واضح آرشیو وب فارسی:کيهان: جنگ سايه ها
رژيم صهيونيستي، پس از پايان عمليات فداييان فلسطيني در المپيك مونيخ، وعده داد كه «جنگ انتقام جويانه اي در همه جبهه ها آغاز خواهد شد.» متعاقب اين وعده، ميان اعضاي «ساف» و واحدهاي تروريستي رژيم صهيونيستي در كشورهاي اروپايي، جنگي خونين آغاز شد كه مطبوعات به آن لقب «جنگ سايه ها» را دادند. اين جنگ سرانجام در خاك لبنان به پايان رسيد.48ساعت پس از پايان «عمليات مونيخ»، رژيم صهيونيستي اولين واكنش خود را به اين حادثه نشان داد و 75 بمب افكن را براي انهدام آنچه كه پايگاه هاي فدائيان در سوريه و لبنان توصيف مي كرد به آسمان فرستاد. اين تهاجم كه سنگين ترين حمله هوايي ارتش صهيونيستي از «جنگ شش روزه» به اين سو محسوب مي شد بيش از 200 غيرنظامي را در اردوگاه هاي آوارگان فلسطيني كشته و زخمي كرد. اكثريت شهداي اين حمله هوايي زنان و كودكاني بودند كه فرصتي براي گريز نداشتند.در مرحله بعد «گلداماير» نخست وزير 70 ساله رژيم صهيونيستي، در مجلس سوگواري صهيونيست هاي كشته شده در مونيخ، قول داد كه «جنگ انتقام جويانه اي در همه جبهه ها آغاز خواهد شد»، اما مبارزه با «سازمان سپتامبر سياه» حتي براي سرويس هاي امنيتي مغرور صهيونيستي هم كار آساني نبود. اين گروه، از سري ترين سازمان هاي فلسطيني بود كه اسراييل از وابستگي آن به «سازمان فتح» اطمينان داشت، اما «عرفات» مصرانه چنين ارتباطي را تكذيب مي كرد. با اين حال نخست وزير رژيم صهيونيستي، فرمان قتل 35 تن از رهبران شناخته شده «ساف» و «فتح» را صادر كرد.رويارويي در اروپاعوامل «موساد» (سازمان اطلاعاتي و امنيتي «رژيم صهيونيستي») در 16 اكتبر سال1972، «عبدالوائل عادل زعيتر» كارمند سفارت ليبي و نماينده «ساف» در شهر «رم» را در منزل مسكوني اش ترور كردند. هدف بعدي، «محمود همشهري» نماينده «ساف» در شهر «پاريس» بود كه در روز 8دسامبر بر اثر انفجار بمبي در تلفن منزل مسكوني اش، زخمي عميق برداشت و يك ماه بعد جان سپرد.روز 24ژانويه سال 1973، «حسين البشير ابوالخير» نماينده «ساف» در «قبرس» نيز، زماني كه چراغ اتاقش را در طبقه دوم هتلي در شهر «نيكوزيا» خاموش مي كرد، با انفجاري مهيب قطعه قطعه شد.در 6آوريل پرفسور «باسل الكبيسي» از اعضاي عراقي «ساف» و استاد دانشگاه آمريكايي بيروت، در پاريس به ضرب گلوله از پا درآمد و شش روز بعد «موسي ابوزياد»، يكي ديگر از نمايندگان مؤثر «ساف» در قبرس، توسط بمبي كه در شهر آتن منفجر شد كشته شد. همچنين، «محمد بعوديا» كه از فعالين سياسي «ساف» در اروپا بود بر اثر انفجار اتومبيلش در پاريس جان سپرد. نماينده «ساف» در الجزاير طي سوءقصدي به شدت مجروح شد، نماينده «ساف» در ليبي بر اثر انفجار بسته اي انفجاري فلج و نابينا شد. همچنين «فاروق قدومي» و «هايل عبدالحميد»، كه از اعضاي شوراي رهبري «فتح» بودند، از يك عمليات تروريستي «موساد» جان سالم به در بردند. علاوه بر اين، رژيم صهيونيستي موفق شد با ارسال بسته هاي حامل بمب به دفاتر و مراكز متعلق به فلسطينيان در اروپا تعداد ديگري از فعالان فلسطيني را كه برخي از آنان هيچ وابستگي تشكيلاتي به «ساف» يا «فتح» نداشتند، بر ليست قربانيان عمليات انتقام جويانه خود بيفزايد.