واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: تئوري هاي سياسي و كارويژه هاي يك دولت پيكار و همگونگي در دولت نهم
رضا حقيقي«... سياست؛ سكه يي است دو رويه، يك رويه آن محرك تضاد، ستيزه گري، پيكار و مبارزه است و رويه ديگر آن آشتي، آرامش و همگونگي. هم در آن شر اهريمني نهفته است و هم خير اهورايي...»اگر در تعريف فوق از علم سياست از قول زنده ياد، استاد دكتر ابوالفضل قاضي كه در تحشيه و تفسيري بر «سياست؛ تصوير ژانوس يا خداي دوچهره» (اثر نويسنده فقيد فرانسوي موريس دوورژه) آورده است تاملي داشته باشيم، مي بينيم، تنها روي يك طرف اين سكه پر زرق و برق مي توان نقش و نشاني از «اخلاقيات» متصور بود و آن، رويه اهورايي است كه در آن، سياست به دنبال استقرار نظم و همگونگي با تكيه بر آداب و رسوم اجتماعي، قوانين موضوعه و عرف ها و آموزه هاي بشري است. در واقع اينجاست كه نياز به اصول اخلاقي مبتني بر فرهنگ ها، به عنوان بن مايه قوانين حاكم بر جوامع و به منظور تحقق نظم و همگونگي اجتناب ناپذير مي نمايد. البته اين همگونگي و نظم قانوني مي تواند در عرصه يي به وسعت يك اجتماع كوچك گرفته تا اتحاد و ائتلاف ميان چند دولت- ملت معنا يابد. اما آنگاه كه پاي تضاد و جدال براي كسب و حفظ قدرت به ميان مي آيد ديگر سخن راندن از اخلاقيات گزافه است. تأني در اين درجه تعارض، ما را به چرايي تفاوت فاحش تعاريف ماكياوليستي از سياست با تعاريف فلاسفه يي چون افلاطون و ارسطو رهنمون مي سازد. في الواقع با تلفيق اين دو روي سكه است كه مي توان ميان اين تعاريف رابطه برقرار كرد و تعريف ارسطو از سياست به عنوان ابزاري براي عملي كردن «زندگي خوب» را با خواسته ماكياولي مبني بر «لزوم زير پا گذاشتن اخلاقيات در حكومت داري» پيوند زد. همچنين ابتكار موريس دوورژه در تشبيه سياست به تصوير ژانوس يا خداي دو چهره از آن رو است كه سياست، ماهيتاً دووجهي است. يك وجه آن مبارزه براي كسب قدرت است و وجه ديگر آن ابزاري در جهت ايجاد نظم، امنيت و رفاه براي شهروندان. در واقع دوورژه برآن است كه قدرت سازمان يافته يا سازمان دولت در عين حال كه ابزار تسلط برخي از طبقات بر طبقات ديگر است، وسيله يي است براي تامين نوعي نظم اجتماعي و همگونگي در اجتماع در جهت مصلحت عام. قرائن نشان مي دهد زماني كه دولت كنوني به رياست محمود احمدي نژاد سكان قدرت را به دست گرفت و بيرق بازگشت به قرائت هاي ارتدوكسي از انقلاب را برافراشت، اگرچه در مقطع كوتاهي نمايش جذاب استغناي از قدرت را به خوبي به روي صحنه برد، اما ديري نپاييد كه درخشش رويه نخست سكه سياست يا چهره پيكار ژانوس، چشمان سياست ورزان نو ظهور اين برهه از تاريخ كشور را نيز خيره كرد و به زودي كاركرد نخست دولت در قالب پروژه يي فراگير و در جهت فتح مراكز قدرت كليد خورد و هجمه سنگيني عليه گروه هاي رقيب و مخالف آغاز شد. جالب اينجاست كه به رغم آنكه غالباً با پايان يافتن رقابت هاي انتخاباتي مبارزه براي كسب قدرت نيز تمام شده تلقي مي شود، اما اين بار انگار اوضاع به گونه ديگري رقم خورده بود. براي دولتمرداني كه با شرايطي خاص و در وضعيتي غيرمنتظره بر مسند قدرت تكيه مي زدند، ضروري مي نمود كه به منظور تثبيت موقعيت خويش و حضوري طولاني در عرصه حاكميت، اقدامات اساسي تري انجام دهند. اين بود كه در غلتيدن برخي از انقلابيون نسل اول به ورطه دنيا گرايي بهانه يي شد تا دولت، صف بندي جديدي را عليه بسياري از مديران و دولتمردان سلف خويش ترتيب داده و به تسويه حساب هاي گسترده يي در بدنه خود دست يازد. تا اينجاي كار يعني موضع گيري ها و اظهار نظرهاي تند در قالب شعار مبارزه با ويژه خواري و مفاسد اقتصادي كاملاً منطبق با اخلاقيات و هنجارهاي جامعه و نياز مفرط توده ها تلقي مي شد.