واضح آرشیو وب فارسی:حيات نو: نگاهي به زندگي شهيد محراب آيت الله صدوقي از كودكي تا جواني
به سال 1327 هجري قمري در يزد و در خانوادهاي روحاني، كودكي زاده شد كه او را محمد نام نهادند. پدرش، مرحوم ا~قاميرزا ابوطالب، از عالمان وارسته آن سامان بود كه در مسجد روضه محمّديه، معروف به حظيره، اقامه جماعت ميكردو محل رجوع مردم بود.پدربزرگش ميرزامحمد كرمانشاهي نيز مرجع حل مشكلات مردم و از روحانيون دامنه وسيع كويربود. او نيز فرزند مرحوم آخوند ملامحمد مهدي كرمانشاهي بود كه تـوسـط فـتـحـعلي شاه قاجار به يزد تبعيد گرديده بود و به سال 1236 هـ.ق در آن شهر دار فاني را وداع گفت.نسب شريف "صدوقي" بـر اسـاس آنـچـه كـه بر سنگ مزار آخوند ملامهدي كرمانشاهي حك شده است، به چهره والاي شيعه، شيخ جليل فقيه، ابوجعفر، محمدبنعلي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي معروف به "شيخ صدوق" رضوانالله تعالي عليه ميرسد. محمد در هفت سالگي، پدر و نه سالگي مادر را از دست ميدهد.
تحصيل و تدريس علوم ديني
در سـايـه سـرپرستي مرحوم آميرزا محمد كرمانشاهي، پسرعموي خود به تحصيل علم پرداخته، شرح لمعه و قوانين را درمدرسه عبدالرحيم خان يزد نزد اساتيد آن مدرسه فرا ميگيرد و در بيست سالگي با دختر عموي خود ازدواج ميكند. درسال 1348 هـ.ق براي ادامه تحصيل راهي حوزه كهن اصفهان شده و در مدرسه چهارباغ (امام صادق(ع) فعلي) سكني ميگزيند.از بد حـادثـه، آن سـال زمستـاني طاقتفرسا را به همراه ميآورد، به گونهاي كه مجبور ميشود از راه قمشه وآباده و پس ازحدود يك ماه راهپيمايي، در كمال مشقت به يزد مراجعت كند. پس از سـالي اقامت مجدد در وطن، هواي هجرت به حوزه قم دل بيتابش را مشتاق سفر كرده، عازم شهر جهاد و اجتهاد ميشود. او خود هنگام عزيمت به قم را سال 1349 هـ.ق ومدت اقامت خود را در اين شهر بيست و يك سال ذكر كرده است.اقامت وي در قم مصادف است با ششمين سال سلطنت استبدادي رضاخان و اوج حملات وي بـــه روحــانيـت. همـزمـان جـو ارعـاب و تهـديد "امنيههاي" رضاخاني بيداد ميكند و پوشيدن لباس روحانيت جـرم اسـت. مجلـس روضـه ممنـوع و مـؤسس حـوزه در فشار طـاقـتفـرسا و مردم به پوشيدن كت و شلوار و كلاه پهلوي مجبورند. رضاخان دست از مقدسبازي برداشته وچهره واقعي خود را آشكار كرده است.وي در قم پس از مدتي به درس حاج شيخ عبدالكريم راه مييابد و مورد لطف و توجه خاصّ ايشان قرار ميگيرد و بر اثراعتماد ايشان، آقاي صدوقي محل رجوع طلاب و حلال مشكلات آنان ميشود. با فوت آيتالله حائري در سال 1355 هـ.ق كه در پي مسأله كشف حجاب اجباري زنان ايراني به وقـوع پيـوسـت، رضـاخـان نفسي به راحتي كشيد و از خلاء مرجعيت در ايران استفاده كرده، اوضاع را بر اهل علم و روحانيت سخـتتر كرد.پس از فوت آيتالله حائري، قسمت عمده از كارهاي حوزه به دوش آيتالله صدوقي افتاد. در اين سالها حوزه علميه قم رونق گذشته خود را باز يافت و بر اثر سعي و تلاش آيات عظام قم، تعداد طلاب رو به فزوني نهاد. آيتالله صدوقي از بدو ورود به قم، به دوستي و همصحبتي با امام خميني دل بست؛ به طوري كه هر دو بزرگوار درجلسات و محفل انس يكديگر شركت ميكردند.