«موساد» براي افزايش رعب و وحشت در ميان فعالان سياسي فلسطيني، حكم اعدام برخي از آنان را آشكارا به صورت آگهي در روزنامه هاي محلي عرب زبان چاپ مي كرد. مطبوعات و رسانه هاي غربي نيز با افسانه پردازي و گزارش هاي اغراق آميز خود، تهاجم «رژيم صهيونيستي» را عليه فلسطينيان پوشش مي دادند و از تيم هاي تروريستي اين رژيم با عناوين مرموز و ترس آوري چون «ژوئن سياه»، «خشم خدا»، «واحد انتقام» و «گروهان101» ياد مي كردند. به رغم تمامي اين بزرگنمايي تبليغاتي، تمامي كساني كه توسط تروريست هاي «موساد» به قتل رسيدند، از رهبران معروف فلسطيني بودند كه زندگي و فعاليت سياسي علني داشتند و به همين دليل از هيچ گونه محافظت يا پوشش امنيتي برخوردار نبودند، مضاف بر اين كه تاكنون هيچ مدرك و دليل قابل اعتنايي مبني بر ارتباط آنان با «سازمان سپتامبر سياه» از سوي «دولت يهودي» ارائه نشده است. در حقيقت، رژيم صهيونيستي به هيچ عنوان نمي توانست ثابت كند كه توانسته است ضربات سختي بر مجريان «عمليات مونيخ» وارد كند، اما به كمك رسانه هاي گروهي، با نسبت دادن عناويني چون «مسئول ايستگاه سپتامبر سياه» يا «از طراحان حمله به مونيخ» به قربانيان عمليات تروريستي خود، سعي كرد كه اقدام به ترور آنان را در افكار عمومي جهان موجه كند.در جريان اين كشاكش مرگبار، طرف فلسطيني هم بيكار ننشست. روز 10 سپتامبر سال 1972، تلاش براي كشتن يك ديپلمات سفارت رژيم صهيونيستي در «بروكسل» كه عضو «موساد» و نيز مأمور نفوذ به درون «سازمان سپتامبر سياه» بود ناكام ماند.در 19 سپتامبر عضو سفارت «رژيم صهيونيستي» در لندن «آرمي شاشوري» بر اثر انفجار بمبي به هلاكت رسيد. اما موفق ترين پاسخ فلسطينيان به ترورهاي رژيم صهيونيستي در «اسپانيا» عملي شد.تنها سه روز پس از قتل «محمود همشهري» نماينده «ساف» در فرانسه، شخصي به نام «باروخ كوهن» در رستوراني واقع در مركز شهر «مادريد» هدف گلوله قرار گرفت و كشته شد. بعدها منابع امنيتي «رژيم صهيونيستي» افشا كردند كه وي با نام اصلي «موشه حنان ايشاي» رئيس ايستگاه موساد در اسپانيا بوده است. او كه مأموريت داشت در ميان فعالان فلسطيني در اسپانيا نفوذ كند، در حين عمليات جاسوسي خود، توسط اعضاي «سپتامبر سياه» شناسايي شد و در حالي كه فكر مي كرد موفق به نفوذ در اين سازمان شده است به قتل رسيد. طرح كشتن «كوهن» با چنان دقت و پيچيدگي طراحي شده بود كه «موساد» مجبور شد تمامي شبكه خود را در اسپانيا منحل كند.يك ماه و نيم بعد، صهيونيست ديگري به نام «سيمياگلازر» در قبرس به ضرب گلوله از پا درآمد. هويت او نيز توسط خود صهيونيست ها مشخص شد: افسر ارشد موساد در قبرس و از اعضاي قديمي سازمان تروريستي «ايرگون».انتقام بلندپروازانهعمليات بعدي «سپتامبر سياه» حمله به سفارت «رژيم صهيونيستي» در «بانكوك»(پايتخت تايلند) به تاريخ 28 دسامبر سال 1972 بود. به هنگام اين تهاجم، سفير در سفارت حاضر نبود اما شش صهيونيست عضو سفارت به دست مهاجمان فلسطيني افتادند.