واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: با داوود فتحعليبيگي به بهانه اجراي نمايش «عروسي حاكم ملاير با دختر شاه پريون» نگذاريم «سياه» رنگ ببازد
جام جم آنلاين: داوود فتحعليبيگي از هنرمنداني است كه سالها در حوزه نمايشهاي آييني به عنوان بازيگر، كارگردان و نويسنده فعال بوده است. او كه متولد سال 1329 زنجان است، در سال 1359 در رشته كارشناسي نمايش از دانشكده هنرهاي زيبا فارغالتحصيل شد و چندي پيش مدرك درجه يك هنري (معادل دكتري) را از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي دريافت كرد.
نويسندگي و كارگرداني نمايشهايي همچون تخت و خنجر، سلطان مبدل، چشم تنگ، ميرزا فرفره، عروسي ننه غلامحسين، پهلوان كچل و اژدها و زليخانامه نشاندهنده علاقه اين هنرمند به نمايشهاي آييني و سنتي است.
فتحعليبيگي مقالات و پژوهشهاي فراواني را نيز در ارتباط با تعزيه، تختحوضي و ديگر نمايشهاي سنتي به چاپ رسانده است كه نشان از پشتوانه نظري او در تجربيات صحنهاي دارد.
چندي است كه نمايشنامه «عروسي حاكم ملاير با دختر شاه پريون» نوشته داوود فتحعليبيگي با كارگرداني فرزانه ارسطو در تماشاخانه سنگلج اجرا ميشود كه انگيزه ما براي گفتگو با اين هنرمند پيشكسوت تئاتر شد.
اولين پرسش كه با تماشاي نمايشي چون عروسي حاكم ملاير با دختر شاه پريون پيش ميآيد اين است كه در نمايشهاي سنتي بويژه تختحوضي، آيا نمايشنامهنويس جايگاهي دارد؟
سوال را جوري طرح ميكنيد كه انگار خودتان پاسخ دادهايد كه نمايشنامهنويس در اينگونه كارها چندان نقش و جايگاهي ندارد.
اشارهام به سنت تاريخي اينگونه نمايشهاست كه بيشتر بازيگرمحور بوده و در آنها بداهه نقشي پررنگ ايفا ميكند.
اگر كاري حتي در عرصه نمايشهاي تختحوضي بخواهد به طور كامل و از ابتدا به سوي بداههپردازي برود، عاقبت به پرت و پلا ميرسد. از سوي ديگر نوشتن متن هيچ مغايرتي با بداهه در نمايش ندارد.
با برگشت به دورهاي كه نمايشهاي سنتي رواج داشتند و در مجالس جشن و مناسبتهاي ويژه اجرا ميشدند، ميبينيم كه چيزي به عنوان نمايشنامه و متن به اين معنا وجود نداشته است و بازيگران و بازيگردان تنها خلاصهاي از داستان، ماجراها و گفتگوها را اساس كار خود قرار ميدادند.
مگر شما چند سال سن داريد كه توانسته باشيد در دهه 40 و 50 خورشيدي و در دوره رونق اين نمايشها، آنها را در مكانهاي اصلي اجرا مثل حياط خانههاي قديمي و قهوهخانهها ببينيد؟
در يكي دو دهه اخير بسياري از نمايشها را حداقل در جشنوارهها و رويدادهاي فرهنگي و هنري ديدهايم، پاي صحبت بزرگان و قديميهاي چنين نمايشهايي نشستهايم و مقالات متعددي را در اين ارتباط خواندهايم. براي مثال ميتوانم به گفتههاي سعدي افشار و حسن شمشاد و كتابهاي نمايش در ايران بهرام بيضايي و مقالاتي از قطبالدين صادقي و خود شما استناد كنم.
حسن شمشاد و سعدي افشار را كه نام برديد، من خودم با آنها كار كردهام. براي مثال نمايشي بود كه داستان آن در دوران هارونالرشيد ميگذشت. با اينكه نقش من كوتاه بود، همان ابتداي كار تمام شيرينكاريها و حركاتي را كه بايد انجام ميدادم، همراه با گفتگوها را براي من گفتند.
اما بالاخره متن مكتوبي كه در كار نبود؟
قديميها متن داشتند، اما متن در حافظه آنها بود و در هر اجرا تنها جزييات آن را تغيير ميدادند. متن شفاهي به معناي نداشتن نمايشنامه نيست.
پس چرا امروز شما مجبور شديد كه يك نمايشنامه به معني واقعي كلمه را براي چنين اجرايي بنويسيد؟
زمان قديم، بازيگران نمايشهاي تختحوضي در كار خود مهارت و سالها تجربه داشتند. آنها هميشه در يك تيپ ظاهر ميشدند و «سياه» هميشه سياه بود و «حاجيپوش» هميشه آن قالب نقش را ايفا ميكرد. علاوه بر اين، داستانهاي نمايشهاي تختحوضي خيلي زياد و متنوع نبود و همه بازيگران آن را ميدانستند و بارها به روي صحنه ميبردند. به عبارت ديگر ماجراها، صحنهها و گفتگوها ملكه ذهن آنها ميشد و البته در هر اجرا تغييراتي مييافت.
در نمايشنامه شما داستان و قصه بسيار پررنگ است كه اين هم در نمايشهاي تختحوضي خيلي مرسوم نبوده است.
