تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1835236714
مروري بر «روياي كاساندرا» ساخته وودي آلن ساكسيفونيستي كه مي خواست كارگردان باشد
واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: مروري بر «روياي كاساندرا» ساخته وودي آلن ساكسيفونيستي كه مي خواست كارگردان باشد
سامي آستاندر مورد تاريخ فلسفه گفته مي شود فلاسفه بر دو دسته اند، آنهايي كه در برهه يي خاص، فلسفه يي را در خلأ مطرح ساخته اند كه ذاتاً بي تاثر از آراي پيش از خودشان بوده است و دسته ديگر فلاسفه يي هستند كه به منظور پاسخ و تاويل آراي فلسفي پيش از خود، نظريات فلسفي شان را مطرح كرده اند. چنين ديدگاهي را در مورد سينما- و شايد هر اثر هنري ديگر- مي توان درباره فيلمي از كارنامه يك كارگردان نيز ابراز داشت. اينكه اثري از وودي آلن را مي توان بي عطف به آثار ماسبق آن مورد بررسي قرار داد، يا اينكه اين اثر را در بطن خط مشي يا نگاه كارگردان به كليت سينما به عنوان يك ابزار بياني و به مثابه عضوي از ارگانيسم جهان سينماتيك وي مطرح ساخت. در سال 2005 زماني كه« امتياز نهايي» به نمايش درآمد، فيلمي كه با آثار پيشين وودي آلن كاملاً متفاوت بود، خيلي از منتقدان و علاقه مندان به سينما بي تامل در تمايز موضع خويش نسبت به سينماي وودي آلن و مبتني بر خاستگاهي احساسي- و فارغ از نقادي سينماتيك- به رد يا تاييد آن اذعان كردند زيرا «امتياز نهايي» در كارنامه وودي آلن هيچ نقطه مرجع محسوسي را نمودار نساخت. و حتي آنهايي كه سينماي وودي آلن را به زعم خود از بر بودند در مواجهه با بلاهت تماتيك آن فيلم كه تا پيش از آن به صورت بلاهت كاراكتر يا بلاهت ديالوگ در سينماي وودي آلن تبلور يافته بود، متعجب شدند و «امتياز نهايي» را متعلق به جنبه تفرعني سير سينماتيك كارگرداني قلمداد كردند كه همواره همچون شعبده بازي ماهر، كلام و اطواري بديع را در قالبي كميك و گاه گروتسك براي مخاطبان خود رو مي كرد. البته قابل ذكر است كه چرخش وودي آلن به سمت چنين رويكردي آنقدر تند و حاد است كه تنها به واسطه مولفه مهم و اساسي فيلم «امتياز نهايي» يعني «شانس» قابل توجيه است. تصوير فراموش ناشدني برخورد حلقه با مانعي كه از افتادن آن در آب ممانعت مي كند و وودي آلن براي تاكيد بر آن، نمايي نزديك از نيفتادن حلقه در آب را نشان مي دهد، بي هيچ درنگي به ما خاطرنشان مي كند كه عادت ها و انتظارات ما گاه آنقدر در ذهنيت ما رسوب مي كنند كه در پذيرش يك چنين فيلمي در كارنامه سينمايي كسي مانند «وودي آلن» لجاجت به خرج مي دهيم. روياي كاساندرا «روياي كاساندرا» (2007) ساخته وودي آلن، درباره دو برادر است، يكي مجرد، متواضع و موفق، ديگري متاهل، تندمزاج و دمدمي. ولي هر دو برادر با يكديگر رابطه خوبي دارند. هر دو در پول درآوردن مشكل دارند و در نهايت براي انجام نقشه يي جنايتكارانه با هم توافق مي كنند. عموي آنها با تكيه بر نقاط ضعف برادرزادگانش آنها را درگير يك نقشه قتل مي كند. از اينجا به بعد گناه نيز به داستان افزوده مي شود تا تراژدي عمق بيشتري پيدا كند.چنين داستاني در فيلم «قبل از اينكه شيطان بفهمد، مرده يي» (2007) از سيدني لومت هم بود كه فيلم بسيار جاودانه يي از كار درآمد و بعد از ديدن آن فيلم و ديدن اين يكي معلوم مي شود كه چطور وودي آلن راه را اشتباه رفته است.