تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 9 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم را براى بزرگداشت خداوند زيبا بنويسد، خداوند او ر...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1813211163




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

بخشي از اعجاز بياني در آهنگ‌هاي وزين صوتي تلاوت قرآن نهفته است


واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاري قرآني ايران: بخشي از اعجاز بياني در آهنگ‌هاي وزين صوتي تلاوت قرآن نهفته است
گروه خبرنگاران افتخاري / سيد جعفر فاطمي نوش آبادي: ‌مهم‌ترين بعد اعجاز بيانى قرآن همسازى با نغمه‌اى دلنشين و آهنگ‌هاى وزين صوتى است، آنـگـاه كه با صدايى گرم و زيبا و آوايى نرم و فريبا دمساز ‌شود، آتشى بر خرمن دل‌ها افكند كه شعله‌هاى تابناكش جهانيان را به سوز و گداز گذارد.
در دسـتـور تـلاوت آمـده: قـرآن را بـا آهـنـگـى حـزيـن و نغمه دلنشين تلاوت كنيد بگرييد و بگريانيد.

قرآن از همان روزهاى نخست با همين شيوه شيوا سنگدلان عرب را شيفته و شيداى خود نمود و انديشه مقاومت و ايستادگى را از آنان ربود.

اعـراب، شـگـفت‌زده در برابر قرآن زانوى تسليم بر زمين زده و به عجز و ناتوانى خود اعتراف و اعجاب و تحسين خود را در مقابل قرآن صريحا ابراز كردند.

اين يك جاذبه و كشش روحانى بود كه اين مردم سخت‌دل و مغرور را به نرمى و گرايش واداشت.

گو اينكه برخى آن را شعر و پاره‌اى سحرش مى‌پنداشتند ولى خود نيك مى‌دانستند كه قرآن نه شعر است و نه سحر گرچه همچون شعر نافذاست و همچون سحر، افسونگر.

.. ان من البيان لسحرا... .

قرآن و سخنوران عصر پيامبر(ص) اصولا عبارت و جمله‌بندي‌هاى قرآن به گونه‌اى تنظيم شده: روان، يكنواخت، هماهنگ و همساز.

حروف و كلمات آن متناسب و هم آوا، پيوسته به يكديگر پيوند خورده‌اند.

بـا ايـنـكـه قرآن كلام منثور است به كلام منظوم بيشتر شباهت دارد و با آنكه خطاب و عتاب است، به افسونگرى و سحرانگيزى بيشتر مى‌ماند.

بـديـن وصـف سبك نوينى در لغت‌نامه عرب به ارمغان آورد و نظم و تاليف جديدى به جهانيان ارائه كرد اعراب و جهانيان را به حيرت و شگفتى واداشت.

ولـيـد بـن مغيره - يكى از سران با نفوذ عصر جاهليت - براى اولين‌بار كه تلاوت قرآن را شنيد گفت: آنچه كه فرزند ابى كبشه مى‌سرايد مايه شگفت است، به خداقسم نه شعر است و نه سحر و نه هذيان گويى‌، به درستى كه آن سخن خداست.

قـريـش را ايـن سخن ناخوش آمد. وى را سرزنش كردند: چرا چنين گفتى و مسلمانان را چيره‌تر ساختى.

به آنان گفت: به خدا قسم. روز گذشته، سخنى از محمد(ص ) شنيدم كه هرگز به سخن آدميان نمى‌آمد و پريان را چنين انديشه‌اى نشايد... به خدا قسم، شيرين و دلپذير باشد و رويه‌اى زيبا در بر دارد...

بدرستى كه بر آن ثمربخش و ريشه آن استوار. از همه برتر و چيزى برآن چيره نيايد... پـيش از موسم حج نزد وليد آمدند تا چاره بيانديشند, چه كنند كه عرب را از گرد اوباز دارند.

به آنان گفت : در باره سخن افسونگر او چه انديشيده‌ايد. گـفتند: مى‌گوئيم جادوگر است. گفت: زمزمه هاى جادوگران را شنيده‌ام هرگزشباهتى به آن نـدارد.

گـفـتـنـد: مى‌گوئيم ديوانه است.

گفت: هرگز آشفتگى ديوانگان راندارد.

گفتند: مى‌گوييم شاعر است و اين شعر او است كه افسون مى‌كند.

گـفـت: وزنـ‌هـاى شـعر و رجز و انواع آن، بر همه مشهود است كه سخن وى از همگى جدا است.

گفتند: مى‌گوييم ساحر است و اين سحر او است كه او را چيره ساخته.

گفت : افسون ساحران را ديده و شنيده‌ام هرگز تناسبى با آن سخن والا و شيوا ندارد.

گفتند: پس چه بگوييم.

گفت : هرچه بگوييد، باور ناكردنى است و خود را رسوا كرده‌ايد.

جز آنكه بـناچار ساحرش خوانيد كه به سحرانگيزى كلامش بيشتر مى‌ماند زيرا كه ميان فرزندان و پدران تفرقه انداخته و زنان را بر شوهران گستاخ كرده و افراد را از قبيله‌هايشان جدا ساخته.