لذا به صراحت مي توان گفت؛ انقلابيون نسل دوم، در وهله نخست، استراتژي كاموفلاژ يا استفاده از هدف گونه ها (به طور مثال مبارزه با تبعيض و رانت خواري) را براي توجيه هد ف ها برگزيدند. در عين حال مادامي كه مختصات دقيقي از انديشه هاي احمدي نژاد و دوستان هم داستانش در اذهان عموم ترسيم نشده بود، روش ها و منش هايي از اين دست كماكان با اقبال عمومي مواجه بود. حتي تصور اوليه برخي از مفسران سياسي در ماه هاي آغازين رياست محمود احمدي نژاد بر دولت اين بود كه وي به هيچ روي خود را با مردم در نينداخته است و گويا رقيب او نه مردم- حتي مردمي كه دلي نامهربان با ارزش هاي انقلابي دارند- بلكه نسل اول انقلاب است. اما گذشت زمان و سپري شدن نخستين سال از عمر دولت، پرده از حقايق ديگري برداشت. پرداختن به آن روي سكه سياست در قالب تامين نظم و ايجاد همگونگي و ورود به عرصه هاي اقتصادي- اجتماعي و اعمال تدريجي سلايق و الگوهاي خاص رفته رفته به چالش جدي آنها تبديل شد. تدبير عقلاي جمع براي توجيه رفتارهاي خويش، بر راهبرد فرافكني مترتب شد. بدين ترتيب كه ضمن ابلاغ سياست هاي خود به بدنه اجرايي يا بخش هاي ديگري از حاكميت و هدايت و كنترل برنامه ها از دور، از پذيرفتن هرگونه مسووليت در قبال بازتاب اين سياست ها در جامعه شانه خالي كرده يا عواقب نامطلوب آن را متوجه مديران و مجريان دست چندم خود مي كردند. به عنوان مثال، نگاه خاص دولت به مسائل فرهنگي به تحقق و اجراي طرح امنيت اجتماعي انجاميد؛ موضوعي كه از حساسيت بالايي برخوردار بود چه اينكه روزگاري وي در بحبوحه نطق هاي تبليغاتي اش در گفت وگو با رسانه ملي و با همان ادبيات خاص خود اذعان داشته بود كه؛ «... آيا واقعاً مشكل جامعه ما تنها دو تار موي خانم هاست؟ آيا مشكل فقر و بيكاري حل شده و مشكل ما فقط نحوه لباس پوشيدن جوان هاست؟ نه واقعاً اينه؟؟...» لذا به نظر مي رسيد بهترين و ساده ترين راه تبري جستن از آنچه نارضايتي عموم را به دنبال داشت، انداختن توپ از سوي مشاوران رئيس جمهور به زمين متوليان اجراي طرح باشد، اقدامي كه بلافاصله با عكس العمل فرماندهان پليس كشور مواجه شد تا به اطرافيان رئيس جمهور يادآوري كنند كه طرحي كه آنها اصرار دارند به پاي احمدي نژاد نوشته نشود، طي سه جلسه با حضور وي مصوب شده و توسط شخص ايشان براي اجرا به ناجا ابلاغ شده است. در حوزه اقتصاد نيز همچون چالش هاي پرشمار تدبير فرافكني براي رهايي از موج انتقادات و توجيه معضلات موجود بوده است. وقتي سياست هاي انبساطي اقتصادي دولت سبب افزايش بي سابقه تورم و رشد بي رويه نقدينگي شد،تنها دفاعيه رئيس جمهور و دوستانش، دست اندازي پنهان مخالفان و دشمنان دولت در منابع كشور و مانع تراشي مافياي اقتصادي و اين اواخر خيانت برخي دوستان در بدنه اقتصادي دولت عنوان شد. پاسخي كه نزد افكار عمومي چندان قانع كننده نمي نمود و تكرار آن رفته رفته در محافل رسانه يي فرضيه يي نخ نما شده و رنگ و رو باخته را تداعي مي كرد. اين در حالي بود كه استدلال منتقدان اقتصادي در به چالش كشيدن برنامه هاي دولت به عنوان عامل اصلي نا بساماني ها از ديد مردم منطقي به نظر مي رسيد و به تدريج ضعف هاي مديريتي موجود بر همگان محرز شد.چنان كه در آغاز اين گفتار نيز اشاره شد، در توصيف ماهيت دوگانه سياست، به دو كاركرد متفاوت از دولت برمي خوريم. كاركرد نخست، با عنصر مبارزه براي كسب قدرت شناخته مي شود كه طبيعتاً در آن صحبت از ضرورت رعايت اخلاقيات و هنجارها موضوعيت ندارد. اما در تحقق رويه ديگر سياست كه همان اجراي كارويژه رفاهي يا وجه همگونه ساز حكومت است و در آن تامين نظم اجتماعي و مصلحت آحاد جامعه مدنظر است، دولت چهره يي اهورايي و آشتي طلب از خود به نمايش مي گذارد. اين نوع از ديالكتيك ستيز و آشتي كم و بيش در اغلب ساخت هاي قدرت و نظام هاي سياسي به چشم مي خورند اما قدري تاني در استراتژي هاي سياسي طيف نوظهور اصولگرايان، ما را به اين نتيجه مهم رهنمون مي سازد كه در قاموس اين سياست پيشگان به عكس آنچه شرح آن رفت، مادامي كه چهره پيكار سياست مطرح است با تشبث به توده ها از هنجارها و اخلاقيات به عنوان هدف گونه هاي كارآمد، به غايت استفاده مي شود و آنجا كه از وجه همگونه ساز و رفاهي حكومت و رويه آشتي طلب آن سخن به ميان مي آيد، دولت دلي نامهربان دارد.
جمعه 7 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 311]