در فيلم لومت اتان هاوك و فيليپ سيمور هافمن بازي مي كنند كه در ظاهر اصلاً به برادر شبيه نيستند ولي در احساس بسيار شبيه به برادر هستند و آن را به راحتي مي توانيم بفهميم ولي بازيگران وودي آلن (ايوان مك گرگور و كالين فارل) ظاهرشان به برادر مي خورد ولي هيچ حس برادرانه يي در آنها نيست. فيلم لومت شامل جنايتي است كه عضوهايي از خانواده آن را انجام مي دهند كه به نظر منطقي مي رسد ولي به صورت بسيار ديدني نقشه شان اشتباهي پيش مي رود.ولي در فيلم آلن دو عضو خانواده نقشه يي غيرمنطقي را برنامه ريزي مي كنند ولي نقشه درست پيش مي رود. يكي از برادرها در هر دو فيلم حين انجام جنايت تباه مي شود و بقيه ماجرا كه اينجا جاي گفتنش نيست. لومت با اجتماع دور و برش راحت به نظر مي رسد همينطور بازيگرانش، ولي آن اجتماع اطراف وودي آلن مناسب نيست و به درد فضاي لندن و لهجه آنها نمي خورد و بازيگرانش بيشتر به توريست ها شبيه هستند تا اشخاصي لندني. خود وودي آلن درباره فيلم اذعان داشته است كه «من ديدگاهي يأس آور و توام با بدبيني نسبت به زندگي، سرنوشت بشر و شرايط انساني دارم، اما اين حس را هم دارم كه حتي در اين مرداب مي توان دلخوشي هايي سرگرم كننده پيدا كرد... هميشه به جنايت و «سوي تاريك» درام علاقه داشته ام. جنايت و گناه اجزاي كلاسيك درام هستند... و جنايت يكي از ابزاري است كه نمايشنامه نويسان و فيلمسازان هميشه از آن استفاده كرده اند... من هميشه با گناه كار كرده ام. اين مضموني است كه هميشه دو روي سكه را دربر مي گيرد، چه كمدي يا تراژدي... اين احساس را داشته ام كه زندگي يك رويداد بسيار تراژيك است، يك گندكاري به تمام معنا.. .»آخرين فيلم وودي آلن كاري كوچك ولي سرگرم كننده است؛ فيلمي كه او را بيشتر به ژانر تريلر نزديك كرده است. نكته بسيار جالب درباره فيلم حضور ايوان مك گرگور و كالين فارل به عنوان بازيگر است، برادراني كه اهل جنوب لندن هستند (با آن لهجه غليظ انگليسي شان) و براي به دست آوردن پول نقشه يك قتل را طراحي مي كنند. اولين بار كه ما آنها را مي بينيم در حال خريدن يك قايق بادباني هستند كه آن را به نام روياي كاساندرا صدا مي زنند، يك همكاري جالب ميان دو برادر كه به اندازه كافي به يكديگر همانند دوست نزديك هستند اگر چه هيچ كدام نمي توانند آن قايق را بخرند. يكي از برادرها قتل را از خاطره خود حذف مي كند و با آن كنار مي آيد و برادر ديگر به عذاب وجدان وحشتناكي مبتلا مي شود كه زندگي او را مختل مي كند. سرانجام ايان تصميم مي گيرد تري را به قتل برساند.حضور فيليپ گلس به عنوان آهنگساز فيلم (آهنگساز فيلم هاي «ساعت ها»، «يادداشت هاي يك رسوايي» و... ) و فيلمبردار زبردست مجارستاني الاصل ويلموس زيگموند (فيلمبردار فيلم هايي همچون «برخورد نزديك از نوع سوم»، «شكارچي گوزن»، «مترسك» و...) مشهور به «فيلمبردار كارگردانان مستقل ساز» نيز در نگاه نخست ما را به مداقه بيشتر در هارموني سريع پيش برنده روايت داستان ترغيب مي كند. خاصيت جهان بي خاصيت آلني سينماي وودي آلن بيش از آنكه به سينما، زندگي اجتماعي و آسيب شناسي يك رخداد ارتباطي داشته باشد، همواره در ذهن شخصي تنها در كافه يي تاريك مشرف به خياباني شلوغ مي گذرد و ديالوگ هاي فيلم هايش بيشتر شبيه به حرف هاي آدم هايي است كه سر خود را از اتومبيلي كه به سرعت در حال عبور است بيرون آورده اند و در نهايت بي ريشگي كليتي فاقد صراحت را ادا مي كنند. وودي آلن طي 1969 تا 2007 بدون وقفه- جز سال هاي 1970 ، 1974 و 1991- هر سال يك (و گاه دو ) فيلم ساخته است. مهم ترين ايرادي كه در چنين روندي بروز