مبارزان فلسطيني پس از به اهتزاز در آوردن پرچم فلسطين بر فراز ساختمان سفارت، اعلام كردند كه اين شش نفر را در برابر آزادي 36 زنداني فلسطيني از بند «رژيم صهيونيستي»، رها خواهند كرد. پس از يك ساعت مذاكره، گروگان گيران، با آزادي گروگان ها در برابر خروج خود از تايلند موافقت كردند. معامله انجام شد و فلسطينيان، صبح روز بعد با هواپيمايي به مصر پرواز كردند. چنين پايان خوشي براي يك عمليات «سازمان سپتامبر سياه» واقعاً حيرت انگيز بود. بعدها «ويكتور استروفسكي» يكي از چهره هاي امنيتي «رژيم صهيونيستي» مدعي شد كه حمله به سفارت اين رژيم در «بانكوك»، در حقيقت يك عمليات انحرافي بوده كه براي پنهان ماندن تحركات وسيع «سپتامبر سياه» از چشم جاسوسان و نفوذيان اسراييلي طراحي شده است. طبق اين ادعا، «سپتامبر سياه» قصد داشت «گلداماير» را در جريان سفرش به «واتيكان» با شليك يك موشك دوشپرتاب «استرلا» به هواپيماي حامل او در فرودگاه «رم»، از بين ببرد. حمله به سفارت رژيم صهيونيستي در بانكوك تنها سه هفته قبل از سفر «گلداماير» انجام شد. مبارزان فلسطيني با زحمت و پيچيدگي فراوان موفق شدند 12 قبضه موشك انداز «استرلا» تهيه كرده و به ايتاليا ارسال كنند. روز 15 ژانويه سال 1973، پنج فدايي فلسطيني به همراه يازده قبضه موشك انداز در محوطه فرودگاه «رم» توسط پليس ايتاليا دستگير و سه فدايي نيز طي درگيري با پليس و نيروهاي «موساد» كشته شدند و به اين ترتيب بلند پروازانه ترين عمليات ضد صهيونيستي گروه «سپتامبر سياه» ناكام ماند. در بيست و يكم فوريه (36 روز بعد از شكست عمليات ترور «گلداماير»)؛ جنگنده هاي نيروي هوايي ارتش صهيونيستي، يك هواپيماي مسافربري خطوط هوايي ليبي را در آسمان صحراي سينا، با شليك چندين راكت منهدم كردند. بيش از 100 مسافر و خدمه هواپيما كشته شدند. «صالح مسعود بوبصير»، يكي از وزراي دولت ليبي نيز در ميان كشته شدگان بود. «رژيم صهيونيستي» در توجيه اين جنايت هولناك، مدعي شد كه هواپيماي ليبيايي وارد حريم هوايي اين رژيم در مناطق اشغالي سينا شده بود و به هشدارها پاسخي نداد و ارتش از بيم اين كه اين هواپيما مملو از مواد منفجره باشد و بخواهد به شهرهاي صهيونيست نشين حمله كند مجبور به انهدام آن شده است. هيچكس اين توضيحات عجيب را باور نكرد. بسياري متوجه شده بودند كه اين جنايت جنگي با هدف تحريك كشورهاي عربي براي «مقابله به مثل» انجام شده است، اما اين بار هيچ پاسخي به «رژيم صهيونيستي» داده نشد. ارتش هاي عربي در سكوتي معنادار، انتظار مي كشيدند. به رغم فضاي تبليغاتي منفي در جهان عليه «تل آويو» به خاطر ارتكاب چنين عملي، «رژيم صهيونيستي» از پيگيري برنامه هاي تلافي جويانه خود منصرف نشد. «واحد اطلاعات نظامي ارتش صهيونيستي» اين بار تصميم گرفت ضربه مرگباري بر «ساف» وارد كند. در اواخر بهار سال 1973، دو اردوگاه آوارگان فلسطيني در شمال لبنان با نام هاي «نهر البارد» و «البدوي» مورد حمله كماندوهاي رژيم صهيونيستي قرار گرفت و طي نبردي كوچه به كوچه حدود 70 فلسطيني كشته و زخمي شدند. تعداد زيادي زن و كودك نيز در ميان مقتولين ديده مي شد. ساف در خون روز 9 آوريل سال 1973 (57 روز پس از سوء قصد به «گلداماير») واحدهايي از يگان ويژه اطلاعات و عمليات ارتش صهيونيستي موسوم به «سايرت ماتكال» به