از اين رو شايد بتوان او را به سحر و افسونگرى نسبت داد.

و سـخـنـانى از اين قبيل كه جملگى حاكى از دلهره و هراس اعراب بود و خود را درمقابل قرآن، پـاك بـاخـته بودند و نيز كسانى مانند: طفيل بن عمر - شاعرى برازنده و از اشراف عرب بشمار مـى‌آمـد - و نـصـر بـن حـارث - زعيمى نافذ الكلمه و سخنورى توانا بود - و عتبه بن ربيعه - بزرگمردى كهن و محترم در ميان اعراب -و غير هم ... كه نام آنان در تاريخ ثبت و ناتوانى آنان در مقابله با قرآن براى همگان مشهود و عيان بود، سر عجز در مقابل قرآن فرود آورده بودند..

خداوند از زبان آنان گويد: بل قالوا اضغاث احلام , بل افتراه , بل هو شاعر :گفتند: آشفتگى خوابهاى او است , يا بافته هاى مغزى او, يا شاعرى چيره است . ثـم ادبـر واسـتكبر. فقال : ان هوالا سحر يوثر : پشت كرد و رفت و مغرورانه گفت: افسونى بيش نيست كه از ديگران فرا گرفته.

قرآن نيز در نكوهش چنين سنجش بى‌خردانه گويد: افسحر هذا ام انتم لاتبصرون . آيا اين سخن به افسون مى‌ماند. يا آنكه بينش خود را فرو نهاده‌ايد... و ما هو بقول شاعر, قليلا ما تومنون: اين به سخن شاعران نمى‌ماند.

پذيرشتان اندك است. خـداونـدان سـخـن و استادان بيان، در آن روز, در باره قرآن چنين داورى مى‌كردند، و آن را يك پـديده نو و والاتر از انديشه انسان‌ها مى‌دانستند، كشش آن آنان رامجذوب و از درخشش آن پاك مـرعوب گشته بودند.

گاهى شعر و گاهى سحرش مى‌ناميدند ولى مى‌دانستند: زيباتر از شعر و فريباتر از سحر است ... چرا چنين مى‌گفتند.

قرآن و ادباى عصر حاضر ادبـاى عـصـر حـاضر و سخنوران دوره معاصر نيز همگام با گذشتگان هم آواز، همان سخنان را تكرار مى‌كنند: والاتر از شعر است و شيواتر از هر كلام ... بى‌نظير و بى‌مانند... همانا كلام خدا است.

در اين زمينه، استاد محمد عبداللّه (دراز) گويد: .. قـارى قـرآن، اگـر نيك تلاوت كند، آنگونه كه خواست قرآن است، نه آنگونه كه خواست خود او اسـت ... هـرآيـنه مى‌يابى: آوايى هماهنگ و نغمه فراگير تمام وجودت را فرا گرفته با آنكه قرآن شعر نيست، ولى در آن چيزى مى‌يابى كه در شعر و نغمه‌هاى ديگر هرگز يافت نمى‌شود... آرى، از نـغـمه قرآنى چنان سرخوش مى‌گردى كه هرگز در لذت‌هاى ديگر آنچنان خوشى نخواهى ديد...

اين حروف قرآنى است و كلمات آسمانى است كه با نظم و تاليف خاص خود و با فاصله‌هاى رديف قرار گرفته و اين چنين جمال و زيبايى آفريده است.

استاد محمود مصطفى گويد: از دوران كـودكى بدون آنكه بدانم، اين حقيقت را يافته‌ام و آن حكايتى از موسيقى درونى قرآن بـود كـه از عـمـيق‌ترين اسرار نهانى اين كتاب آسمانى بشمار مى‌رود دريافت و ساخت آن وجود دارد. نـه شـعـر است و نه نثر است و نه سجع، بلكه خود يك ساختار نوين كه با رديف قرار گرفتن واژه‌هاى متناسب چنين آواى موسيقايى را به وجود آورده است.

بـسى فرق است ميان موسيقى برونى كه شاعران با تصنع و تكلف آن را مى‌سازند و بر قافيه‌ها و نـظـم‌هـاى از پـيش تعيين شده استوار است... و موسيقى درونى قرآن كه از اسرار معمارى هـمـيـن ساختار است و بس كه با يك سطر از كلام و كمتر از يك بيت و بدون آنكه رعايت قافيه كـرده بـاشـد چـنـان آواى بـلـنـدى سـر مـى‌دهـد كـه هـيـچ يك از تركيب‌بندهاى ادبى به او نمى‌رسد...

سيد قطب گويد: عـرب را جنون عارض نگرديده بود وقوف خود را بر مزاياى شعر از دست نداده بودند موقعى كه گفتند: اين پيوند كلام والا، شعر است. ربوده بود و چنين گفتار دلربايى يافت آنان را دگرگون كرده بود.. اينها از ويژگي‌هاى شعر است كه پايه‌‌هاى آن را پى‌ريزى مى‌كند، آنگاه كه قافيه و وزن تفاعلن را ناديده بگيريم ...