مي كند، عدم تمايز و تشخص، تغيير رويه، چرخش فكري و موضع گيري مشخص كارگردان است، اگرچه گاه تنها فرم بياني آثار وي متحول مي شود (در فيلم «امتياز نهايي » و «روياي كاساندرا») آن هم در سن و سالي كه چاره يي جز آن وجود ندارد. وودي آلن پيش از آنكه يك كارگردان محسوب شود همچنان همان نويسنده طنزنويسي است كه پيش از درك يك واقعيت، نگاه طنزآميز آن واقعيت را در ذهن خويش متحقق مي سازد و اين همان چيزي است كه بر كل آثار وي مسلط و حاكم است. چنين پنداري از پيشامدهاي رخ داده و متصور شده از زندگي پيرامون در نهايت امر، مدلولي را جز «ادعا» موجب نمي شود. رويه افراطي گراي وودي آلن در منكوب كردن مقولاتي عوامانه- و گاه عوام نگرانه- تا بدانجا شدت و حدت دارد كه كارگردانان چپگراي اروپايي او را يكي از خودشان- و گاه پيشواي والايشان- برمي شمارند. اگر چه در جهان هنر معاصر تصاعد هرگونه انديشه ناشي از متابوليسم سلول هاي تخيل مي تواند حائز زيستن باشد، اما همچنان كه هنر سينما در درجه نخست هويت خود را از «تصوير» و «وجه بصري» مي گيرد، جهان سينماتيك وودي آلن از حيث چنين مشخصه يي فاقد آن ضريب قابل قبول بوده و هست، و بيش از آنكه سينماتيك باشد، تلويزيوني است. در بيان سينماتيك هنر، ديالوگ تنها در جهت اتصال برخي ضوابط به ميان مي آيد و اين تصوير است كه اساس روايت قلمداد مي شود در حالي كه در جهان وودي آلن تصوير جنبه فرعي روايت است و ديالوگ ها به همه چيز هويت مي دهند. لذا فيگورها و كاراكترهاي سينماي وودي آلن بيشتر شبيه شخصيت هاي آگهي هاي تبليغاتي هستند كه با ادا و اطوار و لهجه هاي مضحك شان جلب توجه مي كنند و پس از بيان ديالوگ خود همچون ايزوتروپي ناپايدار تا اداي ديالوگ بعدي منهدم مي شوند. اگرچه وودي آلن با اتكا بر نگره اظهارات «احمق» آثار ويليام شكسپير مدعي پا نهادن در مسيري است كه فيلسوفي همچون ميشل لودوف با آن به شهرت رسيد و اين موضوع در آثار كارگردانان ديگري نيز مصداق هايي داشته است، اما اين ترفند در سينماي وي خاصيتي تاثيرگذار را جز استعلا دادن به جهان مصرفي مبتني بر تلويزيون ايجاب نمي كند، و حضور مداوم بازيگران سرشناس و ستارگان مردم پسند شماره يك عالم سينما، مد لباس و بدن همگي از همين ركن ركين آلايش سينماتيك وي ريشه مي گيرد.جالب توجه آنجاست كه استهزاي ميانمايگي آدم ها و اتفاقاتي كه در جهان پيرامون وودي آلن و سينماي وي رخ مي دهد دقيقاً- و نه دست بر قضا- پيش از هر فرد و چيزي متوجه خود اوست. شايد مهم ترين فيلم وودي آلن پيرامون افشا و تبيين شخصيت خود در فيلم «زليگ» (1983) نمودار شود؛« من دوست دارم به شكل آدم هاي اطرافم باشم.» چنين ادعايي پيش از آنكه به كاراكتر فيلم متعلق باشد به خود وودي آلن تعلق دارد. «روياي كاساندرا» محصول دوراني از زندگي وودي آلن است كه خود او همچون «بيورگارد» (هنري فوندا) فيلم «به من ميگن هيچ كس» سرجيو لئونه مي داند عصر وي تمام شده است و جالب توجه اينجاست كه «بيورگارد» هم مي خواهد راهي اروپا شود، تماشاي آثار اخير وودي آلن براي طرفداران فيلم هاي پيشين او عملاً يك برخورد دگرگون كننده است كه حجم انبوهي از معاني و ضدمعاني، و الگوهاي آشنا و ناآشناي سينماي اصيل او را در خود دارد. يك سينماي راديكال كه به قول خودش هيچ مقلد و پيروي ندارد. به مرور زمان ديگر خيلي از نشانه ها از ساحت معاني فيلم ها خارج شده و رفته رفته-همان طور كه هر هنرمند هنر ناب سرانجام به آن نزديك مي شود- آلن از حصار عناصر تزييني قد مي كشد و فقط عناصر مورد علاقه اش را در بستر داستان مي نشاند. تنها عناصر اصلي در هيئت سينماي اين سال هاي آلن وجود دارند.