همكاري با فداييان اسلام
مـوج تـوفنده جريان فداييان اسلام و شور هيجاني كه در حوزه ايجاد كرد، صدوقي را نيز به سوي خود كشاند. او از جـمله عالماني است كه به حمايت از اين نـهـضـت جـوشـيـده از متن روحانيت مبارز پـرداخـت و در هـنـگام خطر، خانه خود را پناهگاه امن آنان قرار داد.
بازگشت به يزد
آيـتاللـه صـدوقـي تـا سال 1330 هـ.ش در محضر زعيم حوزه به تدريس و تحصيل و خدمت به طلاب، سرگرم و در ايام فراغت نيزبراي امرارمعاش از دسترنج خويش، به كار كشاورزي در منطقه عباسآباد قم ميپرداخت. سرانجام در پي اصرار مردم وعلماي يزد، به ويـژه عـالم فرزانه سيدعليمحمد وزيري و ارســال تلگــرافهـاي گوناگون به خدمت آيتالله بروجردي و سايرمراجع و عليرغم داشتن موقعيت ممتاز در شهر قم، به يزد مراجعت ميكند و مورد استقبال بينظير مردم آن ديار قرارميگيرد.
بعد از انقلاب
با پيروزي انقلاب در 22 بهمنماه سال 57، آقاي صدوقي براي تـدويـن قـانون اساسي جمهوري اسلامي از يزد راهي مجلس خبرگان شده و در اين مجلس، بُعد ديگري از شهامت و رشادت خود را در تدوين اصل ولايت فقيه،به منصه ظهور ميرساند.
امامت جمعه و نمايندگي امام
امامت جمعه و نمايندگي امام، مسئوليت ديگري است كه او بدان شرف ميبخشد و از عهده اجراي آن در راستاي حل مشكلات مردم، تعديل تندرويها، تحريض مردم به بازسازي استان و كمك به محرومان ومستضعفان به نيكوترين وجه برميآيد.او در شهادت اوليـن شهيد محراب، "مدني" را "اسوه" ميخواند و قاتلان او را دشمنان كوردل و فريبخوردگان ابرقدرتها مينامد. او مينويسد: "مكتبـي كـه با خون عليها پايهگذاري شده، بايد با خون امثال مدنيهاآبياري شود...."در شهادت دومين رفيق راه خود مينويسد: " و اي امام! ملت ما در مكتب حسين (ع) اين مسئله را به خوبي دريافته كه مرگ در بستر براي شخصيتي چون آيتالله دستغيب كم بود."همچنين مينويسد: "و همه ما آمادگي براي اينچنين مسايل را داشته و داريم." تا اينكه در يك روز گرم كويري ناگهان صداي جمهـوري اسلامـي ايـران، خبـري جـانكـاه را چنيـن اعلام كـرد: "شنوندگان عزيز توجه فرماييد، شنوندگان عزيز توجه فرماييد با كمال تأسف اطلاع حاصل شد كه حدودساعت يك و نيم بعد از ظهر امروز جـمـعه يازدهم تيرماه 1361 عالم رباني، مجاهد خستگيناپذير، آيتالله صدوقي يار امام و امت و نماينده امام و امام جمعه يزد با دهان روزه، در محراب نماز جمعه به شهادت رسيده است....."آري چند لحظه پس از پايان نماز جمعه، با زبان روزه و در سن 75 سالگي و بدين سان دفتر عمر سراسر زهد و تلاش و خدمت و جهاد و مبارزه وي بسته ميشود و حيات جاودان وابدي در جوار رحمت الهي – با نيل به فيض شـهـادت – آغاز ميگردد. بعضي راديوهاي بيگانه اعلام كردند: "مردشماره 2 انقلاب ايران ترور شد."
منبع: كتاب ياران امام به روايت اسناد ساواك
دوشنبه 10 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: حيات نو]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 174]