قـرآن، مـزايـاى نثر و شعر هردو را داراست ... قافيه و وزن تفاعلن را رها كرده و آزادانه گوياى مـطـالـب خـويـش اسـت و در عين حال از ويژگي‌هاى شعر برخوردار، آواى موسيقايى درونى و فـاصـلـه‌هـاى متناسب و نزديك به هم آن را از وزن‌هاى تفاعلن و تفاعيل بى‌نياز كرده، بافت و ساخت قافيه را به خود گرفته همان نثر و نظم را به‌هم آميخته است ...

استاد مصطفى صادق رافعى گويد: موقعى كه قرآن، بر عرب قرائت شد، يافتند: حروف هر كلمه و كلمات هر جمله از آن، داراى آواى بـلـندى است كه به جهت نظم و تاليف خاص خود مانند آن است كه يك قطعه را تشكيل داده كه قرائت آن نغمه مى‌آفريند.

(هرآن‌كس كه پاره‌اى از اسرار موسيقى و فلسفه آن را - امروزه - بـدانـد، مـى‌دانـد همانندى براى قرآن وجود ندارد، اين گونه و به طور طبيعى، تناسب حروف و كلمات و تركيب‌‌بندي‌ها را رعايت كرده باشد و كسى نيست كه بتواند خرده‌اى حتى در يك حرف از حروف آن بگيرد و قرآن بدين گونه بر موسيقى برترى دارد، با اين ويژگى شگفت‌انگيز در عين حـال مـوسـيـقـى نـيست ). عرب را اين ويژگى از ديده پنهان نبود و به خوبى مى‌دانستند كه تاب مقاومت آن را ندارند...

شـعر از اين جهت شعر است كه بر شعور انسان‌ها حكومت دارد، هيجانات را برمى انگيزد، احساسات درونى هر آدمى را، آن گونه كه بخواهد تحريك مى‌كند. آنگاه كه با آهنگى دلنواز و آوايى شيرين سروده شود، افسون مى‌كند غوغا برپا مى‌نمايد.

تاثيرى عميق دارد. ويـژگى شعر - كه آن را از ديگر سخن جدا ساخته - نظم و تاليف آن است، سبك و ساختار بنيادى آن آواى حروف آن، آهنگ كلمات آن، هموارى جمله‌ها و تركيب‌بندى آن.

زير و بم هر حرف نرمى و زبـرى هـر لـفـظ با رديف قرار گرفتن كلمات متناسب، هماهنگ شدن نغمه هاى متفاوت كه هـريـك ديگرى را طالب و هر قرينى، را خواستار... تمامى اينها بهم پيوسته و تنگاتنگ، بهم فشرده و درهم آميخته يك واحد را تشكيل مى‌دهند.

ايـن اسـت كه شعر روان، جريان آبى را ماند كه در بستر ملايم رود مستانه مى‌لغزد و در نشيب و فـراز آن آرام آرام مـى‌خـرامد.

يا نسيم صبحگاهى را باشد كه برگ درختان سر برافراشته و گونه گل‌هاى شكوفا را نوازش مي‌دهد خرمى و طراوت مى‌بخشد.

قرآن، اين ويژگى‌ها را دارد با آنكه شعر نيست نظم دارد، ولى وزن ندارد، فاصله دارد، ولى سجع ندارد. لذا نثرى است شعرگونه و كلامى است سجع مانند كه از زيبايي‌هاى هر دو برخوردار و مزاياى هريك را دارا است و هرگونه تكلف و دشوارى شعر و سجع را ندارد.

اين سبك (ساختار) جديدى است كه قرآن ارائه داده و در فرهنگ ادبى عرب، تحولى غريب ايجاد نموده كاملا بى‌سابقه است و آيندگان را به عجز و تاب انداخته جاذبه دارد، كشش دارد، افسون مى‌كند به وجد مى‌آورد، لذت‌بخش است، آرامش مى‌دهد، با فطرت دمساز، با طبيعت همساز، با وجدان سر و كارداشته و با هستى سر و سرى دارد.

از شعر والاتر، از سحر نافذتر، تا اعماق درون مى‌تازد و تا آخرين نقطه وجود را مسخر مى‌سازد.

آرى ايـن تـاثـيـر عميق و تسخير ضمير در قيد و بند آواى خوش قرآن است، كه در نغمه‌هاى تلاوت آن نهاده و در آهنگ قرائت تنظيم شده است . ... در حـديـث آمـده : اقـراوا الـقـرآن بـالـحان العرب و اصواتها و اياكم و لحون اهل الفسوق و اهل الكبائر : قرآن را با آهنگ‌هاى عربى و با صوت عربى تلاوت كنيد. فقط از آهنگ‌هاى مبتذل و رذل گونه بپرهيزيد.

********************************************************************

منبع:تبيان همدان
 يکشنبه 9 تير 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبرگزاري قرآني ايران]
[مشاهده در: www.iqna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 251]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن