واضح آرشیو وب فارسی:ابرار: من، آلمان و نوستالژى پله هاى سنگى
دست چپى كه براى بردن كارت فوتباليست هاى بهترين تيم وقت جهان، روى پله هاى سنگى سرخ مى شد، نوستالژى من از ۲۰ و چند تابستانى است كه بدون فوتبال بسر نمى شود. قديما، درجه اين تب هر ۲ سال يك بار به ۴۰ مى رسيد چون قرار بود بهترين ها دريك تورنمنت ملى به جان هم بيفتند و من هم بدون اينكه بخواهم، مانند پيرزن ها و پيرمردهاى بى اطلاع دنبال قوى ترين راه افتادم و اينگونه آلمانى شدم! نمى دانم اين كلينزمن، ماتيوس، بره مه، كوهلر، بوخوالد، ايلگنر و ... چه كار كرده بودند كه تصويرشان حتى در روزهاى ويرانى و زلزله در ايران، خريدار داشت. مى توانستى نام چند بازيكن آنها را رديف كنى و سپس در يك جمع كاملاً فوتبالى، ادعاى كارشناسى كنى! زمان گذشت. آلمان هم باخت؛ به دانماركى كه قبلاً حذف شده بود و فقط با تلفن يكى از مقامات يوفا جايگزين يوگسلاوى جنگ زده نام گرفت. آلمان اما آلمان ماند. ۲ سال بعد نمى توانستى ريخت لباس جديد آنها را تحمل كنى اما شور و هيجان همچنان ادامه داشت. در عصر بى اينترنتى، هزاران كيلومتر هم كه دور از تهران بودى، مى خواستى به هر نحو ممكن بدانى كلينزمن چگونه دروازه بوليوى را گشود و «ماركو اتوچه ورى» چگونه لحظاتى پس از ورود به ميدان اخراج شد. بله! جشنواره جام جهانى ۱۹۹۴ شروع شده بود و ما خود را در قالب بازيكنان تيم ملى آلمان به جوى آب كوچه مى زديم. شكست! بت آلمان شكست؛ آن هم در يكى از شب هاى تابستانى و پر از كارت هاى رنگى آدامس... آن زمان شگفتى عظمت خاص خود را داشت و اين قدر كوچك نشده بود. بر اين اساس نمى توانستى پيروزى بلغارستان لچكوف و استويچكوف مقابل آلمان ماتيوس را پيش بينى كنى. اين اتفاق شوم رخ داد. ژرمن ها هم باختند اما بازگشتند.كى؟ ۲ سال بعد در ومبلى. هرچند «كارت بازى» ديگر دِمُده شده بود اما فرياد زدن براى آلمان هنوز كلاس خاص خود را داشت. جمهورى چك، روسيه و كرواسى مغلوب شدند تا قهرمان جام جهانى ۱۹۹۰ در خاص ترين شب تابستانى ۹۶ به مصاف انگلستان برود. سر تكان دادن هاى «اندى برمه» در ساعت ۲ و چند دقيقه بامداد اجازه نداد به افتخار آلمان تا صبح بخوابيم! ۲ سال گذشت. اين بار نه «كارت بازى» دم دستمان بود و نه آلمان مقتدر جلوى چشمانمان، نه حس و حال بازى كردن در كوچه و خيابان باقى مانده بود و نه حوصله رؤيا پردازى براى تبديل شدن به يك ماتيوس و كلينزمن. ادامه دادن به اين مطلب نيز همچنين!***حالا پس از سال ها آلمان را دوست داشتنى مى يابم. فرشته شانس با آنهاست. احتمالاً بالاك خوش شانس يكشنبه جام را بالاى سر مى برد اما چه كسى دوست دارد در كوچه و خيابان براى بردن كارت هاى وجود نداشته «پودولسكى» و «لام» دست هاى خود را روى پله هاى سنگى سرخ كند؟
يکشنبه 9 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ابرار]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 248]