«روياي كاساندرا» ادامه «خبر داغ» و «امتياز نهايي» است؛ مسيري كه دقيقاً پس از «مليندا، مليندا» شروع مي شود. مسيري كه زندگي آدم ها در همه آنها حول يك قتل مي چرخد. مسيري كه بايد در هواي گرفته و غم آلود لندن بگذرد. اما در «روياي كاساندرا» همانند «امتياز نهايي»، وودي آلن نسبت به گناه، اتفاق و شانس (كه از مفاهيم نهادينه شده سينماي اوست كه بارها تكرار شده است) توجه نشان نمي دهد و از جذاب تعريف كردن چنين داستاني- كه بيشتر شبيه به قصه هاي اخلاقي دين مسيحيت است- بي علاقه مي گذرد و هيچ چيز را آنچنان كه در نمونه هاي ديگرش مثل روايت جنايي دوپهلوي «امتياز نهايي» وجود دارد بازسازي نمي كند. در اين فيلم نه خستگي كه شايد يك نوع خودآزاري براي رهايي از آن وسواس حيرت انگيز فيلم هاي گذشته در آلن وجود دارد. آلن در ريتم تند روايت هيچ دخالتي نمي كند. رابطه دو برادر را واقعاً شبيه «رابطه دو برادر» درنمي آورد. حوادث را يكي پس از ديگري پشت سر مي گذارد.انگار كه عجله دارد تا با پايان اين فيلم- همچون تعهد تلخ اجباري كه بر سر راه قرار گرفته- از بريتانيا فرار كند. از بوي آزاردهنده اندوه آلود كوچه هاي لندن، و عشق هاي باراني كوچك لندن و هر چيز ديگري كه مربوط به آدم هاي ساكن آنجاست. انگار وودي آلن دوست ندارد براي قطعه هاي جادويي «فيليپ گلس» تصاوير شيريني بگيرد. انگار او نمي خواهد از فيلمبردار خوش قريحه اش استفاده كند. گرچه به اين سادگي هم نمي شود از اين فيلم گذشت. «روياي كاساندرا» روي هيچ چيز تاكيد نمي كند و حتي از بناي موضوع پيچيده يي مثل قتل و داستان ناتمام مانده آخر فيلم هم به راحتي مي گذرد و پايان بندي «روياي كاساندرا» اوج كار وودي آلن است. دو برادر قايقي مي خرند و بعد به دام مشكلاتي مي افتند و مجبور به كشتن كسي مي شوند. يكي از دو برادر چندان به اين كار راضي نيست پس از انجام قتل دچار عذاب وجدان مي شود. وودي آلن در تمام مدت بازسازي اين داستان از ابراز هر گونه تاكيد و دخالتي سر باز مي زند. آشنايي اتفاقي «ايان» (ايوان مك گرگور) با «آنجلا» (هيلي اتول) را در گردش آخر هفته (و خود اين گردش و تبعات بعدش را) بي تفاوت نشان مي دهد، روابط اعضاي يك خانواده را كه دسته جمعي يك رستوران را اداره مي كنند در ابهام باقي مي گذارد، ريتم تعريف قصه اش را به سادگي رها مي كند تا به دلخواه خود در هر مسيري كه مي خواهد براند و اين داستان جنايي معركه را به هيچ سويي هدايت نمي كند و آن را در حد جذابيت هاي يك قسمت از سريالي علمي- تخيلي نگه مي دارد. و به زعم منتقدي «اين فيلم شايد در كارنامه آلن تنها اثري باشد كه هيچ جهتي ندارد.»وودي آلن تصوير قتل هايي را به مخاطب نشان مي دهد كه از حيث عليت بيش از تعلق به عقده اديپي- سوژه مورد علاقه وودي آلن- متاثر از داستان اديپ شهريار است و بيش از هر نوبت ديگري با نمونه آثار بازماندگان موج نو فرانسه و خصوصاً كلود شابرول تشابه دارد. به هر ترتيب جهان سينماي وودي آلن اگرچه در اين سال ها به قابل تامل ترين شكل خود دست يافته است، همچنان بر حضور بي خاصيت خويش- همچون تابلويي پر از رنگ هاي متعدد اما فاقد محتوا و مضمون- در جهان سينما ادامه مي دهد.
دوشنبه 10 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 313]
-
گوناگون
پربازدیدترینها