واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: اقتصاد - جهاني شدن چيست؟
اقتصاد - جهاني شدن چيست؟
در عصر مدرن سطح و عمق فاصلهگيري زماني و مكاني بسيار بالاتر از دوران پيشين است و روابط ميان دولتها و رويدادهاي اجتماعي و دوردست به همين اندازه درهم تنيده شده است. «جهاني شدن» اساسا به همين فراگرد دست يابنده مرتبط است، تا آنجا كه شيوههاي ارتباط ميان زمينهها يا مناطق گوناگون اجتماعي در پهنه كل سطح زمين در قالب شبكهاي در آمده است.
«جهاني شدن» را ميتوان تشديد روابط اجتماعي در سطح جهاني تعريف كرد. همان روابطي كه موقعيتهاي مكاني دور از هم را چنان به هم پيوند ميدهد كه هر رويداد محلي تحت تاثير رويدادهاي ديگري كه كيلومترها با آن فاصله دارد شكل ميگيرند و بالعكس دگرگوني محلي به عنوان بسط جنبي روابط اجتماعي درپهنه زمان و مكان در واقع بخشي از فرآيند جهاني شدن به شمار ميآيد. در واقع «جهاني شدن» يعني شدت بخشيدن به آن دسته از روابط اجتماعي كه نقاط جغرافيايي دوردست را با هم مرتبط ميسازد و اين ارتباط به شكلي است كه از طريق آن وقايعي كه در يك نقطه از جهان روي ميدهد تحت تاثير وقايع نقاط مايلها دورتر از آن هستند و برعكس.
به گفته «مك گور» «جهاني شدن» يعني افزايش شمار پيوندها و ارتباطات متقابلي كه فراتر از دولتها دامن ميگستراند و نظام جديد جهاني را ميسازد.
«جهاني شدن» به فرآيندي اطلاق ميشود كه از طريق آن حوادث، تصميمات و فعاليتهاي يك بخش از جهان ميتواند نتايج مهمي براي افراد و جوامع در بخشهاي بسيار دوركره زمين در بر داشته باشد.
از طرفي آنتوني گيدنز «جهاني شدن» را يك رشته فرآيندهاي پيچيدهاي ميداند كه نيروي محرك آن را تركيبي از تاثيرات سياسي و اقتصادي تشكيل ميدهند و «جهاني شدن» در عين حال كه نظامها و نيروهاي فراملي جديدي را به وجود ميآورد، زندگي روزمره را به ويژه در كشورهاي توسعهيافته تغيير ميدهد. همچنين گيدنز «جهاني شدن» را تنها زمينهاي براي سياستهاي معاصر نميداند و معتقد است كه «جهاني شدن» نهادهاي جوامعي را كه در آن زندگي ميكنيم، دگرگون ميسازد.
آنتوني گيدتر، «جهاني شدن» را بسط، گسترش و دنباله آنچه كه در گذشته وجود داشته است نميداند بلكه آن را پديدهاي تلقي ميكند كه به نحو بنيادي، جديد است برخلاف ساير نظريات در مورد «جهاني شدن» گيدنز معتقد است كه اين پديده صرفا فرآيندي در بعد اقتصادي نيست كه تنها براساس اقتصاد بازار قابل فهم باشد، اين پديده پايان سياست، دولت، ملت، خانواده، فرهنگ و عواطف نيستند، بلكه برعكس برخي از آنها را تقويت ميكند.
همچنين بر اين نظر تاكيد ميكند كه معناي «جهاني شدن» اين نيست كه جامعه جهان درحال يكپارچه شدن است و برعكس اين پديده در برخي ابعاد با تفرق و پراكندگي روبهروست تا اتحاد و يكپارچگي.
مارتين آلبرو، از ديگر نظريهپردازان پديده «جهاني شدن»، اين پديده را به فرآيندهايي كه براساس آن تمام مردم جهان در يك جامعه واحد و فراگير جهاني به هم ميپيوندند، تعريف ميكند. همچنين آمانوئل ريشتر، «جهاني شدن» را شكلگيري شبكهاي ميداند كه طي آن اجتماعاتي كه پيش از آن در كره خاكي دورافتاده و منزوي بودند، در وابستگي متقابل و وحدت جهاني ادغام ميشوند.
بنابر اين تعاريف كه در بالا به آنها اشاره شد، پديدهاي است كه بر اثر وقوع آن در تصميمگيريها و فعاليتهاي اقتصادي، اجتماعي، و فرهنگي انسانها، نقش مرزهاي جغرافيايي به حداقل كاهش مييابد. در اين رهگذر منافع تك تك انسانها وكشورها بيش از پيش درمنافع تمام مردم و در تمام كشورهاي جهان درهم تنيده خواهد شد. در دنياي جهاني شده، واژه ملي، جاي خود را به واژه بينالمللي خواهد داد. در واقع «جهاني شدن» محيط يگانهاي را براي كليه كشورهاي جهان به وجود ميآورد كه در آن، پيوندهاي بينالمللي به حداكثر خواهد رسيد. دراين محيط بيگانه قوانين جهانشمول است و جامعه جهاني بايد از آن تبعيت كند.
«جهاني شدن» به عنوان واژه رايج دهه 1990، به عنوان روندي از دگرگوني، ازمرزهاي سياست، و اقتصاد فراتر ميرود و علم و فرهنگ و كسب زندگي را نيز در بر ميگيرد. از آن جهت جهاني شدن پديدهاي است كه قابل تسري به اشكال گوناگون عمل اجتماعي، اقتصادي، سياسي و حقوقي، فرهنگي، نظامي، تكنولوژي و همچنين عرصههاي مختلف عمل اجتماعي نظير محيطزيست است.
رابرتسون يكي ديگر از صاحب نظران در اين زمينه معتقد است كه ديگر نبايد از نظام بينالملل دولتها صحبت به ميان آورد، بلكه «جهاني شدن» در سطح فرهنگي سخن به ميان ميآورد و اين مفهوم را در يك تعريف به صورت زير مطرح ميكند:
«جهاني شدن» يا سيارهاي شدن جهان، مفهومي است كه هم بر تراكم جهان و هم بر تشديد آگاهي درباره جهان به عنوان يك كل، هم وابستگي متقابل و واقعي جهاني وهم آگاهي از يكپارچگي جهان در قرن بيستم اشاره ميكند.
شنبه 8 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 359]