واضح آرشیو وب فارسی:حيات نو: استن وينستون از زبان خودشهيولاى درون!
فرشيد عطايي-مجله ددبولت/ژوئن 2008/ استن وينستون اسطوره جلوههاى ويژه و چهرهپردازى در سينما بود كه با مرگش، جامعه فيلمسازان و علاقه مندان يكى از با استعدادترين سينماگران هاليوود را از دست دادند. نقش و حضور وينستون در سينما بسيار پررنگ بود; او در طول سالها فعاليت حرفه اى بسيارى از شخصيتها و جلوههاى ويژه فراموش نشدنى تاريخ سينما در فيلمهاى اسكارى را خلق كرده بود; از فيلمهايى نظير The Thing ، ترميناتور، بيگانگان، ملت بيگانه، ادوارد دست-قيچي، كله كدويى و بتمن باز مىگردد گرفته تا ژوراسيك پارك و ترميناتور 2: روز داورى و مصاحبه با خون آشام و ژوراسيك پارك: دنياى گمشده و ترميناتور 3 و مرد آهنين (و بسيارى فيلمهاى ديگر). استن وينستون در ساخت بعضى از بزرگ ترين فيلمهاى تمام تاريخ سينما نقش بسيار بزرگى داشت. وينستون در تمام سالهايى كه به فعاليت حرفهاى مشغول بود بعضى از شركتهاى اصلى سازنده جلوههاى ويژه را تاسيس كرد. علاوه بر اينكه بعضى از هنرمندان برجسته جلوههاى ويژه دست پرورده او هستند. جاى خالى استن وينستون به شدت احساس خواهد شد. در اينجا بخشهايى از ديدگاهها و حرفهاى او درباره موضوعات مختلف نقل قول مىشود تا شايد سپاسى باشد بر زحمات و تلاشهاى او. اين حرفها از يكى از آخرين گفتوگوهاى او استخراج شده است. سال آينده فيلم رستگارى ترميناتور: آينده آغاز مىشود اكران خواهد شد; وقتى اين فيلم را تماشا مىكنيد فقط براى ثانيه اى به اين موضوع فكر كنيد كه اگر استن وينستون نبود اين آدم آهنىهاى جالب هم وجود نداشتند.
آيا خلق يك موجود تخيلى روند وسواسگونهاى دارد؟
نه، نه. من به هيچ چيز فكر نمىكنم. اين كار صرفا يك كار هنرى است... صادقانه بگويم، شخصيتهايى مثل آدمهاى پوستى يا آدمهاى گرگ نما براى من فقط در حد اسطوره شناسى مطرح اند و يك موجود و يك حيوان كه از بچگى به آنها علاقه مند بودم. من هميشه به داستانهايى كه درباره هيولاى درون بوده اند علاقه داشته ام; از شخصيتهايى چون انسانهاى گرگ-نما گرفته تا دكتر جكيل و آقاىهايد; دكتر جكيل و آقاىهايد ساخته اسپنسر تريسي; لان چى نى در نقش مرد گرگ-نما; هنرىهال در نقش مرد گرگ-نمايى از لندن; همه اينها در بچگى مورد علاقه من بودند. ولى چيزى كه واقعا علاقه من را برمىانگيخت بازى بازيگران اينگونه نقشها بود; و همچنين داستان و شخصيتهايى كه اين بازيگران و فيلمسازان عالى امكان تماشايش را برايمان فراهم مىكردند; آنها ما را با داستانها و شخصيتهاى كلاسيك و همچنين شخصيتهاى به ياد ماندنى آشنا مىكنند. حتى امروز، من آخرين كلمات هنرىهال در نقش مرد گرگ-نمايى از لندن را به ياد دارم; وقتى زنش او را با شليك يك گلوله كشت او گفت: به خاطر شليك گلوله متشكرم. من هميشه به اينگونه شخصيتهاى تخيلى و اسطوره شدن آنها در تمام عمرم علاقه داشتهام; البته بازى بازيگران اينگونه نقشها هم در به وجود آمدن اين علاقه بسيار موثر بوده; البته هنرمندان چهره آرا و فيلمسازان هم در به وجود آمدن چنين شخصيتهايى نقش داشتهاند ولى من هميشه به خود شخصيتها و نحوه بازى بازيگران علاقه داشته ام. البته تازگىها بازيگران ديگر اينگونه نقشها را بازى نمىكنند. البته من از جلوههاى ويژه كامپيوترى استقبال مىكنم، همه جور جلوههاى كامپيوترى برايم جالب است، يعنى نياز به گفتن ندارد كه اصلا كار من با همين جلوههاى ويژه كامپيوترى است، ولى براى من بازى بازيگران واقعى در اينگونه نقشها چيز ديگرى است. يك بازيگر خوب با بازى خود وجوه كاملى به يك شخصيت تخيلى مىبخشد ولى حالا اجراى اينگونه نقشها را به انيماتورها سپرده اند; و من در چنين شرايطى بازيگران را از دست داده ام. البته من جلوههاى ويژه كامپيوترى در مورد فيلمهاى انسانهاى گرگ-نما را تحسين مىكنمولىمنازبازى يك بازيگر واقعى محرومشدهام. من با فيلم آدمهاى پوستى مىخواستم به همين وضعيت باز گردم. اين همان مرد گرگ-نمايى است كه من مىخواستم به سينما برگردانم; اينها همان مردان گرگ-نما هستند; آدمهاى پوستىاى كه من مىخواستم خلقشان كنم; اتفاقاتى كه براى اين شخصيتها مىافتد از اول وجود داشته و من فقط آنها را گسترش دادهام. من به ظاهر اين شخصيتها دندان اضافه نمىكنم، بلكه دندانها را دراز تر مىكنم; مو اضافه نمىكنم، بلكه موهاى شان را بلند مىكنم. مىدانيد كه من به صورت اين موجودات چشم اضافه نمىكنم بلكه چشمهاىشان را مىكشم. من كار خاصى با اجزاى صورت انجام نمىدهم; همه چيز سر جايش است; فقط اجزا را كمىمىكشم و شما در نتيجه موجودى را مىبينيد كه قبلا نديده بوديد. من بازيگر را از دست نمىدهم، نه به لحاظ فيزيكى بازيگر را از دست مىدهم و نه بازى اش را.