فرماندهي افسري به نام «ايهود باراك»، با قايق در سواحل بيروت پياده شدند. شب بعد، اين افراد محل اقامت رهبران «ساف» در بيروت را كه قبلاً شناسايي كرده بودند موردهجوم قرار دادند و سه تن از رهبران ارشد «ساف» را در خانه هايشان با صدها گلوله، سوراخ سوراخ كردند. اين سه تن عبارت بودند از «يوسف نجار» (معروف به «ابويوسف») از بنيانگذاران و فرماندهان عملياتي «فتح» (در جريان اين عمليات تروريستي، همسر «يوسف نجار» هم به ضرب گلوله صهيونيست ها به شهادت رسيد)، «كمال عدوان» مسئول تبليغات «ساف» (صهيونيست ها مدعي شدند كه او فرمانده عملياتي «فتح» و نوار غزه و كرانه باختري بوده است) و «كمال ناصر» شاعر فلسطيني و سخنگوي رسمي «ساف»، «كمال ناصر» يك مسيحي بود و مهاجمان صهيونيست در حركتي نمادين و سفاكانه، ابتدا وي را به صورت يك مصلوب روي زمين خواباندند و سپس بدنش را تيرباران كردند و درنهايت نيز دهان سخنگوي رسمي «ساف» را پر از سرب گلوله كردند. تصاويري كه از پيكر «كمال ناصر» منتشر شد براي فلسطينيان و خصوصاً اعراب مسيحي بسيار دردناك بود.دراين تهاجم، مقر «جبهه دموكراتيك خلق» نيز توسط صهيونيست ها منهدم شد. در تمام مدت سه ساعتي كه كماندوهاي اسراييلي مشغول اجراي عمليات خود بودند، دواير امنيتي و انتظامي لبنان هيچ تحركي از خود نشان ندادند. اين مسئله حاكي از همكاري اين مراكز يا حداقل هماهنگي آنان با مهاجمان صهيونيست بود. (اين حقيقت كه آن روزها در حد ظن و گمان بود، بعدها در جريان جنگ هاي داخلي لبنان به خوبي آشكار شد.)اسراييلي ها كه عمليات خود را در بيروت «بهار جوانان» نام گذاشته بودند، پيروزي جديد خود را با تفاخر فراوان جشن گرفتند و بعدها مدعي شدند كه كم شدن عمليات هاي «سپتامبر سياه» در ماه هاي بعد، دليلي براي هدف گيري صحيح آنان در ترورهاي بيروت بوده است. اما هم صهيونيست ها و هم فلسطيني ها به خوبي مي دانستند كه عمده ترين رهبران «سپتامبر سياه» در اروپا و خاورميانه هنوز در قيد حياتند و نقشه هاي فراواني درسر دارند. با اينحال شواهد و قرائن نشان مي دهد كه پس از ترورهاي بيروت، تمامي سازمان هاي فدايي فلسطيني گرفتار شوك سختي شده و كندي و انفعال محسوسي از خود نشان دادند. حمله كماندوهاي صهيونيست به بيروت نمايش خيره كننده اي بود از توانمندي هاي «رژيم صهيونيستي» در ضربه زدن به دشمنان خود.كمتر از يك ماه پس از اين حمله، «دولت يهود» بيست و پنجمين سالگرد پديدآمدن خود را جشن گرفت. در اين جشن كه توسط رسانه هاي گروهي جهان پوشش وسيعي داده شد، ارتش رژيم صهونيستي رژه بزرگي را با حضور نخست وزير و ساير مقامات اين رژيم و درست در كنار ديوار قديمي شهر «بيت المقدس» به انجام رساند. ربع قرن از تأسيس اين دولت در اراضي فلسطين مي گذشت وهنوز هيچ عاملي نتوانسته بود ضربه اي خردكننده به آن وارد كند. تنها پنج ماه پس از برگزاري اين جشن كه دهن كجي آشكاري بود به جهان عرب و اسلام، آتش چهارمين جنگ ميان كشورهاي اسلامي و رژيم صهيونيستي زبانه كشيد.خبرگزاري فارس
دوشنبه 10 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: کيهان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 401]