بازيگران قديمي، قطعات كمدي زيادي را كه به آن «تكه» ميگفتند، بلد بودند و ميتوانستند در نمايشهاي متفاوت به كار بگيرند. در واقع دست آنها پر بود و به انتخاب خودشان بعضي از اين «تكه»ها را اجرا و بعضي را اجرا نميكردند، اما براي كساني كه بار اول كار ميكنند، اين توانايي وجود ندارد و اگر در نمايش «عروسي حاكم ملاير با دختر شاه پريون» قصه پررنگي وجود نداشت، تماشاگران چندان جذب نميشدند.
گويا خيلي از كار بازيگران اين نمايش راضي نيستيد؟
اتفاقا كار آنها پذيرفتني است. تجربه كار اين بازيگران كم است، اما بايد بالاخره از جايي شروع كرد و به مرور به كمال رسيد. براي مثال فكر ميكنم بازيگر نقش سياه، سوسن پرور بسيار بااستعداد است.
در اين نمايش، تمام نقشها را بازيگران زن ايفا ميكنند. نظرتان در اين باره چيست. در حالي كه در قديم در چنين نمايشهايي، اين مردان بودند كه «زنپوش» ميشدند و بازيگر زني در گروه مردان نبود. در واقع اينجا برعكس شده است.
حرف شما تنها در باره نمايشهايي مصداق دارد كه به اصطلاح امروزي، اجراي عمومي داشتند؛ در واقع آنها در مقابل همه مردم و در مكاني عمومي و آزاد به روي صحنه ميرفتند. بايد بدانيد كه ما در زمان قديم، نمايشهاي شاديآور زنانه هم داشتهايم كه در اندرونيها اجرا ميشدند. در اين نمايشها، زنها نقشپوشي ميكردند و در نقشهاي مردانه ظاهر ميشدند. در واقع اين تجربه، مسبوق به سابقه است و از سوي ديگر با نفس چنين نمايشهايي مغايرت ندارد.
نمايش عروسي حاكم ملاير با دختر شاه پريون دكور مناسبي ندارد. در اين زمينه نظر شما را جويا شده بودند.
نمايشهاي تختحوضي، بازيگرمحور هستند، به اين معنا كه در اين نمايشها دكور وجود ندارد و بازيگران با هنرنمايي خود، جاي خالي دكور و خيلي چيزهاي ديگر را پر ميكنند. در واقع خلاقيت بازيگران است كه بسياري از به ظاهر كمبودهاي صحنهاي را جبران ميكند.
و شايد اين خلاقيت بازيگران، جايي براي خودنمايي صحنه و دكور نميگذارد و نيازي به آنها نيست.
علاوه بر اين، ارتباط تماشاگر و بازيگران در نمايشهاي تختحوضي بايد بسيار نزديك باشد. با توجه به اين دلايل، من اين متن را براي اجرا در فضايي مثل قهوهخانه نوشته بودم. اگر اين كار در ميان تماشاگران اجرا ميشد و بازيگران با مخاطبان در هم ميآميختند، قطعا نتيجه بهتري در بر داشت.
اما حالا كه قرار بر چنين اجرايي شده، در ساخت دكور به نظر سهلانگاري صورت گرفته است.
اين برميگردد به كمبود بودجه. اين كار براي اجرا تنها يك پيشقسط در ايام جشنواره دريافت كرده است و قطعا نميتوان با آن كار چنداني كرد. نبايد گروههاي نمايشي را دست خالي گذاشت، چراكه كمبود بودجه به كار صدمه ميزند.
نمايش تختحوضي به دنبال آشكار كردن تناقضات جامعه است و انتقاد كردن از ويژگي بارز آن محسوب ميشود، اما در كار شما انتقادهاي چنداني مطرح نميشود؟
آن ديد انتقادي كه ميگوييد تنها در يك دورهاي كه نمايشهاي «سياهبازي» رنگ و بوي سياسي به خود گرفت، مجال بروز يافت. البته فكر ميكنم اگر در چنين نمايشهايي نتوان دست به انتقاد زد، در چه جاي ديگري ميتوان اين كار را كرد. بيرودربايستي بگويم كه در حال حاضر فضاي مناسبي براي طرح انتقاد حتي به زبان كمدي در تئاتر ايران وجود ندارد. به همين علت كمتر شاهد نمايشهايي هستيم كه داستان آنها در جامعه امروز ميگذرد.
در دورهاي، شوخيهاي ركيك به عنصر پررنگ اين نمايشها تبديل شده بود. چگونه از آن پرهيز كرديد؟
من 50 عنصر كمدي در نمايشهاي سنتي خودمان پيدا كردهام كه شوخيهاي ركيك، يكي از آنهاست. قطعا از هر عنصري بايد در جاي خود و به اندازه استفاده كرد. دورهاي كه به آن اشاره كرديد، در واقع يك عنصر ديگر عناصر را تحتالشعاع قرار داده بود و باعث شد كار به بيراهه برود.
شرايط امروز نمايشهاي سنتي و تختحوضي را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
متاسفانه اين نمايشها آن عموميت و رواج گذشته را ندارند و قطعا نياز به حمايت و معرفي دوباره دارند. اما در اين چند سال، تحصيلكردهها و دانشجويان تئاتر دوباره به اين گونه نمايشي روي آوردهاند و با دانش و تواناييهاي خود ميتوانند اين هنر را دوباره به اوج برسانند. همه بايد دست به دست هم بدهيم تا «سياهبازي» و «سياه» فراموش نشود و رنگ نبازد.
مهدي ياورمنش
يکشنبه 9 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 498]