وقتى فيلم آدم پوستىها را از اول تا آخر تماشا مىكنيد خود بازيگر را كه انسانهايى مثل ديگران هستند مىبينيد.شخصيتى كه بر پرده سينما مىبينيد شخصيت خود بازيگر است.
90 درصد بازى بازيگر، 5 درصد چهرهپردازى و جلوههاى پروتزى و 5 درصد جلوههاى كامپيوتري. ما اگر بيست سال پيش مىخواستيم فيلم آدمپوستىها را بسازيم امكانش برايمان وجود نداشت. ما تكنولوژى لازم براى دستكارى چهره بازيگران را نداشتيم. من از جلوههاى كامپيوترى استفاده مىكنم، ولى شما آن را نمىبينيد، شما نمىدانيد من در كجاها از جلوههاى ويژه كامپيوترى استفاده كرده ام چون خود بازيگر در صحنه حضور دارد و بازى واقعى خود او را مىبينيد. ما فقط از ترفندهاى مان استفاده مىكنيم و جادوى كوچكى را به وجود مىآوريم. اگر پس از تماشاى فيلم آدم پوستىها بگوييد جلوههاى ويژه كامپيوترى خيلى خوبى داشت ما بازندهايم; اگر بگوييد: عروسك گردانى خيلى خوبى داشت باز هم بازنده ايم; ولى اگر بگوييد: عجب آدم پوستىهاى جالبى آن وقت است كه ما در كارمان پيروز شده ايم.
وينستون و علاقهاش به جلوههاى ويژه
من اين كار را واقعا دوست دارم. عاشق اين هستم كه دور و برم پر از آدمهاى خلاق باشد; من عاشق فيلمهاى سينمايى هستم; عاشق داستانگويى هستم; من از وقتى كه بچه بودم، از وقتى كه بچه خيلى جوانترى نسبت به حالا بودم به داستانگويى علاقه داشتم. من هنوز يك بچه ام. هر فرصتى براى تعريف كردن يك داستان خوب و خلق كردن يك شخصيت جالب، براى من كارى بسيار جالب است. مىخواهم اين كار را به شكلى انجام بدهم كه قبلا هرگز نديده باشيد; دوست دارم كارم را همانطورى انجام بدهم كه خودم دوست دارم ببينم; دوست دارم كه ديگران را با كارهايم سرگرم كنم; دوست ندارم اين كار را صرفا همينجور بى خود و بى دليل انجام بدهم. اصلا برايم مهم نيست كارى را كه انجام مىدهم چقدر بزرگ و يا چقدر كوچك است; فقط مىخواهم كارم شكوه و عظمت داشته و واقعيت پشتوانه آن باشد و اينها چيزهايى هستند كه در كارم به آنها افتخار مىكنم و افتخار مىكنم كه استوديوى من چنين مسائلى را مدنظر دارد. ما در كارمان هميشه سعى مىكنيم از واقعيت به عنوان پشتوانه استفاده كنيم و هرگز شخصيتى را طراحى نكنيم كه يك انگيزه واقعى در پس آن نباشد و هيچ دليل منطقى اى نداشته باشد و اصلا هم مهم نيست كه شخصيت چيست، ژانر چيست، اينكه كمدى است يا ترسناك، هر چه كه هست، ما كارمان را انجام مىدهيم. برايم جالب است بدانم مردم پس از تماشاى آدم پوستىها چه نظرى نسبته به آن خواهند داشت و اميدوارم كسانى كه انتظار دارند با تماشاى اين فيلم جلوههاى ويژه عالى ببينند از ديدن بازى بازيگران نا اميد نشوند.
