقربههاي پرتعداد جلوي خود ميكند . سرعت - دورموتورها و... همه چيز درست است . به كمكش ميگويد : عين ساعت ! زير لب دعايي ميخواند . چشم به دور دستهاي آسمان دارد . آنچه جلوي چشمش قرار دارد ، آسماني آبي است و او غولي آهني را با آخرين سرعت ممكن به سمت آسمان بينهايت هدايت ميكند.از پنجره نگاهي به لنگرگاه مياندازد. چند كشتي بزرگ در انتظار تخليه كالا هستند. پدافندها را هم ميبيند كه آماده اند هر تجاوزي را دفع كنند.
زن جوان هم همين منظره را ميبيند. رو به شوهر خود ميكند : ببين ! كشتي ها رو ميبيني ؟
مرد جوان : آره چقدر قشنگه ! اون كشتيها را هم ميبيني كه دارن مي يان بندر ؟
زن جوان به كارهايي كه در دوبي بايد بكند فكر ميكند. چقدر سوغاتي بايد بخرد. با خودش فكر ميكند: براي مادر شوهر و خواهر شوهر بايد چيزهاي خوب تري بخرم !
تا ديروز كه عقد و عروسي اونها بود ، نه از مادر شوهر خبري بود و نه از خواهر شوهر - تو شناسنامهاش هم اسمي جلوي نام همسر نبود.
۴دقيقه و ۱۵ثانيه است كه پرواز شماره ۶۵۵فرودگاه بندرعباس را ترك كرده است. مشايعتكنندگان درحال خروج از فرودگاه هستند . اوجگيري هواپيما دارد تمام ميشود.
مهندس پرواز : كاپيتان ! تو كريدور قرار داريم . سرعت ۸۰۰كيلومتر درساعت و...
سكانس سوم : داخل ناو متجاوز آمريكايي وينسنس ( نقل از شبكه تلويزيوني كانال تاريخ - آمريكا) و مركز عمليات نيروي دريايي آمريكا در بحرين - براي پرهيز از طولاني شدن ، مطلب با حفظ تمامي محورهاي اصلي تلخيص شده است . مطالب و اظهار نظرهاي آمده در اين بخش صرفا نظرات برنامه و مصاحبه شوندگان است .
از ناويو اس اس مونتكمري : در يك كشتي ليبريايي ۵تا ۷انفجار رخ داده است ...
مركز عمليات (كاپيتان ريچارد مك كنيا ): مونتكمري مسير خود را به سمت جنوب ادامه دهد .كاپيتان ويل راجرز فرمانده ناوشكن موشك انداز وينسنس دستور دارد تا يكي از هليكوپترهاي خود را براي شناسايي اعزام كند، اما خود ناو در موقعيت قبلي آن در جنوب ناحيه مذكور به منظور پشتيباني از ناو مونتكمري باقي بماند.
كمي دورتر در تنگه هرمز و در كاروان نفتكشهاي كويتي اسكورت شده به وسيله شناورهاي جنگي نيروي دريايي آمريكا، ناو يواس اس سايدز به فرماندهي كاپيتان ديويد كارلسون دستور گرفت تا در اسرع وقت خود را به ناو وينسنس برساند. در ساعت ۷و ۴۲دقيقه بامداد به وقت گرينويج خلبان هليكوپتر ناو وينسنس گزارش داد كه قايقهاي ايراني با حالتي خصمانه به دور يك كشتي بازرگاني آلماني گردش ميكنند. راجرز در واكنش به اين خبر در وينسنس اعلام وضعيت فوقالعاده ميكند و خود به مركز جنگي ناو ميرود و دستور ميدهد كه كشتي به سرعت به سوي محل شناور آلماني رهسپار شود. اما بنا به گزارشهاي رسمي نيروي دريايي آمريكا پيرامون حادثه ايرباس ايراني، هيچ كشتي بازرگاني در محل مورد بحث، درخواست كمك نكرده بود! با نزديك شدن وينسنس به آبهاي عمان، گارد ساحلي اين كشور گزارش داد : قايق يا قايقهاي مسلح ايراني در آبهاي اين منطقه نيستند.
به رغم گزارش گارد ساحلي عمان در مورد عدم وجود هرگونه خطر، ناو وينسنس مسير خود را در كنار مونتكمري به سوي شمال تنگه هرمز و به سمت جايي كه ادعا شده قايقهاي ايراني حضور دارند ، دنبال ميكند. چند دقيقه بعد، كاپيتان مك كنيا از اينكه ناو وينسنس ۴۰مايل ( ۶۴كيلومتر) بالاتر از محلي قرار دارد كه ميبايست در آن مستقر باشد، متعجب شد. در تماسهاي راديويي پس از آن ، مك كنيا به طور موكد از فرماندهان هر دو ناو وينسنس و مونتكمري ميخواهد كه مجددا به سوي جنوب خليج فارس بازگردند. ديويد ايونز ، خبرنگار امور نظامي روزنامه شيكاگو تريبيون در اينباره ميگويد: -روشن بود كه در فرماندهي عمليات واقع در بحرين، كسي ميل ندارد كه كاپيتان
سه شنبه 11 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 235]