وينستون و شخصيت تخيلى مورد علاقه خودش
من تا همين امسال شخصيت تخيلى محبوب نداشتم. ولى الان دارم و اين شخصيت، كتابم است. صادقانه بگويم، اين محبوبترين كار من تا به حال و احتمالاتاابد خواهد بود. هميشه در مصاحبههايم گفتهام، من شخصيت محبوب ندارم و مجموع كارهايم برايم محبوب است. همه اينها مثل بچههاى آدم هستند. وقتى در استوديوام قدم مىزنم و شخصيتهاى فيلمهايى چون ادوارد دست-قيچى تا دايناسورهاى ژوراسيك پارك و شكارچى و ترميناتور را مىبينم حسابى ذوق مىكنم. خيلى خوشحالم كه من هم در خلق اين شخصيتها نقشى داشتهام، چون من صاحب هيچ يك از اين شخصيتها نيستم. كارگردانهاى درخشانى چون استيون اسپيلبرگ و جيم كامرون و تيم برتون و همه اين هنرمندان و تكنسينهاى بزرگ كه در استوديوام با من كار مىكنند لايق تحسين و تمجيد هستند. من فقط خوش شانس بودهام كه بخشى از كار را در دست داشتهام. اين كتاب درباره همه اين آدمهاست. اين كتاب درباره مجموع كارهاى من است; پروژه بسيار جالبى است.
كتاب وينستون چه اسرارى را درباره كارش برملا مىكند؟
سرى در كار نيست. چون اين كتاب براى كسانى است كه طرفدار كار هاى من هستند. اگر طرفداران آنقدر به كارهاى من اهميت بدهند كه بخواهند اين كتاب را بخوانند، آن وقت مىشود گفت شايستگى اين را دارند بدانند كه ترفندهاى ما چگونه انجام مىشوند. ترفند جادويىاى در كار نيست. نمىتوانيد برويد يك كتاب را بخريد و فكر كنيد كه با خواندن آن، ترفندهاى كار را هم ياد مىگيريد. اگر واقعا به اين موضوع علاقهمند هستيد و آدم تنبلى هم نيستيد مىتوانيد كلى كتاب در اين زمينه پيدا كنيد. مىتوانيد به يك فروشگاه جادويى برويد و كتابى در اين زمينه پيدا كنيد. آدمهاى خوب در اين زمينه كسانى هستند كه خواستههاى مورد نظر شما را در كتابشان نياوردهاند; آنها اين كارها را قبلا انجام دادهاند. آدمهاى خوب در اين زمينه كسانى هستند كه از كارهاى بعدى شان در كتاب آينده خود صحبت كنند.
بنابراين براى من مهم نيست شما بدانيد كارى را كه من ديروز انجام دادم در واقع چگونه انجام دادم چون آن كار را انجام دادم و تمام شد. شما مىتوانيد از اين كار تقليد كنيد وآن را گسترش دهيد، چون در هر حال اين كارى بوده كه من شروعش كردهام. من هيچ سر و رمز و رازى در كارم ندارمچون اصلا اين كار رمز و رازى ندارد. ژوراسيك پارك وقتى اكران شد همه را مات و مبهوت كرد چون هيچ كس تا آن روز چنين كارى نكرده بود. لحظه اى كه همه فهميدند مىتوانند مشابه چنين كارى را انجام دهند ديگر همه دست به كار شدند. هر كسى مىتوانست برود يك كامپيوتر دست و پا كند و دايناسور بزرگ ترى و يا گودزيلا بسازد. خب، به كارتان ادامه بدهيد، چون من در حال حاضر دارم يك كار ديگر انجام مىدهم. هيچ سر و رمز و رازى هم در كار نيست.
بزرگ ترين چالش كارى استن وينستون
خلق شخصيت تي-ركس ( T-Rex ). خلق يك شخصيت بسيار بزرگ و آدم آهنىوار كه در واقع اولين تي-ركس بود.اين يك موجودى بود با 40 فوت درازي، از نوك دماغش گرفته تا نوك دمش. وزن اين دايناسور هم 9 تن بود و با اين حساب بايد بازى هم مىكرد. اين موجود مىتوانست از طريق من از استيون اسپيلبرگ دستور بگيرد. اسپيلبرگ مىگفت، دوست دارم فلان كار را بلافاصله انجام بدهد. انجام دادن اين پروژه يك كار بسيار بسيار بزرگ بود و البته يك موفقيت بسيار بزرگ. اين كار البته سخت ترين كار عمر من نبود; چالش برانگيزترين كار بود. ولى از طرفى اين كار بسيار هيجانانگيز و لذتبخش بود چون جو كار يك جو شاد و جالب بود. ما كارى را مىكرديم كه جانهاموند در فيلم انجام مىداد. مىدانستيم داريم موجودى را خلق مىكنيم كه همه از ديدن آن لذت ببرند; يعنى جان بخشيدن به يك دايناسور. اين يك چالش جالب بود. اصلا مهم نيست كه چالشى كه با آن رو به رو هستى تا چه اندازه بزرگ است; مهم اين است كه هدف شما سرگرم كردن ديگران است و همين به يك كار جالب تبديل مىشود.
جمعه 7 تير 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: حيات نو]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 586]